جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
۰۹:۱۸ - ۲۲ فروردین ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۱۰۳۱۱۵
رادیو و تلویزیون

سیروس مقدم: «پایتخت» برای تلویزیون سریالی مفت و گاهی سودآور است

سیروس مقدم,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

شاید برای سیروس مقدم و گروهش در «پایتخت» حجمی از حواشی در فصل پنجم غافلگیر‌کننده بود، نظرات متفاوتی که از ابتدای پخش سریال از سوی مخاطبان و اقشار مختلف درباره این مجموعه تلویزیونی که حالا دیگر نامش به‌راحتی از ذهن مخاطبان تلویزیون پاک نمی‌شود، مطرح شد.

 

مقدم معتقد است در این فصل از مجموعه، حضور فضای مجازی باعث شد موج وسیع و خروشانی به راه بیفتد و اشتیاق مخاطبان را بیشتر کند و بحث‌وجدل‌ها دامنه پیدا کند. صحبت‌های ما با سیروس مقدم از حواشی «پایتخت» شروع شد و درباره نگاهش به ساخت سریال‌های پرهزینه ختم شد که شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم:

 

 در طی پخش فصل تازه سریال درباره ارتباط شما و سازمان اوج زیاد صحبت شد، اینکه شما سراغ این ارگان رفتید و در بحث محتوا سفارش‌پذیر نبودید. با همه این توصیفات تا چه حد به استقلال کاری در ساخت فصل جدید «پایتخت» فکر کردید؟

قصه «پایتخت٥»، در ابتدا قرار بود که سوژه نسخه فیلم سینمایی «پایتخت» باشد. طرح و ایده را محسن تنابنده نوشته بود و موضوع نیز همان است که در «پایتخت٥» می‌بینید؛ یعنی از همان ابتدا قرار بود خانواده نقی بنا به دلایلی وارد یک منطقه بحرانی و جنگ‌زده شوند و در بطن خطر و حادثه، از خود محافظت کنند.

 

مناطقی مثل افغانستان و طالبان یا عراق و... بررسی شد و چون مسئله داعش و سوریه داغِ داغ بود و موضوع و سوژه روز جهان بود، ما سوریه و داعش را به‌عنوان کانون التهاب انتخاب کردیم و از آنجایی که نزدیک‌ترین مرز آبی با سوریه، از طریق کشور ترکیه بود، در فیلم‌نامه این‌گونه طراحی شد که خانواده نقی به دلایلی که در سریال می‌بینیم به ترکیه بروند و به‌دلیل ناامنی و بمب‌گذاری در فرودگاه استانبول، در شهر دیگری (آنتالیا که نزدیک‌ترین مسافت را از طریق دریا با سوریه دارد) مستقر شوند و سپس با بالن دچار حادثه شده و در خاک سوریه فرود بیایند.

 

  با این توضیحات متوجه می‌شویم که این طرح قصه از قبل از ورود مؤسسه اوج، نوشته شده بود و با استقبال کامل ذهنی هم نوشته شده بود و نه سفارشی در کار بود و نه بفرموده‌ای... ازآنجایی‌که این فیلم‌نامه نیاز به امکانات سخت‌افزاری (توپ و تانک و اسلحه و مهمات و...) داشت و همچنین به تجربه حضور در موضوع داعش و سوریه نیازمند بودیم، این تعامل با مؤسسه اوج در بخش هم‌فکری و همکاری برقرار شد تا بتوانیم ضمن استفاده از تجربه سوریه‌رفته‌ها و جنگ‌دیده‌ها از امکانات سخت‌افزاری اوج هم کمک بگیریم. ما در جلساتی با دوستانی که در اوج، مستندهایی کار کرده بودند و مذاکره با افرادی که در سوریه حضور داشتند، اشراف خوبی به موضوع پیدا کردیم.  اما در طول ساخت سریال ضمن حفظ استقلال کار، از مشاوره‌ها و تجارب این مؤسسه بهره بردیم.

 

 به نظر می‌رسد مخاطب این فصل از «پایتخت» واکنش‌های بیشتری نسبت به سریال نشان می‌دهد و از بازتاب‌ها در فضای مجازی می‌توان این را بهتر متوجه شد، نگاه شما به این بخش چیست؟

روزگاری بود که بین مخاطب و رسانه، فقط مطبوعات نقش داشتند و اخبار و حوادث فیلم‌ها و سریال‌ها از این طریق به مردم می‌رسید و با فاصله بازخوردها به رسانه منتقل می‌شد، ولی با شکل‌گیری فضای مجازی، عامل جدیدی به این معادله اضافه شد که بلافاصله و بی‌واسطه و به اشکال خیلی متنوع و گوناگون، سلایق و نقدهای مخاطب را در دسترسی همگان قرار می‌داد.

 

این عامل جدید فواید و مضراتی دارد. از یک سو می‌شود در اسرع وقت و بلافاصله از بازتاب‌های یک پدیده اجتماعی باخبر و از نظرات مخاطب آگاه شد، ولی از سوی دیگر هر پدیده جدیدی، بی‌آنکه تا انتها برسد و نتیجه‌گیری لازم بشود، یک‌طرفه و عجولانه نقد و بررسی می‌شود. ازآنجایی‌که شایعات همیشه بر بستر ناآگاهی، رشد می‌کند، به‌ناگاه یک نقد ناصواب، موجی ایجاد می‌کند که هدف سازنده اثر را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و به‌سرعت درباره آن  قضاوت می‌شود و بسیار مخرب عمل می‌کند. در این فصل از «پایتخت٥»، حضور فضای مجازی باعث شد موج وسیع و خروشانی به راه بیفتد و اشتیاق مخاطبان را بیشتر کند و بحث و جدل‌ها دامنه پیدا کند.

 

 در این فصل سراغ موضوعی رفتید که بخشی از انتظارات سازمانی که با آن همکاری داشتید هم برآورده شود و درعین‌حال مخاطب هم با قصه متفاوت‌تری روبه‌رو شود، بازتاب‌های مثبت و منفی فراوانی که در این مدت شاهدش بودید برای شما عجیب نبود؟

ما در «پایتخت٥» تلاش کردیم با قصه‌ای نوتر، فضاهای جدیدتر و کاراکترهای جذاب، پایتختی متفاوت بسازیم. انتخاب فیلم‌نامه بدون هیچ تحمیل و سفارشی با خودمان بود، حالا اگر این سوژه در راستای اهداف مؤسسه‌ اوج و تلویزیون هم قرار گرفته از خوش‌شانسی ماست. طبیعی است در فضای کنونی جامعه که جو بدبینی و بی‌اعتمادی غالب است و جناح‌بندی‌های سیاسی عریان شده ، هرکسی از ظن خود یار من می‌شود. 

 

برخی معتقدند که چون مؤسسه اوج حامی مادی و معنوی سریال بوده، بنابراین پایتخت سفارشی و اهدافش تحمیلی است که به هیچ وجه صحت ندارد. برخی می‌گویند که وابسته به فلان جناح و برخی هم می‌گویند به بیسار جناح است و چون قصد تهاجم به یکدیگر را دارند، این وسط «پایتخت» گوشت قربانی شده و در این میان یک چیز فراموش می‌شود و آن اینکه توده مردم و اکثریت هم‌وطنانمان با استقبال از این سریال، از آن لذت برده و به این دعواها توجهی ندارند.

 

 این سریال را بیشتر به‌عنوان یک کار طنز می‌شناسیم اما در بخش‌هایی از سریال کاملا این بخش فراموش می‌شد. تا چه حد به خلق صحنه‌های طنز در دل التهاب قصه‌ای که به سراغش رفتید، فکر کردید؟

لحن غالب بر «پایتخت»، لحن طنز و کمدی است. در تعریف واقعی طنز می‌گویند طرح موضوعات و مسائل جدی و تراژیک با زبان شیرین و با هدف امیدبخشی. بنابراین قصه پایتخت با لحن شیرین و بسیار شریف به موضوعات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، اخلاقی و فرهنگی پرداخته و آن را به چالش و نقد می‌کشاند. بدیهی است که وقتی شما وارد مقوله بسیار حاد و جدی‌ای مثل جنگ و داعش می‌شوید، به خودی خود، باید با همان لحن تراژدی جنگ بپردازید. طبیعتا میزان شوخی‌ها و شیرینی‌های هر صحنه را خود موقعیت آن لحظه تعیین می‌کند.

 

 قرار است به‌زودی ساخت سریال دیگری را با همین گروه آغاز کنید. آیا از الان با سازمان صدا و سیما به نتیجه قطعی رسیده‌اید یا فکر می‌کنید نیاز است از سازمان یا اسپانسری برای ساخت مجموعه استفاده کرد؟

هنوز هیچ تصمیمی دال بر ادامه «پایتخت» به شکل سریال توسط تیم پایتخت گرفته نشده است و فعلا داریم به نسخه سینمایی «پایتخت» فکر می‌کنیم و محسن تنابنده به دنبال ایده و سوژه‌ای ناب برای نسخه سینمایی آن است. ولی هرگاه مردم همچنان خواهان ادامه «پایتخت» باشند و مدیران فرهنگی و سازمان صداوسیما به این نیاز مخاطب لبیک بگویند و از همه‌ مهم‌تر، محسن تنابنده و تیم فکری او به سوژه‌ای ناب و جذاب برسند، قطعا «پایتخت» ادامه خواهد داشت. در غیر این صورت ترجیح می‌دهیم که به ورطه تکرار نیفتیم و خاطره خوش پایتخت‌ها در ذهن مردم باقی بماند.

 

 بارها از ساخت فیلم در سینما صحبت کرده‌اید اما این را هم منوط به داشتن قصه خوب دانستید. با حجم کاری که در تلویزیون دارید، هنوز هم به سینما فکر می‌کنید؟

همان‌طور که توضیح دادم، هرگاه که فیلم‌نامه جذاب و مطلوبی به دستم برسد، حتما آن را برای سینما خواهم ساخت. فیلم‌نامه و سوژه برای من حرف اول را می‌زند و به همین دلیل هم هست که نسخه سینمایی «پایتخت» می‌تواند این هدف را برآورده کند.

 

 هزینه زیادی برای ساخت پایتخت شد. به گفته بسیاری از منتقدان این در حالی است که کشور در شرایط اقتصادی خوبی نیست، هر روز خبرهایی می‌شنویم که کارگرانی ماه‌هاست حقوقشان را دریافت نکرده‌اند و اتفاقاتی از این دست، فکر می‌کنید هزینه‌هایی از این دست چه نیازی از جامعه را برطرف می‌کند؟

در ابتدا باید توضیح دهم که سریال «پایتخت» در مقایسه با سریال‌های مشابه خودش هزینه‌ای منطقی داشته و با برآوردی معقول ساخته شده است و ضمنا طبیعی است که وقتی شما دوربینتان را از آپارتمان‌ها و محلات تهران و لوکیشن‌های تکراری و داخلی به شهرها و استان‌های دیگر می‌برید و از آنجا به یک کشور دیگر با دلار و یوروی سرسام‌آور می‌روید و سپس وارد صحنه‌های جنگ، بالن، دریا، هواپیما و سفرها می‌شوید، اندکی هزینه‌های شما بیشتر از تولیدات آپارتمانی، تک‌لوکیشن و محدود خواهد شد. 

 

از سوی دیگر، «پایتخت» برای تلویزیون، سریال مجانی و مفت و گاهی سودآور هم هست. پایتخت‌ها همواره حامی مالی داشته‌اند و پول و هزینه‌های خود را درآورده و نه‌تنها تحمیلی به ارگانی نشده بلکه از طریق گرفتن آگهی‌های فراوان قبل، وسط، پایان و زیرنویس‌ها، ‌سود خوبی هم برای تلویزیون داشته و حتی جاهایی کمک خرج آنها هم شده است.  از همه مهم‌تر، اگر با ساخته‌نشدن «پایتخت» که نیاز روحی و ذهنی همین کارگران زحمتکش را که حقوقشان به تعویق افتاده، برطرف می‌کند، مشکلات اقتصادی مملکت حل می‌شود، ما راضی هستیم که دیگر «پایتخت» نسازیم و فعالیت فرهنگی‌مان را که تجربه نشان داده، بخش زیادی از صدمات اقتصادی اتفاقا به همین دلیل ضعف فرهنگی است، تعطیل کنیم.

 

جالب‌تر آنکه یکی از روزنامه‌های مدافع حقوق مردم!! به ما انتقاد کرده است که چرا با پول بیت‌المال مزخرفاتی مثل «پایتخت» را می‌سازیم و دوستی در جواب ایشان نوشته است که: اولا اگر «پایتخت» با پول بیت‌المال ساخته شده، حلالشان باشد، چون با این پول اسباب سرگرمی و جذابیت برای مخاطب و تلویزیون که مخاطبش در حال ریزش است، فراهم کرده. دوما: اگر پول بیت‌المال متعلق به مردم است، آمار بالای مخاطب پایتخت، نشان می‌دهد پول مردم حرام نشده و دور ریخته نشده است و در جهت آرامش و امنیت همین مردم خرج شده است.

 

سوما: حالا که یک ارگانی مثل مؤسسه اوج پیدا شده که با پول بیت‌المال دارد برای مردم خدمت‌گزاری می‌کند، باید تقدیر شود یا تقبیح...؟ اگر این پول بیت‌المال خرج و مصرف کارهای بیهوده و... می‌شد، شما خوشحال می‌شدید؟ و حالا که یک بار هم مؤسسه‌ای جهت‌گیری درستی در باب مصرف بیت‌المال اتخاذ کرده، شما ناراحتید؟ چه بهتر که پول بیت‌المال صرف آثاری مثل «بادیگارد»، «تنگه ابوقریب»، «ایستاده در غبار»، «به وقت شام»، «پایتخت» و «هنگام بیداری» و صدها اثر سینمایی و مستند و... بشود.

 

 بهناز شیربانی

 

 

sharghdaily.ir
  • 15
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
پاوان افسر بیوگرافی پاوان افسر بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۷ تیر ۱۳۶۳ 

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر 

آغاز فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

تحصیلات: لیسانس رشته ی مدیریت بازرگانی

ادامه
امین پیل علی بیوگرافی امین پیل علی بازیکن تازه نفس فوتبال ایران

تاریخ تولد: ۱۷ دی ۱۳۸۱

محل تولد: گیلان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک

تیم: تیم ملی فوتبال ایران

شماره پیراهن: ۱۵

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش