پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۷:۳۸ - ۳۰ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۸۱۴۶
تئاتر شهر

نازنین سهامی‌زاده:از تئاتر مستند حمایت نمی‌کنند چون فریاد می‌زند و اعتراض می‌کند/چرا بعد از اسیدپاشی‌های اصفهان پژوهشگاهی برای بررسی آن ایجاد نشد؟

نازنین سهامی‌زاده,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر
نازنین سهامی‌زاده می‌گوید: وظیفه تئاتر مستند این است که پیش از آنکه واقعه‌ای در جامعه تبدیل به بحران شود سراغش برود همانطور که او «چشم در برابر چشم» را زمانی درباره زندگی آمنه بهرامی ساخت که هنوز حادثه اسیدپاشی‌های اصفهان رخ نداده بود. می‌گوید: چند مرکز تحقیقاتی در ایران داریم که راجع به معضلات اجتماعی تحقیق می‌کنند؟ چرا بعد از این حجم اسیدپاشی اصفهان پژوهشگاهی را درست نکردند که راجع به این آدم‌ها و زندگی‌شان یا کسانی که دست به چنین خشونت‌هایی می‌زنند، تحقیق کنند؟

به گزارش ایلنا، نمایش «مانوس» که زمستان سال گذشته به کارگردانی نازنین سهامی‌زاده اجرا شد؛ به قصه مهاجران غیرقانونی کمپ مانوس استرالیا می‌پردازد. نمایشی در ژانر تئاتر مستند که با اقبل خوبی از سوی تماشاگران روبرو شد و در طول این یک سال در جشنواره‌های خارجی هم اجرا داشت. این نمایش حاصل مصاحبه با افراد حقیقی داخل کمپ‌های مانوس و نائورو است و راوی اصلی نمایش هم خبرنگاری است که خود اسیر مانوس شده. «مانوس» براساس متنی از کیوان سررشته و لیلا حکمت نوشته شده و امروز (شنبه ۳۰ دی ماه) در سومین روز از جشنواره تئاتر در تالار قشقایی تئاترشهر روی صحنه می‌رود. با نازنین سهامی‌زاده کارگردان و محقق این پروژه گفتگو کرده‌ایم.

 

قصد اجرای دوباره نمایش «مانوس» را در تهران ندارید؟

به این مساله فکر کرده‌ایم اما فعلا کمی درگیر ماجرای اجرای اثر در جشنواره‌های خارجی و مشغول سفریم اما به محض اینکه موقعیت ثابتی پیدا کنیم دوباره آن را اجرای عمومی خواهیم کرد.

 

باتوجه به اینکه این اثر موضوعی جهان‌شمول دارد و براساس داستان‌های واقعی و مستند است، در جشنواره‌های خارجی چه نگاهی به آن شد؟

ارتباط بسیار خوبی با نمایش برقرار کردند. چون معضلی است که همه دنیا الان به آن آشنا هستند و راجع به آن اخبار را دنبال می‌کنند. تماشاگران خارجی خیلی ارتباط خوبی با آن برقرار کردند و در جشنواره‌ها هم از آن استقبال می‌کنند. امیدواریم که بتوانیم آن را دوباره در ایران اجرا کنیم تا این ارتباط با خود ایرانیان هم بیشتر شود.

 

کار قبلی شما «چشم در چشم» هم به یک معضلی اجتماعی می‌پرداخت و در رده تئاتر مستند قرار می‌گرفت. تحقیقات نمایش «مانوس» را هم خودتان انجام دادید و این تحقیقات پروسه‌ای زمان‌بر است. از علاقه‌تان به این حوزه بگویید؛ حوزه‌ای که جایش در تئاتر ما خالی است؟

