عراق و سوريه و به تبع اين دو، خاورميانه، در آستانه خروج از يک دوره و ورود به دوره ديگري هستند. مهمترين ويژگي اين دوره گذار شروع پايان داعش به عنوان يک به اصطلاح «خلافت»، يعني يک حکومت مستقر و بازگشت آن به دوره صرفا تروريستي است. با همکاري مؤثر ايران، در يکي، دو سال گذشته، حدود ١٦ شهر در عراق و سوريه از تصرف داعش خارج شده و اين گروه حدود ٨٠ درصد از درآمدي را که قبلا از محلهايي چون ماليات و فروش نفت داشت، از دست داده و تسلط آن بر خاک عراق از حدود ٤٠ درصد به زير شش درصد کاهش يافته است.
همزمان، از پاييز ٢٠١٥ به اين سو، دولت سوريه و متحدانش در جنگ داخلي دست بالا را داشته است. بهطوري که درحالحاضر، گروههاي مخالف به شدت توان عملياتي و نيز روحيه مبارزاتي خود را از دست دادهاند. يکي از عواملي که شکست اين گروهها را تسهيل کرد، تغييرات چشمگیری است که در سياست حاميان منطقهاي و جهاني آنها صورت گرفت. ترکيه از حوالي آگوست ٢٠١٦ و در پي بازسازي روابط با روسيه مبارزه با کردهاي سوريه را در رأس اولويتهاي منطقهاي خود قرار داد و تلاش براي سرنگوني دولت سوريه را کنار گذاشت و ظاهرا پذيرفت که لازمه مهار کردهاي شمال سوريه وجود يک دولت باثبات در دمشق است.
در چارچوب اين سياست، ترکيه براي آنکه بتواند در منطقه الباب حضور داشته و مانع بههمپيوستن دو بخش کردنشين شمال سوريه شود، حمايت از مخالفان در شرق حلب را متوقف کرد و موجب تسهيل آزادي شهر در دسامبر گذشته شد. اردن نيز خيلي زودتر و با هدف جلوگيري از جنگ در مناطق مرزياش با سوريه که ميتوانست موجب افزايش شمار پناهندگان و نيز افزايش فعاليت تندروها و حملات تروريستي عليه اردن باشد، با توقف کمک به گروههاي مختلف، توانست موافقت روسيه و سوريه را برای توقف عمليات در مناطق مرزياش به دست آورد.
سياست آمريکا نيز در دو سال گذشته به نحو فزايندهاي در حال تغيير بوده و سرنگوني دولت اسد از رأس اولويتهاي آن خارج شده است. به اين ترتيب، آمريکا نيز به نوعي بر واقعيتهاي عرصه جنگ در سوريه و نيز غلبه رقبايش در اين عرصه گردن نهاده است. البته، پايان برنامه سيا تأثير چنداني بر عرصه نبرد و توازن قوا در سوريه ندارد، چراکه از حدود دو سال پيش نيروهاي ميانهرو که آمريکا از آنان حمايت میکرد، ديگر نقشي در جنگ عليه دولت نداشتند و به دست عناصر تندرو قلعوقمع شده بودند.در چنين شرايطي، چالشهاي اساسي اين دوره گذار به شرح زير تخليص میشود:
١- اگرچه داعش در دو سال اخير شکستهاي مرگباري را متحمل شده، هنوز برخي مراکز شهري مانند تلعفر و هويجه در عراق و شهرهاي دره فرات در سوريه مانند بخشهايي از شهر رقه، ديرالزور، ميادين، ابوکمال و... را در تصرف دارد. بهعلاوه، سازمان تروري که داعش ايجاد کرد، اگر چه طي دو سال گذشته بهطور مستمر در حال پسرفت بوده و پروژه خلافتسازي داعش متوقف شده و دستگاه اداري و نظامي آن در حال متلاشيشدن است، اما هنوز با توجه به شبکه وسيع و تجربيات گستردهاي که دارد، يک سازمان تروريستي با برد جهاني است و بايد همچنان تهديدي جدي بهشمار آيد.
مطابق يک گزارش داعش توانسته نزديک به هزار و ٥٠٠ عمليات تروريستي در ١٦ شهر آزاد شده از زمان آزادي آنها تا آوريل ٢٠١٧ انجام دهد. بنابراين سرکوب کامل داعش همچنان بايد به عنوان يک اولويت مدنظر باشد.
٢- مناطق وسيعي از الطنف در سوريه تا سنجار در عراق که همچنان در تصرف داعش است، اکنون به عرصه مبارزهاي دامنهدار بين نيروهاي متفاوت با وابستگيهاي مختلف منطقهاي و جهاني تبديل شده است؛ به نحوي که رقابت براي کنترل اين مناطق خطر برخورد بين قدرتهاي منطقهاي و حتي جهاني را موجب شده است. علاوه بر قدرتهاي منطقهاي، آمريکا و روسيه نيز نيروهايي را در اين مناطق تحت حمايت خود دارند و هر حمله به يکي از اين نيروها توسط ديگري بالقوه ميتواند از کنترل خارج شود. از اين رو، حمله آمريکا به واحدهايي از نيروهاي دولت سوريه و متحدانش در ١٨مي در منطقه الطنف را به اين بهانه که قصد حمله به نيروهاي مورد حمايت آمريکا را داشتهاند،
ميتوان نقطه عطفي در اين مرحله گذار به شمار آورد. در همين رابطه آزادي حلب در دسامبر و تسليم برخي گروههاي تروريستي در اطراف دمشق و نيز برقراري چند آتشبس در برخي مناطق، هزاران نفر از نيروهاي دولت سوريه و متحدانش را نيز آزاد کرده و امکان داده تا شرق کشور شامل باديهالشام و دره فرات در مرکز توجه دمشق قرار گيرد. همزمان آمريکا نيز طي سه ماه گذشته با انجام شماري عمليات نظامي در اين منطقه عزم خود را در کمک به شورشيان مورد حمايتش در منطقه الطنف نشان داده است.
دولت سوريه معتقد است که هدف آمريکا حضور دائمي در اين منطقه و جلوگيري از کنترل دولت مرکزي بر دره فرات است. آمريکا و اسرائيل طي چند ماه گذشته مدعي بودهاند که نگران شکلگيري يک محور شرقي -غربي بين ايران و لبنان از طريق عراق و سوريه هستند و از جمله اسرائيل تلاش دارد اروپا را از عواقب «استقرار ايران در ساحل مديترانه» بترساند. در مقابل، به نظر ميرسد که آمريکا خود در پي ايجاد يک محور شمالي - جنوبي است که کشورهايي مانند اردن، شوراي همکاري خليج فارس و ترکيه را به هم بپيوندد. با چنين فرضي باديهالشام بهاضافه نقاط مرزي سوريه و عراق و نيز نقاطي در خاک عراق مانند تلعفر و منطقه سنجار در مرکز توجه قرار گرفتهاند.
با توجه به اتهام بيعملي که به آمريکا درجريان بحران سوريه وارد شده و تعطيلشدن دو برنامه سيا و پنتاگون براي آموزش نيروهاي ضدسوري و صدمهاي که از اين رهگذر به اعتبار آمريکا نزد متحدان منطقهاي وارد شده، اکنون سؤال مهم اين است آمريکا در دو منطقه اصلي فعاليت نظامي خود در سوريه؛ يعني منطقه کردنشين و منطقه اطراف الطنف، نهايتا چه خواهد کرد.
٣- سرايت «مسئله کرد» به سوريه ويژگي ديگر دوره کنوني در منطقه است. کردهاي سوريه اکنون در قالب «نيروهاي دموکراتيک سوريه» متحد اصلي آمريکا در حمله به رقه و ديگر مناطق دره فرات هستند، اما مسئله اين است که اين کردها دستور کار خاص خود را دارند. اخيرا در نشستي با عنوان «مجلس مؤسسان نظام فدرال دموكراتيک شمال سوريه» در ٢٧ و ٢٨ جولاي در الرميلان در حومه رقه طرحهايي براي ايجاد سه منطقه فدرال و شش کانتون در آنچه که «نظام فدرالي دموكراتيک شمال سوريه» ميخوانند، ارائه كردهاند. همچنين سه دور انتخابات براي نحوه اداره اين منطقه برگزار کردند.
مخالفت قاطع ترکيه با اين برنامهها و نگراني کردهاي سوري از اينکه با کاهش تهديد داعش و تصرف رقه تاريخمصرفشان براي آمريکا منقضي شود، آنها را متوجه حفظ گزينه همکاري با روسيه و مذاکره با دمشق و تهران کرده است. موضع دولت سوريه نيز که از همکاري کُردها با آمريکا و ايجاد پايگاههاي آمريکا در شمال سوريه عصباني است، بهسرعت در حال تندترشدن است. در چنين شرايطي به نظر ميرسد که هماهنگيهاي سنتي بين تهران، آنکارا و دمشق در مورد مسئله کردها ميتواند دوباره احيا شود.
٤- تيلرسون در مصاحبهاي که در دوم آگوست داشت، از دو اولويت آمريکا در سوريه سخن گفت: اول پيشبرد يک روند سياسي که در آن بشار اسد جايي نداشته باشد و دوم خروج ايران و متحدان ايران از سوريه. اين در حالي است که تا هماکنون ايران نقش مهمي در نجات عراق و سوريه از داعش و ديگر جريانهاي افراطي داشته و طبعا بايد جايگاه متناسبي نيز در روندهاي سياسي پيشرو داشته باشد. بههرحال، مسئله اين است که آمريکا که درحالحاضر نيرو و نقطه اتکاي چنداني در سوريه ندارد، چگونه ميخواهد و ميتواند دو اولويت مورد اشاره تيلرسون را پيگيري کند.
از شواهد و قرائن چنين برميآيد که اميد اصلي آمريکا در اين رابطه، کمکگرفتن از روسيه و نيز اعمال فشار بر ايران در ارتباط با موضوعاتي مانند برجام است. اگرچه در پي برقراري آتشبس در جنوب غربي سوريه که در امان برنامهريزي شده بود، اسرائيل نسبت به حضور روسها در آن منطقه بهعنوان ضامن آتشبس واکنش منفي نشان داد، اما شايد آمريکا و بهتبع آن اسرائيل در برابر دورنماي حضور ايران و حزبالله در جوار جولان اشغالي بپذيرند يا تاکنون پذيرفته باشند که حضور روسها در اين منطقه براي آنها کمخطرتر است. اين مثال و مثالهايي مانند آن ميتواند گوياي حساسيت روابط بين تهران، دمشق و مسکو در دوران گذار و نقش مسکو در تحولات سياسي سوريه باشد.
بههرحال در اين دوره گذار، روندهاي سياسي دست بالا را خواهند داشت و ممکن است مرزهاي دوست و دشمن در اين حوزه به وضوح مرزها در عرصههاي نظامي نباشد. نوع خاص روابط دو دولت آمريکا و روسيه درحالحاضر و برخي همکاريهاي اين دو در چند ماه گذشته ميتواند به معني حساسيت روند مذاکرات سياسي براي تعيين آينده سوريه باشد.
٥- با توجه به فعاليت گسترده نيروهاي فراملي و فرامرزي در چند دهه اخير در منطقه و بيتوجهي کامل يا نسبي آنها به مرزهاي ملي و نظام دولت- ملت که از بعد از جنگ جهاني اول در خاورميانه تثبيت شد، يکي از موضوعاتي که در اين دوره گذار بايد مدنظر تصميمگيران در سطح منطقه و وراي آن باشد، ميزان احترام عملي و عيني به مرزهاي ملي خواهد بود. داعش قصد تخريب مرزهاي ملي در خاورميانه را با بيشترين حد به نمايش گذاشت. بااينحال، داعش در اين زمينه تنها نيست. وهابيت نيز در چند دهه نشان داده که نسبت به مرزهاي ملي بياعتناست.
ادامه چنين وضعي، قطعا به گرايشات گريز از مرکز در داخل واحدهاي سياسي شناختهشده دامن زده و ميزند و در نهايت هيچ طرفي از آن بهرهمند نخواهد شد. عراق و سوريه از اين نظر از آسيبپذيرترين واحدهاي سياسي در منطقه هستند.
٦- مسئله بازسازي عراق و سوريه از مسائل مهمي است که ميتواند نحوه برخورد با ديگر مسائل دوران گذار را تحتتأثير قرار دهد. مطابق برآورد بانک جهاني، صدها ميليارد دلار براي بازسازي سوريه بعد از جنگ مورد نياز خواهد بود. بديهي است که سرعت روند بازسازي تأثير عمدهاي بر سرعت روند تثبيت سياسي خواهد داشت. سؤالهاي اساسي در اين مورد اين است که پول لازم براي بازسازي چگونه و با چه سرعتي تأمين خواهد شد و تحت چه شرايطي. بديهي است که در جريان مذاکرات سياسي براي شکلدادن به آينده منطقه، حداقل يکي از دو چشم تصميمگيران نيز بايد بر اين مهم متمرکز باشد.
كوروش احمدي
- 13
- 4