پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۹:۳۹ - ۱۳ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۳۴۵۲
تئاتر شهر

توضیحات حسين كيانی درباره انصراف «روز عقيم» از جشنواره تئاتر فجر

حسین کیانی,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

حسين كياني به دليل يك نامه خارج از اداره كل هنرهاي نمايشي كه نمايش «روز عقيم» را براي حضور در بخش مرور و مسابقه بين‌المللی با مميزي تازه‌اي همراه كرده، انصراف داد. او در كنار نام‌هايي مانند حميد امجد، محمد رحمانيان، محمد يعقوبي، نغمه ثميني، كورش نريماني، نادر برهاني‌مرند، كيومرث مرادي، اميررضا كوهستاني، ابراهيم پشت‌كوهي و... در جشنواره تئاتر فجر مطرح شده و بعدها به جشنواره اعتبار بخشيده است. حالا با او درباره اين انصراف و حضورهاي قبلي‌اش گفت‌وگو كرده‌ايم.

 

   نخستين‌بار چگونه به جشنواره تئاتر فجر راه يافتيد؟

فكر كنم از سال ٧٦ و ٧٧ به این شكل كه درخواست متن و اجرا را ارائه كردم. در جشنواره مي‌خواستم حاضر شوم، اما در اين دو دوره رد شدم و از سال ٧٨ براي نخستين‌بار با نمايش «پنهانخانه پنج‌در»، در جشنواره تئاتر فجر حضور يافتم و متن و اجرا خيلي مورد توجه قرار گرفت و به‌شدت درخشيد و آن متن، بهترين متن جشنواره شد كه بعدها هم براي اجرا در هفته هنر ايتاليا در پارما دعوت شد.

 

كماكان سال بعدش نمايش «رژيسورها نمي‌ميرند» را به جشنواره ارائه كردم كه مورد توجه قرار گرفت و برخي از بازيگران كه امروز براي خود در سينما و تلويزيون صاحب‌نام شده‌‌اند در آن كار حضور داشتند مانند امير جعفري، احمد مهرانفر، رؤيا ميرعلمي و... اينها هركدام الان چهره‌هاي شناخته‌شده‌اي هستند.

 

   يعني اين روال همچنان ادامه يافت؟

من سال ٨٠ نمايشي را ارائه كردم كه در مرحله بازبيني رد شد و نمي‌دانم چه اتفاقي افتاد كه خيلي از كارهاي شناخته‌شده و جوان را در مرحله بازبيني رد كردند. سال ٨١ با نمايش «مضحكه شبيه قتل» شركت كردم و از سال ٨٢، ٨٣ و ٨٤ كارهايي را ارائه كردم كه در بازبيني رد شدند. اين كارها تياتر اجباري، تكيه ملت و وغ‌وغ ساهاب نام داشتند كه دوتای اولشان را هرطوري بود اجراي عمومي كردم و بعد از آن هم تصميم گرفتم كه ديگر در جشنواره فجر حضور نداشته باشم.

 

   يعني تا هميشه؟

نه، سال ٩٢ اجراي شوره‌زار را دعوت كردند كه شب آخر اجرايمان هم‌زمان بشود با شب اول اجراي تئاتر فجر و البته در اين سال متن آن بهترين متن بخش بين‌الملل شد. من بعد از آن تا سال ٩٦ كاري نداشتم، اما امسال ترجيح دادم براي اينكه دوباره زحمت دوستان و همكاران ديده شود، ما نيز كار را به جشنواره ارائه كنيم و طبق فراخوان مراحل مختلف اداري را طي كرديم.

 

حتي كارمان در ميان اسامي بخش مرور و مسابقه بين‌الملل هم آمده است، اما يك روز قبل از اعلام اسامي از شوراي نظارت از من خواستند كه به دفترشان بروم و در حقيقت در آنجا رئيس شورا و يكي از اعضاي دائمي شوراي نظارت بودند و پس از کمی احوال‌پرسي و انجام تعارفات گفته شد كه نامه‌اي به اداره كل آمده است و از مدير اداره كل خواسته شده كه اين نكات را به من متذكر شوند. از نوع مطلب مي‌فهميدي كه يك فرد غيرمتخصص در زمینه تئاتر اين نامه را نوشته و نويسنده‌اش غيركارشناس و ناآشنا با مسائل هنري است.

 

از منظر نويسنده، آن نامه مشكلات فراواني براي اجرا بود، به‌گونه‌اي كه اگر قرار باشد همه آن موارد مميزي در درون نامه اعمال شوند، چيزي از خود نمايش باقي نمي‌ماند، البته خود رئيس شورا و عضو دائمي آنجا هم متفق‌القول بودند كه چيزي از اجرا باقي نمي‌ماند. همچنين علاوه‌ بر آن قسمت كه درباره روز عقيم بود، درباره خود من هم چيزهايي نوشته بود كه براي من نخواندند و من هم اصراري نكردم كه بخوانند و البته به من هم نگفتند كه نامه از كجاست و باز هم من اصراري نكردم كه بدانم، اما مي‌دانم كه خارج از اداره كل هنرهاي نمايشي است.

 

   در نهايت چه تصميمي گرفتيد؟

من به آنها گفتم كه در اين شرايط پيشنهادم انصراف از حضور است كه با استقبال نظارت و ارزشيابي مواجه شد و من هم همان شب در يك نامه سرگشاده دليل انصرافم را نوشتم و فردايش آن را منتشر كردم.

 

   اما آقاي مهدي شفيعي، مديركل هنرهای نمایشی، چيزي ديگري را مي‌گويند و آن را در حد اصلاح چند مورد بنابر خواست شوراي نظارت دانسته‌اند؟

من دقيقا نمي‌گويم اين نامه از مجرايي غير از اداره كل وارد شده، بلكه مي‌دانم از جاي ديگري غير از اين نهاد است و البته آن‌طور كه به من ابلاغ شد، ديگر چيزي براي اجرا باقي نخواهد ماند و خوشبختانه دستيارم هم همراهم بود و شنيده كه رئيس شورا و عضو دائمي‌اش چه به من گفته‌اند.

 

من پيش از حضور در آنجا فكر مي‌كردم به من خواهند گفت كه ما در زمان اجرا به تو مواردي را گفته‌ايم و تو رعايت نكرده‌اي و نكاتي از اين دست، اما ديدم قضيه چيز ديگري است و مميزي‌ها از جاي ديگري است و به نظر آمد كه نمي‌توان زير بار اين مميزي‌ها رفت، چون اين كار يك كار فرسايشي است و اعمال اين مميزي‌ها يكي از فرسايشی‌ترين كارهايي است كه يك كارگردان بايد برای دو اجراي عمومي در يك جشنواره انجام دهد و مطمئن‌ترين و معقول‌ترين تصميم اين بود كه گرفته شد.

 

   چه انتظاري از مدير مركز هنرهاي نمايشي داريد؟

الان واكنش مديركل مشخص مي‌كند كه از اين انصراف راضي يا ناراضي هستند. اگر آنها راضي نباشند، روي حرفشان مي‌ايستند و تحت‌تأثير هيچ نامه‌اي قرار نخواهند گرفت و در اجراي جشنواره نيز از ما مي‌خواهند كه بنابر همان‌چیزی كه در اجراي عمومي تأييد شده‌ايم، حضور داشته باشيم. اگر هم از اين تصميم و انصراف خشنود باشند كه ديگر هيچ واكنشي نخواهند داشت.

 

   فكر كنم شما هم از آن دسته كارگردانان و نمايش‌نامه‌نويساني باشيد كه از طريق تئاتر فجر مطرح شده‌ايد؟

درواقع ما نسلي از جواناني بوديم كه در دوره اصلاحات در جشنواره‌هاي تئاتر فجر حضور يافتيم و مطرح شديم و جشنواره فجر نيز براي همه ما يك سكوي پرتاب بود كه از سال ٧٦ تا ٨٣ چنين روالي شكل گرفت و همه ما در فضايي نيمه‌باز متن‌هايمان را اجرا كرديم؛ اما اين روي خوب آن بود و رفته‌رفته چند روي ديگر هم نشان داد كه گويا براي همه پديده‌ها يك روي خوب هست و روی‌هاي ديگر كه تئاتر هم از آن مستثنا نيست.

 

به‌همين‌دليل سال‌هاي بعد تئاتر فجر اُفت كرد. به‌هر‌حال جشنواره هم مثل همان جنبشی است كه فرزنداني را متولد مي‌كند و بعد فرزندانش را مي‌خورد و از بين مي‌برد و اعتنايي هم نمي‌شود كه اينها از خودش هستند. الان هم جشنواره دارد حفظ ظاهر و پوسته مي‌كند تا اينكه بخواهد جريان‌سازي كند و با آنكه اين جشنواره از جوان‌سالي‌اش عبور كرده و پا به ميان‌سالي گذاشته است؛

 

اما هنوز نمي‌تواند جريان‌ساز و تعيين‌كننده تئاتر ما باشد و نمي‌تواند هويت تئاتري ما را مشخص كند و شناسنامه فرهنگي‌مان به شمار آيد. به‌همين‌دليل نمي‌تواند نماينده تام و تمام افكار و ايده‌ها و آرمان‌هاي ما باشد و در حقيقت ديگر آناني كه به جشنواره تئاتر فجر اعتبار مي‌بخشيدند، از آن دور شده يا كنار گذاشته شده‌اند.

 

   آيا براي حضور در جشنواره سال جاری حمايت مالي درخوري هم در نظر گرفته شده است؟

طبق فراخوان به لحاظ مالي از شش تا ١٢ ميليون بنا بر نيازها و وسعت كارها پرداخت خواهد شد؛ اما اگر قرار باشد ما حضور داشته باشيم، با توجه به اينكه دكورمان را دپو نكرده‌ايم؛ چون جايي براي اين منظور نداشته‌ايم، بخش عمده‌اي از اين هزينه صرف ساخت دوباره دكور خواهد شد؛ بنابراين چيزي نمي‌ماند كه بخواهيم دستمزد همكاران را بپردازيم.

 

   نگراني اين روزهايت در تئاتر ايران چیست؟

من نگراني‌ام همانا بي‌اعتنايي و بي‌توجهي و حذف تئاتر اجتماعي، مستقل و منتقد است؛ چون اين روزها به شكلي ديوانه‌وار همه گرايش پيدا كرده‌‌اند به سمت تجارت و نگاهی يك‌سويه به گيشه دارند و اين قضيه به تئاتر منتقد ضربه مي‌زند و الان نمي‌شود به هر قيمت تئاتر كار كرد و بايد همه‌چيز تحت همان شرايط انساني و اجتماعي براي تئاتر وجود داشته باشد و اين تاجران تئاتر به همه چيز لطمه مي‌زنند و از طرف ديگر بي‌اعتنايي و بي‌توجهي مسئولان كه نمي‌دانم آگاهانه يا ناآگاهانه است، به بدنه تئاتر اجتماعي بيشتر لطمه خواهد زد؛

 

در‌حالي‌كه تنها تئاتر اجتماعي مي‌تواند شناسنامه ما باشد و هر چقدر هم از متون ترجمه و اقتباسي استفاده كنيم، در نهايت اينها شناسنامه فرهنگي ما نمي‌شوند و اين اجتماعيات و اخلاق و رفتار و انسان روزگار ماست كه بعدها در نمايش‌نامه‌نويسي شناسنامه‌هاي ما را خواهند ساخت. نگراني‌ام بسيار عميق است؛ ديگر دوستان نمايش‌نامه‌نويس يا نمي‌نويسند يا خسته شده‌‌اند يا اساسا ريل را عوض كرده‌‌اند و مسير ديگري را دارند مي‌روند كه اسفناك و نگران‌كننده است. اگر فكري براي تئاتر اجتماعي نشود، اين شناسنامه گم‌و‌گور خواهد شد و ما دچار فضاي هولناكي خواهيم شد كه ما را با خلأ مواجه خواهد كرد و اين جبران‌ناپذير خواهد بود.

 

به‌هر‌حال نمايش‌نامه‌نويسان و كارگردانان تئاتر اجتماعي نيازهاي اقتصادي دارند و اينها براي تدريس در دانشگاه‌ها سفارش نمي‌شوند كه حقوق‌هاي آن‌چناني هم بگيرند؛ در‌حالي‌كه آن سفارش‌شوندگان متأسفانه اتيكت هنرمند هم دارند و اينها خود زمينه‌ساز همان فضاي تجارت در تئاتر خواهند شد و در مقابل بويي از تئاتر اجتماعي به مشام نخواهد رسيد.

 

   حرف آخر؟

اين اتفاق اگر امروز براي من هست، فردا و پس‌فردا براي همكارانم تكرار خواهد شد؛ از همه مي‌خواهم نسبت به آن كنش‌مند باشند و اينكه اگر قرار باشد نهادي بيرون از اداره كل در نمايش‌نامه‌ها و اجراها مداخله كند، اين ديگر بسيار دردناك است و اين مسئله جمعي و حرفه‌اي است كه گريبان همه را خواهد گرفت.

 

رضا آشفته

 

 

sharghdaily.ir
  • 12
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش