اقتباس و نگارش فیلمنامه هایی براساس داستانها و منابع غنی که علاوه بر کشور خودمان در دنیا وجود دارد، از جمله مسائلی است که در صورت پرداخت مدون و دقیق به آن می تواند، چراغی باشد تا مسیر کم سوی جذب مخاطب به رسانه ملی را کمی روشن تر کند.
در این بین آن غنایی که در ادبیات ما وجود دارد، جایش در فیلمنامه سریال ها خالی است. اگر این عنایت و مدیریت اتفاق بیفتد که ما بخشی از کتاب های نویسندگان معاصر و آثار فاخری که داریم را به شکل فیلمنامه و بعد سریال درآوریم، تأثیر خیلی خوبی بر جریان تولیدات ما گذاشته می شود.
ایوب آقاخانی نیز گفت: اقتباس از جمله موارد حیات بخش درام در همه دنیا است، بنابر این بدیهی است که در سریال سازی به کار ما می آید. در این باره می توانم بگویم یگانه راه نجات ما از یکنواختی، لختی و خونمردگی که در سریال سازی برای رسانه دچار آن هستیم، همین موضوع است. اما در مسیر اقتباس، راه ما خیلی ناهموار و شوسه است، دلیل این اتفاق هم این است که ساز وکار و سیستم درستی برای آن نداریم و چندین باری هم که عزم کردیم که در این مسیر حرکت کنیم، به موانع جدی که سنگی بر سر راه تولید شدند، برخوردیم. از همین رو ما بزرگترین آسیبمان را از قطع بودن ارتباط ادبیاتمان با حوزه دراماتیک، می خوریم. از سوی دیگر نبودن قانون کپی رایت به شکل رسمی و جدی از جمله دیگر مسائل موجود در این راه است. در این فضا بی قانونی و بی نظمی وجود دارد که به هر حال اداراه و کنترل آن جز با تکیه بر موازین، اصول اخلاقی و رابطه افراد به شکل رخ در رخ، ممکن نیست. یعنی نه ما هیچ نهاد و ارگانی را نسبت به کنترل مصادیق اقتباس، برگزاری ساز و کار حقوقی آن و… موظف می دانیم و نه آن ها اهرم یا راهکار درستی را برای پرداختن به این امر دارند بنابراین فضاهایی مثل خانه سینما، تئاتر و… در این زمینه شوخی بیش نیستند. آن قانونی که از آن گفتم، خیلی دقیق تر، رسمی تر، علنی تر و معین تر به این ماجرا می پردازد.
هومان فاضل نیز گفت: نکته ای که تولیدات ما وجود دارد، قطع ارتباط ادبیات با سینما و تلویزیون است، اتفاقی که سابقه طولانی در حوزه تولیدات داستانی ما دارد و دارای دلایل متفاوتی است. از جمله این دلایل این است که اساسا چرخش مالی در این ۲ رسانه برای چنین فیلمنامه هایی نیست، چون به عنوان مثال در کشورهایی مثل آمریکا که عمده فیلمنامه ها اقتباسی هستند، یک چرخه اقتصادی وجود دارد، چرخه ای که در آن رمانی مورد استقبال قرار می گیرد و بعد در سینما و تلویزیون از آن اقتباس می کنند. در این جا ما این فضا را نداریم و اگر داستانی مورد استقبال قرار بگیرد، کم تر پیش می آید که آن کتاب برای اقتباس در مدیوم تلویزیون مناسب باشد و اگر هم چنین داستانی پیدا شود که با این مناسبات هماهنگ باشد، گاهی نویسندگان برای واگذاری برخی حقوق برای بحث اقتباس همکاری نمی کنند، یا در سوی دیگر گاهی نویسنده خودش می خواهد برای تلویزیون بنویسد، بی آن که با شیوه و فضای این مدیوم آشنایی داشته باشد، چون نگارش برای یک سریال تلویزیونی با ادبیات متفاوت است، به همین دلیل این موضوع مقداری نگارش را دشوار می کند.
مسعود بهبهانی نیا:با سیستم فعلی اقتباس ممکن نیست!
مسعود بهبهانی نیا، نویسنده مجموعه هایی چون «ترانه مادری»، «نرگس»، «کارآگاهان» و… در گفت و گو با بانی فیلم درباره اقتباس در فیلمنامه ها برای برای سریال های تلویزیونی بیان کرد: ما منابع غنی از ادبیات مکتوب و رمان های مختلف در زمان های گوناگون را که امکان تبدیل شدن به فیلمنامه وسریال را دارند، کم نداریم. در این بین ملاحظاتی وجود دارد که باید در قالب ممیزی های موجود رعایت شود. از سوی دیگر زمانی که در رمان ها و داستان های مختلف وجود دارد، زبان توصیف است و برای فیلمنامه لازم است تا رخدادها و مضمون مورد نظر دراماتیزه شود و به شکل و شمایل نمایشی دربیاید.
او در ادامه در خصوص برگرداندن ادبیات نقاط مختلف دنیا و در کل منبع انتخابی، به فیلمنامه برای سریال ها گفت: درباره متونی که برای این امر هستند، جا دارد تا بازهم یادآور شویم که منابع خودمان شامل داستان های دوران مختلف اند و سبک های گوناگونی دارند، فضایی که قابل تبدیل به فیلمنامه و سریال است. در این بین از آن جایی که تولیدات ما محدود است و به دلیل مشکلات مدیریتی و بودجه ای امکان برنامه ریزی درازمدت نداریم، باید توجه داشت که پیشبرد پروژه های این چنینی برنامه ریزی می خواهد، چرا که باید از قبل رمان های بزرگ و مناسب انتخاب شوند، آن را سفارش دهند، نویسنده انتخاب کنند و بعد هم مراحل بعدی نگارش اتفاق بیفتد، رخدادی که شاید دست کم ۱ سال طول بکشد اما به دلیل شیوه و زمان برنامه ریزی هایی که ما اغلب به شکل کوتاه مدت داریم، با سیستم فعلی نمی توانیم چنین سلسه مراتبی را طی کنیم، از همین رو این امر به نگاهی دقیق و مدون نیاز دارد تا در نهایت به یک اقتباس موفق و قابل توجه دست یابیم. بهبهانی نیا اضافه کرد: در مورد آثار خارجی هم امکان تبدیل آن به سریال برای تلویزیون وجود دارد، منتهی در این حوزه باید منبع و متن انتخابی به گونه ای به فرهنگ، آداب و رسوم ما تبدیل شود. چون بعضی از رمان ها،داستان های منطقه ای هستند که بر اساس جغرافیا و فرهنگ خاص ملت ها نوشته می شوند. حال اگر قرار به تبدیل این آثار باشد، از جان و درونمایه قصه می شود برداشت ها و استفاده هایی صورت بگیرد که متناسب با سلیقه مخاطب و فرهنگ ما باشد.
نویسنده سریال ترانه مادری با اشاره به بحث کپی کاری در اقتباس ها گفت: زمانی که ما خیلی آشکار به سراغ تبدیل یک رمان یا هر اثری به فیلمنامه می رویم، در ابتدا باید هر حق قانونی که برای آن کار وجود دارد، رعایت شود، در ادامه در تیتراژ یا عناوین کار باید اشاره شود که داستان از فلان کار اقتباس شده است، یعنی پنهان کاری نباید در این مسیر اتفاق بیفتد و حقوق مادی و معنوی صاحب اثر رعایت شده است. در این میان زمانی می گوییم کپی کاری رخ داده که یک فیلمنامه، اثر مکتوب و هر کاری را بدون فکر، ایده خاص و این که چرخش محتوایی داشته باشیم در کارمان استفاده کنیم. گاهی حتی زحمت این که موقعیت رخ داده در داستان را متناسب با فرهنگ خودمان کنند هم رخ نداده و قصه نعل به نعل با منبع پیش رفته است. این کپی کاری است، اتفاقی که هیچ فکر و اندیشه ای پشت آن نیست و تنها ما منبعی را تکثیر داده ایم، اما زمانی که قصه ای اقتباس می شود، یعنی ما ایده و جانمایه کار را می گیریم و بر اساس مشخصات و مختصات یک فرهنگ آن را تغییر می دهیم و این اتفاق در حالی رخ می دهد که موقعیت درام و داستان اصلی حفظ می شود.
مصطفی رستگاری:اقتباس موفق، مخاطب را جذب می کند
مصطفی رستگاری که علاوه بر فیلمنامه نویسی در حوزه جلوه های ویژه در سینما نیز فعال است، آثارمختلفی چون «چهل سالگی»، «دریاچه ماهی»، «به دنیا بگویید باستد»، «لیلی کجاست»؟ و … را در کارنامه کاری خود دارد. وی درباره مبحث فیلمنامه های اقتباسی و وجود آن ها در سریال ها به بانی فیلم گفت: آثار مختلف و قوی از ایرانی گرفته تا ادبیات کشورهای دیگر برای تبدیل به فیلمنامه و بعد سریال وجود دارند، اما معمولا این گونه است که سفارش دهنده ها یا از سوی تلویزیون ایده هایی را دارند و یا طرحی را پیشنهاد می دهند که بر اساس آن داستان نوشته میشود. در این میان باید توجه داشت که طراحی داستان از جمله کارهای دشوار و جذاب است که در مورد آثار اقتباسی و تبدیل آن ها به فیلمنامه نیز به شکل دیگری وجود دارد. در واقع ایده کلی در آن ها مشخص است اما فضاسازی و نگارش فیلمنامه باید برایشان اتفاق بیفتد.
او با اشاره به مفهوم اقتباس عنوان کرد: گرفتن خط دراماتیک از یک منبع، اقتباس محسوب می شود نه این که کل کار عین به عین کپی شود، اتفاقی که کاملا مشخص است چرا که در این صورت فضا و آدم هایی که در داستان هستند با فرهنگ روز جامعه فاصله خواهند داشت. پس اقتباس برداشت و تقابل نیروهای دراماتیک در وقایع و مضمون موجود در هر کاری است که انتخاب شد، فضایی که باید راه طولانی را برای تبدیل به یک درام مناسب طی کند.
رستگاری ادامه داد: برای برداشت و اقتباس از هر اثری اقتباسگر ابتدا باید تم آن کار را تشخیص دهد و بعد شخصیت ها و وقایع را متناسب با فضایی که قرار است برای آن بنویسد تعیین و تبدیل کند، اتفاقی که بعد از بازآفرینی کردن تم و درام رخ می دهد، چرا که در ابتدا تعیین و شناخت مضمون اهمیت دارد و بعد وارد ساخت پیکره داستان می شویم، چون این پیکره در کل بین آدم ها قابل انتقال است و به همین دلیل است که داستان ها در دنیا به زبان های مختلف ترجمه می کنند. حال اگر نویسنده اصل داستان و مفهومی که دارد را درست تشخیص، می تواند در مرحله بعد متناسب با اتمسفری که مدنظر دارد، آن را به فیلمنامه ای مناسب تبدیل کند.
نویسنده «به دنیا بگویید بایستد» در خصوص تأثیری که اقتباس بر روند یکنواخت سریال سازی ما می تواند داشته باشد، یادآور شد: اگر اقتباس صورت گرفته متوسط رو به بالا باشد، فیلمنامه به سرعت تفاوت و امتیازش را در اثر نشان می دهد و همه می فهمند که یک قصه متفاوت و محکم در این مجموعه وجود دارد، این گونه مخاطب هم جذب کار می شود، اما در کل این موضوع به برنامه ریزی نیاز و کیفیت آن به اثری که انتخاب می شود بستی دارد. خود من چنین تجربه ای را در سریال «به دنیا بگویید بایستد» داشتم، مجموعه ای که یک اقتباس ایرانی از هملت بود. این مجموعه در آن سال توانست توجه مخاطبان را به خود جذب کند و بازخوردهای خوبی را از آن گرفتیم. به همین دلیل با انتخاب اثر مناسب و دقت در شکل دادن نقاط دراماتیک آن، می توانیم فیلمنامه و مجموعه جالب توجهی را ارائه دهیم.
بهمن گودرزی:نمی توانیم سمت آثار خارجی برویم!
بهمن گودرزی کارگردانی که اخیرا با مجموعه سفر در خانه در تلویزیون حاضر شد و فیلم هایی چون ششمین نفر، انزوا، باج و … را در کارنامه کاری خود دارد، در گفت و گو با بانی فیلم درباره فیلمنامه های اقتباسی بیان کرد: این که چرا ما به سراغ ساخت این دست کارها نمی رویم، جزو مواردی است که جای سوال دارد، در حال حاضر در کشورهای مختلف دنیا، هنوز کتاب تکمیل نشده به سراغ اقتباس و ساخت آن می روند، آن وقت ما با وجود منابع غنی که در حوزه ادبیات داریم، به ویژه در تلویزیون به سراغ چنین اتفاقی نمی رویم، رخدادی که انگار بر اساس یک سیاست تعیین شده و مضامین دیگر به مواردی چون زندگی مشاهیر و پرداخت به ادبیات کهن ما اولویت دارد. از سوی دیگر چون این کارها در زمره آثار فاخر از نظر بودجه قرار می گیرند، به حمایت دولتی نیاز دارند، زیرا بخش خصوصی زورش نمی رسد چنین حرکتی را کند، مثل بحث ساخت اثری درباره کوروش و موارد این چنینی که در سینما در حد حرف باقی ماند و عملی نشد. در تلویزیون هم موضوعات دیگر مثل زندگی ائمه، مختار و…. را همیشه به افسانه هایی مثل کلیله و دمنه، کوروش و اساطیر باستان ترجیح می دهند.
وی ادامه داد: در بخش اقتباس در مقطعی تعدادی کار ساخته شد، اما این روند هر چه جلوتر می رویم،کمرنگ تر می شود، در حالی که کسی مثل جعفر مدرس صادقی آثاری دارد که قابلیت نمایش و اقتباس را دارند، البته در این بین فیلمی مثل گاوفروش توسط افخمی ساخته شد اما انگار چندان توفیق پیدا نکرد. حال من نمی دانم که به دلیل این عدم موفقیت است که سمت این فضا نمی روند و یا صاحبان آثار اجازه نمی دهند، چون در بخش داستانی فیلمسازان کمی هستند که به سراغ چنین منابعی می روند. اتفاقی که شاید به دلیل پرهزینه بودن آن و گاه ممیزی ها نمی شود مواردی را به تصویر کشید. به عنوان مثال رمان بامداد خمار از جمله داستان هایی بود که انقدر ساخت آن بین مراکز و آدم های مختلف پاسکاری شد که آخر کسی آن را نساخت، در صورتی که مجموعه جذابی می توانست با استفاده از آن شکل بگیرد.
گودرزی اضافه کرد: ما باید به سمتی پیش برویم که این اتفاق در حوزه اقتباس رخ دهد، چون حیف است که کسی به سمت این ادبیات غنی نرود. در این راستا برای اولین قدم تلویزیون باید اقدام کند که امکان آن را دارد. رسانه ای که باید در این مسیر نگاهش را تغییر دهد تا بعد از ساخت مجموعه ای مثل سرزمین کهن که بستر تاریخی دارد، این گونه باممیزی و مشکلات روبه رو نشود.
این کارگردان درباره تفاوت بین اقتباس و کپی کارری گفت: در اقتباس باید به متن و مضمونی که وجود دارد، کاملا از وجوه مختلفی مثل پرسوناژها، فضا و… وفادار باشید. نمونه این اتفاق داش آکل است، که در فیلمش کاملا این وفاداری را به همراه دارد.
برگرداندن آثار خارجی در اقتباس ها از جمله دیگر موضوعاتی بود که وی درباره اش گفت: استفاده از آثار کشورهای دیگر در اقتباس ها برای ما با توجه به شرایطی که داریم، خیلی سخت است، چون ما حتی در اقتباس از ادبیات خودمان که شامل زبان و فرهنگ خودمان است استفاده نمی کنیم و در این حوزه با کمبود و مشکل روبه رو هستیم، به همین دلیل در حوزه استفاده از آثار خارجی در شرایطی که هست، بیشتر به سمت کپی برداری پیش می رویم، کپی هایی که نتیجه آن تولید یک فیلم ضعیف و معمولی می شود. از همین رو کپی کاری که به آن اشاره شد بیشتر در حوزه استفاده از آثار خارجی اتفاق می افتد. مثل فیلم کافه ستاره که گفتند اقتباس از فلان کتاب است اما عملا این طور نیست و نمی شود اسمش را اقتباس گذاشت. اتفاقی که در تعداد محدودی از آثار خارجی که الگو قرار گرفته اند، ساخته شده، وجود دارد. به همین دلیل ایرانیزه کردن منابع خارجی در کشورما تقریبا امکان پذیر نیست، چون آن ها دارای فرهنگ و فضایی هستند که در کشورما با توجه به ممیزی های موجود امکان اقتباس از آن ها وجود ندارد، برای همین بهتر است به سراغ آن ها نرویم وگرنه در نهایت آن کار به یک کپی ناشیانه ختم می شود.
- 12
- 1