پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۰:۳۴ - ۲۸ فروردین ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۱۰۴۶۰۶
رادیو و تلویزیون

سیروس مقدم : اگر سریال پایتخت ادامه پیدا کند روح باباپنجعلی می ماند، نه جسمش!

سیروس مقدم,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

سیروس مقدم نیازی به معرفی ندارد؛ کارگردان پرکاری که در دهه نود، ۱۲ سریال ساخته است. به جرئت می توان گفت سیروس مقدم در یکی دو دهه اخیر، هیچ اثری زیر استاندارد نداشته و بالاتر از آن، تقریبا همه آثارش پرمخاطب و موفق هم بوده اند. از آن جا که در روزهای اخیر، مطالب بسیاری درباره «پایتخت ۵» توسط خودش و محسن تنابنده گفته شده است، سعی کردیم کمتر از «پایتخت» بگوییم و پرسش هایی تازه تر از او طرح کنیم. با این حال صحبت به برخی زوایای «پایتخت» هم کشید و او با حوصله، درباره این مجموعه نیز صحبت کرد.

 

پخش «پایتخت» به تازگی تمام شده است و احتمالاً به زودی پروژه بعدی را شروع خواهید کرد. سریال «هنگامه بیداری» به کجا رسید؟

در مرحله تحقیقات پیش تولید و نگارش فیلم نامه است و قرار است جدی تر پیگیری شود؛ چون بخشی از دکورها ساخته و بخشی از لباس ها دوخته شده است و در زمینه فیلم نامه نیز گام به گام جلو می رود.

 

چند قسمت است؟

۴۰ قسمت.

 

با توجه به پروداکشن عظیم، این سریال احتمالاً شما را مدت زمانی از فضای سریال های کمدی مانند «پایتخت» دور می کند. درست است؟

بله، ولی حداقل یک سال تا آغاز تصویربرداری فاصله داریم، چون هنوز خیلی کار دارد.

 

شما در سال های اخیر، به عنوان یک سریال ساز موفق شناخته می شوید. علاقه ای ندارید پروژه سینمایی بسازید؟

در برنامه ام ساخت فیلم سینمایی «پایتخت» هست. به جز «پایتخت» هم اگر قصه خوب به دستم برسد، چرا که نه. اما فعلاً قصه های خوبی که به دفتر ما می رسد، همه سریال هستند. بالاخره بعد از این همه سال که می خواهم از تلویزیون به سینما بیایم، شخصاً وسواس دارم و باید قصه ای داشته باشم که جذبم کند و یک قدم از قصه های سریال هایم جلوتر باشد.

 

شما پسرخاله استاد ناصر تقوایی هستید. به همین دلیل به سمت سینما کشیده شدید؟

شرایط حضور در این عرصه را ایشان برای من فراهم کرد. اما بخشی از آن هم به دلیل تحصیلاتم در دانشکده هنرهای زیبا بود که مرتبط با طراحی صحنه و لباس بود و در سریال «دایی جان ناپلئون» هم در همین بخش کار کردم. آقای تقوایی هم مشوق و هم استاد من بوده اند.

 

شما کاشف استعداد بازیگری برخی ستاره های سینما مانند شهاب حسینی یا پانته آ بهرام هستید. علاقه دارید در آینده از حضور آن ها در آثار خودتان استفاده کنید؟

باید قصه و موقعیت پیش بیاید. بارها هم شده که خواسته ایم با شهاب عزیز کار کنیم ولی شرایط او یا ما جور نشده و همکاری شکل نگرفته. مثلاً در سریال «اغما» یکی از گزینه های اصلی من برای نقش «الیاس»، شهاب حسینی بود که در آن موقع درگیر کار آقای فرهادی بود و نتوانست بیاید.

 

بعد از «میکائیل»، حدود سه سال و نیم است که ملودرام نساخته اید. دلتنگ این ژانر نشده اید؟

چرا. اتفاقاً قصه ای جذاب با نام «خواب زده» در ژانر اجتماعی-ماورائی در دست نگارش داریم که آقای سعید نعمت ا... نویسنده «میکائیل» می نویسند.

 

شما شخصیت کم حاشیه ای دارید و به عنوان یک کارگردان، با خط قرمزهای بی شمار تلویزیون کنار می آیید و در مجموع برای صداوسیما، دردسر ندارید. به نظر می رسد یکی از رموز موفقیت تان، همین رویکرد باشد.

