شنبه ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۸:۱۱ - ۲۷ مهر ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۷۰۷۰۳۱
رادیو و تلویزیون

اینجا صداوسیماست؛ مال خودمان است،هرکاری بخواهیم می کنیم؛به کسی هم جواب نمی دهیم؛همینه که هست

صداوسیما,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون
روز‌به‌روز به تعداد منتقدان صداوسیما اضافه می‌شود و از خودی تا غیرخودی معتقدند که این رسانه عریض و طویل در کار خود مانده است؛ اما در عوض همه اینها، صداوسیما هم مدام متر و معیارهای جدیدی به انبوه بندهای مرتبط با محدودیت‌ها و ممیزی‌هایش می‌افزاید.

در این مطلب ١٠ پدیده آشنا و در عین حال عجیب را مرور می‌کنیم که افتخار تلویزیونِ خودمان است و بعید است که مشابهش را جای دیگری در دنیا پیدا کنید! روز‌به‌روز به تعداد منتقدان صداوسیما اضافه می‌شود و از خودی تا غیرخودی معتقدند که این رسانه عریض و طویل در کار خود مانده است؛ اما در عوض همه اینها، صداوسیما هم مدام متر و معیارهای جدیدی به انبوه بندهای مرتبط با محدودیت‌ها و ممیزی‌هایش می‌افزاید.

 

صداوسیماچی‌ها دایره خط قرمزشان را آن‌قدر گسترش داده‌اند که حالا یقه هر صحبت، نشانه، چهره و حتی هر جانوری را هم می‌تواند بگیرد. ما با یک جست‌وجوی کوچک به ١٠ موردِ شگفت‌انگیزی رسیدیم که ویژه سیمای ملی است. این ویژگی‌ها مختص تلویزیون ما است و لنگه‌اش را هیچ‌ کجای دنیا نمی‌توان پیدا کرد.

 

بیشتر از «این» قشنگ نباش؛ آفرین

پیکر آدمی و خوش‌چهرگی یکی از دردسرآفرین‌ترین مسائل در صداوسیماست؛ هر چقدر شیک‌تر و قشنگ‌تر، دردسر هم بیشتر. به نظر می‌رسد تلویزیون معیاری برای خوش‌قیافگی در نظر گرفته که هیچ‌کس نباید از این معیار بالاتر بزند. شنیده شده است که برخی در سازمان متخصص از ریخت انداختن‌اند. آنها وظیفه دارند که لباس و گریمی برای مجریان و مدعوین تدارک ببینند که خیال مخاطب جای خاصی نرود. از طرفی پوشیدن آستین کوتاه، شلوار جین و مانتوهای رنگی و شاد معمولا در تلویزیون مجاز نیست. اخیرا بعضی‌ها شورش کرده‌اند و شلوار جین می‌پوشند. اگر فردی به مقابل دوربین دعوت شده باشد که سازمان با او رودربایستی دارد و نمی‌تواند جلویش بایستد، آن‌قدر نماهای بسته خیلی نامربوط یا خیلی دور می‌گیرد که کل برنامه زهرمار بیننده شود؛ ‌ای‌ای‌ای صداوسیما.

 

ممیزی دیجیتالی

ما ایرانی‌ها تنها آدم‌های روی زمین‌ایم که هیچ‌ وقت برنامه و مسابقه‌ای را لایو نمی‌بینیم؛ آن‌ هم در صورتی که گوشه هر تصویری که پخش می‌شود، واژه «زنده» جاخوش کرده است. راستش صداوسیمایی‌ها به خودشان هم اعتماد ندارند، چه برسد به مخاطبی که ما باشیم. ما آن‌قدر آدم‌های خاصی‌ هستیم که دیرتر از تمام دنیا از نتایج مسابقه‌ها باخبر می‌شویم. همین باعث شده که تایم شادی و ناراحتی‌مان با تایم شادی و ناراحتی اهالی دنیا یکی نباشد! در عوض می‌توانیم آن‌قدر تکرار صحنه‌های مسابقه‌های مختلف را ببینیم که آن رقابت را ریشه‌ای هضم کنیم و پایه‌مان قوی شود. این شامل حال مسابقات داخلی هم سال می‌شود؛ در تمام روزهای سال، در تمام سال‌ها و برای چند دهه! فکرش را بکنید.

 

به شما چه اصلا؟

تلویزیون ما که به اسم تنها رسانه رسمی تصویری در سطح کشور حاضر است، به راحتی می‌تواند سلیقه‌های بسیاری را ندیده بگیرد و به سلایق محدود و معدودی از مدیرانش بسنده کند. اینطوری می‌شود که تمام بخش‌های خبری آن با موضع‌گیری پخش می‌شود و کسی را یارای پاسخگویی نیست و اینطوری می‌شود که به راحتی حتی بسیاری از مسئولان سطح بالای فعلی و سابق از فهرست «مورد تاییدها» و قابل پخش‌ها بیرون می‌مانند. آنها کارنامه واقعا درخشانی دارند و توانسته‌اند جمع کثیری که شامل چند رئیس‌جمهوری، رئیس مجلس، وزیر و نماینده مجلس است را از قاب به‌ در کنند.

 

تاریخ؟! اینه که ما می‌گیم

تاریخ در صداوسیما به ‌معنای «روایت وقایع سپری‌شده و احوال گذشتگان نیست» بلکه به ‌معنای «روایت وقایع سپری‌شده و احوال گذشتگان آنطور که ما می‌خواهیم» است. برای همین هم تلویزیون در قُرُق دو سه کارشناس تاریخی چاق و لاغر است. اسم‌های‌شان را همه می‌دانند؛ بگوییم؟

 

پاسخگویی؟ هرگز

مدیران صداوسیما خود را برابر مردم پاسخگو نمی‌دانند، رئیس این سازمان جوابگو نیست و نمی‌شود با او مصاحبه کرد. کشف «عبدالعلی علی‌عسگری» برای یک خبرنگار مثل برنده‌شدن در یکی از مسابقات «ستاره‌مربع، مربع‌ستاره» است؛ همین‌قدر مَحال! نطق سریالی اهالی تلویزیون «بی‌پولی» است اما تا جایی که توانسته‌اند شبکه اضافه کرده‌اند و با کمیت‌اش پُز می‌دهند ولی شما اگر سوالی از مدیر سیما داشته باشید، باید آن را به قیمات واگذار کنید. کسی تا حالا دیده یک رئیس سازمان، جز دفعات اندکی با روزنامه و نشریات خودی، با کسی مصاحبه کند و به سوالی جواب بدهد؟ جل‌الخالق؛ ما که ندیده‌ایم.

 

اینا برامون مهمه سرِ جدت حذف نکن

آنها برای زدودن جشن‌های ملی از حافظه ایرانیان کم نگذاشته‌اند. نوروز را با بازتعریف ارایه دادند و شب چله را هم به‌ناچار و پس از سال‌ها کج‌دار و مریز به رسمیت شناختند؛ اما در این رسانه کسی از مهرگان و تیرگان چیزی نشنیده است. چهارشنبه‌سوری هم شبی است که فقط باید مردم را نصیحت کرد و از خطر برحذر داشت و زخمی نشان داد. سیزده‌بدر هم یعنی روز طبیعت. ماجرا اما ادامه دارد: اهالی تلویزیون حتی رشته‌هایی که در کشور به رسمیت شناخته شده را هم به رسمیت نمی‌شناسند و خبری از پخش بازی‌های‌شان نیست؛ نمونه‌اش رشته ورزشی بوکس. ورزش بانوان؟ حرفش را هم نزنید.

 

«با» فضای‌مجازی، اما «بر» فضای‌مجازی

خوراک بخش قابل توجهی از برنامه‌های تلویزیون از طریق فضای مجازی تأمین می‌شود؛ اما دریغ از یک نقل‌ منبع. درواقع صداوسیماچی‌ها فضای مجازی را «منبع» حساب نمی‌کنند و به راحتی بخشی از خوراک خود را از آن تهیه می‌کنند. تلویزیون هر روز و هر هفته برنامه‌ای علیه فضای مجازی و شبکه‌های مجازی می‌سازد؛ اما برنامه‌سازانش حضور فعالی در این فضا دارند و از همین راه هم تغذیه می‌کنند.

 

مخالف‌درست‌کن!

تلویزیون ایران ید طولایی در پرورش و فراری‌دادنِ آدم‌ها دارد. هر سال چند نفر از آدم‌های این سیستم از گود خارج می‌شوند و با تجربه و اعتباری که طی سال‌ها در این قاب به دست آورده‌اند، آن طرفِ مرزها ارتزاق می‌کنند. توی این اسم‌ها همه‌ جور آدم هست: از سید محمد حسینی بگیر تا فرشید منافی. نمونه داخلی‌اش هم آزاده نامداری است که همین اواخر با دلخوری گفت دیگر کاری با سازمان ندارد. فهرست طولانی است، خیلی از مجری‌ها و برنامه‌سازهای ریز و درشت که می‌توانستند به کشورشان خدمت کنند اما برای‌شان جا نبود.

 

اینهایی که گفتیم، مال خودِ خودِ خودمان است. مال هیچ کشوری در هیچ‌ کجای دنیا نیست. شما می‌توانید با هر کدام از این ١٠ شگفتی به آدم‌های سراسر دنیا پُز بدهید. می‌گویید نه؟ بروید بپرسید

 

ساز و سوز

آلات موسیقی و آدم‌هایی که خِیر سرشان می‌خواهند ساز بزنند، هیچ‌رقمه این اطراف پیدایشان نشود. این‌جور مواقع گل و سنبل و بلبل و همین‌طور تاریکی خیلی به کار می‌آید. البته در برخی استثناها مثل ماده‌گرگِ شهر رُم می‌شود دست به دامان فتوشاپ شد. این یک خط قرمزِ ناموسی برای سیمای جمهوری اسلامی است. برنامه‌سازانِ صداوسیما در این زمینه دکترا دارند؛ آنقدر که می‌توانیم ترنسفرشان کنیم به یک کشور دیگر و با شگردهای خلاقانه در حوزه مخفی‌سازی برایمان ارز بیاورند.

 

همینی که هست؛ مال خودمه

صداوسیماچی‌ها با انحصارشان حال می‌کنند. آنها رقیبی برای عرض‌اندام ندارند و هر گلی که می‌زنند، به سر خودشان زده‌اند! جالب آنجاست که تلویزیون برای پخش مسابقات فوتبال پول نمی‌دهد و پول می‌گیرد؛ یعنی در حالی ‌که همه شبکه‌های دنیا باید بابت پخش مسابقات هیجان‌انگیز فوتبال مبالغ کلانی بپردازند، سیمای ما چون قدرتش زیاد است، پولی نمی‌دهد و در عوض مبلغی برای پخش از بعضی باشگاه‌ها می‌گیرد. شما هم شاخ درآوردید؟ حالا زود است؛ بگذاریدش داخل جیب‌تان تا آخر خیلی مانده.

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 21
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش