شنبه ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۷:۴۷ - ۲۹ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۷۲۴۱
تئاتر شهر

ساعتی با فخرالدین صدیق‌شریف پشت صحنه سهروردی؛

نامحرمان وارد تئاتر شده‌اند

فخرالدین صدیق‌شریف,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

صدیق شریف: پیام تلخ تئاتر را همه نمی‌گیرند؛ برخی برای خندیدن به سالن تئاتر می‌آیند.

 

فخرالدین صدیق‌شریف بازیگر ٦٢ساله ایرانی را اگر به نام نشناسید به چهره حتما او را خواهید شناخت. فردی که از ‌سال١٣٥٠ یعنی در ١٦سالگی وارد تئاتر شده است و تا امروز بی‌وقفه در این عرصه حضور دارد، هر چند در تلویزیون و سینما هم حضور داشته و از قضا مخاطب عام بیشتر از این‌که او را در تئاتر دیده باشد در تلویزیون دیده است. او از پیشکسوتان بازیگری کشور در تئاتر، سینما و تلویزیون است. این روزها که تئاتر سهروردی به ایستگاه آخر رسیده ساعتی با او در پشت صحنه این نمایش به گپ‌وگفت نشستیم و از تئاتر، زندگی، معیشت بازیگران و وضع حال و آینده این هنر، صحبت کردیم. نکته مهم که حتما باید بر آن تاکید داشت این است که درست آن‌جا که به فهم اجتماعی و مسئولیت اجتماعی دست‌کم در حد شناخت درد، مربوط می‌شود، صدیق شریف حرف‌هایش را قطع کرده و بغض خودش را می‌خورد تا بتواند ادامه دهد. آنچه در ادامه می‌آید محصول معاشرت یک ساعته با این بازیگر پیشکسوت است:

 

  مخاطب عام چهره شما را بیشتر از آن‌که در تئاتر دیده باشد، در تلویزیون یا سینما دیده است. برای این دسته از مخاطبان احتمالا این سوال وجود دارد که چه می‌شود که یک بازیگر هم در سینما، هم در تلویزیون و هم در تئاتر حضور دارد؟

اینها بیشتر براساس پیشنهاد است. یک بازیگر معمولا در این بخش‌ها پیشنهاداتی دارد. گاهی‌اوقات ممکن است این پیشنهادات را مطالعه کنیم و مثلا من برخی از آنها را نپذیرم، گاهی هم ممکن است مشکلات اقتصادی داشته باشم و پیشنهاداتی که تمایل چندانی به آنها ندارم را بپذیرم. مجموعه این شرایط باعث می‌شود یک بازیگر صرف‌نظر از این‌که چه کسی باشد، در یکی از مدیوم‌های سینما، تلویزیون یا تئاتر حضور پیدا کند. اما در مجموع، برای برخی رجحان‌هایی وجود دارد. من خودم در تلویزیون کارهایی کرده‌ام که از سینما بیشتر دوست داشته‌ام، مثلا سریال «در چشم باد» کار آقای جعفری جوزانی، آن کار را از خیلی از فیلم‌های سینمایی که بازی کرده‌ام، بیشتر دوست داشته و دارم. بنابراین در مجموع عرضم این است که برای بازیگر حرفه‌ای تفاوت خیلی زیادی ندارد که در کدام مدیوم حضور پیدا کند و این شرایط است که او را به سمت یکی از اینها خواهد برد.

 

  یکی دیگر از شناخت‌هایی که مردم از شما دارند این است که معمولا شما را در نقش‌های مثبت دیده‌اند، اما سوابقی هم در نقش منفی دارید که مردم خیلی ندیده‌اند، مثلا اگر کسی شما را در تئاتر سهروردی دیده باشد، نقش‌تان منفی است. اینها در عالم بازیگری چطور انتخاب می‌شود. منظور این است که برخی را می‌بینیم که فقط نقش مثبت بازی می‌کنند. این انتخاب خودشان است؟

واقعیت این است که از نظر بازیگر فرقی ندارد که در چه نوع نقشی بازی کند. نقشش مثبت باشد یا منفی. وقتی نقشی به یک بازیگر پیشنهاد می‌شود و او می‌پذیرد که آن نقش را بازی کند، باید در آغاز جوانب مختلف این نقش را بررسی و تحلیل کند و باید خودش را آماده کند تا براساس این تحلیل‌ها، شخصیت را بسازد. یکی از دلایل این‌که می‌گویید برخی از افراد فقط در قالب شخصیت‌های مثبت ظاهر می‌شوند، دلیلش این است که معمولا کارگردان‌ها و تهیه‌کنندگان ریسک نمی‌کنند و برای ساخت کار از شخصیت‌هایی استفاده می‌کنند که پیش از این امتحانش را در یک قالب پس داده است، مثلا شخصی که همیشه مردم او را در نقش معلم دیده‌ و پذیرفته‌اند،

 

اگر در یک کار تلویزیونی و... نقشی با این عنوان وجود داشته باشد، معمولا سراغ او می‌روند. بازیگر به‌هرحال بازیگر است و دنبال این فرصت می‌گردد که شخصیت‌های مختلف و حتی با فاصله زیاد از هم را خلق کند. اگر این موضوع اتفاق نمی‌افتد، دلایلی دارد که به خودش ربط ندارد و این فرصت برایش ایجاد نمی‌شود. اگر بازیگر توان این را نداشته باشد که در نقش‌های مختلف حضور داشته باشد، او دیگر بازیگر نیست، درواقع نابازیگری است که بیشتر خودش را بازی می‌کند.

 

  این سوال هم پیش می‌آید که به‌هرحال شما در یک قالب جا افتاده‌اید. بازیگر حرفه‌ای هم هستید. مردم هم شما را در یک قالب خاص پذیرفته‌اند. آیا این پذیرش، بر بازیگر فشاری وادر می‌کند که انتخاب‌هایش محدود شود؟

مردم عکس‌العمل‌های مختلف دارند. وقتی کارهایی را می‌بینند، براساس همان پذیرش‌ها حتی به بازیگر نقد هم می‌کنند. مثلا شما را به‌عنوان بازیگر در خیابان می‌بینند و اعتراض می‌کنند که چرا این نقش را بازی کرده‌ای؟ یا چرا در فلان فیلم حضور داشتی؟ اینها عکس‌العمل‌هایی است که مردم براساس میزان علاقه خود به یک بازیگر دارند. اما دلیلش بیشتر این است که مردم با ویژگی‌های حرفه‌ای کار ما آشنا نیستند. کسی که به سمت بازی نقش منفی می‌رود، کار سخت‌تری دارد. او باید انرژی بیشتری روی کار بگذارد، تلاش بیشتری کند و از خودش بیشتر مایه بگذارد. به همین دلیل نباید عکس‌العمل‌های مردم روی انتخاب یک بازیگر حرفه‌ای خیلی تأثیر بگذارد.

 

  شما به‌عنوان یک بازیگر حرفه‌ای که در تمام مدیوم‌ها حضور داشته‌اید، انتخاب خودتان چیست؟ شاید بهتر است این‌طور مطرح کنیم که تئاتر را بیشتر دوست دارید یا سینما یا تلویزیون را؟

تئاتر درواقع یک هنر اندیشه‌ساز است. واقعیت این است که این بخش، مادر بازیگری است و تمام کسانی که در عرصه تئاتر کار کردند، وقتی وارد دیگر عرصه‌ها می‌شوند؛ توفیق کسب می‌کنند. بیشتر هنرمندانی که در تئاتر حضور دارند، وقتی به تلویزیون یا سینما راه پیدا می‌کنند، هر چند خود را با آن مدیوم وفق می‌دهند، اما در اصل چون ریشه در تئاتر داشته‌اند، حضور قوی‌تری را تجربه کرده‌اند. من خودم به تئاتر به دید دانشگاهی که من را ساخته، نگاه می‌کنم و احساس تعلق بیشتری به آن دارم.

 

  شما سال‌ها در زمینه تئاتر کار کرده‌اید و به‌عنوان یک بازیگر در سینما و تلویزیون هم حضور داشته‌اید. موضوعاتی در این زمینه مطرح می‌شود که شأن فنی دارند اما برخی از موضوعات هم هست که به زندگی و روزمره بازیگران مرتبط است. به معیشت آنها و همان چیزهایی که دیگران هم درگیر آن هستند. وقتی فردی به حوزه تئاتر پا گذاشته، مثل من روزنامه‌نگار که از کارم انتظاراتی دارم، او هم از این حوزه انتظاراتی دارد. تا جایی که من اطلاع دارم انتظارات مالی در تئاتر برآورده نمی‌شود...

 

به هیچ وجه ...

 

  بنابراین شاید بخش اعظم این حضور و ادامه آن به دلیل عشق و علاقه‌ای باشد که شما و دیگر بازیگران به تئاتر دارند. به‌هرحال باید این موضوع روزی حل شود. شما طی سال‌های بازیگری، با همکاران صحبت کرده‌اید و بالاخره باید برای حل این معضلات راهکاری وجود داشته باشد.

 

ببینید! تا زمانی که نگاه درست و نگاه قدرتمندانه با پشتوانه شناخت، آن هم از طرف کسانی که بخش‌های فرهنگی جامعه را اداره می‌کنند، به مقوله بازیگری نشود، نمی‌توانیم کاری از پیش ببریم. من شخصا به شهرستان‌های زیادی برای موضوعات مربوط به بازیگری سفر کرده‌ و گروه‌های زیادی را از نزدیک دیده‌ و مسائل و مشکلات‌شان را هم مشاهده کرده‌ام. حل این مشکلات در درجه نخست نیاز به نگاه مثبت دارد و مهمتر از آن به‌عنوان پیش‌نیاز باید شناخت از این حوزه وجود داشته باشد تا بتواند آن نگاه مثبت نسبت به مقوله تئاتر یا در مجموع بازیگری را شکل دهد. در برنامه‌هایی که برای موضوعاتی مثل داوری جشنواره‌های محلی تئاتر حضور داشتم، از نزدیک دیده‌ام که چقدر استعدادهای دیده‌نشده در این مراکز وجود دارد. در شهرستان‌های ما، چهره‌هایی وجود دارند که اگر به آنها بها داده شود، قاعدتا جایگاه بسیار مناسبی را در هنر پیدا خواهند کرد، اما وقتی توجه نمی‌شود، دیگر بخش زیادی از این استعدادها هرز می‌رود. من وقتی با این دوستان در شهرستان‌ها صحبت می‌کردم، تقریبا همه‌شان نگرانی داشته‌اند که خب این‌همه وقت گذاشته‌ایم که درنهایت چه شود! می‌دانید که تئاتر بسیار زمانبر است.

 

ما در همین کار سهروردی از برج چهار سر تمرین‌ها حضور پیدا کرده‌ایم تا وقتی این پروژه تمام شود، می‌شود پایان ماه هشتم، یعنی ما چهارماه برای این کار وقت گذاشته‌ایم. در شهرستان‌ها کسانی که کار می‌کنند، انتظارات در برابر این زمان برآورده نمی‌شود. مثال می‌زنم: اگر در شهرستان‌ها افراد برای حضور در جشنواره‌ها یا اجرا، زمان بگذارند و تمرین کنند تا کاری آماده شود و بخواهند برآورد مالی کنند، اگر روزی دو ساعت مسافرکشی کنند، به‌طور قطع درآمدشان بیشتر خواهد بود! چون تئاتر خیلی در شهرستان‌ها تماشاگر ندارد و اگر قرار باشد بعد از کلی مصیبت و دردسر در یک جشنواره، حضور و دو اجرا هم داشته باشند، عملا هیچ است.

 

  دلیلش چیست؟

 به‌نظر من اینها به دلیل برنامه نداشتن است.

 

  و این برنامه نداشتن دلیلش چیست؟

به نظر من دلیل برنامه نداشتن یا این است که مسئولان بی‌توجه هستند یا این‌که مسئولان، بازیگری و این هنر را اطلا نمی‌بینند. برای‌شان اهمیت ندارد که بازیگری باشد یا نباشد. من چندی پیش به شهریار رفتم و کارهایی را داوری می‌کردم. من آن‌جا کارهای بسیار متنوعی دیدم و به دست‌اندرکاران پیشنهاد دادم؛ مدیریت این کار را به عهده می‌گیرم و گروه‌ها‌ی مختلف را شکل می‌دهم تا تمرین کنند. خودم هم زمان‌هایی که وقت دارم هفته‌ای یکی دو روز می‌آیم و گوشه‌ای از کار را می‌گیرم و این گروه‌ها را به اجرا می‌رسانم، به شرطی که شما تمام سالن‌های سطح شهریار را در اختیار این گروه‌ها قرار دهید. ما آن وقت در تمام مدت سال شاهد اجرای برنامه‌های این بچه‌ها خواهیم بود.

 

  برای پرکردن سالن‌ها چه باید کرد؟

به‌نظر من راهش این است که بلیتش را به ارگان‌ها و ادارات بفروشند. تخفیف هم بدهند. بخشی از این بلیت از بودجه فرهنگی ادارات، بخشی تخفیف و بخشی هم توسط خود افراد پرداخت شود. اگر این اتفاق رخ دهد، کارکنان ادارات و نهادها چه در بخش خصوصی و چه دولتی، همراه خانواده‌های‌شان با مبلغ اندکی به دیدن تئاتر می‌روند. این خودش یک فرآیند را به وجود می‌آورد که جامعه را با تئاتر آشنا می‌کند. مشکل امروز جامعه ما این است که جامعه ما با تئاتر آشنا نیست. همین حالا اگر مخاطبان را دسته‌بندی و تقسیم کنید، بخشی از آنها مخاطبان خاص هستند. قشر فرهیخته جامعه که کمی با دیگر مخاطبان فرق دارند، به این دلیل است که مطالعات خاص خود را در این زمینه دارند و تئاتر هم جزو علاقه‌مندی‌های‌شان است.

 

این گروه تفکرات خاص خود و شناخت تقریبا مناسب از موضوع دارند، به همین دلیل بحث هزینه بلیت برای‌شان هضم شده است. در کنار این مخاطبان، قسمت عمده‌ای از جامعه و حتی افرادی که به دیدن تئاتر می‌آیند با بخش عمده کارها آشنا نیستند و باید آشنا شوند. این هم وظیفه کسانی است که مسئولیت فرهنگ‌سازی در جامعه برعهده آنان است. وقتی در جامعه تمام رسانه‌ها چه سینما و چه تلویزیون و چه تئاتر، مردم را به ساده‌پسندی عادت می‌دهند و تئاتری که کارش تولید اندیشه و فکر است (که به قول اصغر همت کارش تنویر افکار جامعه است، چه توسط افرادی که در این حوزه کار می‌کنند و چه افرادی که به تماشای این کارها می‌آیند) به‌نوعی ساده‌انگاری دچار می‌شود. این می‌شود که تماشاگر به تئاتر می‌آید و منتظر دیدن صحنه‌هایی است که بخندد و سرگرم بشود. اینها وظیفه مسئولانی است که مدیریت فرهنگی را برعهده دارند. برخی از تماشاگران امروز ما به تئاتر نمی‌آیند تا فکر کنند و با یک موضوع فلسفی آشنا شوند؛ فقط یک نوع روزمرگی را در پیش گرفته‌اند.

 

ما نباید از جامعه‌ای توقع داشته باشیم که سرپرستان فرهنگی‌اش به این موضوع بها نداده که جامعه رشد کرده و از ساده‌پسندی نجات پیدا کند و برود به سمت کارهای سنگین و کارهایی که می‌تواند آنها را با فرهنگ‌شان آشنا کند. در این شرایط چه توقعی داریم؟ آیا توقع داریم که مردم برای دیدن کارهای فاخر، هجوم بیاورند؟ نه! مردم می‌روند برای دیدن کارهایی که در آن بزن‌وبکوبی وجود دارد و حالا یک رقصی هم ممکن است در آن وجود داشته باشد؛ کارهایی در بولینگ عبده. به‌هرحال باید بپذیریم کارهایی که اندیشه پشتش وجود دارد، خیلی مورد اقبال نیست، البته من توهین نمی‌کنم، دوستانی که در انواع و اقسام تئاترها حضور دارند همکاران ما و بخشی از آنها دوستان ما هستند و همه‌شان قابل احترام‌اند و شاید هم، شرایط به آن سمت کشانده‌شان.

 

به‌نظر من کسانی که رئوس فرهنگی مملکت را تشکیل می‌دهند، باید مقوله فرهنگ‌سازی را در اولویت قرار بدهند. وقتی فرهنگ‌سازی جزو برنامه‌های کشور قرار گرفت قاعدتا مقوله تئاتر هم به صورت جدی دیده می‌شود، آن موقع خواهید دید به‌طور کامل و سراسر سال، تمام کسانی که در این عرضه حضور دارند (چه کسانی که به صورت آکادمیک پیش رفته و تحصیلکرده تئاتر هستند و چه کسانی که به صورت تجربی وارد این عرصه شده‌اند) رشد پیدا می‌کنند و خواهید دید همه این گروه‌ها در تمام‌ سال کار خواهند داشت. این گروه‌ها در این شرایط، همیشه با کاری درگیرند و آن را برای تماشای مردم آماده می‌کنند.

 

  استاد! موضوعی که بسیار مهم است و شما به آن اشاره کردید و من هم پیگیر این موضوع هستم و در مواقع مختلف مطرح کرده‌ام، همین بحث تماشاگران تئاتر است که به‌نظر تغییر کرده‌اند. زمانی از تماشاگر تئاتر انتظار زیادی وجود داشت، اما من در چند کار فاخر دیده‌ام تماشاگر فکر کرده سینما آمده است، یعنی آن‌جایی که باید بگرید و اشک بریزد، می‌زند زیر خنده. گو این‌که از اساس تئاتر را نفهمیده است؟

زمانی بود کسانی که به سالن‌های تئاتر می‌رفتند، تماشاچی تئاتر بودند. یعنی اینها پای ثابت تمام تئاترهایی بودند که روی صحنه می‌رفت. الان این اتفاق نمی‌افتد، یعنی هم آن تماشاچی حرفه‌ای تئاتر به تماشای تئاتر می‌رود و هم کسی که ممکن است از سر بی‌حوصلگی و این‌که وقت زیادی دارد و ممکن هم هست از اساس با مقوله تئاتر نه آشنا باشد، نه از تئاتر لذت ببرد، به تماشای تئاتر برود. این تماشاگر دوم، می‌گوید خب حالا امشب برویم و این تئاتر را هم ببینیم. از اسم تئاتر خوش‌مان آمده و شاید هم استنباط درستی از تئاتر نداشته باشد. ممکن است استنباطی از نمایش و کارگردان و کسانی که کار را انجام می‌دهند هم نداشته باشد.

 

تماشای تئاتر توسط این گروه، هدفمند نیست. آمده است یک چیزی ببیند. به خاطر این است که نباید انتظار داشت آن آدم اوضاع تئاتر یا نمایش خاص را درست تحلیل کند. در این میان حتما باید بین افرادی که در رسانه‌ها کار می‌کنند یا دیگر عناصر فرهنگی، با این بخش از مخاطبان تئاتر، فرق قایل شویم. نوع نگاه خود من یا شما به تئاتر متفاوت است، همان‌طور که به‌طور معمول وقتی در جامعه هم هستیم، نگاه‌مان به موضوعات متفاوت است. شما ممکن است فردی را در جامعه ببینید که سر و صورت کثیفی دارد و میوه‌ای را از درون سطل زباله برمی‌دارد و می‌خورد، اگر اندیشه‌ای پشت سر شما باشد، گریه می‌کنید و نفس‌تان بالا نمی‌آید! ممکن است کسی هم باشد که بخندد و شما نمی‌خندید. ولی آدم معمولی ممکن است ببیند و بخندد. اینها بسیار دردناک است. شما از صبح که از منزل خارج می‌شوید موارد بسیار دردناکی را می‌بینید، اما آدم‌های معمولی جامعه به این اتفاقات می‌خندند. درباره تئاتر هم همین است. درواقع این گروه نمی‌دانند ریشه موضوع چیست. آن دارد یک حرف تلخی را می‌زند که شاید پیام اصلی نمایش همان باشد، اما برای برخی از مخاطبان ممکن است ایجاد خنده کند.

 

  نگاه شما به آینده تئاتر چیست؟

ما متاسفانه در تئاتر به سمتی حرکت کرده‌ایم که افراد نامحرم وارد حرفه ما شده‌اند. بدون رودربایستی این اتفاق افتاده است. تمام هنرمندان تئاتر، تمام دانشجویان و دانش‌آموختگان تئاتر و بازیگران آن، آدم‌های بسیار خوب و قابل احترامی هستند، اما نفوذی‌ها و نامحرم‌هایی هستند که به واسطه پولی که دارند در این حرفه و مقوله وارد شدند. اینها آسیب جدی به این حرفه می‌زنند تا زمانی که این کار تخصصی و استانداردسازی نشود، وضع همین است. ما باید علاوه بر این‌که مدیریت سیاسی و مدیریت مذهبی در سطح جامعه داریم، حتما مدیریت فرهنگی هم داشته باشیم. نمی‌شود در یک سرزمین درباره مقوله‌هایی که مقوله‌های هنری است، فقط مدیریت سیاسی داشته باشیم، اما مدیریت هنری ابدا.

 

بالاخره ما باید در این موضوعات تخصصی، مدیریت هنری و استاندارد اشته باشیم. برای کسی که جلوی تلویزیون یا دوربین سینما می‌رود، باید استاندارد وجود داشته باشد، چون آن دوربین سینما یا تلویزیون درواقع چشم میلیون‌ها آدم است. ما نمی‌توانیم خارج از استاندارد کسی را جلوی دوربین یا روی صحنه ببریم. کسانی که باعث می‌شوند آدم‌های غیراستاندارد جلوی دوربین یا روی صحنه قرار بگیرند، بدون‌شک خائن هستند. بدون تردید نام‌شان با ننگ در آینده این سرزمین ثبت خواهد شد، چون اجازه می‌دهند آدم‌هایی که صلاحیت ندارند و نه مقوله هنر را می‌شناسند، نه بازیگری را، بیایند وارد این حرفه شوند. چرا؟ چون فقط بخشی از بودجه یک فیلم یا یک پروژه را تامین می‌کنند. به‌نظر من اصلا اگر در این شرایط تولید نداشته باشیم، بهتر است از این‌که به سمت این تولیدات مبتذل برویم.

 

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 10
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش