پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۹:۳۴ - ۲۵ آذر ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۹۰۶۵۵۲
موسیقی

حوروش خلیلی:

سال‌هاست منتظریم برای ارکستر ملی خبرمان کنند/ الان موقعیت ما به شکلی است که زنان فقط می‌توانند برای زنان بخوانند!

حوروش خلیلی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی
حوروش خلیلی که در کنار شورانگیز ظهیرالدینی اولین زنانی بودند که به عنوان همخوان به ارکستر ملی به رهبریفرهاد فخرالدینی پیوستند. می‌گوید: تا پیش از آن در ارکستر ملی گروه کُر بود ولی هم‌خوان خانم نه و ما اولینش بودیم. ما نزدیک پنج سال در کنار ارکستر ملی بودیم و بعد از آن گفتند بروید بعدا خبرتان می‌کنیم و خبرتان می‌کنیم رفت تا الان که دیگر خانم همخوانی در ارکستر ملی نمی‌بینید.

به گزارش ایلنا، حوروش خلیلی ۲۱ آذر ۶۱ ساله شد و همین بهانه‌ای شد تا به دیدنش برویم. خواننده زنی که در مقطع زمانی بعد از انقلاب دو عنوان «اولین» در کارنامه دارد؛ اولین زنی که همراه با شورانگیز ظهرالدینی به عنوان همخوان در کنار خواننده مرد، به ارکستر ملی به رهبری فرهاد فخرالدینی پیوست و اولین زنی که آلبومی با صدای او منتشر شد و گروهی به عنوان هم‌خوان در کنارش حضور داشتند؛ آلبوم‌های «نوای قریه»، «آهوی وحشی» و «آوای روستا» با تنظیم ملیحه سعیدی. 

 

حوروش خلیلی که این روزها بیشتر وقتش را صرف آموزش آواز به زنانی از هر مقطع سنی می‌کند، می‌گوید «همیشه خداوند را شاکر است که او را معلم قرار داده است». 

  

یکی از نکات جالب توجه در مورد شما اساتیدی هستند که در سال‌های دور در محضرشان آموزش دیده‌اید، فریدون مشیری (درک شعر و معانی حافظ)، اسماعیل صارمی (اشعار سعدی)، نصرالله ناصح‌پور (ردیف آوازی عبدالله دوامی)، مهدی فلاح و معصومه مهرعلی (ردیف نورعلی برومند و شیوه محمدرضا شجریان)، حسین عمومی (مکتب اصفهان و تلفیق شعر و موسیقی)، مهدی کمالیان (آثار روح‌انگیز) و... از سوی دیگر می‌دانیم که این روزها بیشتر وقت‌تان صرف آموزش دادن و تدریس می‌شود. تفاوت آموزشی که در این دوره می‌دهید با آموزشی که در آن دوره می‌دیدید در چیست؟ و اساسا چه میزان از آن‌چه را آموخته‌اید به هنرجویان‌تان می‌آموزید؟ 

 

من همیشه خداوند را شاکر هستم که مرا معلم قرار داده است. از همان زمانی که نزد اساتیدی که نام بردید درس می‌گرفتم، دوست داشتم خوب یاد بگیرم که بتوانم خوب یاد بدهم و نه اینکه صرفا ارائه‌ای معمولی از آن‌چه آموخته‌ام داشته باشم. برای همین سعی می‌کردم تا جایی که امکان دارد از همه اساتیدم با دل و جان و خوب یاد بگیرم. 

 

زمانی که نزد استاد ناصح‌پور می‌رفتم که ان‌شالله عمر باعزت داشته باشند وسیله‌ای نبود که آن‌چه را ایشان به ما می‌آموختند ضبط کنیم و واکمن به سختی پیدا می‌شد و بنابراین باید گوشی و سینه و سینه می‌آموختیم. با توجه به مشغله‌های زندگی هر کدام‌مان و به عنوان مثال خودِ من که ازدواج کرده بودم و بچه داشتم و کار می‌کردم و این که باید در طول یک هفته ملودی‌هایی را یاد می‌گرفتیم که نسخه ضبط شده‌اش هم در دست‌مان نبود که به آن برگردیم، کار دشوار بود و هر هفته که سر کلاس می‌رفتیم یا اول تکلیف را نمی‌دانستیم یا وسطش را یا آخرش را اما بالاخره با زحمت و کوشش و کمک گرفتن از همکلاسی‌ها، راه می‌افتادیم و من در مجموع از ایشان چیزهای بسیاری آموختم و بیشتر ردیف‌های عبدالله دوامی را.  

 

بعد نزد مهدی فلاح رفتم و ایشان هم بیشتر کارهای استاد شجریان را با من کار کردند. حُسن کلاس آقای فلاح این بود که اجازه می‌دادند اگر واکمن دارید تکالیف را ضبط کنید و در نتیجه می‌دانستید آن‌چه تحویل می‌دهید صحیح است. چون استاد برایتان می‌خواند و شما ضبط می‌کردید و مثل استاد می‌خواندید و اشکال و ایرادتان رفع می‌شد. بعد نزد دکتر حسین عمومی، تلفیق شعر و موسیقی و مکتب اصفهان را کار کردم و شیوه آواز خواندن را با خانم معصومه مهرعلی بسیار کار کردیم. 

 

با توجه به اینکه اساتید مختلفی داشتم و ردیف‌های متعددی را در سینه دارم ماحصل این‌ها شده است اینکه آن‌چه را به شاگردانم می‌آموزم «آشنایی با ردیف آوازی» می‌نامم؛ یعنی هم دوامی است و هم نیست، هم کریمی است و هم نیست، هم برومند است و هم نیست و... تا بچه‌هایم فرار نکنند و از آواز خواندن زده نشوند. کسی که یک دوره نزد اساتید درس می‌گیرد، حالا بخواهد برود ردیف عبدالله دوامی را بیاموزد، دو تحریر بالاتر است یا دو تحریر پایین‌تر، یا بخواهد برود آن یکی مکتب را یاد بگیرد ما دو گوشه زیادتر گفته‌ایم و آن‌ها دو گوشه کمتر یا آن‌ها بیشتر گفته‌اند و ما کمتر یعنی شاگرد به حد مشخصی که برسد به اجتهادی دست پیدا خواهد کرد که بتواند این مسائل را تشخیص دهد. 

 

من در کنار استفاده از آن‌چه از اساتیدم آموخته‌ام از منابع به‌روز هم استفاده می‌کنم. ما نزد هر استادی که می‌رفتیم ردیف را می‌آموختیم و تصنیف را ولی من اعتقاد بسیاری به صداسازی هم دارم. چیزی که بعضی از اساتید موافق آن نیستند ولی من در این زمینه هم کار می‌کنم. چون می‌خواهم این هنر را اشاعه دهم و معتقدم بگذار آن کسی هم که علاقه‌مند است ولی صدای متوسطی دارد بیاید و در حد خودش رشد کند. بنابراین همه کسانی که پیش من می‌آیند هر جلسه صداسازی هم کار می‌کنند، یک صداسازی فقط برای گرم کردن است و یک صداسازی مربوط به همان دستگاه است و من در کلاس‌هایم همیشه هم صداسازی کار می‌کنم، هم تصنیف و هم آواز.  

 

و بر اهمیت صداسازی تاکید بسیار دارید؟ 

بله، مثل این است که شما پایه یک نفر را قوی کنید و حال هر گوشه‌ای را به او بدهید می‌تواند بخواند ولی اساتید ما همان یک گوشه را می‌دادند و شاگرد باید می‌رفت و تکرار می‌کرد و تکرار می‌کرد تا بداند تحریرش باید از کجا دربیاید. ولی با صداسازی می‌داند که تحریرهایش از کجا دربیاید؛ تحریرهای دو تایی، سه تایی، چکشی، بال کبوتری و غیره.

 

بچه‌های من چون صداسازی کار می‌کنند همه‌شان قوی هستند. گاهی اوقات کسانی پیش من می‌آیند که مثلا چهار سال است کار کرده‌اند ولی صداسازی کار نکرده‌اند و ملودی را می‌دانند ولی نمی‌توانند ارائه‌اش دهند و دلم می‌سوزد و در مقایسه با شاگردی که یک سال پیش خودم آمده است می‌ماند، چون او صداسازی کار نکرده است و این کرده است. به نظر من فرقی نمی‌کند، دو دانگ صدا دارید، سه دانگ یا هر چه، می‌توانید در حد و اندازه خودتان درست بخوانید و آواز بخوانید. 

 

حوروش خلیلی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

و ظاهرا در کلاس‌هایتان که تک جنسیتی هم هست و ویژه خانم‌ها، محدودیت سنی وجود ندارد؟ 

نه من برخلاف برخی که فقط با یک رده سنی کار می‌کنند، اصلا چنین کاری نمی‌کنم. من بچه‌ای دارم که هفت، هشت سالش است و آن قدر زیبا آواز می‌خواند که حیرت می‌کنید، خانمی هم هست که ۶۰ سال، ۷۰ سالش است. بعضی می‌گویند چرا همه را قبول می‌کنی و من در جواب‌شان از اعتقادم می‌گویم. من معتقدم آن خانمی که در سن بالا به کلاس من می‌آید مشخص است که علاقه بسیاری داشته که آمده و در جوانی‌ به دلایل مختلف نتوانسته بیاید و حالا آمده است. او حتما نوه‌ای دارد و عروسی و دامادی و وقتی در خانه تمرین می‌کند، نوه اش از او می‌پرسد مادربزرگ چه می‌خوانی؟! و او می‌گوید دستگاهی را می‌خوانم به نام ماهور. نوه‌اش می‌پرسد ماهور چیست مادربزرگ؟ جواب می‌دهد ماهور این طوری است، این طوری و این طوری. همین برای من بس است! همین که به خانه‌ها رفت و من در حد توانم اشاعه‌اش دادم. از آن سو شاگردانی هم دارم که یا می‌خواهند معلمی کنند یا کار اجرایی و به این ترتیب به هر دو هدفم می‌رسم. 

 

بسیاری از فعالین حوزه موسیقی زنان، برگزاری کنسرت تک‌خوانی صرفا برای زنان را به حیات گلخانه‌ای زن در عرصه آواز تشبیه می‌کنند و همخوانی با خواننده مرد یا دیگر خوانندگان زن را در کنسرتی با حضور تماشاگران زن و مرد ترجیح می‌دهند. نظر شما در این مورد چیست؟ 

بسیار واضح است که مخاطب باید متشکل از هر دو جنس باشد و در غیاب هر کدام‌شان احساس کمبود می‌کنید. اما من به شخصه چنین دیدگاهی نسبت به برگزاری کنسرت صرفا برای بانوان ندارم و نمی‌گویم چون شما، فقط خانمید و مردی در میان‌تان نیست برای‌تان نمی‌خوانم. این عقیده من است. الان موقعیت ما به شکلی است که زنان فقط می‌توانند برای زنان بخوانند و من به این احترام می‌گذارم و نمی‌گویم چون مردان در اینجا نیستند، برای شما که فقط زنید هم نمی‌خوانم. 

 

همخوانی را هم به این دلیل انجام می‌دهم که بدانند زنان هنوز روی صحنه‌اند. باور کنید گاهی اوقات در سال‌های دور، در حین همخوانی بارها میکروفن مرا می‌بستند و مردم می‌دیدند که من فقط لب می‌زنم و بغض گلویم را می‌گرفت ولی بازهم ماندم، گاهی اوقات کنار مردانی خوانده‌ام که از نظر سطح کاری هم طراز من نبوده‌اند ولی کنارشان نشستم که بگویم من هستم، با احترام به تمام قوانین، من یک زنم و هستم تا بقیه هم ادامه دهند. 

 

شما و خانم شورانگیز ظهرالدینی اولین زنانی بودید که به عنوان هم‌خوان وارد ارکستر ملی به رهبری فرهاد فخرالدینی شدید. 

چند سالی بود که ارکستر ملی که در سال ۷۷ توسط فرهاد فخرالدینی راه‌اندازی شد با خوانندگان مرد کار می‌کرد، بعد از اینکه سی‌دی «نوای قریه» با صدای من و تنظیم ملیحه سعیدی به صورت هم‌خوانی بیرون آمد، به ارکستر ملی اعلام شد که می‌توانند از حضور زنان هم به عنوان هم‌خوان استفاده کنند. آقای فخرالدینی، خانم ظهرالدینی را از قبل می‌شناختند و از من هم دعوت کردند و کار را با حضور سه خانم و دو آقا به عنوان هم‌خوان با خواننده اصلی شروع کردیم.

 

تا پیش از آن در ارکستر ملی گروه کُر بود ولی هم‌خوان خانم نبود و ما اولینش بودیم. ما نزدیک پنج سال در کنار ارکستر ملی بودیم و بعد از آن گفتند بروید بعدا خبرتان می‌کنیم و خبرتان می‌کنیم رفت تا الان که دیگر خانم همخوانی در ارکستر ملی نمی‌بینید. 

 

حوروش خلیلی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

به «نوای قریه» اشاره کردید به عنوان اولین آلبومی که با صدای یک زن منتشر شد هر چند گروه همخوانی نیز متشکل از الهه حمیدی، فریبا قنادی‌اسدی، عصمت میلانی، فهیمه اسماعیلی، اسفندیار قره‌باغی و مجید اخشابی همراهی‌تان می‌کردند. 

 

جا دارد یادی کنیم از ملیحه سعیدی که موسیقی‌دان بسیار ارجمندی هستند و امیدوارم هر کجا هستند سلامت باشند. به ایشان اعلام شده بود که می‌توانند با خواننده زن و گروه همخوان آلبومی منتشر کنند و ایشان کارهایی محلی را آماده کرده بودند و یک سال بود که در پی صدایی می‌گشتند که روی آن آهنگ‌ها بنشیند.

 

سیدجلال هاشمی‌دهکردی، صاحب امتیاز این سی‌دی مرا از زمانی که در شیراز در خانه پدرم زندگی می‌کردم می‌شناخت و به خانم سعیدی معرفی‌ام کرد. خدا رحمت کند همسر خانم سعیدی را، آقای احمد ستوده هم آن جا بودند. مرا نمی‌شناختند و گفتند چیزی بخوان ببینیم چطور می‌خوانی و من شروع به خواندن «لیلا خانم» کردم و به محض اینکه شروع کردم دیدم که خانم سعیدی به همسرش نگاه کرد و همسرش به او و گفتند پیدایش کردیم، آن کسی را که می‌خواستیم صدایش روی این ملودی‌ها بخوابد پیدا کردیم و از فردا ضبط شروع شد. 

 

و در ادامه دو کار «آهوی وحشی» و «آوای روستا» را خواندید. 

بله، بعد که دیدند صدا می‌خورد و ملودی‌ها با صداها ژوست است و اخلاق‌ها و رفتارها با هم همخوان است، دو کار دیگر هم انجام دادیم. 

 

چرا دیگر تمایلی به ضبط آلبوم ندارید؟ 

زیاد پیش می‌آید که به سراغم می‌آیند ولی وقتی صدای من به عنوان هم‌خوان تا آخرین درجه پایین می‌آید چرا باید این کار را انجام دهم. اذیت‌کننده است که برای خواندن یک آلبوم زحمت بکشید و وقتی که منتشر می‌شود اثری از صدای‌تان نبینید.

 

  • 13
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش