پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۲۱:۵۸ - ۱۶ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۳۹۶۹
تئاتر شهر

کارگردان نمایش «عمل کشتن»:

استعداد و ذوق جوانان در جشنواره ها کشته می‌شود

تئاتر عمل کشتن,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

« رضا جعفرمدار»، یکی از کارگردانان جوان تئاتر است که تحصیلات خود در رشته هنرهای نمایشی در دانشکده هنر و معماری به اتمام رسانده است. او در سال ۹۳ گروه تئاتر «بورژوای کثیف» را پایه‌گذاری کرد ونخستين اجرای این گروه، «ملکه‌زیبای لی نین» در تابستان ۹۵ در سالن ارغنون روی صحنه رفته بود. این روزها نمایش «عمل‌کشتن» از این کارگردان در تماشاخانه پایتخت روی صحنه است. «عمل کشتن» کاری با ایده‌ای نو و متفاوت است. این اثر، به نقد مستقیم جشنواره‌های تئاتر و شیوه داوری آن‌ها مي‌پردازد که گاه باعث کشتن استعدادها می‌شود. «عمل‌کشتن»، ماجرای جشنواره‌اي است که گروه‌های مختلف، نمایش‌های گوناگونی با مضمون خشونت را برای داوران اجرا می‌کنند. نمایش‌هایی مانند:«ادیپ»، «مده آ» و... . داوران درباره هرکدام از نمایش‌هایی که اجرا می‌شود، نظر می‌دهند و درباره‌اش بحث می‌کنند؛ در خلال این بحث‌ها می‌بینیم که آثار به شکل خنده‌داری بررسی می‌شوند و در نهایت نیز دبیر جشنواره به نظر هیچ‌کدام از داورها اعتنا نمی‌کند و حتی خودش بین اجرای برخی از این نمایش‌ها خواب است!

 

این اثر، علاوه‌بر ایده جالبش، دارای نکات مثبتی در اجراست که یکی از مهم‌ترین آن‌ها، ایفای نقش خوب و تاثیرگذار بازیگران جوانش است. با رضا‌جعفرمدار، درباره این اثر گفت‌وگویی کردیم که در ادامه می‌خوانید:

 

«عمل کشتن»، نقد مشخصی از جامعه تئاتر امروز و جشنواره‌ها و نحوه داوری آثار است؛ کمی درباره ایده این اثر صحبت کنید.

ما دانشجو بودیم وبيشتر همدوره‌ای‌ها و هم‌دانشگاهی‌های من، هدف‌شان این بود که از طریق جشنواره دانشجویی یا جشنواره فجر، بتوانند خودشان را ثابت کنند و به این وسیله اجرای عمومي داشته باشند. من از بیرون تلاش، هزینه و وقتی که بچه‌ها برای این کار صرف می‌کردند را می‌دیدم و خیلی برایم دغدغه شده بود که چه اتفاقی برای این گروه‌ها می افتد؟ ما یک‌سری گروه‌ها را در پلاتوها می‌بینیم که همیشه در حال تمرینند ولی هیچ اجرایی از آن‌ها روی صحنه نمی‌رود. دوستانی داشتم که برای شرکت در جشنواره تلاش می‌کردند اما رد می‌شدند و جالب است که بازبین‌ها و داوران، خیلی از کارشان تعریف مي‌کردند ولی جوابی که بعد از آن گرفتند عکس این موضوع بود. این‌ها کسانی بودند که تصمیم گرفتند دیگر کار نکنند. در واقع ایده «عمل کشتن» از این موضوع آمد. من بسیاری از جوانانی را مي‌دیدم که تلاش می‌کردند. اما با شرکت در جشنواره ذوق ،شوق و حتی استعدادشان کشته می‌شد. این ایده به ذهنم رسید و نوشتن را شروع كردم.

 

انتخاب بازیگر چطور بود؟ شما برای این اجرا چه مدت تمرین داشتید؟

یک‌سری از بازیگرانم، کسانی هستند که هروقت شروع به کار کنم با من هستند. تمرین‌ها در حدود ۹ ماه طول کشید. بخشی از متن نوشته شده بود و در اختیار بازیگران قرار گرفت. بخش داوران نيز این‌گونه بود که تلاش کردیم از بیرون بشنویم که در جلسه داوران جشنواره‌ها چه می‌گذرد و به این ترتیب، بخشی از متن به‌صورت کارگاهی نوشته شد اما اهداف مشخص بود و ما براساس همين اهداف بداهه‌سازی می‌کردیم. این قصه‌ای است که تاکنون گفته نشده و هم برای ما تجربه محسوب مي‌شود و هم برای مخاطب.

 

خرده نمایش‌های کار، سرشار از خشونت بودند. این نمایش‌ها چقدر با داوران و اتفاقی که آن‌ها قرار است رقم بزنند مرتبط هستند؟

سعی کردم خرده نمایش‌ها یا اپیزودها، کنشی از کشتن باشد که هم تماشاچي را جذب كند و هم اینکه بتوانیم در فضای تئاتر نشان‌شان دهیم. کشتن فقط گرفتن جان یک آدم نیست. من در این نمایش تلاش کردم به مینی‌مال‌ترین شکل ممکن مقوله کشتن را نشان دهم و به سمت رئال بودن بروم. این دو بخش، یعنی اپیزودها و داورها در طول نمایش،يك روند را دنبال می‌کنند؛ با این تفاوت که اپیزودها و خرده نمایش‌ها، تئاتریکال‌تر و داوران، واقعیات جامعه امروز ما هستند. ممکن است مخاطب با این‌ها درگیر نباشد و شاید هم آن‌قدر حوزه ترسناکی باشد که هرکسی حاضر نباشد درباره آن صحبت کند.

 

بخش آخر نمایش به نوعی نقد رسانه نيز بود. بقیه اپیزودها کلاسیک بودند ولی این بخش خیلی مدرن بود و به نظرم رسید که می‌تواند قابلیت یک اجرای مجزا را داشته باشد. کمی درباره این بخش صحبت کنید.

وقتی متن را می‌نوشتم،خبری خواندم که برایم عجیب بود. مادری برای اینکه فالورهای اینستاگرامش بالا برود، فرزندش را به شکل‌های گوناگون مریض می‌کند و با او در بیمارستان سلفی می‌گیرد! در نهایت این کودک می‌میرد و مشخص می‌شود که مادر به شکل‌های مختلف فرزندش را بیمار می‌کرده است و این برای من خیلی ترسناک بود که رسانه تا چه حد می‌تواند در زندگی انسان دخیل شود. تاریخ نگارانی گفته‌اند که وقتی نمایش «مده آ» در ۲۵۰۰ سال پیش اجرا می‌شود، عده‌ای از تماشاچیان با دیدن نمایش فرار می‌کنند. چه اتفاقی در این مسیر افتاده است که انسانِ امروز چنین بی‌تفاوت از کنار همه چیز ردمي‌‌شود؟ بیشترین ترسی که در ناخودآگاه جمعی شكل مي‌گيرد از طریق رسانه است. همه رسانه‌ها درباره جنگ، بحران مالی، بحران محیط‌زیست، بحران اقتصادی و... صحبت می‌کنند که هرکدام از این‌ها بسیار ترسناک است.

 

کار در بازبینی سانسور شد؟

در بازبینی نه. ولی وقتی متن را برای بازخوانی دادم، دیدم که به نمایشنامه من چندین صفحه پیوست شده است. یک سری ایرادهاي عجیب گرفتند. می‌گفتند: چرا «ادیپ»؟ چرا «مده آ»؟ می‌گفتند این‌ها را نمی‌توان در ۱۰ دقیقه اجرا کرد. کسانی که برای بازبینی آمدند، اتفاقا کار را خیلی دوست داشتند اما تا کنون چهار بار از مرکز بازرس آمده است و برای بعضی از دیالوگ‌های داوران، چند بار اخطار دادند. سوال من این است که چرا این مسائل را در بازبینی مطرح نکردند؟

 

«عمل کشتن» خیلی مشخص به مساله تجاری شدن تئاتر اشاره می‌کند. نمایش‌های زیادی این روزها روی صحنه می‌روند که ستاره‌های سینما و به اصطلاح سوپراستارها در آن ایفای نقش می‌کنند و به‌طور معمول از سطح کیفی مناسبی نيز بهره‌مند نیستند. شما به‌عنوان یک کارگردان جوان، این وضعیت را چطور می‌بینید و فکر می‌کنید رفتن تئاتر به سمت تجاری شدن تا چه اندازه و به چه شکل می‌تواند برایش مخرب باشد؟

این مساله در کل مقوله بدی نیست و حتي خیلی جذاب است که ستاره‌اي را روی صحنه ببینیم اما مشکل اینجاست که جز تئاتر شهر، بقیه سالن‌ها، خصوصی هستند و تئاتر مستقل ما نیز براساس همین ستاره چیده شده و این باعث می‌شود که یک‌سری گروه‌ها محکوم به نابودی شوند. این‌ها یا دیده نمی‌شوند و یا به مرحله اجرا نمی‌رسند چون بيشتر سالن‌های مستقل، شرط‌شان این است که دست کم یک بازیگر چهره داشته باشید. برخی کارگردانان هستند که به صحنه و گیشه اهمیت می‌دهند؛ این اتفاق خوبی است اما عده‌ای نيز هستند که فرآیند تئاتر در کارشان وجود ندارد. اینکه خود کارگردان می‌خواهد پول دربیاورد و حتی فضای تئاتر را نمی‌شناسد و حتي کار را دوبار بازتولید می‌کند، می‌تواند بسیار مخرب باشد. اوایل که وارد تئاتر شدم، این مساله خیلی آزارم می‌داد اما بعد متوجه شدم که نباید به این مسائل تن بدهم. ما برای همین اثر در ابتدا، دو بازیگر چهره داشتیم كه وقتی برای تمرین می‌آمدند می‌خواستند در انتخاب بازیگران دست ببرند و من با این مساله مخالفت کردم که خیلی هم به ضررمان شد؛ چرا که به دلیل پایین بودن سن بازیگران، به ما برچسب دانشجویی زدند. همین برچسب باعث می‌شود که مخاطب عام تئاتر، احساس کند که کار ضعیف است.

 

چرا برای مخاطب تئاتر این‌گونه جا افتاده که کار دانشجویی ضعیف یا در نهايت متوسط است؟

اغلب چیزی را مد می‌کنند. آدم‌هایی از جنس ما که کار می کنند، به دلیل همین مساله کمتر کارشان دیده می شود. ما پشت در می‌مانیم و این برای‌مان خیلی ترسناک خواهد بود. حلقه تئاتر بسیار تنگ است. ما دیالوگي در نمایش داشتیم که حذف شد. یکی از داورها می‌گفت: «تئاتر این مملکت را یک جمعیت سه هزار نفری تشکیل می‌دهد. همان سه هزار نفر کارها را می‌بینند، نقد می‌کنند و اجرا می‌کنند و همان سه هزار نفر به خودشان جایزه می‌دهند». در واقعيت هم چیزی غیر از این نیست.

 

این اجرا دغدغه جشنواره دارد، با توجه به این موضوع، فکر می‌کنید جشنواره‌ای مثل جشنواره فجر چه تاثیری بر پیشرفت تئاتر دارد؟ در بخش بین الملل اغلب شاهد آثار خوبی نیستیم و حتي این بخش یکی از پرهزینه‌ترین بخش‌های جشنواره است.

جشنواره فجر زمانی به علت فقدان سالن، خیلی رقابتی بود. گروه‌ها با هم مسابقه می‌دادند تا ببینند چه کسی اجرا می‌رود! تا اوایل دهه ۸۰ اتفاق بدی نبود و در کنار این رقابت تلاشی بود اما در حال حاضر جشنواره به دنبال این است که چه کسی را برند کند و اتفاقات عجیبی نيز می افتد. گروهی ۱۵۰هزار دلار دریافت می‌کند و اجرای خوبی نيز دارد و در بزرگ‌ترین و بهترین سالن ما به اجرا می‌رود اما در دکور خود به مشکل می‌خورد.

 

چرا باید این اتفاق بیفتد؟ چرا باید به خودمان برچسب بین‌المللی بزنیم وقتی یک سالن بین‌المللی استاندارد نداریم؟ چرا باید برای گروهي خارجی هزینه کنیم؟ چرا این هزینه را صرف ساختن یک سالن استاندارد نمی‌کنیم؟ می‌توان گفت این نوعی خودنمایی است. در جشنواره‌های بزرگ دنیا، چیزی به اسم رقابت نيست. جشنواره‌های کمی وجود دارند که هنوز رقابتی هستند. اگر جشنواره به این سمت برود خیلی بهتر خواهد بود. یکی از مسائلی که باید به آن توجه شود، سالن‌سازی است. به‌دلیل استاندارد نبودن سالن‌ها و راحت نبودن صندلی‌ها، مخاطب نمی‌تواند یک کار دو ساعته را ببیند.

 

فکر می‌کنید کاندیدا شدن و جایزه گرفتن در جشنواره، چقدر می‌تواند در موفقیت و پیشرفت کاری شما تاثیرگذار باشد؟

شاید من هم اگر جایزه‌ای بگیرم، دچار توهم شوم. چه بسا این اتفاق برای یکی از دوستان من افتاد که بعد از گرفتن جایزه به طور کلی تغییر کرد. حتی به نظر من این اتفاق باعث می‌شود که شخص به سمت نابودي رود و دیگر خودش را به روز نکند. «عمل کشتن»، نقد جشنواره است و نمی‌دانم واکنش داوران این جشنواره با دیدن نمایش چه خواهد بود.

 

تئاتر در این شرایط چقدر می‌تواند جنبه آموزشی و آگاهی‌رسانی داشته باشد؟ صرف‌نظر از اینکه تنها یک سرگرمی تلقی ‌شود.

تئاتر در حال حاضر مخاطب بسیار پایینی دارد چون با هیولاهایی مثل سینما و تلوزیون و اینترنت می‌جنگد. امروز دیگر هنر برای هنر جوابگو نیست. تئاتر یا باید سرگرم کننده باشد یا باید برای مخاطب یک تجربه ایجاد کند. ما این تجربه‌گرایی را در کارهای کمی می بینیم و این باید بیشتر باشد چون قدرت آموزشی ای که تئاتر دارد بسیار زیاد است و این جادوی تئاترمحسوب مي‌شود.

 

 

 

 

  • 15
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش