این قدر سؤال پرسیدن زیاد شده، دیگر فرصتی برای من نمانده که بگویم:«به من بگو از کی بپرسم؟!» یعنی اگر خدابیامرز منوچهر نوذری هم الان زنده بود دیگر نمیتوانست در مسابقه هفته چنین چیزی بپرسد تا عادل فردوسیپور جوان آن موقع، فقط بگوید: «از خودم بپرس!» چه جرأتی داشت آن موقع این بشر! نور به قبر امواتت ببارد عادل! الان از هر کسی اگر وقت پیدا کنی که بپرسی از کی...؟ میگوید از مجلس، از دولت، از همسایه بالایی، از همسایه پایینی، از کره جنوبی، از کره شمالی، از پوتین، از ترامپ، از خرسی که بازیاش به قول مسعود فراستی از بازی دیکاپریو که اسکار گرفت، بهتر بود! واقعاً کار سختی شده پرسیدن. نه به آن دوره اصلاحات که مثل شهریاری که در آن مسابقه برنامه کودک هی میگفت:«بخور، بخور!»، دائم به ما میگفتند:«بپرس، بپرس!» و همه چیز پُرسی بود و سلفسرویسی، نه به الان که دیگر پُرسی خیلی برای آدم گران تمام میشود مخصوصاً اگر بخواهی خانوادگی بروی تو! از من میپرسید خانوادگی نروید تو، مثل صف نان، توی صف یکدانهای بایستید و حتماً حواستان باشد که صف نان باشد نه صفهای دیگر که یکدفعه سرتان را برنگردانید و ببینید مجوز قانونی ندارد و شاطر و آردبیار و خمیرگیر، همه در حال دویدناند!
باور کنید سؤال پرسیدن این روزها واقعاً سخت شده. مثلاً از فلان مدیر میپرسی چرا چند ماه است حقوق ما را نمیدهند؟ میگوید برو از سوپری محلتان بپرس! میگویی چه ربطی دارد؟ میگوید چون میخواهم امتیازش کم شود و آخرش بسوزد. یعنی همه میخواهند همدیگر را بسوزانند که طرف به فینال نرسد؛ البته این وسط، چند نفری هم گل بهخودی میزنند یعنی میگویند از کسانی بپرسیم که خودش زیر نظر مستقیم آنها کار میکند و آنها هم جلوی دروازه پایتخت هی به هم پاس میدهند و میگویند برو از خودش بپرس! گل! گل! بهعنوان شادی بعد از گل هم همه میریزند سر آن بنده خدا که استعفا نده، استعفا نده. حالا یکی به من بگوید از کی بپرسم امسال، که در کدام صف بایستم که اولاً نان داشته باشم و ثانیاً ندوم! سال قبل، این قدر که دویدم دیگر نه کمر دارم نه پا!
یزدان سلحشور
- 19
- 4