روز ۲۳ آبان پژوهشکده تاریخ اسلام با همکاری پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نشستی را در رابطه با بررسی تاریخ آموزش نوین در جهان اسلام برگزار کرد. دکتر علیرضا ملایی توانی بهعنوان یکی از سخنرانان این نشست کوشید با بازخوانی عملکرد و تاثیرات دارالفنون، به بررسی کژکارکردهای این نهاد و دلایل این امر، خدمات آن به فرآیند آموزش در ایران و نقش دانشآموختگان این مدرسه در تحولات اجتماعی بپردازد. وی عمدتا این ضعفها را محصول بیارتباطی این نهاد با بستر تاریخی که بر آن سوار شده بود، میدانست. آنچه در ادامه میآید دیدگاههای این استاد تاریخ در رابطه با خدماتی است که دارالفنون در بستر تاریخ ایران انجام داده است.
«اگرچه دارالفنون در مواردی نتوانست کارویژهها و اهدافی که از آن انتظار میرفت را انجام دهد، اما این امر اصلا به این معنا نیست که دارالفنون یک نهاد بیخاصیت بوده است. تنها به لحاظ علمی به دلیل شرایط خاصی که جامعه ما داشت و شرایطی که آموزشهای مدرن داشتند و نسبتی که نمیتوانست با اقتضائات جامعه ایران برقرار کند، نمیتوانست در راه تولید علم و انتقال دانش به ایران بهصورت موثر عمل کند اما در عرصه اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران آثار بسیاری برجای گذاشت که قابل انکار نیست. نخستین اثر این امر که آدمیت نیز به آن اشاره دارد، این بود که موجب تحول عقلانی در جامعه ایران شد، همچنین شاخهها و دانشهای جدید را در ایران گسترش داد. دانش آموختگان این نهاد به دفاع از اصلاحات در شرایط و تنگناهای سیاسی و اجتماعیبرخاستند.
آنها موجبات ترجمه بسیاری از دانشهای جدید، آثار و متون علمی نوین را به ایران فراهم کردند و ما از این جهت توانستیم، بخشی از دانشهای جدید را با فاصله در ایران داشته باشیم. البته این امر پیامدهای زیادی در واژهسازی و مفهومسازی در ایران داشت. سوم آنکه به تربیت یک نسلی از روشنفکران تاثیرگذار در جامعه ایران انجامید. اگر ما حساب کنیم در دوره ۵۶ ساله از تاسیس دارالفنون (۱۲۶۸) تا ۱۳۲۴ه.ق که انقلاب مشروطه رخ داد، بهطور متوسط سالانه ۱۰۰ نفر در این مدرسه تحصیل کرده باشند، حدود ۵ هزار نفر از آنجا فارغالتحصیل شدهاند.
در آثار دوره مشروطه میخوانیم که در ایران یک جمع فرهیخته در حدود ۳۰۰۰ نفر وجود داشت و همین جمعیت بودند که مفاهیم جدید را درک میکردند و انتقال میدادند. در تحصن باغ سفارت انگلیس نیز شاهد هستیم که گفته میشود شاگردان مدرسه به متحصنین آموزش میدادند و اینها همان شاگردان مدرسه علوم سیاسی و مدرسهدارالفنون بودند. نکته بعد آن است که زمینه برای اصلاحات آموزشی گستردهتر و حرکت به سمت مدرسهسازی جدید، انجمن معارف و توسعه مدارس نوین در سطوح پایینتر به همت همین دانشآموزان ایجاد شد.
کار بعدی گسترش روزنامهها، ترجمهها، نگارش مطالب انتقادی و...هم از آثاری بود که از همین گروه ساطع شد و بعد بسیاری از مجریان برنامههای نوسازی ایران کسانی بودند که از درون همین دارالفنون تربیت شدند، برآمدند و به ایفای نقشهای تاریخی پرداختند و با تحجر و استبداد و موهومات مقابله کردند و بستر نظری و عملی را برای پیشبرد اصلاحات در ایران فراهم کردند. آنچنان که در صحنه سیاسی ایران هم شکافهای بزرگی ایجاد کردند که زمینه برای ظهور نخبگان اصلاحطلب در درون سیستم و بیرون از آن فراهم شد. نکته دیگر آنکه دارالفنون یک نظام اجتماعی را در ایران شکل داد یعنی وضعیتی که ما طی آن شاهد نهادی به نام دارالفنون، شامل محصلان، معلمان، فارغالتحصیلان، مترجمان، محققان، نظام اداری و... بودیم و به این ترتیب یک نظام اجتماعی شکل گرفت که توانست در تحولات دوران مشروطه و پس از آن موثر باشد.»
- 14
- 4