شنبه ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۷:۱۵ - ۲۶ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۶۱۳۸
رادیو و تلویزیون

تلویزیون سرد در تابستان داغ

سریال,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

 همزمانی نسبی آغاز تابستان با پایان ماه رمضان امسال، این هراس را ایجاد کرده بود که امسال نیز همچون چند‌سال اخیر و برخلاف سال‌هایی که تلویزیون در تابستان می‌توانست چند سریال پرمخاطب ردیف کند، رسانه ملی از این نظر دستی خالی خواهد داشت که متاسفانه پیش‌بینی‌ها به واقعیت پیوست و تلویزیونی کم‌بار‌وبر را حداقل از نظر سریال‌های موثر و پرتماشاگر پشت ‌سر گذاشتیم. در حقیقت جز این نیز نمی‌توانست باشد. تلویزیونی که انگار عامدانه در تلاش است تا آزموده‌ها را برای چندمین بار بیازماید و از این نظر انگار که به قصد دستش را خالی می‌گذارد، وقتی به روزهای بعد از مناسبتی چون ماه رمضان می‌رسد و برگ برنده‌هایش را در آن ماه خرج می‌کند، طبیعی است چند ماه بی‌باروبر در انتظار باشد که همان‌گونه که گفتیم چنین هم شد و البته در این میان نرسیدن چند سریال بالقوه پرمخاطب و به نحوی مرموز از دور خارج‌شدن سریالی چون سر دلبران هم مزید بر علت شد تا دست‌های خالی تلویزیون بیشتر و بهتر به چشم آید.

 

چنین شد که سه ماه تابستان که قاعدتا به دلیل تعطیلی مدارس و دانشگاه‌ها یکی از مهمترین بازه‌های زمانی این رسانه می‌تواند باشد، چنان بی‌سروصدا گذشت که به باور نمی‌گنجید. چنان بی‌سروصدا و بی‌آب‌ورنگ که پرطرفدارترین سریال‌هایش تکرارهای چندین و چندباره سریال‌های پژمان و مرد هزارچهره و زیر آسمان شهر بود. البته در زمینه‌های دیگر ‌آش به شوری سریال‌ها نبود و برنامه‌هایی چون خندوانه و دورهمی به هر شکل توانستند گلیم‌شان را از آب بیرون بکشند، اما در بحث سریال‌ها همه چیز واقعا نشان از خوردن کفگیر به ته‌ دیگ داشت. اتفاقی در حد فاجعه برای تلویزیونی دولتی، پرهزینه و پربودجه که همه در این مملکت دست‌به‌دست هم داده‌اند که بتواند تاثیرگذاری خاصی در حد نام رسانه ملی که در موردش به کار می‌برند، داشته باشد که ندارد. مرور کلی سریال‌های به نمایش درآمده در تابستان امسال می‌تواند مبین این ادعا باشد.

 

پنچری                   

قرار بود برگ برنده تلویزیون باشد. قرار بود بترکاند. قرار بود تماشاگران را از خنده روده‌بر کند و قرار بود سریالی آبرومند باشد. همه این وعده‌ها را بازیگران و سازندگان سریال در گفت‌وگوهایشان داده بودند، اما نتیجه صدوهشتاد درجه با این وعده و وعیدها متفاوت بود. پنچری نه خنداند، نه ترکاند، نه سریالی آبرومند بود و نه توانست برگ برنده باشد که برگ سوخته‌ای شد در دست مدیرانی که این‌بار به ضرب و زور نظرسنجی‌های روابط‌عمومی رسانه ملی هم نتوانستند به مردم بباورانند که پنچری پرمخاطب بوده است.

 

این مجموعه طنز که می‌خواست با روایت قصه پسری که همه مقدمات را چیده تا به دختر مورد علاقه‌اش برسد، اما در این مسیر اتفاقاتی رخ می‌دهد که او برای رسیدن به خواسته‌اش همه اطرافیانش را به چالش می‌کشد و همین مشکلات و مسائلی را پیش ‌روی او قرار می‌دهد؛ قرار بود بستری انتقادی باز کند برای یادآوری مسائل و معضلات جوانان، اما نکته در این بود که نه توانست مخاطب را پای سریال نگه دارد تا حرف‌ها و تحلیل سریال‌سازها را تماشا کند؛ نه داستان جوانانه‌اش باورپذیر بود و نه این‌که تماشاگر حتی توانست خود این جوان‌ها را باور کند. البته انتظار دیگری هم از این سریال نمی‌رفت. سریالی که نقش جوان اولش را به رضا داودنژادی می‌دهد که همین تماشاگر بیست‌سال پیش او را در قامت جوان عاشق‌پیشه دیده؛ یا نقش دختر دم بخت داستان را به زهره فکور می‌دهد که او نیز همین مشکل را دارد و حداقل پانزده، بیست‌سال از کاراکتری که نقشش را بازی می‌کند مسن‌تر است؛ قطعا قید باورپذیری و تاثیرگذاری را از همان روزهای پیش‌تولید زده است. بقیه دیگر دست و پا زدن‌های بازیگران بااستعدادی است که می‌خواهند با بازی‌شان گلیم سریال را به سلامت از آب بیرون بکشند و نمی‌توانند. بیشتر از همه هم یوسف تیموری که تلاش برای ایجاد تفاوت با دیگر بازی‌هایش از تک‌تک پلان‌های بازی‌اش آشکار است؛ طفلکی اما به جایی نمی‌رسد، مثل بقیه. مثل طفلی رضا داودنژاد که تمام زورش را می‌زند و در حد خود بد هم کار نمی‌کند. او کولاژی از تمام بازی‌هایش را یک‌جا گرد می‌آورد تا لبخندی آورد بر لبان تماشاگر، اما نه به دلیل ضعف‌هایش که بیشتر به دلیل شناسنامه‌ای که او کمترین تقصیری در تاریخ صدورش ندارد، ناموفق می‌ماند.

 

بقیه بازیگران نیز به همین ترتیب؛ مریم سعادت تمام شیرینی‌های نقش‌های سابقش را رو می‌کند؛ مثل مائده طهماسبی؛ مثل حمید لولایی؛ مثل رضا نیکخواه و مثل بقیه بازیگران، اما کارگردان ظاهرا به این نکته فکر نکرده که سریال و فضا و آدم‌هایش اول باید باور شوند تا بعد نوبت شیرین‌کاری بازیگران برسد و تازه اگر قرار باشد بازیگران چیزی جز تکرار نقش‌ها و بازی‌های قبلی‌شان را ارایه ندهند، خب، چه نیازی است به جمع‌کردن این همه آدم و خرج‌کردن این همه پول و انرژی. خب، تلویزیون بردارد و یکی، دو تا از همان سریال‌های قدیمی‌ را پخش کند دیگر. وقتی قرار است داستان، شخصیت‌ها، بازی‌ها و حتی گریم و لباس شخصیت‌ها تکرار همان تجارب سابق باشد، آیا تکرار سریال‌های سابق به‌صرفه‌تر و حداقل برای تماشاگران خاطره‌انگیزتر نیست؟ چنین می‌شود که توانایی و انگیزه بازیگران نیز نمی‌تواند به یاری سریال پنچری بیاید. به عبارت بهتر، این توانایی‌ها و انگیزه‌ها حیف می‌شود و همه‌اش هم تقصیر برزو نیک‌نژاد است که در نوشتن و ساخت سریال به بدیهیات توجه نکرده است. درواقع برزو نیک‌نژاد ظاهرا زمان نوشته‌شدن و فیلمبرداری پنچری به تنها چیزی که فکر نکرده این بوده که درست است که اغلب سریال‌های کمدی در تلویزیون مورد استقبال مخاطب قرار می‌گیرند، اما نه هر سریالی. در حقیقت مخاطب امروز مخاطب چند دهه پیش نیست. تماشاگر امروزی در تماس مداوم با آثار سطح بالای فرنگی است و می‌توان گفت سطح سلیقه‌اش تا حدی بالا آمده و با هر اثری همراه نمی‌شود.

                   پرستاران                   

این را باید آویزه گوش قرار داد که وقتی خلاقیت در تلویزیون بدل به عنصر نایابی شود، آن وقت جمعی از بهترین و خوشنام‌ترین نمایشگران نیز نمی‌توانند گلیم یک سریال را به سلامت از آب بیرون کشند. نمونه‌اش هم همین سریال پرستاران. سریالی که فصل نخستش را علیرضا افخمی با انبوهی سریال به‌یادماندنی در کارنامه‌اش ساخت و این فصل دوم را نیز شهرام شاه حسینی که هم در سینما نامی و آبرویی دارد و هم در تلویزیون، پیش از این سریال‌های تاوان، همه چیز آنجاست و هشت‌ونیم دقیقه را ساخته است. بازیگران سریال هم که نیاز به برشمردن کارها و کارنامه‌شان نیست. امین زندگانی، لیندا کیانی، عاطفه رضوی، فاطمه گودرزی، سیاوش خیرابی و... همه پیش از این سابقه موفقیت پیش چشم مخاطب را دارند. اما این همه اسم در پرستاران به هیچ کاری نمی‌آیند؛ و پرستاران جز پرکردن آنتن تلویزیون کاربرد مثبت دیگری نمی‌تواند پیدا کند...

 

سازندگان پرستاران انگار چون دیده بودند که جامعه پزشکی و پرستاری مشتریان دایمی بازار شکایت و شکایت‌کشی و اعتراض به آثار نمایشی هستند، در ساخت سریال‌شان نهایت تلاش را کرده بودند که به دوستان پزشک و پرستار بهانه‌ای برای اعتراض و شکایت ندهند. نتیجه چنین تلاشی هم روشن و واضح پیش چشم ماست: یک سریال نچسب درباره یک سری آدم فرشته‌گون که کوچکترین لکه‌ای نه بر شخصیت آنها، نه در رفتارشان و نه در نیت‌شان می‌توان یافت. مشتی فرشته معصوم. بگذریم. اصلا شاید کارگردان خواسته تصویری رویایی از قشر زحمتکشی به نام پرستار به دست دهد. خیلی هم عالی. خیلی هم اتوکشیده. اما این را که باید بپرسیم اگر اسم این سریال پرستاران است، چرا همه چیز و همه‌کس توی این مجموعه هستند جز پرستار؟ یا این را که حق داریم بپرسیم اگر اسم مجموعه پرستاران است، پس چرا در سریال خبری از قصه‌های جورواجوری که توی اورژانس و بیمارستان به وفور رخ می‌دهند و ما هم یا به عینه دیده یا شنیده‌ایم نیست؟ اصلا چرا همه سریال به مشکلات داخلی و خانوادگی شخصیت‌ها می‌پردازد؟ با این نوع قصه‌گویی آیا نمی‌شد اول سریال به تماشاگر آدرس فضا را داد و گفت اینها همه فضانورد هستند و بعد همین چیزها را به تماشاگر نشان داد؟ یا پلیس مثلا. یا وزنه‌بردار؟ وقتی قرار نیست شغل کاراکترها تأثیر دراماتیکی در جریان قصه داشته باشند پس چه لزومی است بر نامگذاری سریال به نام آن شغل خاص؟!

درباره سریال پرستاران گفته‌اند و ما هم ناچاریم بگوییم که این سریال به آگهی تبلیغی بیشتر می‌خورد تا یک سریال قصه‌گو با بستری پر از حادثه. اما از تمام اینها گذشته؛ یکی از دوستانی که این سریال را به‌طور کامل از اول تا آخر دیده بود این پرسش را از سازندگان پرستاران داشت که چرا از ابتدا تا انتهای سریال همه دارند از تصمیمات و برنامه‌های وزارت بهداشت تمجید می‌کنند؟ آیا این به معنای سریال‌سازی است؟

 

گمشدگان           

بازگشت رضا کریمی به عرصه سریال‌سازی، بعد از مجموعه موفق فاکتور هشت، این‌بار هم فرجامی بالنسبه خوش داشت. این کارگردان در این سریال کوشیده در کنار روایت داستان پر اوج و فرودش، درخصوص عوارض سوءمصرف موادمخدر به‌ویژه موادمخدر جدید صنعتی و آسیب‌های آن در خانواده و جامعه به مخاطبان سریال هشدار دهد؛ و البته تا حدی نیز در این کار موفق است؛ با این‌که اگر در چینش رخدادهای داستانی اندکی از خوش‌بیاری‌ها و خوش شانسی‌های کاراکتر اصلی سریال کاسته می‌شد، می‌شد انتظار داشت سریالی به مراتب واقع‌گرایانه‌تر حاصل آید.

سریال پرستاره رضا کریمی که در آن بازیگرانی چون پژمان بازغی، کورش تهامی، شقایق فراهانی، ستاره اسکندری، بهنام تشکر، مهرداد ضیایی، فریبا نادری، رامین ناصرنصیر، روشنک گرامی و... ایفای نقش کرده‌اند، در رویکردی متناقض- که شاید به باور نگنجد- به‌رغم بهره‌وری از اوج و فرود‌های داستانی پرشمار، در خلق موقعیت داستانی مشکلات عدیده‌ دراماتیک دارد؛ و این آسیب البته در عین این‌که موجب آسیب‌های بزرگی در شخصیت پردازی سریال می‌شود، می‌تواند تا حدی هم منبعث از اشکالات شخصیت پردازی گمشدگان باشد.

 

اما مشکل عمده گمشدگان این نیست. حتی مشکل گمشدگان زیر سوال بردن ولایت پدر هم نیست که رسانه‌هایی خاص با تمسک به آن گمشدگان را زیر سوال برده‌اند- با این‌که در این زمینه مسائلی جدی و البته حاکی از بدفهمی دارد و آدم باورش نمی‌شود کارگردانی در شرایط حال‌حاضر اجتماعی ما برای دختری نوجوان که پدری معتاد و گیرم بددهن و زورگو در خانه دارد، نسخه فرار از خانه را در رسانه ملی پیچیده باشد؛ مشکل گمشدگان این است که از هر بوستانی گلی می‌چیند و می‌رود، بی‌این‌که آن مقصود قبلی را به مقصد برساند. لحظه‌ای رویکرد انتقادی اجتماعی نشان می‌دهد، گاه ملودرامی اشک انگیز می‌شود، در لحظاتی دوز تعقیب‌وگریز و به اصطلاح اکشن آن بالا می‌زند و البته گاهی هم رنگ‌وبوی کمدی‌های به اصطلاح موقعیت سریال‌های سری‌دوزی شده شبکه‌ها را به خود می‌گیرد؛ و البته در عین حال هیچ‌کدام از آنها هم نیست و همین نیز به سرگردانی و سردرگمی مخاطب می‌انجامد؛ که بگذریم.

 

  لژیونر            

این سریال با نام اول افسر نمونه نخستین ویژگی‌اش بازگشت مهدی فرجی در ردای تهیه‌کننده و البته مسعود آب‌پرور در مقام کارگردان به تلویزیون بود که اولی با بی‌شمار خاطره موفق مدیریتی و دومی با سریال موفق و پرتماشاگر هوش سیاه برای مخاطب نام‌های آشنایی هستند. در این سریال این دو در کنار هم می‌کوشند داستانی بامزه درباره دو دوست قدیمی به نام‌های بهمن و توفیق روایت کنند که از برادر به هم نزدیک‌تر به‌نظر می‌رسند، چونان که ناف دختر و پسرشان را به نام هم بریده‌اند اما بچه‌های آنان که امروز به سن ازدواج رسیده‌اند، راضی به این امر نیستند. این باعث می‌شود تمام این دوستی ٣٠ساله کم‌کم تحت‌الشعاع قرار بگیرد و... نقبی هم بزنند به مسائل و مواردی چون دنیای پشت‌پرده فوتبال به زبانی طنز و شیرین که هم به اصطلاح این دنیا را داشته باشند و هم آن دنیا را؛ هم مخاطب کنجکاو را به مسائلی در باب ورزش و دوپینگ و... آشنا کنند و هم از قبل جذابیت ذاتی این فضاها کاری پرتماشاگر ارایه دهند. مشکل این سریال اما در این است که در هیچ‌کدام از هدف‌گذاری‌هایش موفق نمی‌شود. نه مخاطب را جلب و جذب می‌کند، نه نکاتی تازه درباره موضوع سریال می‌تواند با تماشاگر در میان گذارد، و نه این‌که حتی در پرکردن اوقات‌فراغت تماشاگران موفق است. نتیجه؛ شکستی همه‌جانبه است برای گروهی خوشنام و موفق که بازیگرانی چون محمدرضا شریفی‌نیا، حسن پورشیرازی، لاله صبوری و... را نیز شامل است.

 

 

 

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 11
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش