چند هفته قبل بود که وزیر آموزشوپرورش در صفحه شخصی خود در تويیتر از نهادینه کردن اضطراب در روح دانشآموزان و حذف آزمونهای بیثمر در دوره ابتدایی خبر داد و پس از آن با حضور در یک برنامه تلویزیونی از حذف آزمون و کتابهای کمک آموزشی در دوره ابتدایی خبر داد. همچنین با مصوبه جدید شورای عالی آموزشوپرورش آزمون ورودی مدارس سمپاد و نمونه دولتی در پایه هفتم حذف و تا سه سال آینده نیز این مدارس در دوره متوسطه اول حذف خواهند شد. تصميمي كه پس از اعلام با واكنشهاي مثبت و منفي كارشناسان و اوليا مدارس رو به رو شد تا چالش تازهاي را در فضاي آموزشي كشور ايجاد كند.در اين ميان، گروههاي بسياري از كارشناسان از تصميم اخير وزارت آموزش و پرورش در حذف مدارس سمپاد دفاع كرده و آنرا زمينهاي براي برقراري عدالت آموزشي ميدانند. به عقيده آنها، توسعه بیرویه مدارس سمپاد باعث شده سطح کیفیت افت چشمگیری داشته باشد؛ از سوی دیگر برگزاری آزمون مدارس سمپاد و نمونه دولتی برای ورود به پایه هفتم، دانشآموزان دوره ابتدایی را درگیر آزمون و تست میکند و در این میان موسسات خصوصی با کشاندن این کودکان به بازی سودجویانه خود، فضای تست و آزمون را به دبستانها بردهاند که با حذف آزمونها و برچیده شدن مدارس سمپاد و نمونه دولتی در دوره متوسطه اول، چنین فضایی در دبستانها مشاهده نخواهد شد. از سويي برخي ديگر معتقدند كه مدارس سمپاد در دوره متوسطه اول باید به فعالیت خود ادامه بدهند و روشهای پذیرش دانشآموزان برای ورود به این مدارس تغییر یابد و حذف آزمون ورودی مدارس استعدادهای درخشان و نمونه دولتی با هدف کاهش استرس دانشآموزان در صورتی میتواند موفق باشد که آزمون ورودی مدارس غیردولتی نیز حذف شود. رضا نهضت، کارشناس آموزشی از طرفداران همین دیدگاه است. در اين پرونده نظرات تعدادي از كارشناسان خبره آموزشي و فرهنگي درباره تصميمات اخير در حوزه آموزش و پرورش بررسي شده كه در ادامه مي آيد.
مدارسي با قدمت ۴۰ ساله
گروه جامعه
تاريخچه تشكيل مدارس سمپاد در ايران به پيش از پيروزي انقلاب اسلامي باز ميگردد. مدارسي كه ابتدا در سال ۵۵ و پس از تاسيس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان پايه گذاري شد. با اين حال دوران شكوفايي اين مدارس، در سال هاي پس از انقلاب بود و از انقلاب ۱۳۵۷ تا سال ۶۶ دو مرکز دخترانه (فرزانگان) و پسرانه (علامه حلی) به همراه دفتر کودکان استثنایی فعال بوده و آموزگاران این دو مرکز بيشتر دانشآموزان همین مراکز در دوران قبل از انقلاب ۱۳۵۷ بودند. اما در سال ۶۶ اساسنامه سمپاد توسط میرحسین موسوی، نخست وزیر وقت تصویب شد و این سازمان تحت نام سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان (سمپاد) با دو مرکز و ۸۰۲ دانش آموز به آموزش و پرورش پیوست و جایگاه مستحکمتري یافت. در سالهاي بعد، مراكز سمپاد در شهرهاي مختلف گسترش يافت و دانشآموختگان سمپاد در دانشگاهها قبول میشدند. بخش مهمی از این دانش آموزان در دانشگاههای واقع در تهران و دررشتههای مهندسی پذیرفته میشدند. سمپاد تا چند سال پیشفقط در رشتههای ریاضی-فیزیک و تجربی آموزش میداد اما اين اواخررشتههای دیگر را نيز در حجم محدودي دایر کردهاست. اما در اسفند۱۳۷۹، با تصویب «قانون تجمیع» از سوی شورای عالی اداری، اختیار مدارس تحت پوشش سازمان تا حد بسياری بهويژهدر شهرستانها به سازمان آموزش و پرورش استان واگذار شد. اما يكي از مهمترين تغييرها در شيوه فعاليت مدارس سمپاد در دولت احمدي نژاد صورت گرفت و در جلسه ۲۳ دی ۱۳۸۹ هیات امنای سمپاد که به ریاست حميد رضا حاجی بابایی برگزار شد، مصوبهای ۱۲ بندي به تصویب رسید که مهمترین آن، شماره چهار و پنج آن جلسه بود. یعنی «واگذاری مسئولیت برگزاری آزمونهای ورودی مدارس استعدادهای درخشان به استانها».اما یک هفته بعد، هیات امنای سمپاد توسط شورای عالی اداری به ریاست احمدینژاد، ملغی و شورای مشترک سیاستگذاری با دانشپژوهان جوان جایگزین شد.در نهايت نيز در سال ۹۲ طبق نظام جدید اداره آموزش و پرورش ایران (۶ سال ابتدایی و ۶ سال دبیرستان) نام مدارس راهنمایی علامه حلی به دبیرستان دوره اول علامه حلی تغییر کرد. همچنین، دبیرستان علامه حلی به دبیرستان دوره دوم علامه حلی تغییر نام داد و اكنون نيز تصميم محمد بطحايي، وزير آموزش و پرورش دولت روحاني اين مدارس را در آستانه اتفاق مهمي قرار داده است.
حذف آزمون ورودی مدارس، آری یا نه؟
زهرا علی اکبری/ كارشناس آموزشي
همزمان با آغاز تحولات شناختی در عرصه سیستم های آموزشی، صاحب نظران برآن شدند تا آموزش را برای کمک به زندگی معنا دهند. منظور از زندگی, زندگی کودک و نوجوان با تمام جلوهگریها هست تا در تمامی ابعاد رشد کنند. در نخستین دوره رشدِ تحصیلی، کودک نسبت به یادگیری خود، آگاهی پیدا کرده و تمایل دارد برای استدلال عقلانی کوشش کند و حس مسئولیتپذیری وی برای شناخت جهان اطرافش شکل می گیرد. بنابراین نیاز دارد با جهان هستی و مشاهدات پیرامونش در پیوند باشد. باید پذیرفت که نوسازی آموزشی بدون در نظر گرفتن تواناییها و استعدادهای دانش آموز دوره ابتدایی – بهعنوان موتور اصلی- محکوم به شکست است. اگر جوامع، آموزش را در محور واقعی می جویند، باید که آن را بر محور کودک و دوران ابتدایی بازسازی كنند. در عصر حاضر، بسیاری کشورها برای رسیدن به توسعه پایدار به اصلاحات آموزشی مهمی پرداخته و برنامههای درسی خود را از همان آغاز دوران تحصیل باکمک گرفتن از دیدگاههای یادگیری و شناختگرایی نوسازی کردهاند؛ چراکه معتقدند درونیکردن دانش مستلزم فعالیت شناختی یادگیرنده است که این یادگیری توام با عمل بازسازی و پیوند زدن میان دانسته و دانش نو است. بهاين منظور توسط صاحبنظران حوزه تعلیم وتربیت، یادگیری در چهار محور: یادگیری برای دانستن، انجام دادن، بايكديگر زیستن و برای بودن، تعریف شده است. با این اوصاف سوالي مطرح ميشود که اکنون در آموزش ابتدایی کشور ما چه میگذرد و کدام یک از این چهار محور مدنظر قرار گفته است؟ متاسفانه با ظهور انواع مدرسهای که برای دانش آموزان (تیزهوشان، نمونه،شاهد، هیات امنایی، دولتی و غیردولتی) در ردههای مختلف تحصیلی وجود دارد، اولیای دانش آموزان و از آن ها مصرتر مجریان آموزش در مدارس ، تعلیم و تربیت را فقط به سمت آمادهسازی دانش آموزان برای مدارس تیزهوشان ، نمونه و برتر سوق دادهاند. دانش آموزی که باید با داده های عینی و شناختی و دریافت های علمی یادگیری و دانش خود را بسازد، درگیر تست و کتب کمک درسی شده و ناخرسندانه بدون داشتنِ دانشِ مباحث درسی فقط تست زدن را یاد می گیرد ودوباره متاسفانه با قرار گرفتن در جو رقابتی ناسالم با دوستان و همسالان خود، از شادی و نشاط دوران کودکی خود دور مانده است. تصمیم اخیر مسئولان آموزشی کشور مبنی بر حذف آزمون های ورودی مدارس از دوره ابتدایی، تصمیمی شجاعانه و آگاهانه است که باید حمایت شود. اما نکته مهم تر از حذف و حمایت از آن، این هست که ساز و کار جایگزین آن نيز بایددر نظر گرفته شود تا شناسایی و شکوفایی استعدادهای دانش آموزان در زمینههای مختلف به خوبی و مطلوب پیگیری شود. براي رسيدن به تعالي و برتري آموزشي بايد در مسيري گام برداشته شود كه آينده را براي دانش آموزان اميدوارنهتر و درخشانتر ترسيم كند و به جاي ياد دهي راه و روش تست زدن و رقابت در آزمونها، به آنان علم و عمل و اخلاقيات و مهارتها تعليم داده شود.
چرا نمايندگان تاكنون منفعل بودند؟
محمدرضا نیک نژاد/ كارشناس آموزشي
پس از اعلام خبر ممنوعیت برگزاری آزمونهای هماهنگ تستی و غیر قانونی بودن بهرهگیری از کتابهای کمک درسی در دبستانها و به دنبال آن حذف مدرسه های سمپاد و نمونه دولتی از دوره متوسطه اول، شاهد واکنشهای گوناگونی در رسانههای مجازی و حقیقی بودیم.
در میان مخالفها۱۶۰ تن از نمایندگان مجلس با نوشتن نامه اعتراضی به رییسجمهور، خواستار کنار گذاشتن این طرح وبازگرداندن این مدرسهها به ساختار آموزشی کشور شدند. جدا از جایگاه و اختیار قانونی نمایندگان برای ورود به گسترههای گوناگون کشور، پرسش اینجاست که این ۱۶۰ نماینده از چه جایگاه کارشناسانهای به گستره تخصصی آموزش وارد شدهاند؟ آنان که درخصوص همه گرفتاریهای رنگارنگ آموزش و پرورش و مهمتر از همه کمبود بودجه و پیامدهای آسیبزای آن سكوت ميكنند! چگونه و در اثر کدام فشار یا تحریک، در یکی از تخصصیترین حیطههای آموزش وارد شدهاند؟ آن نيز نه ایجابی بلکه سلبی و از جایگاه مخالفت با دولت و آموزش و پرورش. چرا نمایندگان مجلس هیچگاه برای هزاران بازنشسته آموزش و پرورش که بارها پیرامون مجلس گردِ يكديگر آمده و خواستار بهبود شرایط معیشتی خویش شده، نامهای ننوشتهاند؟ چرا برای کسر بودجه باور نکردنی ۱۰ هزار میلیارد تومانی در نهاد آموزش اعتراضی نمی کنند؟ چرا بهخاطر ۳۰درصد مدرسه های فرسوده و خطرخیزی که روزانه به طور میانگین بیش از چهار میلیون دانشآموز و معلم را در خود جای میدهد، دلسوزی نمی کنند؟ چرا به خاطر شکافِ آزاردهنده حقوق معلمان تا خط فقر نسبی- به تایید دفتر پژوهشهای مجلس- نامه نگاری نمی کنند؟ مگر معلمان یکی از مهمترین محورهای آموزش نیستند؟ چرا به خاطر تاخیرهای پیدرپی و دراز مدت حقالتدریس معلمان فریاد نمی زنند؟ بیگمان از این چراها فراوان است اما بهعنوان معلم و دغدغهمندی آموزشی باید تاکید کنم که گرچه هنوز در برخی گامهای برنامه های تازه ابهامهایی هست اما به باورمن، حذف آزمونهای تستی و هماهنگ در دوره دبستان آنچنان هیجان انگیز و سودمند است که امیدم بسیار بیش از ترس و هراس از گامهای پسین آن است. آموزش های نوین و هدفهای اصلی اش به ویژه در دوره دبستان، پرورش فردی و اجتماعی دانش آموزان و جامعهپذیری و آمادهکردن آنها برای زیست در اجتماع است. پرورشهایی که آفریننده شهروندان اخلاق مدار و دارای اندیشهای سنجشگرانهاند. گمانی نیست که تست و نکته و آزمونهای هماهنگ و استاندارد هیچگاه نتوانسته و نمیتواند چنین شهروندانی را بیافریند.
پس راه حل آن رفتن به سوی حذف آنهاست که خوشبختانه تاکنون بخشی از مسیر پیموده شده است و امید که گام های آینده سنجیدهتر و با برنامهریزی بهتر پیش رود.
توهم دانایی
صفیه بسیم/ كارشناس آموزشي
امروز جنگ بر سر جداکردن و نکردن استعدادها درسنین تحت تعلیمات عمومی است. عده ای همچنان خواهان این غربال و ادامه مسیر فرارمغزها هستند و عدهای نيز بر هموارکردن زمینههای ماندگاری آنها در وطن اصرار میكنند. آنها که هنوز خواهان جداسازی کودکان براساس هوش برتر و برترین هستند، فراموش کردهاند که این برترینها نيز برای نمایش دانایی خود به کشوری توسعه یافته نیاز دارند، نه کشوری که توهم توسعه یافتگی دارد. آنها فراموش کردهاند که جامعه عدالت محور زمینه حضور نوابغ و دانایان را درصدر امور فراهم می کند.
چرا فکرمی کنند که میشود با چند سوال و تست هوش ژنهای برتر و مرغوب را شناسايی کرد و زمینه پیشرفت افراد برتر را فراهم ساخت و سپس درست وقتی که او خواهان اثرگذاری است، رهایش کرد؟
دانایی جامعه ما فقط تا پرورش این استعدادها معنا پیدا میکند و نیازبه بودن و اثربخشی آنها دراقتصاد، سیاست و فرهنگ وهنر نیست؟ نکند آنها که درصدر امورند، خود را داناتر از هوشها و استعدادهاي کشف و هدایت شده می دانند که این چنین بستر جداسازی و فراری دادن آنها را فراهم کرده و حاضر به دادن جای خود به آنان نیستند؟ اگرچنین است، پس چه نیاز به شناسایی و غربال این استعدادهاست ؟
اگر قرار هست جدا شوند و تعلیم ببینند و در آخر نا امید و مایوس از اثرگذاری، راهی دیار دیگر شوند، پس چرا جدايشان می کنید؟ چرا از همان اول اجازه نمیدهید که اینجا بمانند و چون ما در ایران زندگی کنند و فارغ از توهم دانایی، استعداد خود را صرف ساختن کشور و ملت خود کنند و هرگز به این فکرنکنند که من با این استعداد لایق ماندن در ایران و خدمت به مردم ایران هستم یا نیستم و عدالت را بالاتر از دیگران بودن معنی نکنند. اگرملت دانایی هستیم، دانایی را در حفظ ارزشها واستعدادها خرج کنیم، نه در غربال و دور ریختن استعدادهای درشت. اگر داناییم، شرایط رشد مناسب همه استعدادها را فراهم کنیم، نه شرایط رشد گیاهان هرس شده گلخانهای را که حتی توان زیستن درکنار دیگر گیاهان را ندارند و برای رشد مجبورند به گلخانهها پناه ببرند. توهم دانایی را کنار بگذارید و حقیقت را ببینید که جامعه امروز ما چه بههنجار و چه نابههنجار، نتیجه این توهم است و باید از این توهم بیرون بیاییم تا قادر به توسعه و حاکمیت عدالت درهمه سطوح باشیم. حذف چند آزمون تستی و کوتاه کردن دستهای پنهان برای برچیدنِ ایجاد توهم فقط زنگ بیدارباش است، نه همه هدف و وسیله رفتن به سمت دانایی.
حذف مدرسههای سمپاد و عدالت آموزشی
علی بهشتی نیا/ كارشناس آموزشي
مصوبه جدید شورای عالی آموزش و پرورش و حذف آزمون مدارس سمپاد و مدارس خاص در دوره ابتدایی و حذف پیک نوروزی و جایگزینی داستان خوانی و داستان نویسی، بهمن امسال را در زمینه آموزش خبرساز کرد. مصوبه ای که برای بسیاری معلمان، شادی بخش و گامی در جهت تحقق عدالت آموزشی بود.
اما این پایان ماجرا نبود و مصوبه فوق، برای کسانی که خود را متولی نخبه پروری و استعدادیابی در آموزش و پرورش میدانستند، یک تراژدی غم انگیز بود.
متولیان نابلد آموزش و پرورش در دو دهه گذشته با تغییر تعریف واژگانی چون نخبه، مدارس تیزهوشان، نمونه دولتی و خاص، توانستند خانوادهها را نیز در پازل دروغین آموزشی خود قرار داده و مسیر خود را هموارتركنند و با خزیدن خود به پایه ابتدایی، آموزش و پرورش را نیز از ریل فلسفی خود خارج کنند.
در تعریف بنیاد ملی نخبگان آمده است: « نخبه، به استناد ماده ٤ اساسنامه بنياد به فرد برجسته و كارآمدی اطلاق میشود كه اثرگذاري وي در توليد و گسترش علم، هنر،فناوري، فرهنگسازی و مديريت كشور محسوس باشد و هوش، خلاقيت، كارآفريني و نبوغ فكری وي در راستای توليد و گسترش دانش و نوآوری، موجب سرعت بخشيدن به رشد و توسعه علمی و اعتلای جامعه انسانی كشور شود». در نگاه مافیای آموزش، نخبه و تیزهوش به کسی اطلاق می شود که آزمون و تستهای بیشتری زده باشد، کتاب های کمک آموزشی بیشتری خریداری کرده و به واسطه پرداخت و هزینه بیشتر در مدارس خاصی قبول شده باشد.
با توجه به تعریف فوق از نخبه سهم هنر، خلاقیت، کارآفرینی و حتی کیفیت آموزشی در دوران ابتدایی و تحصیلی چیست؟
به راستی چه کسی رسالت نخبه پروری آن نيز با بدترین تعریفش را به مافیای تجاری آموزش داده است؟
دانش افزایی، خلاقیت، خردورزی و به طور خاص نخبه پروری و استعدادیابی، حاصل محیطی امن، آرام ، با نشاط و شادمانی است و حضور آزمونهای کمی و تستها برای ورود به مدارس خاص مغایر با این اصل اساسی نظام آموزشی است. حذف آزمون مدارس سمپاد و خاص، تصمیمی لازم بود اما کافی نیست؛ این حذف تا کنکور و حتی حذفِ گونههای مختلف مدارس و تا تحقق عدالت آموزشی باید ادامه پیدا کند.
البته یادمان باشد حذف این آزمون ها ابتدای راه عدالت آموزشی است و هنوز بودجه، تراکم بالا، بروز نبودن امکانات آموزش و کمک آموزشی، مدارس محروم و ... دغدغه دلسوزان نظام آموزشی است.از طرفی، نامه اعتراضی نمایندگان مجلس به ريیسجمهور نسبت به حذف آزمونها، بسیار عجولانه است و در صورت تایید ريیس جمهور باید فاتحه اصلاحات در ساختار آموزش و پرورش را خواند و در انتظار پایان نافرجام سند ۲۰۳۰ برای این مصوبه بود. رضایت و تایید مصوبه حذف آزمونهای سمپاد و مدارس خاص از سوی معلمان، مهر تاییدی بر تصمیم عاقلانه و هوشمندانه معاونت ابتدایی و وزیر محترم است.
معلمان نیز باید با حمایت و پشتیبانی از مصوبه فوق، راه را برای اصلاحات سازنده آتی هموارتر کنند.
معلمان قوی ترین پشتیبان تصمیم حذف آزمونها
حفیظا... مشهور/ كارشناس آموزشي
«در مقابل فشارها علیه حذف آزمون ابتدایی می ایستم. خواهان سبک شدن کیف بچهها از کتاب های کمک درسی هستیم».
اینها جملاتی است که بطحایی در جمع روسای مجامع خیرین مدرسهساز گفته است و نشان از فشار و لابی جریان های قدرتمندی دارد که با حذف آزمونها منافعشان به خطر افتاده است.
در سال های اخیر هشدارهای بسياری درباره رسوخ موسسات آزمون ساز به دبستان ها و اثرات روحی و روانی حاصل از این آزمونهای استرسزا و رقابتی بر دانش آموزان از سوی صاحب نظران مطرح شده است.
آزمون هایی که معیارهای معلم خوب را نیز زیر سوال برده و همه تلاش های قابل تقدیر معلم را در معرفی و بررسی کتابهای رنگارنگ موسسات خلاصه می کنند.
آزمونهایی که معیارهای تیزهوشی و خاص بودن را نیز تنها در انواع محدودی از هوش خلاصه کرده و حتی در همین امر نیز موفق نبوده و توانسته است افرادی را غربال كند که با مهندسی تستزنی آشنا شده، پول بیشتری بابت کلاس های فوق برنامه هزینه کرده و کتابهای گرانقیمتتری نسبت به دوستان مستعد و محروم از امکانات خود خریداری و تمرین کردهاند؛ در حالی که نتیجه حاصل به نفع هیچ کدام از این دو نبوده، بلکه گروهی را بهواسطه عدم توانایی مالی و نداشتن امکانات رقابتی سرخورده کردهاست و گروه منتخب را نیز بهواسطه فشارهای فراوان دچار مشکلات روحی و جسمی عدیده كرده و در نهایت فضای مدارس را از یک محیط شاد و دوستانه تبدیل به پیست مسابقهاي كرده است که نفس هر کودکی را به شماره می اندازد.
سودهای کلان و گردشهای مالی غیر قابل تصوری که در پس آزمون ها و کتاب های کمک آموزشی نهفته، گردن تعدادی از موسسات را به قدری کلفت کرده است که برای به خطر نیفتادن منافعشان میخواهند در تصمیمات کارشناسی نیز اعمال نظر كنند و در این راه از هیچ کوششی دریغ نخواهند کرد.
جمعیت میلیونی معلمان که بیشترین آگاهی را از محتوای این آزمون ها و تاثیر آن بر دانش آموزان دارند و در سالیان متمادی خروجی سیستم آزمون محور را در گروههای بسياری از دانش آموزان نظارهگر بوده اند، می تواند در حال حاضر قویترین پشتیبان این تصمیم عاقلانه باشد و فشارها و لابیگریها را خنثی كند تا آیندهای شادتر و روشن تر برای بچه های این سرزمین رقم زده شود.
- 16
- 4