اینکه کار قبلی من هم مانند «مانوس» یک کار مستند تحقیقاتی بوده؛ می‌شود گفت خیلی انتخابی نبوده که از روز اول تصمیم بگیرم حتما دلم می‌خواهد تئاتر مستند کار کنم. اما ماجرا این است که من دغدغه‌های اجتماعی دارم و موضوعاتی که در تئاترها کار می‌کنم؛ دغدغه‌های مهم جامعه هستند و بعد از اینکه درباره‌شان تحقیقات گسترده‌ای کردم؛ احساس کردم بهترین ژانری که می‌توان با آن درباره‌ این موضوعات کار کرد تئاتر مستند است و برای همین آن را انتخاب کردم. قسمت تحقیقاتی‌اش بسیار وقت‌گیر و مهم‌ترین بخش آن است؛ نه فقط در تئاتر مستند بلکه هر تئاتر اجتماعی که روی صحنه می‌رود نیاز به تحقیق مفصل دارد. حتی می‌خواهم بگویم نیاز به گفت‌وگو با روانشناس و جامعه‌شناس دارد ولی تئاتر مستند خیلی بیشتر از سایر شاخه‌های تئاتر اجتماعی نیاز به این پژوهش دارد برای اینکه شما باید کاراکترهایتان را حتما واقعی انتخاب کنید و باید وقت بگذارید با تک تک این کاراکترها به دقت صحبت کنید. حساسیتی هم که دارم این است که خودم دلم می‌خواست این تحقیقات را انجام دهم به این دلیل که بودن در پروسه تحقیق؛ خیلی روی روند شکل‌گیری متن و روند کارگردانی تاثیر می‌گذارد و ایده‌هایی به ذهن من از خود کاراکترها می‌داد که در نهایت تبدیل به چینش نهایی نمایش می‌شد. به همین دلیل برای این کار یک سال و نیم وقت گذاشتم و خودم با همه کاراکترها مصاحبه کردم. بعضی از آنها به ایران برگشته بودند که این مصاحبه حضوری انجام شد و بعضی دیگر هنوز در کمپ مانوس و ناروئو بودند که با آنها تلفنی صحبت کردم و بعد به کمک دو نفر از دوستان نویسنده، لیلا حکمت‌نیا و کیوان سررشته، مصاحبه‌ها را پیاده‌سازی کرده و با کمک آنها به یک چینش خوبی در نمایشنامه رسیدیم. متن نمایشنامه کاملا مستند است و مونولوگ‌ها دقیقا حرف‌هایی است که آدم‌های واقعی به ما زده‌اند.

 

به موضوع این دو نمایش بپردازیم. کار قبلی شما «چشم در برابر چشم» درباره قصاص و اسیدپاشی «مانوس» درباره مهاجرت بود ...

البته کار قبلی من فقط در رابطه با قصاص نبود بلکه درباره خاطرات یک قربانی اسیدپاشی بود که قصاص بخش کوچکی از آن اتفاقات بود. داستان در رابطه با زندگی آمنه بهرامی بود.

 

فکر می‌کنم در همان سال‌هایی که شما «چشم در برابر چشم» را روی صحنه بردید جامعه با موضوع اسیدپاشی بسیار دست و پنجه نرم می‌کرد و شاید داستان آمنه یکی از دراماتیک‌ترین آنها بود. موضوع پناهندگی و مهاجرت غیرقانونی هم در این یکی دو سال از منظر جهانی بسیار مطرح بوده است. چقدر سوژه‌هایتان را از جامعه می‌گیرید و برایتان تبدیل به دغدغه اجتماعی می‌شود؟

این حساسیت به موضوعات روز در ناخودآگاه من وجود دارد. من هم جزو مردم همین جامعه‌ام که همه می‌بینیم چه اتفاقاتی می‌افتد و چه حوادثی در چه زمان‌هایی پررنگ‌تر است. شاید برای من بیشتر هم باشد چون من بیشتر اخبار را دنبال می‌کنم و به این معضلات اجتماعی توجه کرده و بیشتر پیگیرشان هستم در نتیجه این خبرها به گوشم می‌رسد و درباره‌شان می‌خوانم و تحقیق می‌کنم. ولی آن موقعی که من نمایش چشم در برابر چشم را اجرایی کردم هنوز اسیدپاشی‌های اصفهان اتفاق نیفتاده بود یعنی من آن کار را یک سال قبل از اینکه اجرای عمومی شود، در جشنواره تئاتر شهر اجرا کردم و یک سال بعد از آن به اجرای عمومی رسید و در این فاصله یک ساله موضوع اسیدپاشی‌های اصفهان اتفاق افتاد. این طور نبود که بعد از اسیدپاشی‌های اصفهان ذهن من معطوف این قضیه شود و فکر می‌کنم که درست آن است که زمانی که اتفاق و معضل در جامعه وجود دارد اما آنقدر در بوق و کرنا نیست به آن پرداخت؛ مثل الان که اسیدپاشی و پناهندگی این قدر پررنگ شده است.

 

قبل از اتفاقات اصفهان همه می‌دانستیم اسیدپاشی وجود دارد اما آنقدر پررنگ نبود و آدم‌ها آنقدر ذهن‌شان درگیر این ماجرا نشده بود. فکر می‌کنم آنجاست که رسالت هنرمند پیش می‌آید که باید پیدا کند که چه معضلی مهم است اما آدم‌ها آنقدری که باید به آن توجه نمی‌کنند. در واقع در مرحله پیش از بحران قرار دارد اما آدم‌ها فقط به شنیدن چند خبر اکتفا می‌کنند. اینجاست که هنرمند باید دست روی نقاط تاریک و مبهم بگذارد و ماجراهای این چنینی را پررنگ کند تا اینکه از وقوع سلسله اتفاقاتی مثل اسیدپاشی‌های اصفهان تا حد ممکن جلوگیری شود البته که این ایده‌آل ماجرا است که هنرمند بتواند چنین اثرگذاری داشته باشد اما می‌خواهم بگویم خیلی بهتر است که قبل از وقوع یک بحران درباره آن حرف بزنیم.

 

در مورد مانوس چطور؟

مساله مهاجرت غیرقانونی همیشه بوده چون همیشه کشورهای جهان اول و جهان سومی وجود داشته و آدم‌هایی بوده‌اند که برای یک زندگی بهتر مهاجرت می‌کردند اما ماجرا این است که در چند سال اخیر که جنگ‌های زیادی مثل جنگ سوریه و مانند آن پیش آمده، این معضل بیشتر شده است. ما نباید توجه‌مان را بگذاریم برای زمانی که مدام در اخبار به مساله حقوق بشر در مانوس یا در استرالیا پرداخته شود. از سال گذشته که ما این نمایش را اجرا کردیم تا امروز ماهی یا هفته‌ای نیست که در اخبار، خبری از مانوس نباشد اما ما باید قبل از اینکه ماجرا به این مرحله برسد درباره آن حرف بزنیم و ابعاد مختلفش را بررسی کنیم. مثلا در رابطه با آمنه بهرامی به موضوع قصاص اشاره کردید؛ قسمت پررنگ زندگی آمنه از نظر مردم که فقط اخبار را دنبال می‌کنند و آمنه را از طریق آن می‌شناسند، قصاص است و ماجرای او اصلا به خاطر همین قصاص است که معروف می‌شود. اما این آدمی که ما در خبر از آن حرف می‌زنیم اتفاقات زندگی‌اش پیش زمینه‌ای دارد و باید ببینیم چه شد که زندگی‌اش به اینجا رسید و می‌خواهد قصاص کند. آدمی که در این مرحله تصمیم‌گیری قرار گرفته و جوامع مختلف حقوق بشری به آن فشار می‌آوردند قرار است چه تصمیمی بگیرد و این تصمیم قرار است در زندگی‌ شخصی آن آدم چه تاثیری بگذارد؟ اصلا ویژگی شخصیتی او چطور است آیا می‌تواند این کار را بکند یا نه؟ اینها را دیگر هیچ کس از خبری که می‌شنود، نمی‌فهمد. قبل از همه این اتفاقات اگر بتوانیم کاری کنیم و مثلا نمایشی روی صحنه برود که همه ابعاد ماجرا را روشن کند، آن موقع است که رسالت خودمان را به درستی انجام داده‌ایم.

 

با این تعابیر کسی که تئاتر مستند اجتماعی کار می‌کند کارکردش مثل یک جامعه‌شناس است؟

تئاتر مستند این را می‌طلبد که شما در هر مرحله‌ای از پروسه تحقیق و حتی انتخاب ایده و انتخاب کاراکترها زمان زیادی را طی کنید و در این پروسه طولانی‌مدت شما باید به صورت مداوم تغییر بُعد بدهید. از مرحله اول که قرار است ایده را انتخاب کنید باید هشیار و فرد آگاهی باشید که ببینید در اطراف‌تان چه خبر است. وقتی می‌خواهید تحقیقات را انجام دهید باید مثل یک جامعه‌شناس عمل کنید؛ سوژه‌ها را پیدا کنید و جامعه را بشناسید و ببینید اصلا از چه زاویه‌ای با هر آدمی حرف بزنید و سوژه‌تان را پیش ببرید. وقتی هم قرار است کاراکترهایتان را انتخاب کنید و اینکه چه حرف‌هایی از چه کاراکترهایی در نمایش‌تان بیاید باید مثل یک روانشناس عمل کنید که کاراکترهایتان و ابعاد شخصیتی‌شان را بشناسید و در نهایت یک کارگردان هستید. فکر می‌کنم خبرنگاری، جامعه‌شناسی و روانشناسی در همه ابعاد این مساله وجود دارد. باید کم و بیش سعی کرد هر آنچه می‌شود را به درستی انجام داد. مهم‌ترین مساله در تئاتر مستند این است که شما باید مثل یک خبرنگار عمل کنید و بعد از آن تازه از خبرها و اطلاعاتی که دارید، استفاده می‌کنید تا به‌عنوان یک کارگردان نمایش‌تان را روی صحنه ببرید.

 

ایده کار بعدی‌تان را انتخاب کرده‌اید؟

چند ایده دارم که هنوز هیچ‌کدام قطعی نشده است. چون هرکدام پروسه تحقیقاتی دو سه ساله‌ای دارند. بدون تهیه‌کننده کار کردن کار سختی است و من دو کار قبلی‌ام را بدون تهیه‌کننده روی صحنه بردم. منتظرم ببینم اگر شرایط برای کار بعدی‌ام و ایده‌هایی که دارم مناسب شد شروع می‌کنم.

 

با اینکه کار قبلی‌تان با اقبال عمومی مواجه شد بازهم پیدا کردن تهیه‌کننده سخت است؟

من هیچ‌وقت دنبالش نرفتم چون آنقدر حجم کارمان زیاد است و باید تمرکزمان روی کیفیت کارمان باشد که فکر می‌کنم انرژی و فرصتی باقی نمی‌ماند که بخواهیم دنبال تهیه‌کننده برویم. مگر اینکه کسی بیاید کار را ببیند، یا موضوع برایش جذاب باشد و به ما مراجعه کند. چنین مراجعه‌ای را تاکنون نداشتم. تقدیر و تشکر بسیار بوده اما حمایت مالی و پشتیبانی به این صورت نداشتیم. ضمن اینکه انقدر پارامترهای گرفتن اسپانسر و حمایت مالی در جامعه عوض شده و باید حتما بازیگر چهره داشته باشید و زیر بار توقعات اسپانسرها بروید تا حمایت شوید. و خب این نوع مسائل با نوع تئاتر مستندی که من کار می‌کنم جور درنمی‌آید.

 

با نوع کاری که شما می‌کنید به نظر می‌رسد بیشتر از آنکه اسپانسرهای روتین تئاتر دنبال شما بیایند باید از سوی نهادهای دولتی و نیمه دولتی که در حوزه‌های مختلف اجتماعی کارهای پژوهشی و تحقیقاتی انجام می‌دهند، حمایت شوید. از این سمت و سو هم پیشنهادی نبوده؟

قطعا باید اینطور باشد اما مگر چند مرکز تحقیقاتی در ایران داریم که راجع به معضلات اجتماعی تحقیق می‌کنند؟ بعد از این حجم اسیدپاشی اصفهان چرا مرکزی دولتی و پژوهشگاهی را درست نکردند که راجع به این آدم‌ها و زندگی‌شان یا کسانی که دست به چنین خشونت‌هایی می‌زنند تحقیق کنند؟ اصلا چنین چیزی وجود ندارد. اگر بود من فکر می‌کنم حتما آمار معضلات اجتماعی‌مان کمتر می‌شد اما الان سیر صعودی دارد. متاسفانه در ایران تحقیقات در زمینه مسائل اجتماعی خیلی معنی ندارد. اگر هم جایی تحقیقی می‌شود توسط سازمان‌ها و انجمن‌های خصوصی است که آنها هم پشتوانه مالی آن‌چنانی ندارند که بخواهند از یک تئاتر حمایت مالی کنند. شاید حمایت‌شان این باشد که مثلا اعضایشان بیایند و کار را ببینند و برایش متنی بنویسند؛ مثل همان اتفاقی که برای نمایش من افتاد. اما قطعا آن حجم از حمایت مالی که ما انتظار داریم و شما از آن صحبت می‌کنید باید توسط دستگاه‌های دولتی اتفاق بیفتد که نمی‌افتد. از طرفی حتی اگر سازمان مرتبطی هم وجود داشته باشد این ترس وجود دارد که تئاتر مستند تئاتری اعتراضی است؛ تئاتر فریاد و انقلاب است. شما قرار است در تئاتر مستند اعتراض کنید و خیلی برای نهادهای دولتی جذاب نیست که از تئاترهای مستند حمایت کنند.

 

 

 

  • 11
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش