پنجشنبه ۰۹ فروردین ۱۴۰۳
۲۱:۵۲ - ۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۰۱۴۳
تئاتر شهر

تلاش ما در تئاتر شورایی مبارزه با انفعال مخاطب تئاتر است

اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر,رویا دعوتی و آریان رضایی
«برلین» اولین نمایش شورایی است که در یک مجموعه حرفه‌ای تئاتر روی صحنه می‌رود. نمایشی که با استقبال گرم مخاطب روبه‌رو شده است و با مطرح کردن موضوع دروغ و راست‌گویی در زندگی زناشویی، جامعه تئاتری را درگیر خود کرده است.

به گزارش تسنیم، تئاتر شهر این روزها میزبان نمایشی است که با وجود ظرفیت اندک سالنش، مورد استقبال عموم قرار گرفته است. تا خرخره‌اش مخاطب می‌نشیند. با اجرایش از انفعال همیشگی خارج می‌شود و با شکستن یخ خود می‌خواهد مسلط بر نمایش شود. می‌خواهد مشارکت کند و مسیر را عوض کند. می‌جنگد. قصه خودش را می‌خواهد بسازد. این یک تئاتر شورایی است.

 

آریان رضایی پس از سال‌ها اجراگری در بزنگاه‌های فرهنگی، اکنون موقعیتی برای حرفه‌ای‌تر کردن تئاتر شورایی پیدا کرده است. استقبال دور از انتظار بوده است. نمایشش تمدید شده است و این در حالی است برخی تئاترهای چهره‌محور نمی‌فروشند. درباره‌اشان حرفی زده نمی‌شود. اصلاً دیده نمی‌شوند. اما کار جمع و جور آریان رضایی گویی روح آگوستو بوآل را شادمان کرده است. پس چه بهانه‌ای بهتر از این تا پای صحبت‌های شکل‌دهندگان اجرای «برلین» بنشینیم و از پستی و بلندی‌های تئاتر شورایی سخن بگوییم.

 

***

تئاتر شورایی که شما و دوستان دیگر تلاش کردید و به اینجا رساندید، خیلی در این سال‌ها از طریق جشنواره­‌ها مشروعیت خودش را به اثبات رسانده است. اجرا در فضای حرفه­‌ای تئاتر ایران، برلین است. توضیح بدهید که از کجا شروع شد تا جایی که آریان رضایی موفق شد امروز در تئاتر شهر تئاتر شورایی اجرا کند؟

رضایی: روزی که با این شیوه آشنا شدم اولین چیزی که برای من مسئله شد این بود که همه هم با این آشنا شوند. اصولاً من یک نگاهی دارم که پیش از اینکه کارم را شروع کنم به اطلاع­‌رسانی آن فکر کنم، برای همین گرایش به سمت روابط عمومی هم در تئاتر پیدا کردم. همانطور که گفتید اولین اقدامی که ما باید انجام می­‌دادیم حضور در جشنواره­‌ها بود. ابتدا باید این را در جشنواره­‌ها محک می‌­زدیم، برای اینکه جشنواره مکانی بود که هم گروه­‌های جوان و هم گروه‌های حرفه‌­ای و شاید انواع گروه‌­ها با شیوه‌­های مختلف، رویکردهای مختلف جمع می­‌شوند. جشنواره مکان خوبی است برای هم معرفی و هم محک زدنِ این شیوه؛ البته پیش از اینکه ما ورود کنیم به جشنواره‌­ها سعی می‌­کردم با اجراهای مردمی در مکان­‌هایی که اغلب مکان‌­های خاص بودند، برای مخاطبین و قشرهای خیلی خاصی اجراهای محدودی داشته باشیم. من خودم این‌طور شروع کردم و وقتی ما به یک چیز مشخصی در گروه خودمان به نام گروه شورایی رسیدیم بعد اقدام کردیم برای ورود به جشنواره‌­ها؛ اما واقعیت این بود که در جشنواره­‌ها صداها به گوش همه می­‌رسید که یک جریان این‌طوری هم وجود دارد و به اصطلاح آریان رضایی دارد در این حوزه کار می­‌کند، اما آن اتفاقی که من می­‌خواستم نمی‌­افتاد.

 

الان جنگ سرِ صندلی یا جایی است که مخاطب بیاید و در آنجا حضور داشته باشد

 

 چه بود آن اتفاقی که می­‌خواستید؟

رضایی: شوک، یعنی تأثیر واقعی­ که من در لحظه اول از آن تأثیر گرفتم.می­‌دانستم این دنیای شگفت­­‌انگیزی است، دنیای جادویی است؛ ولی این اتفاق نمی­‌افتاد تا اینکه من تلاش کردم بتوانیم اجرای عمومی تئاتر ستم­دیدگان را در ایران ببینیم و آن وقت است که قدرت خودش را نشان می‌دهد. منظورم از قدرت همان نیروی جادویی­ که این شیوه دارد در ارتباط با مردم اتفاق افتاد. الان جنگ سرِ صندلی یا جایی است که مخاطب بیاید و در آنجا حضور داشته باشد، همین الان بلیت‌­ها تا جمعه هم تمام شده است و مدام مخاطب یا کامنت می‌­نویسد یا تماس می­‌گیرد که تمدیدش کنید و تمدید می‌­شود و اینجا بود که این اتفاق افتاد. ضمن اینکه خود همان اتفاق نیاز به تجربه داشت، نیاز به این داشت که شما کاملاً کارکردهای این شیوه را بشناسید و در طراحی موقعیت­تان بتوانید خوب عمل بکنید. این جشنواره­‌ها و تجربیات پیشین می‌­تواند کمک بکند.

 

 در این مسیر سختی که طی کردید در فضای مدیریتی تئاتر اولین کسی که شما را به رسمیت شناخت چه کسی بود؟

رضایی: [می­‌خندد] شاید خیلی‌ها به رسمیت شناختند، شهرام کرمی.

 

اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر,رویا دعوتی و آریان رضایی

 یعنی در شهرداری اتفاق افتاد چگونه بود؟ برای شما چه کرد؟

رضایی: یک روز رفتم جشنواره دوم تئاتر شهر، یک بخشی داشت به نام «امروز شهر» که در آن می­‌شد این شیوه را هم کار کرد، رفتم دفتر ایشان و من گفتم می­‌خواهم برلین محمد یعقوبی را - مونولوگ مردش فقط - کار کنم. اسمی از شیوه نبردم. گفت باشد ثبتش کن. اصلاً جدی نگرفت و این اولین تجربه جدی ما بود. مونولوگ برلین کاملاً مونوشورایی بود، یعنی با نگاه مونوشورایی اولین تجربه بود؛ چون من قبلاً یک اجرا از این در کافه­ پله در فرهنگسرای سرو انجام داده بودم و می‌­دانستم جواب می­‌دهد، با اعتماد به نفس رفتم آنجا ارائه دادم و همان زمان در فرهنگسرای ارسباران یک اتفاق شگفت‌­انگیز افتاد. رقابتی بود و همه جایزه‌­ها را گرفت و حتی تماشاگران هم جایزه گرفتند و ما آنجا قضیه را جدی گرفتیم که این یک اتفاق است. دورۀ بعدش  آمدیم یک رِپرتوآر از کل کارهایمان در ارسباران اجرا کردیم. دوره چهارم بود که در بخش جنبی جشنوارۀ تئاتر اجرا رفتیم.  بدون دعوت ما، هنرمندان می­‌آمدند، آقای مرادخانی خودش آمد، سروصدا کرد. آن زمان مونولوگ مهشید، مونولوگ دوم برلین در آن رِپرتوآر اجرا کردیم. اینها را پیش از آن من در خانه هنرمندان اجرا کرده بودم؛ البته اگر بخواهیم دومین مدیر را بگوییم می‌­شود «حمیدرضا اردلان»، چون بعد از جشنواره شهر که آن کار اجرا شد من رفتم پیش آقای اردلان در خانه هنرمندان گفتم این اتفاق افتاده است، گفت ایراد ندارد، لابی خانه هنرمندان برای تو، هر ماه ما یک نمایش اجرا می­‌کردیم که آن کارهایی که در ۶ ماه تولید شده بود را بردند در جشنواره شهر. آنجا اتفاقی که افتاد، شهرام یک روز ماشین گرفت که بیاید آنجا، در ترافیک ماند و نرسید، هنوز ندیده بود اتفاقاً استقبال وحشتناکی شده بود. در را باز گذاشته بودیم. مردم داخل سالن از لابی را نگاه می‌­کردند، دیگر همه این اتفاقات به اتفاقی اساسی منجر شد، یعنی سال بعدش با گفتگویی که با مدیر فرهنگسرای خاوران داشتیم و حمایت شهرام کرمی کانون تئاتر شورایی تأسیس شد و منجر شد به یک بخش مستقلی به اسم تئاتر شورایی. بعد پنجمین جشنواره تئاتر شد که این دیگر مسیرش را توضیح می‌­دهم.

 

در دوره پنجم چند گروه شرکت کردند؟

رضایی: در فراخوانی که ما اعلام کردیم بعد از تأسیس کانون نزدیک به ۲۰۰ هنرجو ثبت­‌نام کردند و همه هم نشای از همان اتفاقات پیشین بود که باعث شده بود علاقه‌مند شوند.

 

یعنی برخوردشان با چیزی به نام تئاتر شورایی جذب­شان کرده بود؟

رضایی: بله آن سروصدایی که کرده بود، آن اجراها، آن حضور مردم، مشارکت جذابش کرده بود.

 

اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر,رویا دعوتی و آریان رضایی

 مثل تو با خواندن آثار بوآل سراغ تئاتر شورایی نیامدند؟

رضایی: نه. وقتی آمدند سرکلاس‌­ها - من ۱۰ تا فرهنگسرا می­‌رفتم - هیچ کدام اصلاً نمی­‌دانستند چیست، فقط می‌­دانستند من از لحاظ استقبال مردمی با این شیوه اجراهای موفقی داشتم.

 

من هنرجوی تخصصی نداشتم، شهروندانی بودند که حالا می­‌خواستند فعالیت کنند

 

این کار شما را سخت‌­تر نمی­کرد که نمی­­‌دانستند؟

رضایی: خیلی. برای اینکه خیلی از اینها تصورات­شان از تئاتر تصورات خیلی سطحی بود، من هنرجوی تخصصی نداشتم، شهروندانی بودند که حالا می­‌خواستند فعالیت کنند و من ابزاری به آنها یاد دادم که خودشان گروه تشکیل بدهند و بیایند در جشنواره. آن ۲۰۰ در پایان چون جشنواره یک فیلتری گذاشت به نام بازبینی، شد ۶ گروه در جشنواره که باز در همان فرهنگسرای ارسباران.

 

رقابتی بود؟

رضایی: نه آنجا من گفتم رقابتی نباشد؛ چون معنایی نداشت.

 

این ۲۰۰ نفری که آمدند ثبت‌­نام کردند، دیدگاه­شان این بود که مانند خیلی‌هل که می‌­آیند کلاس تئاتر، در آینده بازیگر شوند، این شکلی آمده بودند یا نه واقعاً براساس کارکردی که در ارسباران دیده بودند آمده بودند سراغ شما؟

من رفتم مؤسسه نذر فرهنگی با مددکاران اجتماعی کار کردم، از آن ۶ گروه، یک گروه شد گروه مددکاران اجتماعی موسس نذر فرهنگی

شاید دو سوم­شان دیدگاه­شان این بود که بیایند و تئاتری شوند و شیوه برای آنها مهم نبود؛ اما یک سوم آنها نه. واقعاً حتی ما یکسری افراد را داشتیم که در مؤسسه­‌ای با مددکاران اجتماعی کار می­‌کردند، خارج از فرهنگسرا آمده بودند و در نهایت یک جلسه‌­ای تشکیل دادند. من رفتم مؤسسه نذر فرهنگی با مددکاران اجتماعی کار کردم. از آن ۶ گروه، یک گروه شد گروه مددکاران اجتماعی موسس نذر فرهنگی.  یک عده‌­ای واقعاً ماندند و عضو گروه ما شدند و الان گروه کارگردانی همکار همه هنرجویان آن دوره هستند. خیلی روی مخاطب تأثیر دارد، الان شما در نظر بگیرید ما از هفتم که اجرایمان شروع شد، از همان موقع بر سر ورود دعوا بود، این استقبال یک نشانه­‌ا­ی دارد، وقتی هنوز کار دیده نشده است.

 

خانم دعوتی شما با تئاتر شورایی آشنا شدید و درگیر آن شدید؟

دعوتی: من سال‌ها پیش یک چیزی در کافه تئاتر شهر دیدم، آخرش در حد یکی دو کلمه، سؤال می­‌پرسیدند و یک نفر هم جواب داد و رفت. چنین چیزی در ذهن من بود. من به همراه یکی از دوستانم، خانم کوهستانی که می­‌خواست تئاتر «دستت را به من بده» را ببیند، رفتم و دیدم. کار بسیار ساده و دلنشینی بود و آقای رضایی در دیالوگ‌­هایشان مدام نگاه به تماشاچی می‌­کردند و یک‌سری از دیالوگ­‌هایشان را می‌­گفتند و من می‌خواستم وسط اجرا جوابش را بدهم، مثلاً یک طوری دیالوگ­‌ها را می‌­گفت که می­‌گفتم نکند من الان باید جواب بدهم. خیلی در ذهنم مانده بود.

 

 آن زمان به شکل حرفه­‌ای بازیگری می­‌کردید؟

دعوتی: بله، من از سال ۸۰ در تئاتر بازی می‌­کنم. من به عنوان بازیگر اثر را نمی­‌دیدم به عنوان تماشاچی آن کار را می‌دیدم. به عنوان یک تماشاچی این حس را داشتم که مثلاً نکند ما یک واکنشی داشته باشیم. دوست داشتم یک جاهایی جواب بدهم؛ ولی چون جو را دیدم و چیزی نگفته بودند  خودم را کنترل را کردم. این در ذهن من بود تا زمانی که آقای رضایی با من تماس گرفتند و راجع به این کار صحبت کردند؛ ولی واقعاً صادقانه بگویم، درباره اجراهای دوستان و تئاتری به نام مونوشورایی شنیده بودم و خیلی برایم شفاف نبود. گفتم شاید مثلاً کاری است که در حد دیالوگ یکی دو خطی با تماشاچی که تأیید بگیرد یا نگیرد. چنین چیزی در ذهنم بود.

 

اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر,رویا دعوتی و آریان رضایی

 مثلاً یک تئاتر برشتی در ذهن­تان بود؟

دعوتی: شاید؛ ولی زمانی که درگیر کار شدیم و فهمیدیم تماشاچی مشارکت دارد - البته آقای رضایی هم خیلی نرم‌نرم ما را آماده می­‌کرد - باز من فکر کردم که شاید یک یا دو تماشاچی مثلاً آخر کار یک جمع­‌بندی بکند. واقعاً فکر نمی‌‌کردم و حضور هم نداشتم و اولین تجربه من است که  در تئاتر شورایی بازی می‌­کنم، تصورم این بود. یک مقدار ابهام و ناآگاهی هم داشتم. با آقای رضایی صحبت کردم و ایشان مدام به ما دلگرمی می‌­داد و می­‌گفت مردم خوب مشارکت می‌­کنند. [می‌خندد.] واقعاً هم همین‌طور شد. من خودم خیلی غافلگیر شدم.

 

 پس این اولین اجرای تئاتر شورایی شما بود؟

دعوتی: بله.

 

هادی عطایی هم اولین تجربه‌­اش بود؟

بوآل یک جمله معروف دارد می­‌گوید ارزیابی بازیگران مانند  ارزیابی خوانندگانِ آفریقایی است که ملاک ارزیابی­شان صدای قشنگ­شان نبوده است، میزان همراه کردن مردم با خودشان بوده است

 

رضایی: هادی نه، من یک پروژه­‌ای سال گذشته داشتم در پردیس ملت، هادی قبلش کارهای من را دیده بود و به او گفتم آمد و قبل از این هم ما کار کرده بودیم؛ اما به این شکل جدی نبود. الان بازیگری در تئاتر شورایی و تکنیک فرم اجرا را دارد تجربه می­‌کند. بوآل یک جمله معروف دارد می­‌گوید ارزیابی بازیگران مانند  ارزیابی خوانندگانِ آفریقایی است که ملاک ارزیابی­شان صدای قشنگ­شان نبوده است، میزان همراه کردن مردم با خودشان بوده است. یک بازیگری که با این شیوه کار می­‌کند در تمرینات ما به یک کدهایی می‌­رسد که مردم را تحریک به مشارکت می‌­کند. من فکر می­‌کنم هر دو بازیگر موفق به این بازی شدند.

 

 در نمایش­‌های صحنه‌­ای، بازیگر دیالوگ­‌هایش را حفظ کرده است و هر جا هم فراموش کند سعی می­‌کند با بداهه جمعش کند و یا بازیگر همراهش کمک می­ک‌ند خودش را برساند؛ ولی در اینجا من با یک پدیده­‌ای روبه‌رو شدم که در کارهای قبلی آریان ندیدم. اینکه آریان می­‌گفت از آنجا شروع کن، دوباره بگو .خیلی سخت است بازیگر مرور کند که آن خط­‌ها چه بوده و آن سطور را به یاد بیاورد و شروع کند به گفتن. درباره این تکنیک بگویید و سختی این قضیه که بین آن همه دیالوگ جستجو کنید و آن دیالوگ را پیدا کنید و حالا شروع کنید به گفتن.

دعوتی: حرف شما درست؛ ولی به نظرم سخت‌­تر این است که یک تماشاچی که شما هیچ شناختی از او ندارید با شما وارد دیالوگ می‌شود. ما این را تمرین کردیم و برای خودمان کد گذاشتیم و متن را حفظ هستیم و هر جایی لازم باشد از اول شروع کنیم دوباره شروع می­‌کنیم. چاره دیگری نداریم.

 

رضایی: یک خوبی­ که کار ما داشت، برای اینکه بازیگرها مسلط­‌تر بر متن شوند، این بود که رویا مونولوگ خودش را داشت، هادی مونولوگ خودش را داشت.

 

 هر کدام را یک نویسنده نوشته بود؟

رضایی: جدا بود و هیچ وقت متنی جلوی رویا نبوده که بگوید مهشید.. و فرزاد.. و هر وقت بازیگران اصرار می‌­کردند که یک متن به ما بدهید که دو تا دیالوگ در آن باشد من فرار می­‌کردم، یک طوری توجیه می­‌کردم.

 

به نظرم هادی داشت یک مقاومتی می‌­کرد؛ یعنی دنبال این بود که این دو نقطه­‌ها را پیدا کند و واکنش نشان بدهد.

رضایی: وقتی دو بازیگر در تمرین تلاش می­ کنند خودشان را پیدا بکنند و خودشان دیالو‌گ‌­ها را کنار بگذارند، یعنی دارند کد می­‌گذارند، آن وقت شما در هر لحظه‌­ای آنجا را بگویید سریع برمی‌­گردد آنجا، برای اینکه حافظه‌­اش خیلی بر  این تلاش کرده است.

 

 شما به چه شکلی تمرین می‌کردید؟ اینکه مانند نوار کاست نباشید که بزنید عقب و آن را پیدا بکنید؛ بلکه مانند یک فایل کامپیوتری باشد که کافی است یک عبارتی پیدا بکند و ادامه‌­اش را برود، تمرین شما چه بود؟

رضایی: واقعاً همین، متن‌ها را جدا کردم و خیلی جاها به آن می­‌رسیدیم. دو متن جدا بود و هیچ وقت کنار هم نبوده.

 

اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر,رویا دعوتی و آریان رضایی

 مثلاً هادی متن خانم دعوتی را می­‌خواند؟

رضایی: فقط بار اول خوانده بود و مابقی دیگر در واقع در تمرین بود و به هم واکنش نشان می­‌دادند و جاهایش را پیدا می‌­کردند، خیلی جاها در متن بهار و آقای یعقوبی با هم منطبق نمی‌­شد و بازیگرها با هم تطبیق می‌دادند؛ اما با هم، اینجا این را حذف کنیم، اینجا این را بگو و این اتفاق باعث می­‌شد که کدگذاری شود و شما خیلی راحت این کار را بکنید.

 

حالا بحث بداهه را خانم دعوتی پیش کشید، من در مشاهده‌­ام نسبت به مخاطب این بود که مخاطب حس کرده بود خانم دعوتی یا هادی یک شخصیت‌­پردازی کاملاً سلب دارد که این تغییر نخواهد کرد و این باعث می‌­شد با آن بجنگند. من یادم است خانم دعوتی با سه بازیگری که مواجهه شدند و شروع کردند به دیالوگ گفتن، رویه­‌اشان یک طور بود و قرار نبود با آن فرد مصالحه کند؛ در صورتی که آن فرد می­‌خواست بیاید با شما مصالحه کند. می­‌خواستید مخاطبان بیایند به جنگ شما. این حس من بود، خوانش شما از این قضیه چیست؟

هر خبرنگاری از من پرسیده چرا طرف مقابل وقتی تمام شد تغییر نمی­‌کند؟ مگر در زندگی واقعی آدم­‌ها تغییر می­‌کنند؟

 

دعوتی: البته نگاه من جنگ نبود، نگاه ما این است. مهشید یک‌سری ارزش، ویژگی‌­ها و یک شخصیت­‌پردازی دارد، فرزاد نمایش هم همین‌طور، این را شاید هر خبرنگاری از من پرسیده چرا طرف مقابل وقتی تمام شد تغییر نمی­‌کند؟ مگر در زندگی واقعی آدم­‌ها تغییر می­‌کنند؟ مثلاً یک زن می­‌آید جای مهشید، می‌­شود یک مهشید مهربان، فرزاد عزیزم و فلان، آیا قرار است فرزاد متحول شود و بشود آدم دیگری و عقایدش را زیر پا بگذارد؟ نه آن همچنان معتقد است که نباید.

 

 چنین توقعی نداشتم؛ ولی حس این است که شاید یک قدم عقب­‌نشینی کنند.

رضایی: بازیگرها تلاش می‌­کنند از موضع کاراکترشان دفاع کنند. این هم باعث می­‌شود که تماشاگر ذهنش درگیر همین باشد و درگیر پیدا کردن یک راهکار دیگری باشد. به راحتی نمی­‌خواهیم صورت­ مسئله را پاک کنیم؛ چون در زندگی واقعی آدم‌­ها به همین راحتی نیستند که ما فکر می‌‌کنیم. برای این همین چیزی که ما تمرین می‌­کردیم این بود که رویا و هادی از موضع نقش خودشان دفاع کنند. کوتاه نیایند؛ مگر اینکه یک منطقی جلوی آنها قرار بگیرد که پاسخگوی منطق آنها باشد.

 

شما چنین منطقی را در این چند شب اجرا پیدا کردید؟

دعوتی: همانطور که آقای رضایی گفتند ما نباید در قسمت مشارکت از قالب نقش­مان بیرون بیاییم. باید از آرمان­‌ها و دیدگاه­‌های مهشید دفاع بکنم، به خاطر همین زمانی که تماشاچی می‌­آید، بعضی وقت‌ها این را مدنظر ندارد که این زندگی پیش‌زمینه ۶ ساله دارد و من باید این را به آنها بفهمانم و با دیالوگ­‌هایم حتی خیلی وقت­‌ها به آنها کد می­‌دهم، به آنها کمک می­‌کنم که بتوانند راحت‌­تر وارد مشارکت شوند؛ چون به هر حال بازیگر حرفه­‌ای نیستند. به همین خاطر ما قرارمان این است که هم فرزاد و هم مهشید، موضع­شان حفظ شود، یعنی ما آن تغییر ندهیم؛ چون اگر این طوری باشد در ازای هر تماشاگری که می‌­آید و مشارکت می‌­کند ما باید یک مهشید و یک فرزاد داشته باشیم. این‌طوری خیلی مسئله قابل‌حل‌­تر خواهد بود

 

اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر,رویا دعوتی و آریان رضایی

رضایی: یک ویژگی دیگری هم دارد، بازیگر  یک پرسشگر (جوکِر) پنهان دارد، یعنی هر کدام از دو بازیگر یک پرسشگر پنهان دارند که وقتی در برابر تماشاگر قرار می­‌گیرد از او سؤال می­‌پرسند. فرض کنید تماشاگری از گذشته صحبت می‌‌کند، سریع بازیگر باید هدایتش کند به حل مسئله، ببین گذشته را رها کن، ۶ سال پیش، الان چه بکنیم؟ این می­‌شود پرسشگر پنهان آن بازیگر.

 

 یک نمایش است که در واقع سه جوکر در آن حضور دارند:

رضایی:بله.

 

 در چند شب گذشته کسی بوده که راه‌­حلی پیدا کند برای این دو جوان؟

رضایی: برای بهبود وضعیت بله؛ اما راهکاری که بتواند همه را قانع کند نه.

 

 جمعیت قالب در سالن خانم بودند، علتش چیست که خانم‌­ها استقبال بیشتری از نمایش می‌­کنند؟

مخاطبان زن احساس می­‌کنند که زن دارد سرکوب می‌­شود، احساس همذات­‌پنداری با زن می­‌کنند و این مسئله را تجربه شخصی خودشان می­‌دانند

 

رضایی: ابتدا اینطور نبود. به مرور هر چه می­‌رویم جلو مشارکت خانم­‌ها بیشتر است، هر چند که آقایان هم مشارکت می­‌کنند. علتش این است که احساس می­‌کنند که زن دارد سرکوب می‌­شود، احساس همذات­‌پنداری با زن می­‌کنند و این مسئله را تجربه شخصی خودشان می­‌دانند، هر چند که ما خانم­‌هایی را داشتیم مانند دو شب پیش، کاملاً حق را به مرد می­‌داد. من خیلی به موضوع فکر کردم برای همین مونولوگ مهشید را اضافه کردم، مدیر دفتر تئاتر کاربردی دانشگاه کالفرنیا وقتی مونولوگ فرزاد را دید و برای او اجرا کردیم و اولین چیزی که دید گفت نگاه زنانه باید به این متن اضافه شود. برای اینکه واقعیت این است. هر چند که فرزاد گرفتار شده است و باید به مصاحبه‌­اش برسد و در نگاه اول شاید خیلی به او حق بدهند، زن نباید در را ببندد، کار زن اشتباه است؛ اما فرزاد استاد فلسفه است و سخنور است و دارد خوب از خودش دفاع می­ک‌ند، این زن است که آسیب حسی و عاطفی دیده است. برای همین خانم­ها خیلی همذات‌‌پنداری می‌­کنند با او.

 

اصولاً حرف‌های آقایان مصلحت­‌اندیشانه بود؛ ولی حرف‌های خانم­‌ها مصالحه­‌گرایانه بود، برداشت شما نسب به جو متناقضی که بین زن و مردها در سالن وجود داشت چیست؟ نتیجه­‌گیری شما از این فضای آزمایشگاهی چیست؟

متأسفانه بیشتر شب­‌ها، بیشتر صدای غالب می‌گویند دروغ و این خیلی بد است

 

دعوتی: ابتدای نمایش آقای رضایی یک صحبت کوتاهی با تماشاچی‌­ها دارد. اولین سؤالش این است که شما نسبت به راست و دروغ چه ایده‌­ای دارید؟ البته منظور ما یک موقعیت اجتماعی است، در یک موقعیت اجتماعی گیر کنید که مجبور شوید بین راست و دروغ یکی را انتخاب کنید چه می­‌کنید؟ این نظر شخصی من است، متأسفانه بیشتر شب­‌ها، بیشتر صدای غالب می‌گویند دروغ و این خیلی بد است. گذشته از اینکه در کار ما یک طنزی وجود دارد و می­‌گوییم و می‌­خندیم؛ ولی من هر شب از شنیدن این ناراحت می­‌شوم و کیف می‌­کنم وقتی یک نفر می­‌گوید باید راست بگویی. ولی وارد نمایش که می‌­شویم، مشکلات زناشویی و چالش‌­های یک زندگی مشترک نه تنها در جامعه ما؛ بلکه در کل دنیا هنوز هم که هنوز است جزء مسائلی است که حل نشده است. همه نوع آدم تحصلی‌کرده، غیر تحصلی‌کرده، همه با این مسئله درگیر هستند، حتی به زندگی پیرامونمان هم نگاه کنیم همه با این مسئله درگیر هستند؛ ولی یک شب یکی از تماشاچیان جواب خیلی خوبی به من داد. ولی لحنش خیلی با فرزاد واقعی فرق داشت و گفت تو صمیمی‌­ترین کس من هستی و نزدیک‌ترین کسی هستی که من با او هستم و من کسی را ندارم و دوست دارم حرف‌هایم را اول به تو بگویم، خیلی جواب خوبی بود. واقعاً اگر دیدگاه من را می­­‌خواهید، من ابتدا که این نمایش را خواندم، اصلاً با مهشید نبودم، گفتم نه چرا این زن چرا این‌طوری است؟ حالا کاری به نوع برخورد فرزاد ندارم؛ ولی سؤال اصلی این است که راست خوب است یا دروغ؟ صددرصد راست خوب است؛ ولی الان آنقدر درگیر نقش شدم که گاهی به مهشید هم حق می‌­دهم و می­‌گویم راست می‌­گوید و فرزاد چه مردی است؟! اما اگر دیدگاه من را بخواهید به نظرم در زندگی چون دو آدم که با هم زندگی می­‌کنند واقعاً دو نفری هستند که بیشتر با هم وقت می­‌گذارند از پدر و مادرشان حتی بیشتر همدیگر را می­‌بینند این است که باید صددرصد راست گفت.

 

 چرا مردها می­‌گویند نه دروغ هم بگو؟

رضایی: جواب سؤال شما چیزی است که سیستم تتاتری بوآل با آن مبارزه می­‌کند، یعنی ما و مردم هر شب این را داریم این است که مردم نمی­‌خواهند مسئله حل شود، می­‌خواهند صورت مسئله را پاک کنند، منفعل هستند، تمام تلاش من به عنوان اجراگردان این شیوه اینکه مردم را وادار به حضور فعال بکنم.

 

 اعتقاد دارم این انفعال در ایران خیلی وحشتناک‌­تر است؛ چون که مردم سعی می‌­کنند چیزی که درون خودشان است مخفی کنند حتی در اجرا لو می­‌دادند ولی حس­شان این بود که دارند مخفی‌­کاری می‌­کنند.

مردم دوست دارند بروند مسافرت، نمی‌­­خواهند بایستند که با بحران روبه‌رو شوند

 

رضایی: اصلاً خیلی جاها مردم از انفعال خودشان به سیستم مدیریتی اعتراض می­‌کنند، من کلاً می­‌خواهم راجع به اجتماع خودمان صحبت بکنم، چه در مسائل در خانوادگی و همه چیز، وقتی بحران در جامعه زیاد می­‌شود، اتفاقات تلخ می­‌افتد. مردم دوست دارند بروند مسافرت، نمی‌­­خواهند بایستند که با بحران روبه‌رو شوند، این یک مسئله عمیق اجتماعی و فرهنگی است که آدم­ها منفعل­ند، مردم مانند همان چیزی که می‌­گویید، یک دروغ بگو تمام شود دیگر! اما مشکل سر جایش می‌­ماند، برای چه من مقاومت می‌­کنم؟ باز می‌­پرسم موافقید؟ تلاش ما در این شیوه خارج از موضوع از نمایش، مبارزه با این انفعال است، ما تلاش می­‌کنیم مسئله حل شود، حتی گاهی اوقات اینها روی صحنه می‌­آیند فراتر از نظری که می‌­دهند راهکارشان پاک کردن صورت‌‌مسئله است.

 

اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر,رویا دعوتی و آریان رضایی

تئاتر شورایی آیا می­‌تواند واقعاً راه‌­حل به آنها ارائه بدهد یا نه؟ آیا این راه‌­حل مستتر است یا آشکار؟

رضایی: واقعاً اگر ما راه‌­حلی داشته باشیم؛ چرا اصلاً شورایی آن را اجرا کنیم؟ می‌­نویسم یک نمایشنامه می‌­کنیم و آن را اجرا می‌­کنیم.

 

یعنی تئاتر شورایی یک مرحله است که برویم فکر کنیم که چرا این‌گونه است؟

رضایی: بله، آنالیز موقعیت است، این هم در کنار انفعال یک آسیب اجتماعی دیگری است که از نظام آموزش و پرورش می‌­آید، یعنی افراد ذهن­شان نتیجه‌­محور پرورش پیدا کرده است.

 

دنبال این هستند که به کاتارسیس برسند.

رضایی: می‌­شود همان، یعنی وقتی شما نتیجه می‌­دهید به کاتارسیس می‌­رسد، جنس فرق می­‌کند، کاتارسیس آنجا اتفاق می­‌افتد که شما عمل کنید، تماشاگر می‌­آید جای مهشید یا فرزاد آنجا دچار کاتارسیس می­‌شود. منتها کاتارسیس ما، کاتارسیس به هم‌­ریختن است نه آرامش. در کتاب رنگین­‌کمان آرزو، بوآل این دو تا را از هم تفکیک می­‌کند، می­‌گوید کاتارسیس زیان­‌آور، کلاً در شیوه کار ما همین است، در سیستم ارسطویی و تئاتر کلاسی و تئاتر مرسوم به طور کل کاتارسیس­ در نتیجه است، در آرامش است، در همذات­‌پنداری عاطفی است.

 

 قهرمان کشته می­‌شود که حداقل من زنده هستم و به زنده بودن خودت بیشتر آگاه می‌­شوی.

رضایی: بله؛ ولی نتیجه است، در این موقعیت مرد تمام شد به این علت و آخیش، من نبودم، آخیش قهرمان شد من نبودم، اما اینجا در آرامش نیست در به هم ریختن است، تماشاگر موقعیت را تغییر می­‌دهد، صحنه را به هم می‌­ریزد و خودش می­‌آید روی صحنه، وقتی می­‌آید آنجا به کاتارسیس می‌­رسد که بوآل اشاره می‌­کند در این سیستم تئاتری در واقع ما آرامش را به هم می‌­زنیم. به همین خاطر خیلی از شب‌­ها بعضی از تماشاگرهای ما ناراضی، ناراضی نه از بد بودن فضا، ناراضی از این وضعیت، ذهنش درگیر می‌شود و دچار یک چالش عمیق می­‌شود و از سالن بیرون می­‌رود.

 

دعوتی: البته خیلی مسلط نظر می‌­دهند؛ اما پای عمل که می‌­رسد و می‌­آیند در گود و از دیدگاه کاراکترها، می­‌بینند نه واقعاً این‌طور نیست.

 

 یعنی افراد مانند شما به بازیگری به صورت حرفه‌­ای نگاه کنند؟

دعوتی: نه از نظر بازیگری نمی‌­گویم، به لحاظ درک کردن موقعیت می‌­گویم، من به دوستان می­‌گویم بعد از ۶ سال زن و شوهر نقاط ضعف همدیگر را پیدا می‌­کنند، الان زن نقطه‌­ضعف شوهرش را پیدا کرده است و دستش به جایی بند نیست و حالا دارد زهرش را می‌­ریزد.

 

رضایی: هم این است و هم اتفاقی که در تئاتر ما می‌­افتد. واقع‌­­بینی است، همه از بیرون شعار می‌­دهند و یک نظریاتی می­‌دهند و قضاوت­‌هایی دارند که اصلاً این درست نیست. مدام همان لحظه قضاوت می­‌کنند و بعد وقتی وارد موقعیت و گود و عمل می‌­شوند می­‌بینند نه آن چیزی که فکر می­‌کردند نیست، واقع­‌بینی است، این تمرین مفیدی است برای افراد.

 

 

 

 

 

 

  • 14
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
پاوان افسر بیوگرافی پاوان افسر بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۷ تیر ۱۳۶۳ 

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر 

آغاز فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

تحصیلات: لیسانس رشته ی مدیریت بازرگانی

ادامه
امین پیل علی بیوگرافی امین پیل علی بازیکن تازه نفس فوتبال ایران

تاریخ تولد: ۱۷ دی ۱۳۸۱

محل تولد: گیلان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک

تیم: تیم ملی فوتبال ایران

شماره پیراهن: ۱۵

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش