مدتی است کشور دچار زمینلرزه شده است. گرچه توقع میرود کشوری که روی گسلهای متعدد قرار گرفته، بیش از سایر کشورها در برابر این بلای طبیعی آماده و مقاوم باشد یا حتی مردمش، هنگام وقوع زلزله، ابتداییترین کارها را بلد باشند، اما آنچه در روزها و هفتههای گذشته بر ایران گذشت، نشان داد نهتنها بناها و ساختمانهای ایران مقاوم نیستند، مردم نیز نمیدانند هنگام زلزله چه واکنشی نشان دهند یا پس از آن چه کارهایی انجام دهند. به این ترتیب، آمادگی مردم به مانورهای نمایشیای منتهی میشود که گاه و بیگاه در برخی مدارس کشور اجرا میشود.
اما گذشته از تبعات اجتماعی و اقتصادی زلزله، آنچه در اینجا میخواهیم بیشتر به آن بپردازیم، تخریبها و تهدیدهایی است که این بلای طبیعی برای آثار تاریخی و آنچه از گذشته برای ما به یادگار مانده است، به دنبال دارد.
کشوری که تاکنون صدها بار دچار زلزلههای ویرانگر شده و آثار شاخص معماری زیادی را طی آن از دست داده است، بعد از صدها سال مسئولان آن هنوز هیچ برنامه و فکری برای مقاومسازی خانهها، بهویژه عمارتهای تاریخیاش، ندارند.
مهمترین اثر تاریخیای که در دوران معاصر تخریب شد ارگ ۲۵۰۰ساله بم بود که پنجم دیماه ۱۳۸۲ بخش اعظمی از آن فروریخت و چند نفر در آن کشته شدند. با زلزله، تاریخی که چندین سده وجود داشت از بین رفت و پس از آن یونسکو ارگ بم و منظر فرهنگی آن را در فهرست آثار جهانی در خطر ثبت کرد و مدتی بعد، با همکاری کارشناسان خارجی مورد تأیید یونسکو، همچون ژاپنیها و ایتالیاییها، تلاش برای مرمت بزرگترین ارگ خشتی جهان آغاز شد و بعد از ۱۴سال همچنان در حال اجراست.
اما چرا مسئولان میراث فرهنگی کشور با علم به وضعیت بحرانی کشور زلزلهخیزی چون ایران نسبت به مقاومسازی بناهای تاریخی و آثار ملی اقدام نمیکنند؟ نخستین نکته این است که تغییر مدیریتها در سازمان میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری کشور و روی کار آمدن مدیرانی که حتی با الفبای میراث و مرمت آشنا نیستند سبب شده آنها اهمیت اختصاص بودجه برای مقاومسازی را باور نداشته باشند و ترجیح دهند بودجه را در جاهایی خرج کنند که به جای اینکه زیربنایی و زیرساختی باشد بیشتر به چشم بیاید تا وقتی از این سازمان رفتند بتوانند آن را بهعنوان رزومه کاری خود نشان دهند؛ رزومهای که برای همه ملموس باشد. نکته بعدی این است: سازمانی که بودجه آن در سال فقط نزدیک به ۸۹۰ میلیارد تومان است، چطور میتواند این همه اثر تاریخی را در تمامی شهرها استحکام بخشد؟ سازمانی که بخش اعظمی از بودجه خود را باید صرف پرداخت دستمزد به پرسنل بیشماری کند که در دولتهای نهم، دهم و یازدهم به آن اضافه شده است و گذشته از ازدیاد پرسنلی که مسئولیت سازمانی هر کدام هم به درستی مشخص نیست یا با هم همپوشانی دارد، توجه به تاریخ،دلسوزی برای میراث فرهنگی و حس هویت و تعلق خاطر در مدیرانش دیده نمی شود.
از مدیرانی که دلسوز میراث فرهنگی بودند و در روزهای ابتدایی شروع به کار این سازمان با دست خالی و البته جیب خالی و گاه با سختیهایی که از نظر بیتوجهی عمومی به میراث فرهنگی وجود داشت،در روزهای سخت هشت سال جنگ تحمیلی برای حفاظت از میراث فرهنگی و بناهای تاریخی تلاش میکردند تا مدیرانی که امروزه بعضا به دنبال رزومه سازی برای خود هستند تا در فرصت مناسب از حیاط خلوت سیاسی که سازمان میراث فرهنگی،صنایع دستی و گردشگری نام دارد به پست ها و جایگاه های بالاتر بپرند، فاصلهای بسیار زیاد وجود دارد. مدیران دلسوز پیشین در جریان دولتهای نهم و دهم خانه نشین و بازنشسته اجباری شدند و جای خود را به افرادی دادند که تنها هدفشان از قرار گرفتن در کسوت مدیریت میراث فرهنگی داشتن پست و مقام بود.
بهراستی اگر در شهری مانند تهران زلزله رخ دهد، علاوه بر تبعات جانی، چه بلایی بر سر گنجینههای ملی کشور میآید؟ موزههایی که همینحالا هم با مشکلات عدیده سازهای و امنیتی روبهرو هستند. برای نمونه، اگر زلزله قدرتمندی در اصفهان بیاید، چند ساختمان در میدان نقشجهان برجای باقی خواهند ماند؟ بعد از گذشت ۱۴ سال از زلزله بم و تخریب ارگ ۲۵۰۰ ساله، آیا وقت آن نرسیده، بنا به اولویت تعیینشده، سالی حداقل یک سازه را در برابر سوانح مقاوم کنیم؟ آیا وقت آن نرسیده است که شناسنامه آثار مخازن را تکمیل و مستندسازی کرده یا حتی نسخ خطی و عکسهای تاریخی را دیجیتال کنیم که اگر خداینکرده اصل آن از بین رفت، محتوایش از بین نرود؟
ای کاش مسئولان میراث فرهنگی کشور، برای نگهداری از آثار تاریخی کشور، از تجربه کشورهای زلزلهخیز دیگری چون ژاپن استفاده میکردند تا هنگام وقوع زلزله آسیب و ضرر و زیانها به حداقل برسد. از طرف دیگر، موزهها و مواریث تاریخی باید برای رویارویی با سوانح طبیعی دیگری چون سیل و طوفان نیز آماده باشند.
مرجان حاجی رحیمی
- 19
- 5