شنبه ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۱:۵۴ - ۰۳ اسفند ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۲۰۰۵۴۹
فرهنگ و رسانه

روزنامه بايد دوباره به روزنامه‌نگاران برگردد

محمد قوچانی,اخبار فرهنگی,خبرهای فرهنگی,رسانه

هر چند سال يك‌بار محمد قوچاني همراه با يك روزنامه تازه به دكه‌هاي مطبوعات مي‌آيد و هر بار دست‌كم آنهايي كه هنوز اهل روزنامه‌ خواندن هستند، به سراغ اين روزنامه جدي مي‌روند تا ببينند سردبيري كه نام روزنامه‌هاي مردم امروز، آسمان، هم‌ميهن، شهروند امروز و شرق را در كارنامه‌اش دارد، اين‌بار قرار است كدام محصول كاغذي را به دست مخاطبان بدهد.

 

قوچاني كه از سال‌هاي پس از دوم خرداد ٧٦ توانست نامش را در دنياي مطبوعات مطرح كند حالا چند وقتي است كه با روزنامه تازه‌اي به دكه‌ها برگشته، «سازندگي» با شعار «نخستين مجله بامدادي ايران» شروع به كار كرده است. اين‌بار در صفحه روزنامه زنده است نوبت به سردبير اين روزنامه تازه‌نفس رسيد تا نگاهي داشته باشد به آنچه در اين سال‌ها بر روزنامه‌ها و مخاطبان‌شان گذشته است و بگويد كه آيا تولد يك روزنامه تازه، شوق خريدن و خواندن را در مخاطبان دامن مي‌زند يا نه.

 

شما هر چند سال يك‌بار با روزنامه‌اي جديد موجي را ايجاد مي‌كنيد كه اميد آن را مي‌دهد كه وضعيت دكه‌هاي روزنامه‌فروشي تكاني بخورد. حالا كه سازندگي وارد دنياي مطبوعات شده فكر مي‌كنيد آن شور و اشتياقي كه قبل‌تر مثلا با ورود مردم امروز، آسمان، هم‌ميهن و... ايجاد مي‌شد هنوز پابرجاست؟ چقدر ورود روزنامه تازه مي‌تواند اشتياق خريد به روزنامه را در مخاطبان ايجاد كند؟

واقعيتش اين است كه آمدن يك روزنامه تازه به لحاظ خبري ممكن است موجي ايجاد كند اما موضوع مهم تداوم و پيگيري است. من البته فكر مي‌كنم در حال حاضر مشكل اصلي مطبوعات است. آنچه ما اين روزها با آن درگيريم هم همين است، يعني مطالبه زيادي براي روزنامه وجود دارد (نمي‌خواهم اغراق كنم، منظورم مطالبه در حد معقول و طبيعي است) اما به نظر مي‌رسد روزنامه به سختي ممكن است به دست مردم برسد.

 

چه ايرادي هست كه تا اين اندازه تاثيرگذار است؟

متاسفانه سه اتفاق مي‌افتد. يكي در مورد شبكه‌هاي توزيع بزرگي است كه در سطح كشور وجود دارد و تعدادشان محدود است. شما انتخاب گسترده‌اي در اين حوزه نداريد، خيلي از اين شبكه‌ها جمع شده‌اند، ادغام شده‌اند و كار سخت شده. نكته ديگر اين است كه دكه‌ها پديده‌هاي عجيبي در بحث توزيع مطبوعات هستند، يعني آخرين اولويت‌شان فروش مطبوعات است. موضوع سوم هم تعداد بسيار زياد مطبوعات است.

 

به قول مدير يكي از همين سيستم‌هاي توزيع، هيچ كجاي دنيا اين تعداد نشريه روزانه در پايتختش منتشر نمي‌شود. دكه‌ها آنقدر شلوغ و نابسامان هستند كه ممكن است روزنامه شما در اين شلوغي گم شود. جدا از اينكه مي‌شود به خود مطبوعات در مورد نوع توليد محتوا ايراد گرفت يا از مردم انتقاد كرد كه چرا ديگر به كاغذ آنقدر بها نمي‌دهند، من مساله اصلي را مشكل در رساندن نشريه به دست مخاطب مي‌دانم.

 

در كشورهاي ديگر سيستم پست و توزيع خانه به خانه آنقدر قوي است كه دست كم نيمي از تيراژ اغلب مطبوعات از طريق اشتراك‌هاي رسمي و غيررسمي به دست مردم مي‌رسد. ما خودمان هم كه در دهه ٦٠ روزنامه‌خوان بوديم، روزنامه را هر روز دم در خانه تحويل مي‌گرفتيم. الان مردم خيلي لطف مي‌كنند كه با اين هواي آلوده، با اين ترافيك بد و با اين وقت كم براي خريد روزنامه به سراغ دكه‌ها مي‌روند. هفته پيش در تهران باران باريد، همين باران به راحتي مي‌تواند مطبوعات را براي يك هفته نااميد كند. عرض من اين است كه جداي از مشكلات فرهنگي، مشكلات اجرايي خيلي در مطبوعات جدي‌تر است.

 

فكر مي‌كنيد مي‌شود برگشت به همان سيستم اشتراك و توزيع پستي؟

ما بنيان‌گذاران پست در جهان بوديم ولي الان بدترين شيوه پست را خودمان داريم. به نظرم به راحتي مي‌توانيم به سيستم توزيع از طريق اشتراك برگرديم. ببينيد در مورد تاكسي در هيچ‌جا، شيوه اين نيست كه در جايي منتظر بمانيد تا يك ماشين پر شود و مسافر بزند و بعد راه بيفتد، خب يكسري جوان‌ها نشستند، فكر كردند استارت‌آپ راه انداختند و نتيجه‌اش راه‌اندازي تپسي و اسنپ و... شد. متاسفانه در سيستم مطبوعات كسي اصلا به اين موضوع فكر نمي‌كند.

 

به نظرم همان سيستم‌هاي توزيع كه گفتم بايد همتي بكنند، بنشينند و راه‌حلي براي اين موضوع پيدا كنند. مشكل از همين مسائل اجرايي است و گرنه در كشورهايي كه خودشان مبدع شبكه‌هاي اجتماعي بوده‌اند هم مطبوعات‌شان به اندازه ما ضربه نخورده است. ممكن است ما يك بخشي از آسيب ديدن مطبوعات را در مشكلات سياسي ببينيم كه خب مثلا در كشورهاي ديگر تا اين حد سانسور وجود ندارد، يك بخشي هم به مسائل فرهنگي برمي‌گردد يعني عادات مطالعه و روزنامه‌خواني و توليد محتواي روزنامه‌ها اما يك بخشي هم كه به نظرم خيلي عمده است موضوع توزيع و رساندن مطبوعات به دست مخاطب است.

 

به فضاي مجازي و شبكه‌هاي اجتماعي اشاره كرديد. بله كشورهايي كه استفاده از شبكه‌هاي اجتماعي از آنجا آغاز شد در حوزه مطبوعات به اندازه ما مشكل ندارند اما به هر حال اين سوال مطرح است كه وقتي آن كارشناساني كه تحليل و يادداشت به مطبوعات مي‌دادند حالا خودشان صاحب كانال تلگرامي هستند و ساير اخبار هم به سرعت دست به دست مي‌چرخد، چرا مردم بايد با اين حجم از مطلب رايگاني كه در دسترس دارند روزنامه بخرند؟

 

براي مردم كه نمي‌توانيم خيلي تعيين تكليف كنيم اما ما به عنوان توليدكننده مطبوعات بايد هرازگاهي دست به بازسازي و بازتوليد خودمان بزنيم. من چند سال پيش، قبل از اينكه شبكه‌هاي اجتماعي اينقدر فراگير شوند مطلبي خواندم در مورد اينكه در دنيا روزنامه‌ها دارند به سمت هفته‌نامه شدن، هفته‌نامه‌ها به سمت ماهنامه شدن و ماهنامه‌ها به سمت فصلنامه‌شدن مي‌روند. اين تغيير فقط يك تغيير فرمي نيست، يك تغيير محتوايي جدي است. اگر پديده‌اي به اسم خبر و حتي نظرهاي آني و فوري را كه جديدا بلافاصله پس از هر اتفاقي در قالب تحليل منتشر مي‌شوند، كنار بگذاريد فكر مي‌كنم كه ما يك وظيفه‌اي داريم و بايد تعريف جديدي براي خودمان پيدا كنيم. با همين ايده بود كه من روزنامه سازندگي را شروع كردم.

 

آن موقعي كه روزنامه شرق را منتشر مي‌كرديم مي‌گفتيم كه ما يك روزنامه حرفه‌اي و فراگير هستيم كه قرار است همه آدم‌ها را در آن پوشش دهيم. به همين دليل ستون سرمقاله امروز در اختيار يك فرد بود و فردا در اختيار فردي ديگر و اين آدم‌ها گاهي با ديدگاه‌هاي بسيار متفاوت و حتي متضاد سرمقاله مي‌نوشتند در حالي كه سرمقاله در تعريف كلاسيكش بيانگر موضع و ديدگاه آن روزنامه بود.

 

خب ما بنا به ضرورت آن زمان كه اواخر دوران اصلاحات بود و مي‌خواستيم باري را به دوش بگيريم تا يك فضاي تفاهم ملي را در روزنامه به وجود آوريم آن كار را بر عهده گرفتيم. حالا اين كار آنقدر گسترش پيدا كرده كه تقريبا هيچ روزنامه‌اي از روزنامه‌هاي ديگر تمايز و تفاوتي ندارد، به جز دسته‌بندي كلي روزنامه‌هاي اصولگرا/ اصلاح‌طلب كه آن هم البته در خيلي جاها مخدوش مي‌شود.

 

نمي‌دانم حالا پروژه ما تا چه اندازه موفق خواهد بود اما اگر شما به روزنامه‌ شخصيتي مستقل بدهيد كه مردم بگويند مثلا روزنامه سازندگي نه فقط با روزنامه جوان و كيهان كه حتي با روزنامه اعتماد هم فرق مي‌كند، با روزنامه شرق هم فرق مي‌كند و خودش كاراكتري دارد بعد دليلي پيدا مي‌كنند براي اينكه اين روزنامه را بخرند.

 

مثلا در فرانسه روزنامه «فيگارو» و «لوموند» و «ليبراسيون» سه فضاي فكر كاملا متفاوت را تشكيل مي‌دهند. يكي از مشكلات ما كه در همان بحث دكه و توزيع به آن اشاره كردم همين است كه نه تنها هر كسي براي خودش كانال زده بلكه اگر دستش برسد روزنامه هم تاسيس مي‌كند. در حالي كه جناح سياسي، فكري و حتي نيروي طبقاتي- اجتماعي مي‌توانند با هم كار كنند. در كشوري مثل امريكا معلوم است كه روزنامه «نيويورك‌تايمز» ديدگاه‌هاي حزب دموكرات را پوشش مي‌دهد، طبقه متوسط شهريِ ليبرال، «نيويورك‌تايمز» مي‌خوانند، آنهايي كه محافظه‌كارترند «واشنگتن‌پست»

 

مي‌خوانند، كسي كه مي‌خواهد مطالب سرگرم‌كننده‌تر ببيند «يو‌اس‌اس تودي» مي‌خواند و آنكه سرمايه‌گذار است و مي‌خواهد كار اقتصادي كند به سراغ «وال‌استريت ژورنال» مي‌رود. اگر توانستيد اين ليست را به عدد دو‌رقمي برسانيد بهتان جايزه مي‌دهم. يعني واقعا زير ١٠ روزنامه صاحب گفتمان دارند و با هم كار مي‌كنند البته خب بايد در نظر گرفت كه اين روزنامه‌ها سابقه ديرينه هم دارند و مثلا قدمت برخي‌شان به ١٥٠ سال مي‌رسد. براي همين ما در حوزه نشريات در عين اينكه مي‌توانيم مثل برادر و خواهر باشيم بايد از هم متمايز باشيم، شايد اينگونه بتوانيم دوباره اعتماد مردم را جلب كنيم.

 

دليل شعار مجله روزانه‌اي كه براي سازندگي انتخاب كرده‌ايد همين است؟

مجله روزانه دو بعد دارد. يك بعدش عبور از خبر است يعني ما تقريبا خبر چاپ نمي‌كنيم، روزنامه ما در هر دو صفحه يك موضوع دارد و ٣٢ صفحه روزنامه شامل ١٥ عنوان تقريبا ثابت است. مثل سرآشپزي كه در يك رستوران به مشتريان پيشنهاد مي‌دهد، ما هم در اين درياي اخبار فراگير كه همه جا هست به مخاطب مي‌گوييم كه ١٥ موضوع مهم وجود دارد كه مي‌توانيد مطالعه كنيد. به علاوه قطع و گرافيك‌مان هم مجله‌اي است. بعد ديگر هم همان داشتن ديدگاه است.

 

برايم در همين يك هفته جالب بود كه آن توجهي كه به سرمقاله‌هاي ما حتي در فضاي مجازي مي‌شود خيلي بيشتر از خبر بوده. يعني مردم مي‌خواهند بدانند كه وقتي ماجرايي مثل سقوط هواپيما اتفاق مي‌افتد بايد چه كرد، چه راهكاري دارد؟ چگونه مي‌توانيم واكنش فعالانه داشته باشيم؟ در مجموع در اين يك هفته احساس خوبي از شروع كار داشته‌ام. اميدوارم كه سيستم توزيع هم به ما كمك كند و مردم هم همراهي كنند تا اين موضوع مجله روزانه جا بيفتد.

 

بخشي از شور و شوق مردم در آن دوران اوج مطبوعات پس از دوم خرداد كه باعث مي‌شد مردم گاهي دو، سه روزنامه از دكه بردارند آدم‌هايي بودند كه ستون مي‌نوشتند، تحليل و گزارش داشتند و نام آنها باعث رونق مطبوعات بود. شما با خبرنگاران بسياري كار كرده‌ايد از دوره اوج همشهري و شرق گرفته تا امروز. چقدر توانستيم آن بدنه را تربيت و تقويت كنيم تا به جايي برسند كه نام‌شان باعث شود مخاطبان به سمت خريد روزنامه بروند؟ مطبوعات چقدر مي‌تواند نيروهايش را در بلندمدت حفظ كند؟

 

واقعيت اين است كه دو، سه اتفاق بد رخ داد. اول اينكه بخشي از اين نيروها و آدم‌ها از كشور رفته‌اند و دارند از رسانه‌هاي ديگر صحبت مي‌كنند در حالي كه به نظرم اگر مي‌بودند هم شايد همان حرف‌ها را مي‌توانستند بزنند. حتي آنهايي كه الان دارند بازتر صحبت مي‌كنند هم جاذبه‌شان را از دست داده‌اند چون اين بي‌پرواتر صحبت كردن هميشه هم هنر نيست. ايراد دوم اين است كه برخي از اين افراد قدر خودشان را نمي‌دانند و اينقدر اين‌ور و آن‌ور مي‌نويسند كه ارزش و اعتبار سخن‌شان كم مي‌شود.

 

يك زماني كسي كه در اطلاعات مي‌نوشت در كيهان نمي‌نوشت و كسي كه در كيهان مي‌نوشت به اطلاعات مطلب نمي‌داد، براي خودشان جايگاهي تعريف مي‌كردند. الان اين موضوع انگار مهم نيست، اسم يك استادي را مي‌توانيد از شنبه تا پنجشنبه هر بار در يك روزنامه ببينيد. مشكل سوم اين است كه ما نويسنده تربيت نكرديم. بحران مصاحبه در مطبوعات، ظرف سال‌هاي گذشته ما را به جايي رسانده كه خبرنگاران تبديل شده‌اند به كساني كه آنها را با يك ضبط صوت به سراغ فلان چهره مشهور مي‌فرستيم تا صحبت‌هايش را براي‌مان بياورند. اين كار در مجلات قابل توجيه است چون مجله جاي كساني است كه به نوعي كارشناس باشند اما روزنامه، مال روزنامه‌نگار و خبرنگار است، روزنامه مال كسي است كه خبر و گزارش و بررسي مي‌نويسد و ما در اين سال‌ها به بچه‌هاي خودمان اين مجال را نداديم كه اينگونه بنويسند.

 

خود من به خاطر مجالي كه بهم داده شد جرات نوشتن پيدا كردم، مثلا زماني كه آقاي شمس‌الواعظين سردبير ما بود تشويق شدم، فرصت پيدا كردم و نوشتم. به نظرم ما كه نسل دوم خرداد هستيم و در آن زمان رشد كرديم بايد به ديگران مجال بدهيم كه بتوانند گزارش و يادداشت و تحليل بنويسند تا روزنامه به جاي اينكه جايگاه افراد بيرون از روزنامه شود، برگردد به دست خود روزنامه‌نگاران.

 

واقعيتش اين است كه آمدن يك روزنامه تازه به لحاظ خبري ممكن است موجي ايجاد كند اما موضوع مهم تداوم و پيگيري است. من البته فكر مي‌كنم در حال حاضر مشكل اصلي مطبوعات است. آنچه ما اين روزها با آن درگيريم هم همين است، يعني مطالبه زيادي براي روزنامه وجود دارد (نمي‌خواهم اغراق كنم، منظورم مطالبه در حد معقول و طبيعي است) اما به نظر مي‌رسد روزنامه به سختي ممكن است به دست مردم برسد.

 

 

 

etemadnewspaper.ir
  • 15
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه

انواع ضرب المثل درباره شتر در این مقاله از سرپوش به بررسی انواع ضرب المثل درباره شتر می‌پردازیم. ضرب المثل‌های مرتبط با شتر در فرهنگها به عنوان نمادهایی از صبر، قوت، و استقامت معنا یافته‌اند. این مقاله به تفسیر معانی و کاربردهای مختلف ضرب المثل‌هایی که درباره شتر به کار می‌روند، می‌پردازد.

...[ادامه]
ویژه سرپوش