جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۸:۵۴ - ۰۴ بهمن ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۱۰۰۹۷۹
تئاتر شهر

در گفتگو با کارگردان «اولیور توییست»

نمایش موزیکال مغایر با ارزش‌ها نیست

حسین پارسایی,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

«اولیور توییست» پرتماشاگرترین نمایش این روزهای تئاتر ایرانی است. این اجرا که حالا قیمت بلیت‌هایش به نزدیک۱۵۰ هزارتومان هم رسیده آن‌قدرمورد استقبال واقع شده که به‌محض آغاز پیش‌فروش، بلیت‌های آن به اتمام می‌رسد. شاید بتوان گفت این اولین نمایش موزیکال است که با این تعداد بازیگر و هنرور با این حجم دکور روی صحنه می‌رود. نمایشی پرهزینه که به گفته کارگردانش به سختی می‌تواند هزینه‌هایش را بازگرداند و تاکنون زیان‌ده بوده است.

 

حسین پارسایی کارگردان «اولیور توییست» این نمایش را با اقتباس از نسخه سینمایی موزیکال روی صحنه برده است. شباهت‌های زیادی میان این نمایش و آن نسخه وجود دارد و طبیعی است که در اقتباس از یک اثر سینمایی این اتفاق رخ دهد. پارسایی در این گفت‌وگو تاکید می‌کند که این اجرا محصول کار یک نفر نیست و یک رهبر و گروه ارکستر درجه یک، چند طراح درجه یک و تعدادی هنرمند حرفه‌ای در این نمایش حضور دارند و اگر موفقیتی به‌دست آمده، در پس آن یک گروه موفق است که با همدلی و همکاری با یکدیگر به این نتیجه رسیدند.

 

در مواجهه با اجرای «الیور توییست» اولین چیزی که جلب توجه می‌کند،‌ همسان نبودن نمایشنامه با اجراست. ما تلفیق خوبی از موسیقی و حرکات می‌بینیم و بیشترین انرژی در همین دو بخش گذاشته شده، اما متن نمایشی مختصر و محدود است و حداقل زمان نمایش به دیالوگ و گفت‌وگو میان کاراکترها اختصاص داده شده است. درست برعکس این اتفاق در فیلم موزیکال که مایه اقتباس شماست، رخ می‌دهد. چرا نمایشنامه در اولویت دوم و سوم شما بود؟

این طبیعت نمایش موزیکال است و قرار نبود نسخه موزیکال فیلم عینا به اجرا برسد. چون اگر می‌خواستیم وفادار به نسخه موزیکال و رمان باشیم زمان نمایش حداقل چهار زمان می‌برد؛ بنا‌براین باید در تنظیم صحنه‌ای اثر مهم‌ترین رویدادها کنار هم قرار می‌گرفت. چون قصه برای تماشاگر آشناست؛ بنابراین از همان ابتدا سعی کردم از فیلم دور شوم. جز پارتیتور موسیقی که در تمام دنیا همین نسخه اجرا می‌شود، چیز دیگری را نگه نداشتم.

 

به‌خاطر همین از محمدرضا کوهستانی خواستم که در شخصیت‌پردازی‌ها تغییراتی ایجاد کند به‌عنوان مثال خواستم بیل ساکس را به‌عنوان قربانی جامعه برجسته کند و الیور به ضرورت طرح شود. چون سرگذشت الیور برای ما روشن است. نمایش با الیور شروع و با داجر تمام می‌شود. این همان تکرار تاریخ است.

 

اما من بین فیلم و نمایش شما شباهت زیادی دیدم؟

بخشی از آن اجتناب‌پذیر است. موضوع، معماری، موسیقی و وقایع نمایشی در همه نسخه‌ها تکرار می‌شود.

شما حتی میزانس‌هایی مشابه فیلم دارید. حتی طراحی دکور، لباس و رنگ لباس‌ها در بسیاری از صحنه‌ها به‌طور مثال در پرده مربوط به نوانخانه راه‌پله موجود در آن، حرکت بچه‌ها در این دکور و تعقیب و گریزهای آن‌ها دقیقا شبیه نسخه سینمایی است.

 

این یک اقتباس است. وقتی یک نسخه موسیقی وجود دارد آهنگ و ریتم حرکات از پیش مشخص است؛ یعنی شما پذیرفته‌اید که براساس موسیقی طراحی حرکت کنید. اولین چیزی که تشابه اثر رانشان می‌دهد موسیقی است و بعد معماری صحنه و لوکشینی که در آن میزانسن دارید. در صحنه نوانخانه یا خانه فاگین در موسیقی صدای رژه می‌شنویم. اگر می‌خواستم از آن میزانس تبعیت نکنم آن وقت نمایش و حرکت بازیگران چیز دیگری می‌شد، بنابراین این شباهت‌ها اجتناب‌ناپذیر است.

 

هیچ اشکالی در این‌که نمایش اقتباس است و برخی صحنه‌ها به نسخه سینمایی شباهت دارند وجود ندارد، اما در فیلم ما واقع‌گرایی داریم. مثلا خانه فاگین به شکل مخروبه‌ای طراحی شده که بچه‌های ژولیده و کثیف در آن زندگی می‌کنند، اما طراحی دکورهای نمایش شما پر از رنگ‌ولعاب است و حتی صورت یکی از بچه‌ها هم دودی و خاکی نیست. همه تمیز و شیک و با لباس‌های مرتب و رنگارنگ در نمایش حضور دارند.

 

شما احتمالا گریم بچه‌ها و کهنگی لباس‌ها را ندیدید، البته علاوه‌بر طراحی‌ها خود فیلم هم طناز و سراپا شور و نشاط است و تلخ نیست.

 

چرا هست.

خیر نیست. صحنه‌پردازی خانه فاگین با جزئیات موردنظر شما غیرممکن است. امکانات تالار وحدت چنین اجازه‌ای نمی‌دهد.

 

شما این را قبول دارید که فیلم واقع‌گراتر از نمایش شماست؟

اگر می‌خواستم همه جزئیاتی را که در فیلم هست نشان دهم تنظیم صحنه‌ای آن و همه قواعد اجرا به هم می‌ریخت.

 

منظور من این است که می‌پذیرید نمایش شما فضای شادتری از فیلم دارد؟

خیر اصلا قبول ندارم.

 

حتی در طراحی لباس و رنگ‌ها هم قبول ندارید.

خیر، اگر در بچه‌ها رنج و محنت را نمی‌بینید، دلیل آن این است که دنیای این کودکان بزهکار، با همان سوسیس کپک‌زده و شوخی‌های احمقانه فاگین شکل گرفته است. در رمان و نسخه‌های سینمایی موزیکال هم همین‌طور است. این‌ها نمی‌دانند دست به چه خطری می‌زنند!

 

منظور من طراحی صحنه است.

طراحی صحنه تحت‌تاثیر معماری و تم اجراست. گروهی بچه هستند که دلخوش به یک سرپناه، یک سوسیس کپک‌زده و هم آوایی با همسن‌های خود هستند و یک پیرمرد خبیث به اسم فاگین که او را دوست دارند و می‌پرستند چون از مادر، پدر و جامعه مهری ندیدند.

 

این‌که شما نمایش را شاد و رنگی می‌بینید، به طبیعت اثر مربوط می‌شود. شما در صحنه کافه غیر از این را می‌بینید، چند بشکه و میز که به سرعت به یک شهر خالی تبدیل می‌شود که ترسناک و زمینه‌ساز قتل نانسی است.می‌خواهم بگویم در دراماتوژی این اثر کاری غیر از این نمی‌توانید انجام دهید. درواقع اتمسفر اجرا برایم بسیار مهم بود. دریافت و استنباط من از دراماتوژی «اولیور توییست» این طراحی و ایده اجرا در تالار وحدت بوده است.

 

اگر مشابهتی با فیلم می‌بینید طبیعت اقتباس است. بنابراین سعی نکردم به اسم نوآوری با یک انتخاب دیگر اثر را به مخاطره بیندازم. من موظف بودم پکیج جذابی را مقابل تماشاگر بگذارم؛ بنابراین در وهله اول فکر می‌کردم چه چیزی در این اثر هارمونی ایجاد می‌کند. چیزی که هر کارگردانی را ترغیب می‌کند تا بتواند یک پکیج کامل را سرشار از نور، رنگ، انرژی و بازی‌های درست کنار هم بگذارد. یک مثال بزنم، شما می‌بینید که سطح بازی بچه‌ها با بازیگران حرفه‌ای تفاوت چندانی ندارد اگر بین بازی این دو گروه تفاوت زیادی وجود داشت، شما می‌پذیرفتید؟ این یعنی هماهنگی و هارمونی محض.

 

وقتی عوامل اصلی را انتخاب کردید، تماشای فیلم سینمایی موزیکال را به آن‌ها توصیه کردید؟

بله، اما بعضی‌ها ندیدند.

 

چه کسانی ندیدند؟

بعضی از بازیگرها و طراح‌ها و عده‌‌ای که گفتند قبلا دیدیم.

 

طراح صحنه که دیده است؟

بله. تماشای فیلم باعث می‌شد که گفت‌وگوی من و عوامل کوتاه شود و ما زودتر به نتیجه‌ای که می‌خواهیم برسیم.احتمالا این فیلم یکی از آثار سینمایی موردعلاقه شماست و تصور می‌کنم آرزو می‌کردید تا فرصتی به‌دست آورید نسخه تئاتری آن را روی صحنه ببرید. بله دوست داشتم و به این کار فکر کردم. اجرای تئاتر موزیکال یکی از علایق و مطابق سلیقه من است.

 

جالب است، پس چطور نمایش‌های مذهبی را کارگردانی می‌کردید؟

آن نمایش‌ها هم سرشار از موسیقی هستند. تریلوژی عاشورا را که کار کردم تقریبا ۷۰‌درصد نمایش، موسیقی و حرکت بود. همچنین طراحی حرکت موردعلاقه من است. در زمان جنگ، تئاتر جنگی کار می‌کردم. بعد نمایش عاشورایی و مذهبی کار کردم. زمان گذشت و حس کردم دوست دارم کمدی کار کنم، نمایش «آرسنیک» را روی صحنه بردم. بعد نمایش موزیکال را تجربه کردم. به هر جهت من کارگردانی خواندم و دوست دارم تمام شیوه‌ها را تجربه کنم.

 

برای آن‌هایی که می‌گویند اجرای تئاتر موزیکال بعد از نمایش‌های مذهبی سوال برانگیز است، چه جوابی دارید؟

به نظر من آن‌ها باید در پرسش خود بازنگری کنند. این حق طبیعی من است، انتخاب، حق هر هنرمندی است.محکوم نیستم تا آخر عمر بر موضوعات خاص تمرکز کنم.

 

به نظر شما این نمایش موزیکال از نمایش‌هایی که کار می‌کردید، به لحاظ اعتقادی و مضامین فاصله زیادی دارد؟

از نظر من خیر. من همان حسین پارسایی دهه ۷۰ هستم و با همان باورها، تغییری هم ایجاد نشده است. هر موضوعی تکنیک خودش را دارد. این حقی است که برای هر هنرمندی باید قائل شویم. نباید کسی را مورد سرزنش قرار داد. من نمایش مذهبی کار کردم، مگر نمایش موزیکال مغایر با ارزش‌های اجتماعی است؟

 

آن‌ها فکر می‌کنند مغایر است.

از نظر من مغایر نیست. به همه دوستان عزیز منتقد می‌گویم که نمی‌توانم بپذیرم تا آخر عمر فقط نمایش‌های عاشورایی کارگردانی کنم. نمایش موزیکال هم دارای مفهوم است و در این بزنگاه به‌عنوان هنرمند احساس می‌کنم که جامعه نیازمند آثار متنوع است.

 

به کسی کاری را تحمیل نمی‌کنم و از کسی هم سفارش نمی‌گیرم. کارهای مذهبی را کسی به من سفارش نمی‌داد، اما مورد حمایت قرار می‌گرفت، به این دلیل که کمتر کارگردانی در آن زمان به مفهوم دینی و عاشورایی می‌پرداخت. در این کار هم کسی حمایت نکرد و از فقط طرف مردم مورد حمایت قرار گرفتم؛ بنا‌براین قطعا می‌گویم که حسین پارسایی «کانال کمیل» و «خواهرانه به وقت خیزران»، با حسین پارسایی «الیور توییست» هیچ فرقی ندارد.

 

چرا در نمایش به شخصیت‌ها منفی بیشتر از مثبت می‌پردازید و حضور آن‌ها بارزتر است؟

اگر به رمان برگردید آن‌جا هم شخصیت‌های خاکستری را بیشتر می‌بینید تا شخصی‌های سفید و مثبت. در خود رمان و نسخه‌های سینمایی و در همین موزیکال هم تنها آقای براون‌لو است که مهربان، مثبت و تاثیرگذار جلوه می‌کند.

 

اما این شخصیت وزنه سنگینی است و حضور او در عین کوتاه‌بودن در یاد تماشاگر می‌ماند.

بخشی از این پیش داوری به‌خاطر این است که ما بارها و بارها الیور را دیده‌ایم. اگر اولیور توییست را برای نخستین‌بار برای شما نمایش می‌دادند به همین اندازه و ظرفیت که شخصیت‌پردازی شده، قانع بودید. این مقایسه ناخودآگاه است. جذابیت نمایش از جایی است که با یک قربانی بزرگ به اسم بیل ساکس مواجه می‌شویم که دارنده تمام زشتی‌هاست و البته فاگین که می‌خواهد از یک بچه ساده یک دزد بزرگ مانند بیل ساکس بسازد. درواقع ما در یک دایره بسته تکرار می‌شویم. زندگی همین است. همه‌چیز گرد است.

 

ممکن است سلیقه بعضی این روند داستانی را نپذیرد، این انتخاب من است. همان‌طور که به ضرورت الیور را نشان می‌دهیم، به ضرورت هم شخصیت‌پردازی‌ها تغییر و نمود پیدا می‌کند. ما دو لندن در نمایش داریم، یک لندن که در آن جیب می‌زنند و آدم‌ها گرفتار یک لقمه نان هستند و یک لندن که سطل سطل شیر، شاخه شاخه گل می‌آید، خانم‌ها برای آقایان کلاه می‌گذارند، عصا می‌آورند. دو کافه داریم که همه به ظاهر سرمست زندگی هستند و مسیر زندگی نانسی را عوض می‌کند. نانسی به واسطه پذیرفتن یک حقیقت تلخ رستگار و بیل به‌خاطر از دست رفتن رویاهایش قربانی می‌شود. این‌ها همه دغدغه‌های من بود تا کنار هم به گونه‌ای چیده شوند که شما بگویید این «الیور توییست» سال ۱۳۹۶ بود.

 

مونولوگی که برای بیل ساکس گذاشتید به این دلیل نیست که نوید محمدزاده این شخصیت را بازی می‌کند ؟ این را از این جهت می‌گویم که هیچ یک از بازیگران چنین مونولوگی ندارند.

خیر آن مونولوگ مانیفست اجراست. درواقع قربانیان جامعه نشان داده می‌شوند. آدم‌هایی که رویاهای خود را به گور می‌برند. آدم‌هایی که از جامعه انتقام گرفتند و خودشان را از بین بردند. این نقطه مشترک همه این آدم‌هاست.درواقع «اولیور توییست» نقطه مشترک میان همه فرهنگ‌ها و ملت‌هاست.

 

شما با مطرح کردن مواردی مانند اختلاس، ‌گریزی هم به جامعه امروز ایران می‌زنید و انتقاداتی را به دستگاه‌های ذی‌ربط مطرح می‌کنید.

این موارد در همه جوامع هست. این‌ها اشاراتی است که تماشاگر را به اکنون خود برمی‌گرداند. چون اجرا با اندیشه اکنون آن‌ها سر و کار دارد. من با کمک محمد رضا کوهستانی اشاراتی را گذاشتم که تماشاگر احساس مسئولیت بیشتری کند. تلنگری هرچند کوچک، این تلنگر مرگ نانسی و بیل ساکس است. آدم‌هایی که قربانی جامعه‌ای هستند که ما هم در آن مسئول هستیم.

 

در صحنه‌ای که پارکر و براون‌لو درباره مهره سرباز در شطرنج بحث می‌کنند، می‌بینید که سرباز را مهره جدی تلقی می‌کنند و می‌گویند یک سرباز می‌تواند شاه را زمین‌گیر کند؛ یعنی ما هستیم که باید در جامعه زمینه هدایت و اصلاح را فراهم کنیم. در صحنه محاکمه الیور، راجع به سرنوشت یک انسان تصمیم گرفته می‌شود بدون در نظر گرفتن حقوق انسانی او، کمترین تمرکز، دقت و مسئولیت‌پذیری...، این نابسامانی در همه دنیا وجود دارد.

 

با این‌که من در شب‌های پایانی نمایش را دیدم، اما در صحنه‌ حرکات دست‌جمعی گاهی اوقات میزانس‌ها به‌هم می‌خورد و فاصله میان هنروران یکسان نیست. این‌ها باعث می‌شد که ‌میان گروه ناهماهنگی به‌وجود بیاید.

استانداردهایی که در تئاتر موزیکال وجود دارد این اجازه را به بازیگران در خواندن، بازی و حرکت می‌دهد تا در محدوده بیشتری به خلاقیت بپردازد؛ بنابراین ممکن است این‌طور به‌نظر برسد که یک جایی میزانسن‌ها خیلی بالانس نیست.بخشی از آن هم مربوط به زاویه‌دید تماشاگر می‌شود.

 

شما هدایت و رهبری این گروه بزرگ را برعهده دارید. یک گروه حرکت، یک گروه موسیقی و یک گروه هنروران به همراه تعدادی بازیگر که کار خود را به‌خوبی انجام می‌دهند. درواقع می‌خواهم بگویم کار طراحان بیشتر از کارگردانی شما به چشم می‌آید و کارگردانی در پس کار این طراحان قرار می‌گیرد. شما با نظر من موافقید؟

خیر این یک کار گروهی است که کارگردان آن را با هدایت و مدیریت خود به هماهنگی محض می‌رساند. در تمرینات یکی از دستیاران من مدام با کرنومتر زمان می‌گرفت برای این‌که بتوانم ثانیه‌ها را محاسبه کنم. من بخش‌های زیادی از موسیقی را حذف کردم. به دلیل این‌که کاربرد دراماتیک نداشت یا آن صحنه‌ای که فاگین با گروه ارکستر شروع به شوخی می‌کند درواقع آنتراکت نمایش است تا گروه برای صحنه بعدی آماده شود. یکی از وجوه مثبت اجرا در این کار هارمونی و مدیریت یک گروه بزرگ است، یعنی اساس کارگردانی. این‌که شما این قدرت و اراده را دارید که ۲۰۰ نفر را در کنار هم طوری بچینید که همه با هم خلاق و سازگار باشند.

 

از لحاظ مالی و اقتصادی اجرای چنین نمایشی واقعا به‌صرفه است؟

خیر در حال حاضر این یک پروژه زیان‌ده فرهنگی است چون هزینه بسیار دارد و همه‌چیز با جزئیات ساخته شده است. می‌خواستم یک‌بار به ذائقه مخاطب عام احترام بگذارم. آرزو داشتم که به تماشاگر آن‌قدر احترام بگذارم و آن‌قدر محو جزئیات شود که به وجد بیاید. من هیچ ادعایی در «الیور توییست» ندارم. «الیورتوییست» محصول یک آدم و یک روز و دو روز نیست، خیلی‌ها پشت این‌کار ایستاده‌اند تا به اجرا رسید. در پس هر کار موفقی یک گروه موفق است.

 

اگر الیور توییست نمایشی موفق است به این دلیل است که آدم‌هایی که با من کار کردند خیلی از من بهتر بودند. یک رهبر و گروه ارکستر درجه یک، چند طراح درجه یک و تعدادی هنرمند حرفه‌ای که تمام وقت، زندگی و ذوق و عشق و علاقه خود را به این کار آوردند. می‌خواهم بگویم این هوشمندی نیست که بهترین‌ها جمع می‌شوند؟ اگر اجرای آن در سال‌های بعد ادامه پیدا کند قطعا بازده اقتصادی مناسب خواهد داشت.

 

این‌طور که به نظر می‌آید شما این کار را حالا حالاها روی صحنه خواهید برد.

بله و همزمان با تکرار این‌کار به اجرای یک موزیکال دیگر فکر می‌کنم.

 

پس احتمالا از این به بعد شما کارگردان نمایش‌های موزیکال در تئاتر ایران هستید.

بله وقتی مسیری را انتخاب کنم تا به نتیجه نرسم دست از آن برنمی‌دارم.

 

سرمایه اولیه چقدر بود؟

۳۰۰ میلیون تومان. هر وقت لازم می‌شد قرض می‌گرفتیم و تا ۷۰۰ میلیون تومان هم در پیش تولید رسید. در مرحله پیش فروش، کار به نقطه‌ای رسید که مقداری پرداخت علی‌الحساب داشته باشیم. ۲۰ روز از اجرای «الیور توییست» سپری شد و به‌دلیل استقبال و فروش زود هنگام هزینه‌ها از محل فروش بلیت تامین شد.

 

آیا در آینده می‌توان به سوددهی هم رسید؟

با این پول فقط توانستیم هزینه‌ها را پرداخت کنیم. درآمد ۶۰ اجرا درست برابر با هزینه‌های تولید شده است. کاری که یک‌سال طول می‌کشد، یک‌سال هم هزینه دارد. به‌همین دلیل کار سخت، طاقت‌فرسا و درعین‌حال لذت‌بخش بود. روز اول که این‌کار را شروع کردم فقط به موفقیت آن فکر می‌کردم و اکنون خداوند را شاکرم.

 

گلاویژ نادری

 

 

asemandaily.ir
  • 9
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش