«از امروز فرمان میدهیم که هیچکس حق مخالفت با برنامههای کیروش را ندارد!»
بیانیه صادر شده از سوی فدراسیون فوتبال کم و بیش چیزی بود شبیه به این. حاصل آمیزش تصور غلط دولتی با انفعال مدیریت دولتی تبدیل شد به این ایده که دعوای «کیروش – برانکو» تبدیل شود به یک صلح رومی موقت. فعلا همه ساکت شوند تا دعوا و جنگ بعدی آغاز شود. سکوت کنیم و صبر داشته باشیم تا جام ملتها که ببینیم در آنجا قهرمان آسیا میشویم یا نه و در این بین کسی از این دو نفر میرود یا نه.
از یک طرف مسعود سلطانیفر، وزیر ورزش مصاحبه میکند که با تدبیر صورت گرفته دیگر بین سرمربی تیم ملی و باشگاهها مشکلی پیش نمیآید و از سوی دیگر فدراسیون فوتبال هم با اندیشهای خام و مبتدی به این نتیجه رسیده که اگر دستور بدهد کسی از برنامههای کیروش انتقاد نکند، همه چیز پاک میشود. همان آمیزش تصور غلط دولتی با انفعال مدیریت دولتی که حاصلش به تولد یک بچه نارس و یک جنین کال خواهد انجامید. درست عین تمام سالهای قبل.
اول اینکه؛ دعوای کارلوس کیروش و برانکو یا دیگر مربیان باشگاهی در فوتبال ایران به فرموده وزیر همایونی رخ نداد که به فرموده ایشان و با تدبیر ایشان و زیردستانش برطرف شود. تضاد منافع و تضارب منافع بین کارلوس کیروش با مربیان نخبه شاغل در فوتبال ایران (قلعهنویی، ژوزه مانوئل، کرانچار، برانکو و...) از روزهای اول حضور مرد پرتغالی در فوتبال کشور آغاز شده و تا زمان رفتن او نیز ادامه خواهد داشت. در حقیقت فرق نمیکند چه کسی مدیرعامل یا سرمربی استقلال، پرسپولیس، تراکتور، سپاهان و ذوبآهن باشد. هرکه باشد باید روی دعوای قریب الوقوع با کارلوس کیروش حساب کند. این اما همه ماجرا نیست. بنابراین این آسودگی خیال وزیر همایونی قطعا کمکی به خوب شدن حال ما نخواهد کرد. دعوا ادامه دارد.
دوم اینکه؛ بیانیه فدراسیون فوتبال مبنیبر اینکه کسی حق انتقاد از برنامه کیروش را ندارد هم از آن دست کارهایی است که از فدراسیون مهدی تاج برمیآید و صدالبته هم ضمانت اجرایی دارد. نخست اینکه فدراسیون فوتبال کارفرمای کارلوس کیروش است اما کارفرمای مربیان شاغل در فوتبال ایران و روزنامه نگاران منتقد و پیشکسوتان نیست. شاید آقای مهدی تاج بتواند به کارلوس کیروش بگوید که اجازه مصاحبه کردن ندارد – که بعید میدانیم چنین جسارتی داشته باشد – اما نمیتواند به برانکو بگوید که حق ندارد از برنامههای تیم ملی انتقاد کند چراکه این برنامهها، اردوهای آمادهسازی و مسابقات پرسپولیس در لیگ قهرمانان آسیا و لیگ داخلی را بههم میزند.
نکته بعدی اینکه این «هیچکس» در فرمان مهدی تاج، حق انتقاد ندارد، زیردست یا زیرمجموعه فدراسیون است؟ اگر یک روزنامهنگار بخواهد علیه برنامههای آقای کیروش مطلب بنویسد چه میشود؟ اگر یک مربی بخواهد علیه برنامه کیروش صحبت کند چه میشود؟ اگر یک پیشکسوت فوتبال بخواهد در این مورد مطلب بنویسد چه میشود؟
سوم اینکه؛ برای نخستین بار در تاریخ بعد از انقلاب است که ما شاهد این هستیم یک نهاد دولتی یا حتی غیردولتی، در بیانیهای همه را به تبعیت و اطاعت از یک خارجی فرا میخواند! اینکه کارلوس کی روش هرچه بگوید باید بگوییم چشم و هر کاری بکند همه باید کرنش کنند، شاید برای مهدی تاج و مسعود سلطانیفر به معنای آرام شدن حوزه فوتبال باشد اما با رای روزنامهنگاران ورزشی یادآور همان قصه معروف کاپیتولاسیون است که منشأ ماجرای ۱۵ خرداد شد. یعنی چه که کسی حق انتقاد از کیروش یا برنامهاش را ندارد؟
در این مملکت ما از رئیسجمهور هم انتقاد میکنیم و حتی رهبر انقلاب بارها تاکید کردهاند که انتقاد از ایشان جرم نیست و ایرادی ندارد. حالا چه شده که برای کارلوس کیروش شأنی بیشتر قائل میشویم؟ از برجام که معاهده بینالمللی بین ایران با کشورهای قدرتمند جهان بود و در سازمان ملل و شورای امنیت به ثبت رسید، هزاران بار انتقاد شده اما از آقای کیروش و برنامههای آمادهسازیاش برای تیم ملی انتقاد نشود؟ چرا؟!
چند ماه پیش که مربی خارجی تیم ملی، کارمند ارشد فدراسیون و ناظر ارشد فیفا را به ساختمان تیم ملی راه نداد، در همین «فرهیختگان» نوشتیم که کاپیتولاسیون یعنی اینکه یک خارجی کلیددار یک ساختمان ایرانی باشد و ایرانی را به آن راه ندهد. حالا باید بنویسیم لابد این هم بخشی از همان کاپیتولاسیون است که ایرانی جماعت حق انتقاد از مربی خارجی و برنامههایش را نداشته باشد! خندهدار نیست؟
هومن جعفری
- 17
- 4
کاربر مهمان
۱۳۹۷/۴/۱۳ - ۱۰:۵۳
Permalink