جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۷:۲۳ - ۱۸ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۴۴۹۴
رادیو و تلویزیون

سریال «پرستاران»؛ کلیشه ای بودن قصه و کارنامه منفی برای شهرام حسینی

پرستاران,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

فصل دوم سريال «پرستاران» دوشنبه شب به پايان رسيد. سريالي که در کارنامه شهرام شاه حسيني هيچ نقطه مثبتي محسوب نمي شود. به بهانه پايان اين سريال مروري داريم بر تمام نقاط ضعف آن.

 

بي ارتباط بودن به بيمارستان

سريال «پرستاران» بالاخره تمام شد و آخر سر هم نفهميديم چرا بايد اسم چنين پروژه اي با اين قصه ها و شخصيت ها «پرستاران» باشد. به نظر مي رسد داوود هاشمي، تهيه کننده سريال خودش هم روز اولي که وارد کار شده چنين تصوري از سريال نداشته. او گفته براي مجهز کردن لوکيشن اورژانس بيمارستان با تمام استانداردها، سه ماه وقت گذاشته اند و بيشتر از دو ميليارد و نيم برايش خرج کرده اند اما اورژانس بيمارستان با تمام وسايلش، چه اهميتي در کل سريال داشت؟ 

 

آن طور که امين زندگاني در گفت و گويي گفته بود، گويا مقصر اصلي وزارت بهداشت بوده که اجازه نمي داده سريال وارد جزييات اتفاق هاي داخل بيمارستان شود. احتمالا به خاطر همين هم است سريال از ابتداي فصل دوم تا اين حد از بيمارستان فاصله گرفت. اين همه خرج و اين همه تجهيزات اورژانس، از يک جايي به بعد به حاشيه رفت و قصه بدو اين که ربطي به بيمارستان و حرفه پرستاري داشته باشد، با چند داستان کليشه اي عاشقانه و کلاهبرداري و قتل و... به پايان رسيد.

 

کليشه اي بودن قصه ها و موقعيت ها

درست است که سريال از يک جايي به بعد از هدف اصلي خودش خارج شد اما اگر در همين مسير بيراهه درست حرکت مي کرد و دست روي قصه هاي جذاب و درجه يک مي گذاشت، تا اين حد توي ذوق مخاطبان نمي خورد. ما در اين سريال با قصه هايي کاملا کليشه اي رو به رو بوديم؛ همان قصه هايي که نمونه اش را در «شايد براي شما هم اتفاق بيفتد» زياد ديده ايم.

 

پسر جواني که به خاطر ثروت يک دختر با او ازدواج مي کند و تا پاي مرگ پدرش پيش مي رود اما نهايتا با به ميان آمدن پاي يک دوربين به صورت کاملا اتفاقي، به سزاي اعمالش مي رسد. يا مردي که زن و فرزندش را رها مي کند و با بدجنسي تمام بر مي گردد و به بهانه گفتن واقعيت به بچه، گروکشي مي کند و نهايتا به سزاي اعمالش مي رسد و مي ميرد.

 

از همه کليشه اي تر، قصه دختري که به پسري دل مي بندد و متوجه مي شود بيمار است. براي ايکه پسر درگير بيماري او نشود، مي گويد به او علاقه ندارد و بقيه اين کليشه را هم که همه خوب مي دانيم.

 

ديالوگ هاي ابتدايي

غير از قصه هاي سريال که به لحاظ ساده انگاري، شباهت زيادي به اپيزودهاي «شايد براي شما هم اتفاق بيفتد» داشتند، ديالوگ ها هم مثل همان سريال، ابتدايي و گل درشت بودند. در فصل اول، ديالوگ هاي پرستاران در مواجهه با بيماران آنقدر اغراق شده بود که صداي همه را درآورد. در فصل دوم انگار تصميم گرفته بودند يک سري پيام اخلاقي شعاري را بدون اين که با فضاي سريال ربط داشته باشد به آن تزريق کنند. مثلا همسايه بالايي خانه نامزد سميه به مادر نامزدش ميگفت آنهاي يکه بدون داشتن سابقه سياسي براي رياست جمهوري ثبت نام مي کند نمي دانند چقدر از هزينه و قوت کشور را به باد مي دهند.

