« رضا جعفرمدار»، یکی از کارگردانان جوان تئاتر است که تحصیلات خود در رشته هنرهای نمایشی در دانشکده هنر و معماری به اتمام رسانده است. او در سال ۹۳ گروه تئاتر «بورژوای کثیف» را پایهگذاری کرد ونخستين اجرای این گروه، «ملکهزیبای لی نین» در تابستان ۹۵ در سالن ارغنون روی صحنه رفته بود. این روزها نمایش «عملکشتن» از این کارگردان در تماشاخانه پایتخت روی صحنه است. «عمل کشتن» کاری با ایدهای نو و متفاوت است. این اثر، به نقد مستقیم جشنوارههای تئاتر و شیوه داوری آنها ميپردازد که گاه باعث کشتن استعدادها میشود. «عملکشتن»، ماجرای جشنوارهاي است که گروههای مختلف، نمایشهای گوناگونی با مضمون خشونت را برای داوران اجرا میکنند. نمایشهایی مانند:«ادیپ»، «مده آ» و... . داوران درباره هرکدام از نمایشهایی که اجرا میشود، نظر میدهند و دربارهاش بحث میکنند؛ در خلال این بحثها میبینیم که آثار به شکل خندهداری بررسی میشوند و در نهایت نیز دبیر جشنواره به نظر هیچکدام از داورها اعتنا نمیکند و حتی خودش بین اجرای برخی از این نمایشها خواب است!
این اثر، علاوهبر ایده جالبش، دارای نکات مثبتی در اجراست که یکی از مهمترین آنها، ایفای نقش خوب و تاثیرگذار بازیگران جوانش است. با رضاجعفرمدار، درباره این اثر گفتوگویی کردیم که در ادامه میخوانید:
«عمل کشتن»، نقد مشخصی از جامعه تئاتر امروز و جشنوارهها و نحوه داوری آثار است؛ کمی درباره ایده این اثر صحبت کنید.
ما دانشجو بودیم وبيشتر همدورهایها و همدانشگاهیهای من، هدفشان این بود که از طریق جشنواره دانشجویی یا جشنواره فجر، بتوانند خودشان را ثابت کنند و به این وسیله اجرای عمومي داشته باشند. من از بیرون تلاش، هزینه و وقتی که بچهها برای این کار صرف میکردند را میدیدم و خیلی برایم دغدغه شده بود که چه اتفاقی برای این گروهها می افتد؟ ما یکسری گروهها را در پلاتوها میبینیم که همیشه در حال تمرینند ولی هیچ اجرایی از آنها روی صحنه نمیرود. دوستانی داشتم که برای شرکت در جشنواره تلاش میکردند اما رد میشدند و جالب است که بازبینها و داوران، خیلی از کارشان تعریف ميکردند ولی جوابی که بعد از آن گرفتند عکس این موضوع بود. اینها کسانی بودند که تصمیم گرفتند دیگر کار نکنند. در واقع ایده «عمل کشتن» از این موضوع آمد. من بسیاری از جوانانی را ميدیدم که تلاش میکردند. اما با شرکت در جشنواره ذوق ،شوق و حتی استعدادشان کشته میشد. این ایده به ذهنم رسید و نوشتن را شروع كردم.
انتخاب بازیگر چطور بود؟ شما برای این اجرا چه مدت تمرین داشتید؟
یکسری از بازیگرانم، کسانی هستند که هروقت شروع به کار کنم با من هستند. تمرینها در حدود ۹ ماه طول کشید. بخشی از متن نوشته شده بود و در اختیار بازیگران قرار گرفت. بخش داوران نيز اینگونه بود که تلاش کردیم از بیرون بشنویم که در جلسه داوران جشنوارهها چه میگذرد و به این ترتیب، بخشی از متن بهصورت کارگاهی نوشته شد اما اهداف مشخص بود و ما براساس همين اهداف بداههسازی میکردیم. این قصهای است که تاکنون گفته نشده و هم برای ما تجربه محسوب ميشود و هم برای مخاطب.
خرده نمایشهای کار، سرشار از خشونت بودند. این نمایشها چقدر با داوران و اتفاقی که آنها قرار است رقم بزنند مرتبط هستند؟
سعی کردم خرده نمایشها یا اپیزودها، کنشی از کشتن باشد که هم تماشاچي را جذب كند و هم اینکه بتوانیم در فضای تئاتر نشانشان دهیم. کشتن فقط گرفتن جان یک آدم نیست. من در این نمایش تلاش کردم به مینیمالترین شکل ممکن مقوله کشتن را نشان دهم و به سمت رئال بودن بروم. این دو بخش، یعنی اپیزودها و داورها در طول نمایش،يك روند را دنبال میکنند؛ با این تفاوت که اپیزودها و خرده نمایشها، تئاتریکالتر و داوران، واقعیات جامعه امروز ما هستند. ممکن است مخاطب با اینها درگیر نباشد و شاید هم آنقدر حوزه ترسناکی باشد که هرکسی حاضر نباشد درباره آن صحبت کند.
بخش آخر نمایش به نوعی نقد رسانه نيز بود. بقیه اپیزودها کلاسیک بودند ولی این بخش خیلی مدرن بود و به نظرم رسید که میتواند قابلیت یک اجرای مجزا را داشته باشد. کمی درباره این بخش صحبت کنید.
وقتی متن را مینوشتم،خبری خواندم که برایم عجیب بود. مادری برای اینکه فالورهای اینستاگرامش بالا برود، فرزندش را به شکلهای گوناگون مریض میکند و با او در بیمارستان سلفی میگیرد! در نهایت این کودک میمیرد و مشخص میشود که مادر به شکلهای مختلف فرزندش را بیمار میکرده است و این برای من خیلی ترسناک بود که رسانه تا چه حد میتواند در زندگی انسان دخیل شود. تاریخ نگارانی گفتهاند که وقتی نمایش «مده آ» در ۲۵۰۰ سال پیش اجرا میشود، عدهای از تماشاچیان با دیدن نمایش فرار میکنند. چه اتفاقی در این مسیر افتاده است که انسانِ امروز چنین بیتفاوت از کنار همه چیز ردميشود؟ بیشترین ترسی که در ناخودآگاه جمعی شكل ميگيرد از طریق رسانه است. همه رسانهها درباره جنگ، بحران مالی، بحران محیطزیست، بحران اقتصادی و... صحبت میکنند که هرکدام از اینها بسیار ترسناک است.
کار در بازبینی سانسور شد؟
در بازبینی نه. ولی وقتی متن را برای بازخوانی دادم، دیدم که به نمایشنامه من چندین صفحه پیوست شده است. یک سری ایرادهاي عجیب گرفتند. میگفتند: چرا «ادیپ»؟ چرا «مده آ»؟ میگفتند اینها را نمیتوان در ۱۰ دقیقه اجرا کرد. کسانی که برای بازبینی آمدند، اتفاقا کار را خیلی دوست داشتند اما تا کنون چهار بار از مرکز بازرس آمده است و برای بعضی از دیالوگهای داوران، چند بار اخطار دادند. سوال من این است که چرا این مسائل را در بازبینی مطرح نکردند؟
«عمل کشتن» خیلی مشخص به مساله تجاری شدن تئاتر اشاره میکند. نمایشهای زیادی این روزها روی صحنه میروند که ستارههای سینما و به اصطلاح سوپراستارها در آن ایفای نقش میکنند و بهطور معمول از سطح کیفی مناسبی نيز بهرهمند نیستند. شما بهعنوان یک کارگردان جوان، این وضعیت را چطور میبینید و فکر میکنید رفتن تئاتر به سمت تجاری شدن تا چه اندازه و به چه شکل میتواند برایش مخرب باشد؟
این مساله در کل مقوله بدی نیست و حتي خیلی جذاب است که ستارهاي را روی صحنه ببینیم اما مشکل اینجاست که جز تئاتر شهر، بقیه سالنها، خصوصی هستند و تئاتر مستقل ما نیز براساس همین ستاره چیده شده و این باعث میشود که یکسری گروهها محکوم به نابودی شوند. اینها یا دیده نمیشوند و یا به مرحله اجرا نمیرسند چون بيشتر سالنهای مستقل، شرطشان این است که دست کم یک بازیگر چهره داشته باشید. برخی کارگردانان هستند که به صحنه و گیشه اهمیت میدهند؛ این اتفاق خوبی است اما عدهای نيز هستند که فرآیند تئاتر در کارشان وجود ندارد. اینکه خود کارگردان میخواهد پول دربیاورد و حتی فضای تئاتر را نمیشناسد و حتي کار را دوبار بازتولید میکند، میتواند بسیار مخرب باشد. اوایل که وارد تئاتر شدم، این مساله خیلی آزارم میداد اما بعد متوجه شدم که نباید به این مسائل تن بدهم. ما برای همین اثر در ابتدا، دو بازیگر چهره داشتیم كه وقتی برای تمرین میآمدند میخواستند در انتخاب بازیگران دست ببرند و من با این مساله مخالفت کردم که خیلی هم به ضررمان شد؛ چرا که به دلیل پایین بودن سن بازیگران، به ما برچسب دانشجویی زدند. همین برچسب باعث میشود که مخاطب عام تئاتر، احساس کند که کار ضعیف است.
چرا برای مخاطب تئاتر اینگونه جا افتاده که کار دانشجویی ضعیف یا در نهايت متوسط است؟
اغلب چیزی را مد میکنند. آدمهایی از جنس ما که کار می کنند، به دلیل همین مساله کمتر کارشان دیده می شود. ما پشت در میمانیم و این برایمان خیلی ترسناک خواهد بود. حلقه تئاتر بسیار تنگ است. ما دیالوگي در نمایش داشتیم که حذف شد. یکی از داورها میگفت: «تئاتر این مملکت را یک جمعیت سه هزار نفری تشکیل میدهد. همان سه هزار نفر کارها را میبینند، نقد میکنند و اجرا میکنند و همان سه هزار نفر به خودشان جایزه میدهند». در واقعيت هم چیزی غیر از این نیست.
این اجرا دغدغه جشنواره دارد، با توجه به این موضوع، فکر میکنید جشنوارهای مثل جشنواره فجر چه تاثیری بر پیشرفت تئاتر دارد؟ در بخش بین الملل اغلب شاهد آثار خوبی نیستیم و حتي این بخش یکی از پرهزینهترین بخشهای جشنواره است.
جشنواره فجر زمانی به علت فقدان سالن، خیلی رقابتی بود. گروهها با هم مسابقه میدادند تا ببینند چه کسی اجرا میرود! تا اوایل دهه ۸۰ اتفاق بدی نبود و در کنار این رقابت تلاشی بود اما در حال حاضر جشنواره به دنبال این است که چه کسی را برند کند و اتفاقات عجیبی نيز می افتد. گروهی ۱۵۰هزار دلار دریافت میکند و اجرای خوبی نيز دارد و در بزرگترین و بهترین سالن ما به اجرا میرود اما در دکور خود به مشکل میخورد.
چرا باید این اتفاق بیفتد؟ چرا باید به خودمان برچسب بینالمللی بزنیم وقتی یک سالن بینالمللی استاندارد نداریم؟ چرا باید برای گروهي خارجی هزینه کنیم؟ چرا این هزینه را صرف ساختن یک سالن استاندارد نمیکنیم؟ میتوان گفت این نوعی خودنمایی است. در جشنوارههای بزرگ دنیا، چیزی به اسم رقابت نيست. جشنوارههای کمی وجود دارند که هنوز رقابتی هستند. اگر جشنواره به این سمت برود خیلی بهتر خواهد بود. یکی از مسائلی که باید به آن توجه شود، سالنسازی است. بهدلیل استاندارد نبودن سالنها و راحت نبودن صندلیها، مخاطب نمیتواند یک کار دو ساعته را ببیند.
فکر میکنید کاندیدا شدن و جایزه گرفتن در جشنواره، چقدر میتواند در موفقیت و پیشرفت کاری شما تاثیرگذار باشد؟
شاید من هم اگر جایزهای بگیرم، دچار توهم شوم. چه بسا این اتفاق برای یکی از دوستان من افتاد که بعد از گرفتن جایزه به طور کلی تغییر کرد. حتی به نظر من این اتفاق باعث میشود که شخص به سمت نابودي رود و دیگر خودش را به روز نکند. «عمل کشتن»، نقد جشنواره است و نمیدانم واکنش داوران این جشنواره با دیدن نمایش چه خواهد بود.
تئاتر در این شرایط چقدر میتواند جنبه آموزشی و آگاهیرسانی داشته باشد؟ صرفنظر از اینکه تنها یک سرگرمی تلقی شود.
تئاتر در حال حاضر مخاطب بسیار پایینی دارد چون با هیولاهایی مثل سینما و تلوزیون و اینترنت میجنگد. امروز دیگر هنر برای هنر جوابگو نیست. تئاتر یا باید سرگرم کننده باشد یا باید برای مخاطب یک تجربه ایجاد کند. ما این تجربهگرایی را در کارهای کمی می بینیم و این باید بیشتر باشد چون قدرت آموزشی ای که تئاتر دارد بسیار زیاد است و این جادوی تئاترمحسوب ميشود.
- 15
- 2