من خبرنگار نیستم. به من شاید بشود گفت روزنامهنگار. البته اگر اوریانا فالاچی روزنامهنگار بود، من روزنامهنگار هم نیستم. همان طنزنویس خوب است. از سرم هم زیاد است.
اما به هر حال همه دارند به من تبریک میگویند.
امروز که همه دارند به خبرنگاران تبریک میگویند، من میخواهم چند فقره از معایب بعضی از خبرنگاران را هم بگویم که مصداق شعر «بهرام که گور میگرفتی همه عمر، دیدی که چگونه گور بهرام گرفت» است.
تاکید میکنم که این چیزهایی که خواهم گفت شاید شامل دو یا سه خبرنگار در کل ایران شود، لذا از همین الان بگویم که اگر میخواهید به من حمله کنید منظور من فقط همان دو سه نفر است.
یک. این دو سه نفر با وام و کارت هدیه به راحتی جذب نهادهای قدرت، غیردموکراتیک و دولتی میشوند. لذا در مورد فساد آنجایی که از آن کارت هدیه یا وام گرفتهاند نمیتوانند حرفی بزنند.
دو. برای پیشرفت نکردن یکدیگر حاضرند دست به هر کاری بزنند که زیر آب زدن سادهترینش است.
سه. چشم ندارید رشد همکارانتان را ببینید. (مثل راهکارهای رییس دولت اصلاحات این مورد و مورد بالایی با هم فرقی ندارند!)
چهار. این دو سه نفر احتمال دارد برای یک دست چلوکباب مجانی بدون گوجه، بعد از یک نشست خبری به زابل بروند.
پنج. این دو سه نفر معمولا خوشتیپ نیستند که دلیل آن حقوق کم خبرنگاری و عدم توانایی در خریدن البسه برند است اما گاهی دیده شده همان لباسهای بد را هم نمیتوانند از لحاظ رنگ با هم ست کنند!
شش. این دو سه نفر صبح تا شب به مقامات فحش میدهند اما وقتی مقامات را از نزدیک میبینند با آنها گرم میگیرند و ابراز ارادت میکنند.
هفت. من آماده حمله جامعه خبری- مطبوعاتی هستم. فحش بدهید اما توهین نکنید!
محمدرضا ستوده
- 16
- 1