جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
کد مقاله: ۹۷۰۲۰۰۰۳۹

سیمین جلال این خانه بود

سیمین دانشور,جلال آل احمد,خانه موزه جلال و سیمین

گریه نکن خواهرم. در خانه‌‌ات درختی خواهد رویید و درخت‌‌هایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت... و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درخت‌‌ها از باد خواهند پرسید: در راه که می‌آمدی سحر را ندیدی؟... در این دنیا همه چیز دست خود آدم است؛ حتی عشق، حتی جنون، حتی ترس.آدمیزاد می‌تواند اگر بخواهد کوه‌ها را جا به جا کند، می‌تواند آب‌ها را بخشکاند، می‌تواند چرخ و فلک را به هم بریزد. آدمیزاد حکایتی است. می‌تواند همه جور حکایتی باشد؛ حکایت شیرین، حکایت تلخ، حکایت زشت وحکایت پهلوانی ... بدن آدمیزاد شکننده است اما هیچ نیرویی در این دنیا به قدرت نیروی روحی او نمی‌رسد؛ به شرطی که اراده و وقوف داشته باشد...!

سووشون

سایه آفتاب ازپشت ابرهای خاکستری صبحگاهی روی زمینی که از نم باران دمِ صبح همچنان تَر است، افتاده و من سربالایی دزاشیب را با همکارعکاسم طی می‌کنم. خیابان دزاشیب را می‌روم تا می‌رسم به سربالایی خیابان رهبری. اینجا یکی از قدیمی‌ترین محله‌های تهران است که با تمام ساخت وسازهای بی‌رویه همچنان بافت قدیم خود را حفظ کرده؛ درخت‌ها بلندند و خانه‌ها هنوز آنچنان که درجای جای شهر می‌بینیم، مدرن نشده‌اند.کنارهم، لم داده‌اند زیر سایه درختان. نفس عمیقی می‌کشم و با خودم فکر می‌کنم امروز چه روزی است... !

یک روز ازسالروزتولد «سیمین دانشور» گذشته و در کوچه‌ای قدم می‌زنم که به خانه‌اش منتهی می‌شود؛ خانه‌ای بنا شده در ۱۳۳۰که خاطرات دو تن از مهم‌ترین نویسندگان و روشنفکران معاصر ایران را درخود جای داده است. محله ای آرام و خلوت با درخت‌هایی کهنسال که جلال وسیمین را خوب به خاطر دارند و ای کاش زبان‌شان بود که سخن بگویند از آن روزها؛ روزهایی که جلال آجرهای این خانه را با دست‌های خود می‌چیده است.

«سیمین دانشور» و« جلال آل احمد » زوج تاثیرگذاري در ادبیات و سیاست بودند و امروز به همت جمعی از مسئولان و علاقه‌مندان خانه آن‌ها و فضاهای شخصی‌شان، آشپزخانه، اتاق کارواتاق مطالعه‌شان برای ما قابل مشاهده است.همه مایی که شاید امروز از«سووشون» گذشته باشیم با اين حال همچنان آقا یوسف‌ها و زری خانم‌هایی را اطراف‌مان می‌بینیم و به یاد سیمین می‌افتیم وبه یاد سووشونش. با همین فکرهاست که قدم در خانه‌اش می‌گذارم؛ خانه‌اي که بوی زندگی می‌دهد.

پشت در چوبی، پالتو و روسری یشمی رنگش به چوب لباسی آویخته شده و روبه روی در،میز بلندی است که تلفن و دفترچه تلفن را روی آن قرار داده‌اند. پس از آن به اتاق بزرگي می‌پیچم که پذیرایی خانه است با مبلمانی سبز رنگ.مریم‌ها در گلدان شیشه‌ای عطرشان را پخش می‌کنند؛ چنانکه گویی کسانی در خانه نفس می‌کشند و ما نيز ميهمان‌هايي هستيم که آمده‌ایم برای دیدار سیمین دانشور و جلال آل احمد، با آن کلاه کج.

بعد از راهروی کوچکي به اتاق مطالعه جلال می‌رسیم که به نیم طبقه‌اي ختم می‌شود و در نهايت تندیس زیبايي از جلال که مشغول مطالعه است، نگا‌ه‌مان را درگير مي‌كند. این اتاق کوچک با دری بزرگ، رو به حیاط زیبايي گشوده می‌شود؛ حیاطی پر از شمعدانی‌های رنگارنگ و نيز حوض آب کوچکي با ماهی‌های قرمز و هندوانه‌اي که درآن در حال خنک شدن است. خوشبختانه مرمت و بازسازی خانه به گونه ای است که می‌توان در آن احساس زنده بودن کرد؛ همان‌طور که جلال زنده است و سیمین زنده است.

در اولین اتاق خانه، تندیسی را از سیمین می‌بینیم؛ با یک روسری سفید نشسته بر یک صندلی چوبی و به جایی خیره است. او به چه چیز فکر می‌کند؟ شايد به آشنایی‌اش با جلال که داستانش را از زبان خواهرش شنیده‌ایم:«ما عید رفته بودیم اصفهان؛ در اتوبوسی که می‌خواستیم با آن به تهران برگردیم، آقایی صندلی کنارش را به خانم سیمین تعارف کرد. آن دو کنار هم نشستند. بعد آمدیم خانه. صبح دیدم خانم سیمین دارند آماده می‌شوند که بروند بیرون. من هم می‌خواستم بروم خرید. وقتی در را باز کردم، دیدم آقای آل‌احمد مقابل در ایستاده‌است. نگو این‌ها روز قبل قرار مدارشان را گذاشته‌اند. روز نهم آشنایی‌شان هم قرار عقد گذاشتند. بعد همه را دعوت کردیم و در مراسم‌شان، فامیل و همه نویسندگان بودند. صادق هدایت هم بود. بعد آن‌ها خانه‌ای اجاره کردند و رفتند سر زندگی‌شان».

اما شخصیت سیمین هرگز به همسر جلال بودن ختم نشد.اوباآثارخود که برخی ازآن‌ها مانند«سووشون» به ده‌ها زبان ترجمه شده است،سهم مهمی در معرفی ادبیات معاصر ایران گذاشت.همچنین سیمین علاوه بر یک چهره ادبی، كسی بود که سال‌ها برای حقوق زنان جنگید و خود نیز با تمام عشقی که به جلال داشت، هرگز زیر سایه او زیست نکرد و شخصیتش همواره مستقل از همسرش بود و هست. البته برای خارج شدن از زیر سایه مردی مانند جلال آل احمد که هنوز هم یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان و روشنفکران معاصر محسوب می‌شود، تلاش بسیاري نیاز بود و سیمین به راستی کوشید.

او با مجموعه داستان «آتش‌خاموش» خود را به عنوان اولین زن دا

ستان نویس ایران معرفی کرد و به اصطلاح توانست راه را برای همنوعان خود هموار کند. در ۱۳۲۸از دانشگاه تهران با مدرک دکتری فارغ التحصیل شد.سپس در شهریور۱۳۳۱ با دریافت بورسيه تحصیلی از موسسه فولبرایت به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و در آنجا یک سال در رشته زیبایی‌شناسی تحصیل کرد. وی در این دانشگاه نزد «والاس استنگر» داستان‌نویسی و نزد «فیل پریک» نمایشنامه‌نویسی را آموخت. در این مدت دو داستان کوتاه که دانشور به زبان انگلیسی نوشته بود، در ایالات متحده به چاپ رسيد. پس از بازگشتن به ایران، در هنرستان هنرهای زیبا به تدریس پرداخت تا اینکه در ۱۳۳۸ استاد دانشگاه تهران در رشته باستان‌شناسی و تاریخ هنر شد.

اندکی پیش از مرگ آل‌احمد در ۱۳۴۸، رمان سووشون را منتشر کرد که از جمله پرفروش‌ترین رمان‌های معاصر است. در ۱۳۵۸ از دانشگاه تهران بازنشسته شد. مهم‌ترین اثر او رمان سووشون است که به ۱۷ زبان ترجمه شده و درباره رخدادهای زمان رضاشاه است.

همین‌طور که به تندیس خیره شده‌ام، فکر می‌کنم آیا او به راستی مرده است؟ در۸۶ سالگی و پس از طی یک دوره بیماری سخت؟ اما سیمین دانشورزنده است؛ در این خانه زنده است و در کتابخانه‌های ما. این خانه موزه، با تمام شور زندگی که در خود دارد، می‌تواند ما را به سال‌هایی ببرد که جلال، پاتوق‌های فرهنگی در آن برگزار می‌کرد. زمانی که بسیاری از نویسندگان و روشنفکران عصر در حیاط دلباز خانه گرد هم می آمدند و سخن می‌گفتند. افتتاح این خانه موزه در آغاز سال ۹۷، خبر خوشی بود.

دیدار با خانم همسایه سیمین بانو

تندیس سیمین را با افکارش تنها می‌گذارم و به حیاط بزرگ و پرگل می‌روم و نفس می‌کشم. آنجاخانم مسنی را می بینم با چشمانی اشک بار که به در آب انبار خانه خیره شده است. اندام نحیفش می‌لرزد؛ دست روی شانه اش می گذارم که می‌گوید: «خدا رحمت کند خانم سیمین را. شوهرش، آقا جلال را». در اولین روز افتتاحیه آمده تا به خانه همسایه سابقش سر بزند. می‌گویم: «زیاد با هم رفت و آمد داشتید؟» اشکش را با گوشه شال سبزرنگش پاک می‌کند و می‌گوید: «زیاد. تنها بود. به من می‌گفت بیا پیشم، می‌گفتم بچه ها را چه کنم. می‌گفت بیاورشان اینجا.

بچه‌ها را خیلی دوست داشت. این خانه را خوب به خاطر دارم. چه خوب که موزه اش کردند».چشمانش باز پر از اشک شد و رو به کارکنان موزه گفت: «خدا خیرتان بدهد. چه کاری کردید.خدا خیرتان بدهد». خانه را زود ترک کرد. می‌گفت یک روز دیگر می‌آید که طبقه بالا را هم ببیند، می‌ترسد بچه‌ها از خانه بروند؛کلید هم نداشت. اما انگار نمی‌توانست از خانه دل بکند. باز هم چند بار دیگر به دیوارها دست کشید و جلوی در گفت:«خدا رحمت کند خانم سیمین را، شوهرش، آقا جلال را».

این خانه زنده است

این خانه پس از سال‌ها کشمکش، سرانجام در عصر روز شنبه (هشتم اردیبهشت)، با حضور جمعی از اهالی فرهنگ و هنر و مسئولان فرهنگی افتتاح شد. محمدجواد حق‌شناس، جعفر رحمان‌زاده، سمیع‌ا... حسینی مکارم، عبدا... انوار، احمد مسجدجامعی و غلامعلی حداد عادل همراه بود. سیدرضا صالحی امیری، علی‌اکبر اشعری، محمود دعایی، فاطمه راکعی و احمد مازنی نيز از حاضران در این مراسم بودند.

جعفر رحمان‌زاده (مدیرعامل شرکت توسعه فضای فرهنگی شهرداری تهران) در مراسم افتتاحیه این خانه موزه بیان کرده است: «خانه مشاهیر در این سال‌ها خریداری و مرمت شده است. به نظرم این خانه ویژگی و تفاوتي دارد که آن را از دیگر بناها متمایز می‌کند. این خانه از آغاز (نقشه ساخت تا اتمام ساخت خانه) زیر نظر جلال آل‌احمد بود و او با دست خود سنگ‌های این خانه را ‌تراشیده است. حتی در نامه‌هایی که به سیمین نوشته، از جراحت دست خود و مشکلاتی که پیش آمده، گفته است».

همچنین سیدعبدا... انوار( فرهنگ‌شناس و دوست جلال آل احمد) درباره این خانه گفته است: « من و جلال در ۱۳۲۱ با هم وارد دانش‌سرای عالی شدیم. من در شعبه ریاضی دانش‌سرا بودم و جلال در شعبه ادبیات فارسی. آن زمان مانند حالا نبود که مدرک‌گرایی باشد؛ نسبت به درس سختگیری می‌کردند. ما آنجا یک انجمن ادبی داشتیم که در آن با جلال آل احمد آشنا شدم. این رفاقت سال‌ها طول کشید. زمانی که در ۱۳۳۰ سیمین دانشور بورسيه گرفت و به آمریکا رفت، جلال در خانه ما ساکن شد و تصمیم گرفت زمینی که در شمیران داشت را تبدیل به یک خانه کند. آن زمان من سه هزار تومان به او قرض دادم و او نیز هزار تومان داشت. کل بنای این خانه با پنج‌هزار تومان ساخته شد که هزار تومان آن قرض بود. این خانه ابتدا سه اتاق و یک آشپزخانه داشت و چند سال بعد جلال یک حمام برای آن ساخت».

خانه موزه جلال و سیمین نباید مختص یک گروه خاص باشد

پوریا سوری (فعال فرهنگی) در گفت‌وگو با روزنامه قانون از مراحل مرمت و بازسازی خانه سیمین و جلال می‌گوید. او اعتقاد دارد این خانه یکی از بهترین خانه موزه‌هایی به شمار مي‌رود که تاکنون افتتاح شده است. این فعال فرهنگی می‌گوید: ما اسفند سال۹۶ عزم‌مان را جزم کردیم که این اتفاق رخ دهد. شرکت توسعه فضاهای فرهنگی، کار مرمت را به اتمام رساند و سازمان هنری و فرهنگی شهرداری می‌خواست کار چیدمان را انجام دهد اما به کندی پیش می‌رفت. به دلیل فشرده بودن کار، نتوانستیم در اسفند خانه را افتتاح کنیم.

دوستان در شرکت توسعه فضای فرهنگی شهرداری تهران لیستی از اقداماتی که باید انجام می‌شد تهیه کردند و کار را به صورت شبانه روزی آغاز کردیم. فیلم‌های قدیمي خانه مورد بازبینی قرار گرفت و همکاران ما جلسات متعددی با ویکتوریا دانشور و بعضی هنرمندانی داشتند که آن دوران در خانه رفت و آمد می‌کردند و با این کار، شمایلی از خانه ( در زمانی که خانم دانشور زنده بود) برای‌مان حاصل شد.

او ادامه می‌دهد: یک سری اشیا آرشیو، دسته بندی و شماره‌گذاری شده بودند؛ بخشي ازکارها نيز از روی عکس‌هایی که موجود بود، پیش رفت. در مرحله بعد دیدیم که یک سری اشیا از بین رفته یا آسیب دیده‌اند و امکان استفاده مجدد از آن‌ها نبود؛ بنابراین سعی کردیم از روی عکس‌ها و فیلم‌های موجود، مشابه آن اشیا را خریداری کنیم. خانم ویکتوریا دانشور در آخرین مرحله لطف کردند و حلقه سیمین و جلال و یک سری از آلبوم‌های خصوصی آنان را در اختیار ما قرار دارند؛ همه این اسناد اسکن شد. تندیس‌های سیمین و جلال ساخته شد و روح زندگی و شمایل آن‌ها را به خانه بازگرداند. از روی مراحل بازسازیِ آنجا کلیپ هایی تهیه شدکه قرار است در آب انبار خانه به نمایش دربیایند. تمامي وسایل شخصی خانم دانشور از جمله کفش‌ها، قلم‌ها و عینک‌ها حفظ شده‌اند. با این اقدامات، خانه‌موزه جلال و سیمین یک خانه‌موزه نمونه و به آن چیزی که اهالی میراث اعتقاد دارند نزدیک شد.

سوری در خصوص رفت و آمد اهل ادب به این خانه پیشنهاد جالبی را مطرح می‌کند. او معتقد است باید کاری کرد که درِ این خانه به روی همه گشوده باشد و مانند خانه شاعران، مختص یک گروه خاص نباشد. او می‌گوید: جلال و سیمین علاقه داشتند این خانه محل رفت و آمد داستان‌نویسان شود؛ اکنون هم این پیشنهاد وجود دارد اما مساله این است که اینجا محل رفت و آمد همه نویسندگان باشد. نباید وضعیت به گونه‌ای پیش رود که عده‌ای از خانه حذف شوند. خانه شاعران سال‌هاست به عنوان انجمن شاعران ایران نام‌گذاری شده اما آنجا رنگ و بویی از خانه شاعران ندارد. در يك دوره کوتاه، شاعرانی نظیر شمس لنگرودی و احمد پوری در آن رفت و آمد داشتند که آن دوره خيلي زود سرآمد و بعد از آن در اختیار یک گروه خاص قرار گرفت. آنجا ملکي بزرگ با دسترسی آسان است اما در اختیار یک گروه خاص.

این اتفاق می‌تواند برای خانه سیمین و جلال تهدید باشد که آنجا نيز به سرنوشت خانه شاعران دچار شود.سوری اضافه می‌کند:کار را باید به جوانان و انجمن‌های صنفی بسپاریم نه انجمن‌هایی که زیرمجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد یا حوزه هنری هستند. جلساتی که در این خانه موزه برگزار می‌شود، باید برای انجمن‌هایی باشد که رابطه حاکمیتی ندارند و به شکل صنفی اداره می‌شوند و کارشان داستان نویسی است و شهرداری نيز بتواند نظارت معمول خود را داشته باشد.

خانه نیما را دریابیم

درفاصله چند متری از خانه موزه سیمین و جلال، خانه پدر شعر نو ایران، نیما یوشیج قرار دارد اما هنوز برای آن فکری نشده است. این مطالبه‌ای است که اهالی فرهنگ و هنر سال‌ها در پي‌اش بوده و هستند. خوشبختانه افتتاح خانه موزه سیمین و جلال، باعث شد توجه مسئولان به خانه نیما یوشیج هم بیشتر شود. در مراسم افتتاحیه، سرپرست شهرداری تهران بیان کرده است: «خرید، مرمت و بازسازی خانه‌ها در تهران یکی از برنامه‌ها و اولویت‌های شهرداری تهران است. در آینده نزدیک خانه نیما یوشیج را خریداری می‌کنیم. بودجه خرید این خانه تامین شده است و به محض خریداری مرحله مرمت، احیا و حفاظت خانه شروع خواهد شد.تهران مشاهیر بسیاری دارد. می‌خواهیم اين شهر علاوه بر پایتخت اداری کشور به پایتخت ادبی وهنری نيز تبدیل شود».

این خبر خوبی برای اهالی فرهنگ وهنراست واگرکارمرمت وبازسازی خانه موزه نیما یوشیج نیز آغاز شود،می‌توان گفت سال ۹۷، سال مثبتی برای ادبیات است. این دو خانه موزه در کنار يكديگرمی‌توانند محله‌اي ادبی و فرهنگی را به وجود بیاورند و علاوه‌بر نویسندگانی که در خانه‌موزه سیمین و جلال گرد هم می‌آیند، شاعران نیز می‌توانند از فضای خانه نیما استفاده کنند.

از خانه بیرون می آیم. کوچه را نگاه می کنم و خانه های قدیمی را که هنوز بازسازی نشده‌اند، هنوز آپارتمان نیستند و هنوز اینجا درختان نفس می‌کشند و باد بهار است که می‌پیچد میان شاخه و برگ‌شان. فکر می‌کنم سیمین چند بار در تنهایی‌اش به این درخت‌ها نگاه کرده است؟ چند بار آنان را دوست داشته است؟ زمستان‌ها که برف می‌پوشاندشان یا پاییز که زردها و نارنجی‌ها مخلوط می‌شدند! سیمین چند بار و از چه چیزهایی دلگیر بوده و از پنجره اتاق کارش به شاخه و برگ‌ها نگاه کرده که باد می‌پیچد میان‌شان... اینجا، تجریش، دزاشیب، خیابان رهبري، بن بست ارض، پلاک یک. خانه موزه سیمین وجلال. تاسیس ۱۳۳۲. مرمت و بازسازی ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶ . دور می‌شوم و فكر تندیس غرق در خیال سیمین رهایم نمی‌کند.

میرا قربانی فر- نوا ذاکری

ghanoondaily.ir
  • 11
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه

انواع ضرب المثل درباره شتر در این مقاله از سرپوش به بررسی انواع ضرب المثل درباره شتر می‌پردازیم. ضرب المثل‌های مرتبط با شتر در فرهنگها به عنوان نمادهایی از صبر، قوت، و استقامت معنا یافته‌اند. این مقاله به تفسیر معانی و کاربردهای مختلف ضرب المثل‌هایی که درباره شتر به کار می‌روند، می‌پردازد.

...[ادامه]
ویژه سرپوش