من یاد گرفته ام که سرم در لاک خودم باشد و مطلقاً سراغ حواشی نمی روم چون ممکن است روی کارم تأثیر منفی بگذارد. علاقه ای ندارم و سن وسالم هم ایجاب نمی کند. دایم در حال مطالعه هستم و همین الان هم دو کتاب، از جمله جدیدترین اثر آقای مصطفی مستور را در کیفم دارم و حتی اگر نیم ساعت فرصت کنم، آن ها را مطالعه می کنم. فیلم می بینم و از این که کنار خانواده ام هستم، لذت می برم. با همسر و پسرم زندگی آرامی دارم و دلیلی هم نمی بینم به سراغ حاشیه ها بروم.

 

در این مدت، هیچ وقت وسوسه نشدید جلوی دوربین بروید و بازی کنید؟

نه، می ترسم! به نظرم سخت ترین کار دنیا، بازیگری است. این که شما بتوانید تبدیل به آدم دیگری شوید و شخصیت او را بازسازی کنید، فوق العاده سخت است و استعدادی می خواهد که من در خودم نمی بینم!

 

یعنی از اجرای سکانس بالون هم سخت تر است؟

برای من بله! من می توانم دیگران را در بالون جمع و هدایت کنم ولی واقعاً به عنوان بازیگر در مقابل دوربین رفتن، کاری تخصصی و حرفه ای است و کار من نیست.

 

اگر همین حالا فرصت داشتید و می توانستید در یک ساعت، یک فیلم نامه بنویسید، چه موضوعی را کار می کردید؟

کم توانان ذهنی. درباره کمبودهایی که در جامعه ما برای رسیدگی به این بیماران وجود دارد. درددل هایی با من در این باره می شود و همین امروز هم دوستی که در آسایشگاه بیماران کم توان ذهنی کار می کرد، از من خواست به این موضوع بپردازم. خودم هم دلم می خواهد روی قصه ای درباره این بیماران، نوجوان ها و جوان های کم توان ذهنی کار کنم.

 

چند سؤال شخصی کنم. می دانید خیلی ها فکر می کنند برادر سامان مقدم هستید؟

بله ولی هیچ نسبتی با هم نداریم؛ فقط دوست و همکار هستیم.

 

فرزند دارید؟

یک پسر و دو دختر. دخترهایم فرزند دارند و پسرم سال آخر دبیرستان است.

 

به سینما و تلویزیون علاقه مند نیستند؟

نه، تا الان که تمایلی به این حرفه نداشته اند.

 

به اندازه موهای سرتان، دشمن دارید یا دوست؟

فکر می کنم قاطبه آدم هایی که با من مستقیم یا غیرمستقیم سروکار دارند، بنده و کارهایم را دوست دارند. البته طبیعی است هر آدمی هم تعدادی دشمن، حسود یا مغرض داشته باشد. ولی توجه من بیشتر به نقدهای سالم و سازنده است.

 

پنج سری سریال «پایتخت»، تأکید زیادی روی اخلاق دارد. دغدغه شخصی شماست یا به خاطر قصه و سوژه به سراغ آن رفته اید؟

من سعی کرده ام موضوع خانواده و اخلاق را در همه سریال هایم رعایت کنم. دلیل آن هم تربیت خانوادگی ماست. ما سر سفره پدرومادر بزرگ شده ایم و ادب را یاد گرفته ایم. این که به بزرگ تر، اطرافیان و جامعه احترام بگذاریم تا از آن ها هم احترام ببینیم. خودم هم همیشه در زندگی سعی کرده ام سلامت نفس را رعایت کنم تا اگر در سریال هایم به آن اشاره کردم، نگویند که بهتر است خودت اول رعایت کنی.

 

آقای تنابنده گفتند اگر سری ششم «پایتخت» در کار باشد، احتمالاً شخصیت «بابا پنجعلی» را خواهید کشت. این تصمیم قطعی است؟

نه، یک فکر است. از ما می پرسند چرا «بابا پنجعلی» در قصه، کمرنگ است؟ واقعیت این است که هر آن چه می شد برای او قصه ساخت، ساخته ایم. به اصطلاح تهش را درآورده ایم. از آن طرف هم بالأخره پیرمردی که فراموشی دارد، ازکارافتاده است و دیگران باید کمکش کنند. آقای تنابنده فکر کرد چطور می شود این شخصیت را دوباره اکتیو کرد و برایش موقعیت های جدید طراحی کرد؟ دیدیم بهترین راه این است که «بابا پنجعلی» فوت کند و روحش را در سنین و موقعیت های مختلف مانند جوانی، سربازی، عاشق «لیلا» شدن، بچه دار شدن و... ببینیم. هر از گاهی بیاید و قصه های طنز بامزه ای به ما بدهد.

 

در چند وقت اخیر که حواشی «پایتخت» زیاد شد، پیش آمده بود که از پرسش های حاشیه ای و جنجال ها خسته شوید و بخواهید به متن اثر پرداخته شود؟

بله، دلخور می شدم که ۸۰۰ دقیقه سریال ساخته شده است ولی درباره کلیت اثر صحبتی نمی شود و فقط درباره فلان اتفاق حاشیه ای صحبت می شود. دلم می گرفت. با خودم می گفتم بگذارید سریال از ابتدا تا انتها پخش شود و بعد درباره اش قضاوت کنید. نمی شود که بعد از پخش دو قسمت یک سریال، درباره آن قضاوت شود. در زندگی شخصی هم همین طور است؛ کم صبری و عجله که به نظر می رسد این روزها بیشتر هم شده و در همه عرصه ها هم همین طور است.

 

مردم کم حوصله شده اند و حوصله ندارند که ببینند حرف حساب سیروس مقدم در «پایتخت» چیست و بعد نقدش کنند. زود پیش داوری ها و بهانه جویی ها شروع می شود. به علاوه نقد درست این است که هم جنبه های مثبت را بگویید و هم منفی را. این که ۸۰۰ دقیقه این سریال را رها کنیم و فقط بچسبیم به فلان جمله، یا فلان گفتار یکی از شخصیت ها، کمی دور از انصاف است. اما در مجموع آن قدر مردم در این مدت انرژی مثبت به من داده اند که بی انصافی ها را دفع کرده ام.

 

تنابنده یکی از ۳ رکن «پایتخت» است

سیروس مقدم از معدود کارگردان هایی است که کار با بازیگردان را قبول می کند و حضور او را مانع استقلال کارگردان نمی بیند. از مقدم درباره کار با بازیگردان و مشخصاً محسن تنابنده که بازیگردانی پنج سری «پایتخت» و سریال «علی البدل» را برعهده داشته است، سؤالاتی کردیم. او از حضور بازیگردان دفاع می کند و این مسئولیت را مانند مسئولیت «مدیر هنری»، از الزامات روز سینما و تلویزیون می داند که به سینمای ایران هم راه یافته است. مقدم همچنین از محسن تنابنده، خودش و الهام غفوری به عنوان سه رکن اصلی «پایتخت» نام می برد. آن چه در ادامه می خوانید، صحبت های سیروس مقدم درباره نقش محسن تنابنده در «پایتخت» و تجربه همکاری با او به عنوان بازیگردان است.

 

در سریال «روز حسرت» خانم مهتاب نصیرپور و در «ثریا» خانم حاجیان بازیگردان بودند ولی به شکل جدی و حرفه ای، اولین بازیگردان من، آقای تنابنده بودند.

اگر به تیتراژهای آثار موفق دنیا نگاه کنید، چند مسئولیت هست که تیتر می شود. یکی اش «مدیر هنری» است. ممکن است بگویید خود کارگردان مشخص می کند صحنه، گریم و لباس چطور باشد، پس چه نیازی به مدیر هنری است؟ اما این طور نیست. این ها تخصص هایی هستند که چون مورد نیاز عرصه سینما و تلویزیون بوده اند، کم کم به آن اضافه شده اند. بازیگردان هم همین طور است. او رابط بین کارگردان و اتمسفر نقش آفرینی اثر است. بازیگردان، هارمونی را حفظ می کند، احساسات شخصیت ها را به بازیگر یادآوری و بازی ها را یکدست می کند. به علاوه بازیگرها با حضور بازیگردان، با اعتماد به نفس بهتری بازی می کنند. وظیفه کارگردان هم این است که این بازی ها را با نور، لباس، میزانسن و دکوپاژ خوب، در قاب تصویر نمایش بدهد.

 

«پایتخت» محصول کار فکری یک گروه است. از لحظه ای که نطفه «پایتخت» بسته شده، این گروه، اتاق فکر داشته و با هم جلو رفته اند. مسئولیت های محسن تنابنده هم فراتر از یک نویسنده است؛ چون شخصیت ها را خلق کرده و طبیعتاً اشراف بیشتری به سرنوشت آن ها دارد. اگر «پایتخت» را یک میز سه پایه تصور کنیم، یک پایه اش تنابنده است به خاطر آن که فکر اصلی و طرح قصه متعلق به ایشان است، یکی اش بنده و دیگری هم خانم غفوری تهیه کننده است.

 

ما به لحاظ تولیدی درباره هر آن چه نوشته می شود، صحبت می کنیم. مثلاً محسن می گوید قسمتی می خواهیم بنویسیم که همه اش داخل بالون می گذرد. شدنی است؟ من هم اگر ببینم جذاب است، بدون کمترین فکری می گویم بله! بعد می رویم شرایطش را فراهم می کنیم. تحقیقات می کنیم، بالون می سازیم، خلبان می آوریم و.... مثلاً در سکانسی که نفربر به زیر آب می رود، همه می گفتند نمی شود ولی من و محسن می گفتیم راهی وجود دارد.راهش را هم پیدا کردیم و انجام شد. اتفاقاً زیبا هم از آب درآمد.

 

مصطفی قاسمیان

 

 

khorasannews.com
  • 25
  • 2
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۱۲
غیر قابل انتشار: ۱۵
جدیدترین
قدیمی ترین
سلام فیلم بازی کن بیا نه
وقتی زنده بود که اونجوری رو مخ بیننده بود وای به حال روحش. چه اصراری به بودن پنجعلی دارید. یک نقش بی خلصیت و بدون دیالوگ نباشد بهتر است.
در دوران بیکاری جوانان تحصیلکرده چه کیفی میده که یک نقش بگیری که نه نیاز به از بر کردن دیالوگ باشه و نه اصلا بازی کنی و فقط باز باز راه بره و بگه ناهار نخوردم و کلی هم پول بگیره. مسلما به هیچ وجه حاضر نیست نقش رو بیخیال بشه.و خوشون از خودشون تعریف کنن و بگن مردم پنجعلی را دوست دارند. به والله نه. پنجعلی اعصاب را داغون میکنه . کافیه.
در کل نقش پنجعلی وصله ناجور است. لابد اینبار میخواهند با خاطرات بابا پنجعلی وقت فیلم را هدر دهند و آب به سریال ببندند. مردم اکثرا به خاطر پایتخت یک و دو سه از پایتخت منج و حتی چهار طرفداری کردند وگرنه همه میدانیم پایتخن پنج ضعیفترین و کسل کننده ترین پایتخت بود و بخاطر سوابق دزخشان استاد علیرضا خمسه این نقش را تحمل میکنند و باور کنیم اولا هر کمدین درجه یک و بازیگر دیگری این نقش را قبول نمیکرد و استاد خمسه با قبول این نقش ریسک بزرگی کرد وگرنه مردم هرگز این نقش را دوست ندارند و فقط به خاطر نام استاد خمسه است که این نقش تحمیلی را تحمل کردند آنهم در سریال مرطرفداری بنام پایتخت. خواهشا این نقش را به کل بردارید و نقش بهتری به استاد بدهید چون اصلا در شان ایشان نیست و هر هنر جوی کم سابقه نیز میتوانست این نقش بسیار ساده و کم رنگ ولی همیشگی را بازی کند.بهتر بود از یکی از بازیگران مازندرانی محلی که تعدادشان در تاتر استلن کم هم نیست استفاده میکردید. جطور میشود که در کل پنجگانه عای پایتخت هز یک مازندرانی اصیل استفاده نکردید ؟ مگر راه رفتن به صورت باز باز و گفتن چند کلمه همیشگی و دو یا سه جمله مثل ناهار نخوردم ، بزنم دهنش؟ یا دروغ میگه، و غذا خوردن و خوبیدن نقش دشواری هست که از آقای خمسه استفاده میکنید ؟ بهتر بود این نقش را به یکی از بازیگران محلی میدادید و یک نقش پررنگ مثل بهبود همسر فهیمه را به آقای خمسه.درست است که رحمان و رحیم ساکن مازندران هستند ولی اصالتا گیلانی هستند و در ضمن هیچ دیالوگی نمیگویند تا خودی نشان دهند و با لهجه مازندرانی خود فضای بهتری به محیط دهند. فقط گاهی آواز میخوانند.
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش