پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
۱۰:۰۷ - ۲۴ مرداد ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۵۰۷۱۲۳
تئاتر شهر

نمایش «گزارش یک مهمانی» و «۳۰ دی ۹۵» از احسان حاجی‌پور

احسان حاجی‌پور,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر
احسان حاجی‌پور از اجرای دو نمایش «گزارش یک مهمانی» و «۳۰ دی ۹۵» در سال جاری خبر داد و گفت: «گزارش یک مهمانی» قصه زندگی خواننده‌ای را از سال ۵۹ تا ۹۷ مرور می‌کند که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران مانده است و «۳۰ دی ۹۵» روایت زندگی آدم‌هایی در خلال فرو ریختن ساختمان پلاسکو است.

احسان حاجی‌پور در گفتگو با ایلنا، از اجرای دو نمایش جدید در سال جاری خبر داد و گفت: دو نمایش «گزارش یک مهمانی» و «۳۰ دی ۹۵» را امسال در سالن اصلی عمارت نوفل‌لوشاتو روی صحنه می‌برم که متن هر دو را خودم نوشته‌ام.

 

حاجی‌پور «گزارش یک مهمانی» را یک موسیقی-نمایش معرفی کرد که در شهریور ماه اجرا می‌شود و ضمن اظهار امیدواری برای اینکه این نمایش بتواند مراحل اداری و دریافت مجوز را طی کند، گفت: «گزارش یک مهمانی» سلسله مونولوگی است که خط داستانی یکسانی را روایت می‌کند.

 

او فضای نمایش «گزارش یک مهمانی» را بین فانتزی و واقعیت توصیف کرد و گفت: در این نمایش قصه زندگی خواننده‌ای را از سال ۵۹ تا ۹۷ مرور می‌کنیم؛ شخصیت‌های مختلف در فضاهای مختلف این قصه را برای ما روایت می‌کنند، مونولوگ می‌گویند و موقعیتی مکانی و زمانی را درست می‌کنند تا به نوعی مروری فانتزی بر دهه‌های ۶۰، ۷۰، ۸۰ و ۹۰ داشته باشیم.

 

این نمایشنامه‌نویس و کارگردان با اشاره به خط اصلی این نمایش گفت: «گزارش یک مهمانی» قصه زندگی خواننده‌ای است که شرایط سیاسی- اجتماعی متفاوت شده ایران پس از سال ۵۷ روی زندگی‌اش تاثیر گذاشته و به جای ترک ایران، در کشور مانده است. در طول قصه، حوادثی که ممکن است بر زندگی این آدم و جامعه ایران اثر گذاشته باشد به نوعی مرور می‌شود؛ البته با نگاهی فانتزی‌تر و حتی کمدی.

 

حاجی‌پور به دیالوگی از نمایشنامه اشاره کرد و گفت: وقتی نمایش شروع می‌شود چنین جمله‌ای را با لحنی کمدی-جدی به این مضمون می‌شنویم که یکسری از خواننده‌ها قبل از وقوع انقلاب اسلامی از ایران رفتند، یکسری پس از آن از ایران رفتند و عده کمی هم داخل ایران ماندند. آنهایی که ماندند سوراخ موش می‌خریدند!

 

کارگردان نمایش «معاشر» یادآور شد: این طرح از خیلی وقت پیش در ذهنم بود و مونولوگ‌های پراکنده‌ای برایش این طرف آن طرف نوشته بودم. در واقع دغدغه آدم‌هایی را داشتم که سرنوشت‌شان بعد از انقلاب تغییر کرد؛ نه اینکه الزاما بد یا خوب شد، بلکه تغییر مدنظرم بود. در تئاتر به زندگی بازیگرها متاثر از این واقعه خیلی زیاد پرداخته و نمایشنامه‌های زیادی در این باره نوشته شده است.

 

 از «آخرین بازی» محمود استادمحمد تا خیلی‌های دیگر. در شکل‌ها و اشل‌های مختلفی به این ماجرا پرداختند که بعد از انقلاب چه اتفاق‌های عجیبی برای بازیگران افتاده اما کمتر به مساله خواننده‌ها پرداخت شده. بنابراین این موضوع سال‌ها در ذهنم بوده که سرنوشت این آدم‌ها چه می‌شود؟ چراکه مابه‌ازاهای بیرونی‌شان را هم به دلیل شغل پدرم دیده بودم؛ پدرم از بزرگترین عکاس‌های پرتره در ایران است و با این آقایان و خانم‌ها از کوچکی بزرگ شده‌ام. شکل زندگی‌شان در قبل از انقلاب که ستاره بودند را دیده‌ام و اینکه در تمام این سال‌ها چه تغییراتی در زندگی‌شان رخ داده.

 

حاجی‌پور ادامه داد: این نمایش با اینکه قصه‌هایی از زندگی آدم‌ها را تعریف می‌کند اما نگاه جدی و تاریخی به ماجرا ندارد. در این اثر قرار است نماینده‌هایی از دهه‌های مختلف را هم ببینیم؛ مثلا «سعید عسکر» (کسی که سعید حجاریان را در سال ۱۳۷۸ ترور کرد) را می‌بینیم که دیالوگی در این نمایش می‌گوید مبنی بر اینکه «من آن روز قرار بود دو نفر را بزنم. اولی را جلوی در شورای شهر زدم و جلوی در تالار وحدت سراغ دومی هم {یک خواننده} رفتم اما نتوانستم بزنمش.»

 

به طورکلی بار فانتزی این نمایش نسبت به واقعیت بیشتر است. مونولوگ‌ها همه رئال و واقعی نوشته شده‌اند اما در مرزی بین واقعیت و فانتزی قرار می‌گیرند که هم من می‌توانم حرف‌هایی را راحت بزنم هم اینکه تماشاگر آن را بپذیرد و هم اینکه بتوان بعد از همه این سال‌ها بتوان با مسائلی شوخی هم کرد.

 

او با اشاره به نمایش دیگری که قصد دارد در پاییز امسال روی صحنه ببرد، گفت: «۳۰ دی ۹۵» نمایشی با حال و هوای ناتورالیستی و در ادامه نمایش قبلی‌ام «معاشر» است که آنهم چنین فضایی داشت. تهیه‌کننده این نمایش امید معلم است و قرار بود زودتر آن را کار کنیم اما زمانش را جابجا کردیم تا اول موسیقی-نمایش «گزارش یک مهمانی» روی صحنه برود.

 

حاجی‌پور با بیان اینکه «۳۰ دی ۹۵» برخلاف موسیقی‌نمایش‌اش، بسیار جدی است، گفت: «۳۰ دی ۹۵»نمایشی کاملا رئالیستی است که امیدوارم در شیوه به اجرایی ناتورالیستی برسم.

 

او این نمایش را قصه شرایط امروزی جامعه خواند و با بیان اینکه ۳۰ دی سال ۹۵ در واقع همان روزی است که پلاسکو فرو می‌ریزد، گفت: نمایش ما مستقیما به پلاسکو ارتباط ندارد بلکه یکی از شخصیت‌ها در این ساختمان مغازه دارد و قصه، به روابط اجتماعی امروز ما و اتفاقاتی می‌پردازد که در بستر جامعه رخ می‌دهد. واقعه پلاسکو در پیشبرد قصه‌ام گاهی خیلی محو و گاهی با روشنایی مطرح می‌شود اما کارکردش در نمایش من خیلی نمادین است.

 

حاجی‌پور با اشاره به اینکه «تئاتر اجتماعی امروز ما گاهی در جاهای اساسی لنگ می‌زند» گفت: یا حوادث و اتفاق‌هایی را روایت می‌کنیم که خیلی از زندگی مردم دور است و در رویا سیر می‌کنیم یا خیلی سطحی نگاه و روایت می‌کنیم؛ تازه اگر از تئاتر ترجمه و آوانگارد و مواردی از این دست عبور کرده و به تئاتر اجتماعی برسیم اغلب خیلی سطحی به معضل و مشکل مورد نظر نگاه می‌شود و دورتر از واقعیت است.

 

اما در عین حال اگر بخواهیم ماجرایی اجتماعی را عین به عین روایت کرده و نگاهی شتاب‌زده به آن داشته باشیم طبیعی است به هدفی که تئاتر اجتماعی دنبال می‌کند نمی‌رسیم. در سینما مثال‌هایش زیادتر است اما در تئاتر هم اتفاق‌هایی بوده؛ مانند ماجرای غواصان که چند نمایش در رابطه با آن تولید شد اما اغلب به جای اینکه ارزش آن اتفاق را بالاتر ببرد آنقدر نمایش‌هایی سطحی، شعاری و تحت تاثیر شرایط بودند که برعکس عمل کردند. به‌نظرم تئاتر اجتماعی ما باید از اتفاق‌های اجتماعی پیرامونش وام بگیرد.

 

 

  • 14
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
عین القضات همدانی زندگینامه عین القضات همدانی عارف و شاعر قرن ششم هجری

تاریخ تولد: سال ۴۹۲ هجری قمری

محل تولد: همدان، ایران

حرفه: حکیم، نویسنده، شاعر، مفسر قرآن، محدث و فقیه

مدت عمر: ۳۳ سال

درگذشت: در ششم جمادی‌الثانی سال ۵۲۵ هجری قمری

ادامه
اسماعیل محرابی بیوگرافی اسماعیل محرابی؛ بازیگر قدیمی سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۵ فروردین ۱۳۲۳

محل تولد: تنکابن، مازندران

حرفه: بازیگر سینما و تلویزیون

شروع فعالیت: ۱۳۴۵ تاکنون

تحصیلات: لیسانس تئاتر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش