با خروج بهروز افخمی از برنامه هفت، اکنون برخی رسانهها و محفلهای سینمایی، متناسب با برخی اقتضائات ذوقی و خبری خود، گمانهزنیهایی را درباره چهره اصلی سری آینده این برنامه انجام میدهند. عمده این حدسها، معطوف به سابقهها و صبغههایی به جامانده از سنتهای مجریگری برنامههای سینمایی است.
نگارنده در این مجال، قصد ندارد وارد مصداقها و اسامی شود، اما به نظر میرسد بهترین گزینه برای اجرا و اداره این برنامه، منتقدان و تحلیلگران سینمایی باشند. این ایده به هیچوجه ازآنرو نیست که نگارنده خود یک منتقد سینمایی است؛ زیرا خود بهتر از هرکس دیگر واقف بر بضاعت اندکم در زمینه اجرا و گرداندن یک برنامه مهم تلویزیونی هستم و خوشبختانه این وقوف را بسیاری از تصمیمگیرندگان امر هم دارند. پس از این موضوع بدیهی گذر میکنیم و به بیان دلیل بهینهبودن گزینه منتقدان برای اجرای هفت میپردازیم.
اجرای هفت از سوی بازیگر، تهیهکننده، فیلمساز، فیلمنامهنویس و هر صنف دیگری از فعالان سینمایی اشتباه است و همان بلایی را سر هفت میآورد که زمان مدیریت افخمی بر این برنامه نازل شد.
بسیاری از فعالان سینمایی به دلیل رابطه مستقیمی که با همکاران خود و مدیران سینمایی دارند، نمیتوانند از جهتگیریهای مربوط به کارشان که بههرحال زمینههایی از رقابت، دوستی یا خصومت را پرورش میدهد، خود را کاملا مصون نگه دارند و همانطور که حب و بغضها و مصلحتاندیشیها و حتی متلکگوییها و ناراستپردازیها در سری اخیر برنامه هفت بهشدت نمود فراوان یافته بود، فضایی بهشدت تنشزا شکل میدهد که وقار و تأنی در نقد و تحلیل را بسیار مخدوش میکند.
این در حالی است که منتقدان، غیر از معدود چهرههایی که نظر مثبت و منفیشان با درج آگهی در سایتشان یا وعدهووعیدهای سینماگران در باب پذیرش فیلمنامهشان یا راهدادنشان به جمع بازیگران فلان فیلم یا تدریس در بهمان آموزشگاه سینمایی به مدیریت فلان سینماگر، تا ١٨٠ درجه یکدفعه عوض میشود، عموما از افرادی هستند که ارتباط کمتری با جماعت سینماگران دارند و دستکم، کمتر وارد دایره رقابت و خصومت و صمیمیت میشوند.
از سوی دیگر، منتقد در اصل یک تماشاگر است و بهتر از هرکس میتواند به نمایندگی و از زاویه دید تماشاگران فیلم، منتها مجهز به دانش تاریخ سینما و سبکهای هنری و تجربه تماشای فیلم، کار تحلیل را انجام دهد. منتقد، به دلیل ناوابستگی مالی و اعتباری و صنفی و احساسی به مدیران و سینماگران، بیش از دیگران استقلال و اصالت رأی دارد و همین توانایی او را در اداره برنامهای همچون «هفت» افزون میکند.
البته قاعدتا منظور از منتقد، نه آن دسته از بیانیهنویسهای جناحی و حزبی در کجانیوز و بیجاپرس است که با هدفهای معطوف به سیاست، سینما را بهانه ارائه نظرات ناپخته و غیرحرفهایشان میکنند، بلکه چهرههای معتبری است که سالهاست در نشریات تخصصی قلم زدهاند و نظرات منفی و مثبتشان، بر حسب معیارهای سینمایی است و نه کسب تأمین منافع جناحی/سیاسی.
مدیران تلویزیون میتوانند با جستوجویی ساده، این دسته از منتقدان را که بسیاری از آنان، مزین به قدرت بیان و حضور ذهن و ظاهر آراسته هم هستند، در نشریات و محفلهای تخصصی سینمایی شناسایی و دعوت به کار کنند؛ اگر هدف سینما است و نه مقاصد دیگر.
مهرزاد دانش
- 18
- 2