 

پرستاران,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

يا مثلا بعد از اينکه مشخص مي شود داماد خطاکار خانواده محبوبه، قاتل پدرش بوده، يکي از افرادي که در کارخانه مقام بالايي دارد به او مي گويد: «اينجا ديگه آخر خطه صولتي.» آدم دقيقا ياد اين شوخي فيلم «خوب، بد، جلف» مي افتاد که سر گرد به پژمان و سام مي گفت: «کدوم پليسي رو ديدين که وقتي قاتل رو دستگير مي کنه بگه بازي ديگه تموم شد؟»

 

عشق هاي سست

در پرستاران حتي عشق ها هم بيش از اندازه غلو شده به نظر مي رسد. آقاي وکيل با وجود شغلي که دارد از مادرش مي خواهد برايش دختر مناسبي پيدا کند و حاضر مي شود با يک دسته گل همراه مادرش راه بيفتد و برود بيمارستان خواستگاري خانم پرستار.

 

بعد از آن هم، چنان عاشق او مي شود که حاضر است تمام موانع را از سر راه بردارد تا به او برسد. او طرف ديگر کاراکتر دکتر که در بيمارستان جايگاه قابل قبولي دارد، حاضر مي شود به خاطر علاقه به خانم پرستار تمام بي توجهي هاي او را تحمل کند و نهايتا بپذيرد که از تخصص اش دست بکشد و برود در کارخانه و به جاي پدرش آنجا را بچرخاند.

 

کنار همه اينها شخصيت نوري هم آنقدر عاشق سميرا مي شود که با وجود رفتار زشتي که دارد، کنار نمي کشد و حاضر مي شود تا آخر عمر پاي بيماري او بايستد. در اينجا فقط پسر خانم ساجدي، يکي از پرستارهاست که از دختر مورد علاقه اش خيانت مي بيند و پسرعموي سميرا که ناکام مي ماند. اگرنه همه پسرها عاشق پيشه نشان داده مي شوند.

 

پايان بندي سطحي

در آخرين قسمت پرستاران، همه چيز همان طور که بايد اتفاق افتاد. همه آدم هاي خوب رستگار شدند و بدها به سزاي اعمال بدشان رسيدند. درواقع سريال به ساده ترين و دم دستي ترين حالت ممکن به پايان رسيد. شوهر بدجنس سميه بعد از دريافت پول گروکشي به قتل رسيد و سميه خيلي راحت از اينکه پسرش هيچ وقت متوجه نمي شود پدري داشته با آقاي وکيل ازدواج کرد. محبوبه بعد از زنداني شدن شوهر خواهرش به آقاي دکتر جواب مثبت داد و زندگي شيريني را شروع کرد. سميرا به نوري جواب مثبت داد و آنها هم قرار شد با هم ازدواج کنند. 

 

خلاصه اين وسط هيچ کس بي نصيب نماند. فقط خانم ساجدي که بخش مهمي از سريال را با زندگي خانوادگي اش پر کرده بود از قلم افتاد و هيچ کس نفهميد چه اتفاقي برايش افتاد. از بيمارستان و حرفه پرستاري هم که در پايان بندي خبري نيست. کلا نويسنده و کارگردان يادشان رفت که قصه پرستاران را روايت کرده بودند و در تيتراژ سريال شان، بيمارستان حرف اول را مي زند.

 

کار دست شاه حسيني

شهرام شاه حسيني چهار سال پيش «همه چيز آنجاست» را با فيلمنامه عليرضا افخمي و تهيه کنندگي داوود هاشمي ساخت؛ سريالي که به لحاظ سوژه و ساختار شباهت زيادي به سريال هاي شبکه ماهواره اي داشت و آن زمان مخاطبان زيادي جلب کرد. همان موقع وقتي که در انتقاد به شعاري و سطحي بودن اين سريال با او وارد گفت و گو شديم توضيح داد که مخاطبان تلويزيون ديالوگ هاي شعاري را مي پسندند و اتفاقا وقتي ميزان شعارها بالا مي رود بيشتر دوست دارند.

 

پرستاران,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

اين کارگردان سال گذشته سريال «هشت و نيم دقيقه» را بر همين مبنا ساخت. البته آنجا به خاطر فيلمنامه بابک کايدان، فضا تا حدي متفاوت بود اما نهايتا پايان بندي آن به سطحي ترين شکل ممکن انجام شد. مسئله اصلي اينجاست که شاه حسيني در سينما روي ديگري از خودش را داده. «خانه دختر» به کارگرداني شاه حسيني که در توقيف است به لحاظ ساختار، هيچ شباهتي با سريال ها ندارد. اين کارگرداني اگر بخواهد مي تواند اثر قابل قبولي بسازد اما گويا در تلويزيون چنين تلاشي نمي کند.

 

 

 

 

 

۷sobh.com
  • 9
  • 5
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش