جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
۱۲:۴۵ - ۳۰ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۸۰۵۱
تئاتر شهر

الهام كردا: چارچوب اجباری را نمی پذيرم

الهام كردا,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

الهام كردا با نمايش «نفر دوم» در روزهاي نخست سي‌وششمين جشنواره بين‌المللي تئاتر فجر روي صحنه رفت. جشنواره‌اي كه هر ساله به مناسبت پيروزي انقلاب برپا مي‌شود و قرار است به محل گردهمايي هنرمندان بدل شود. اين رويداد با يكي دو سال اختلاف، همپاي پيروزي انقلاب عمر دارد و شايد از اين نظر گپ‌وگفت با بازيگر صاحب دغدغه‌اي كه در اين سه دهه زيسته و از قضا به عنوان هنرمند تئاتر شناخته مي‌شود خالي از لطف نباشد. به ويژه كه كردا در كارزار برگزاري انتخابات رياست‌جمهوري دوازدهم نيز نقش پررنگي ايفا كرد و هيچگاه خودش را از فعاليت‌هاي جمعي كنار نكشيد. اين هنرمند در مصاحبه پيش رو از ايده‌هايش درباره حيات بازيگر در جامعه پرتلاطم ايران معاصر گفته است.

 

اولين نكته درك نسل ما از وقايعي است كه نمايش به آنها اشاره مي‌كند و معلوم نيست نسل جديد هم با آن‌ تاريخ‌هاي ويژه ارتباط برقرار كند يا نه؛ در اجرا با چنين موضوعي مواجه شديد؟

نكته‌اي كه مهين صدري از همان ابتدا خيلي صادقانه با تماشاگر در ميان مي‌گذارد، همين است. اينكه نويسندگي چيزي نيست جز توانايي به ياد آوردن تك‌تك زخم‌هاي‌مان. اين تاريخ‌ها و مسائل مطرح شده در نمايش زخم‌هاي نسل ما هستند، گرچه مي‌توانند براي نسل‌هاي آينده تكرار نشوند. از طرفي مسائل نسل بعد از ما چيز ديگري بوده و آنها هم چنين فضاي گل و بلبلي را تجربه نكرده‌اند. ولي در هر صورت هيچ‌وقت از ترس‌هاي ما و پدران و مادران ما در شب‌هاي موشك باران تهران يا مسائل دهه ٦٠ تصوير روشني ندارند. مثلا نمي‌دانند وضعيت اقتصادي مردم در دوره جنگ چطور بود. هر شب به اين مساله فكر مي‌كنيم كه نسل ما چقدر بيشتر اين نمايش را درك مي‌كند و البته اين آگاهي از وقتي تمرين‌ها شروع شد وجود داشت و تاحدي مي‌دانستيم در نهايت چه اتفاقي مي‌افتد.

 

ماجرا تا حدي هم شخصي است.

دقيقا و اين شخصي بودن روايت است كه بين تماشاگر و بازيگر صميميت ايجاد مي‌كند. از همان جنس صميميت كه در نسل ما وجود داشت و مخاطب جوان هم اگر كمي دقيق شود مسائل برايش قابل درك است.

 

بازي براساس يك متن مستند مثل «هم‌هوايي» در مقايسه با متن «نفر دوم» چه تفاوت‌هايي دارد و چه امكاناتي در اختيار شما گذاشت؟

مشخص‌ترين تفاوت اين بود كه آنجا هيچ شناختي از كاراكتر نداشتم و تازه بايد شخصيت را كشف مي‌كردم. اتفاقا قصد داشتم با خانم مهناز دليري، همسر عباس دوران گفت‌وگو كنم تا شناختم بيشتر شود ولي جالب است بدانيد تصميم از اواسط تمرين تغيير كرد. به اين نتيجه رسيدم اتفاقا نياز نيست همسر عباس دوران را خوب بشناسم، بلكه نياز است شخصيت عباس دوران را كشف كنم. در نمايش «نفر دوم» كار تفاوت داشت و پيشنهادها از درون متن بيرون مي‌آمد.

 

اين دو تجربه تفاوت و جذابيت خاصي ايجاد نكرد؟ به ويژه وقتي به روند چندسال گذشته شما دقت كنيم با انتخاب‌هايي مواجه هستيم كه شخصيت‌ها از داخل متن قابل كشف هستند و نياز چنداني به جست‌وجوي خارج از متن نيست.

اولين و مهم‌ترين نكته اين است كه اگر گروه و كارگردان يك نمايش را دوست نداشته باشم اصلا به همكاري با آنها نمي‌رسم. بنابراين در گام اول بايد اين ارتباط شكل بگيرد و در بخش بعد به ساختن شخصيت مي‌رسيم كه هر دو اينها شيوه‌هايي براي تجربه هستند. چيزي كه اينجا صادقانه دلم مي‌خواهد به آن اشاره كنم سختي ايفاي نقش در نمايش «نفر دوم» است. شبيه به كارهايي است كه از آنها با عنوان سهل و ممتنع ياد مي‌شود.

 

چرا؟ به اين دليل كه گستره وسيع سني از كودكي تا بزرگسالي را در بر مي‌گيرد و من بايد به تمام تجربه‌هايم مراجعه كنم. به ويژه براي من كه برون‌ريزي احساسي و بيان بعضي مسائل برايم كار سختي است. اينجا كلماتي را مي‌گويم كه در زندگي شخصي كمتر به زبان مي‌آورم.

 

مثال مي‌زنيد؟

اشاره مستقيم برايم سخت است ولي مثل اتفاقي كه در رابطه بين شخصيت دختر و دوستانش يا خواهرش رخ مي‌دهد. البته يك شانس هم داشتم كه خيلي دلم مي‌خواهد اينجا درباره‌اش صحبت كنم. اينكه نمي‌دانم چه چيز در من وجود دارد كه در ١٠ سال اخير، من در برهه‌هايي از زندگي به نقش‌ها يا بازي در نمايش‌هايي رسيده‌ام كه واقعا لازم بود. به اين ترتيب با نقش يكي مي‌شدم چون همه‌چيز- زندگي و كار- در زمان درست به هم مي‌رسيد.

 

چرا مي‌گويم شانس؟ چون اصولا تعريف من اين است كه اگر بتوانم هر نقش را در زندگي هم بازي مي‌كنم. گاهي به خودم مي‌گويم اگر ترس نبود قطعا فلان نقش را به زندگي خودم وارد مي‌كردم. گاهي نمايش‌هايي به من پيشنهاد مي‌شود كه مي‌توانم با آنها زندگي كنم و به واسطه همان نمايش‌ها دغدغه‌هايم را بيرون بريزم. شايد شانس من است كه مي‌توانم با آن نمايش‌ها تراپي شوم.

 

بازي در نمايش «نفر دوم» هم همين‌طور بود؟ مثلا به فعاليت‌هاي اجتماعي و مواضع سياسي يك سال اخير ارتباط داشت؟ به نظرم بيشتر از خيلي‌ها سرتان براي چنين فعاليت‌هايي درد مي‌كرد.

سرم از قبل درد مي‌كرد و معمولا درگير مسائل سياسي و اجتماعي بودم. نسل ما از بچگي درگير چنين ماجراهايي شد و خيلي زود حواشي وقوع انقلاب، جنگ، دوران سازندگي، اصلاحات و باقي اتفاق‌ها را به خود ديد. اين مسائل در كار هنرمند تاثير مي‌گذارند و معتقدم اگر جز اين باشد اشتباه است. چون عده‌اي اين فعاليت‌ها را لوس بازي مي‌دانند.

 

چطور مي‌شود يك هنرمند برخلاف مردم زندگي كند و اصلا نداند در مملكت چه خبر است؟ چطور امكان دارد گراني دلار و آثارش روي تمام كالاهاي اساسي تا قيمت ميوه‌ در ميوه‌فروشي را متوجه نشويم؟ خيلي طبيعي است كه تصميم سياستمداران بر زندگي همه ما تاثير مي‌گذارد و به همين دليل بايد آگاهانه عمل كنيم. البته خيلي‌ها معتقدند زندگي حرفه‌اي يك بازيگر يعني اينكه هيچ چيز روي شما تاثير نگذارد و خيلي آرام و راحت به سلامت روح و جسم و تقويت توانايي‌هاي فني بازيگري بپردازيد. در مقابل، من معتقدم ابدا اين‌طور نيست.

 

شايد نگاه آنها به هاليوود است كه همه‌چيز بي‌تنش و بعضا آرام و حرفه‌اي پيش مي‌رود. گرچه هنرمنداني مثل رابرت دنيرو و مرل استريپ همزمان انتخابات امريكا عليه ترامپ ويدئو منتشر كردند.

تازه با در نظر گرفتن همين نمونه‌ها هم ما خيلي با آنها تفاوت مي‌كنيم. من فردي هستم كه آذر ٥٧ به دنيا آمده‌ و دو كوچه پايين‌تر از خانه‌‌اش هم موشك اصابت كرده است. دايي‌اش شهيد شده، ماجراهاي كوي دانشگاه و دوم خرداد و ٨٨ را ديده‌ يا رنج كمبودهاي دارويي را تجربه كرده است. چطور امكان دارد اين مسائل روي من تاثير نگذاشته باشد؟ ما با افرادي كه مسائل عاشقانه مهم‌ترين مشكلات زندگي‌شان را شكل داده تفاوت مي‌كنيم. خيلي طبيعي است كه حتي دغدغه ما با آنها فاصله داشته باشد و مثلا دستگيري صدام براي من معناي متفاوتي ايجاد كند. ما در جغرافيايي زيست مي‌كنيم كه تجربه‌هاي خاصي داشته‌ايم.

 

 

آثار اين تجربه‌ها چطور در بازيگري نمود دارد؟ كار را دشوار نمي‌كند؟

قطعا تاثير دارد ولي از ياد نبريم كه همه اينها نبايد بهانه ايجاد چارچوب باشد. چون من با ايجاد خط و مرزهاي اجباري مخالفم. مانيفست من در زندگي اين است كه شما بايد بدون چارچوب ولي درست پيش برويد. خودم در بازيگري همه موارد حرفه‌اي را رعايت مي‌كنم اما زمان اجرا چارچوب نمي‌گذارم و به عنوان نمونه از فضاي نمايش مثل طراحي صحنه، لباس و متن دريافت‌هايي دارم. اتفاقا وجود همين آشفتگي‌ها موجب مي‌شود نتوانيم خيلي روي يك چارچوب خاص تكيه كنيم چون شرايط مدام همه‌چيز را از خط خارج مي‌كند. همه اينها يك بي‌قراري به وجود مي‌آورد.

 

بازي روي صحنه قرار است به تراپي اين بي‌قراري كمك ‌كند؟

نه، اين بي‌قراري از نوع سازنده است.

 

معمولا در چه زمينه‌هايي مطالعه مي‌كنيد؟

معمولا زياد به كتاب‌ها رجوع مي‌كنم. در گذشته داستان و رمان زياد مي‌خواندم اما مدتي است كه بيشتر تاريخ مي‌خوانم. اين روزها تاريخ مشروطه را بيشتر مطالعه مي‌كنم، به ويژه در يكي، دو سال اخير احساس مي‌كنم خيلي بيشتر از گذشته به دانستن تاريخ نياز داريم. مثلا همه ما از عطار نيشابوري صحبت مي‌كنيم ولي نمي‌دانيم در چه دوره، زمانه‌اي مي‌زيسته است. تاريخ هنر و ادبيات ايران جدا از زمينه‌هاي ديگر قابل بررسي نيست.

 

به نظر شما تئاتر ما با وضعيت روز نسبتي برقرار مي‌كند؟

بله هميشه افرادي به اين مسائل فكر مي‌كنند، حالا نسبت و فاصله اين افراد با عمق مشكل اجتماعي يا سياسي تفاوت دارد. حالا اينكه كارگردان چقدر هنر همراه كردن مردم را داشته باشد ماجراي ديگري است. اصلا فرض بگيريم كه ما مدام دغدغه‌ مطرح كنيم ولي مهم اين است كه حرف‌ها چقدر به عمل نزديك شود. تئاتر ما امروز همه‌چيز را در بسته‌بندي زيبا تحويل مي‌دهد و كمتر شرايط انديشيدن را به وجود مي‌آورد. همه‌چيز فست‌فودي در اختيار تماشاگر گذاشته مي‌شود. در تئاتر ايران ما هنرمندان عجيب و غريبي داريم، به‌ويژه در ميان كارگردان‌هاي نسل جوان ولي مسائل مختلف از شهرت گرفته تا دغدغه‌ نان آنها را از فضاي متفاوت و راديكال دور مي‌كند. من اين راديكال بودن را دوست دارم.

 

يكي‌شدن با نقش

١٠ سال اخير، من در برهه‌هايي از زندگي به نقش‌ها يا بازي در نمايش‌هايي رسيده‌ام كه واقعا لازم بود. به اين ترتيب با نقش يكي مي‌شدم چون همه‌چيز- زندگي و كار- در زمان درست به هم مي‌رسيد.

 

  نسل ما از بچگي درگير چنين ماجراهايي شد و خيلي زود حواشي وقوع انقلاب، جنگ، دوران سازندگي، اصلاحات و باقي اتفاق‌ها را به خود ديد. اين مسائل در كار هنرمند تاثير مي‌گذارند و معتقدم اگر جز اين باشد اشتباه است.

 

بابك احمدي

 

 

etemaad.ir
  • 17
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش