به گزارش آرمان، همین روزها بود؛ هوا مثل امروز و دیروز گرم و البته با نسیمی ملایم بود. انتخاباتی برگزار شد که برای جامعه تازگی داشت و شاید برای نخستین بار بود که معنای رقابت را درک میکردند چرا که تا پیش از آن، صندوقهای رأی آنچنان رقابتی را در جامعه شکل نداده بودند و این بار اما دو گفتمان در عرصه حضور داشتند که رقابت جزو لاینفک انتخابات ۷۶ شد. ۲۱ سال پیش بود که گفتمانی به نام اصلاحات زاده شد؛ گفتمانی که در اصول اساسی تفاوتی با جریان رقیب نداشت اما در روشها و برنامههایش مشی دیگری را برگزیده بود. چندی پیش سعید حجاریان به این سوال پاسخ داده که چرا دوم خرداد حماسه است: «هفتمین دوره انتخابات ریاستجمهوری فراتر از یک انتخاب معمولی بود؛ طوری که رهبری نیز آن را حماسه نامید و این امر دلیلی نداشت جز جنبشی شدن انتخابات. فیالواقع از دوم خرداد جز دولتی رسمی، یک جنبش اجتماعی متولد شد؛ جنبشی رنگارنگ که در آن زنان، دانشجویان، فعالان مدنی، روزنامهنگاران و... پیشتاز بودند که این الگو نیز در ادوار بعد به سیاقی دیگر تکرار شد.» او توضیح داده است: «دوم خرداد یک نوع گذار بود؛ گذار از گفتمان دهه اول انقلاب به گفتمان اصلاحات. به بیان بهتر، نیروهای خط امامی در مقابل موج توفنده مردم نگاهی دوباره به آثار امام کردند و قرائت جدیدی از امام به دست دادند که با گفتمانی که بعدا به «اصلاحات» مشهور شد، انطباق داشت.
فیالواقع در خرداد ۷۶ نوعی چرخش گفتمانی رخ داد که اکنون که به قفا مینگرم، میتوانم بگویم اکثر نیروهای سیاسی ناچار شدند در داخل میدان گفتمانی جدید بازی کنند.» اما آیا آنچه ۲۱ سال پیش، در نظر برنامهریزان بود، اکنون محقق شده است؟ شاید از سوی برخی پذیرفته شده نباشد اما واقعیت چنان است که جریان اصلاحات میتوانست دستاوردهای بزرگی داشته باشد که عوامل دستیابی به آن را صعب و ناممکن ساخت. در ادامه به بررسی موانعی پرداخته خواهد شد که اجازه نداد جریان اصلاحات به اهداف اولیه خودش دست پیدا کند.
شعار اشتباه؛ تقدم آزادی بر نان!
نخستین آفت جریان اصلاحات عدم توجه به نیازهای اساسی جامعه بود یعنی شعار این جریان «تقدم آزادی بر نان» مطرح شد اما این شعار تنها در برهه انتخاباتی پاسخگو است و پس از آن، ساده انگاری است که از جماعتی درگیر تامین معاش انتظار حمایت سیاسی داشت. حجاریان معتقد است که «رئیس دولت اصلاحات وعده دگرگونی اقتصاد را نداد و از توسعه سیاسی سخن گفت و مردم نیز وعدههای سیاسی او را خریدند و دریافتند مادامی که مساله سیاست رفع نشود، دغدغه نان برطرف نمیشود.»
اما تجربه نشان داده که برای بخش بزرگی از جامعه ایرانی تامین معیشت از اهمیتی فراتر از توسعه سیاسی برخوردار است که نمونه آن پرداخت یارانه در زمان دولت احمدینژاد بود. آنها به خوبی پی به این ضعف گفتمان اصلاحات برده بودند بنابراین با واریز یارانه به حساب خانوادهها به کسب محبوبیت پرداختند. البته این موضوع دوام نداشت و پرداخت بدون برنامه پول به جامعه اگرچه توانست سبب رضایت اقشار محروم جامعه شود اما در نهایت وضعیت اقتصادی را چنان درگیر خودش کرد که کمتر فردی پی به تبعات یارانهها نبرد و از آن رویگردان نشد. با این حال نباید این ناکامی را پیروزی جریان اصلاحات تلقی کرد چرا که اگر دولت احمدینژاد در برنامه اقتصادی ناموفق بود اما دولت اصلاحات وقت خود را معطوف به فضاسازی سیاسی و پیشرفت این عرصه کرد.
انحصارطلبی؛ سم مهلک
مشکل دیگر جریان اصلاحات که نه در ابتدای تشکیل بلکه بعدتر به آن دچار شد، انحصارطلبی سیاسی بود یعنی با قوت گرفتن جریان اصلاحات طیفهای مختلفی در درون آن متولد شدند که هر کدام خواسته و گرایش خاص خود را داشتند و البته تاکید آنها هم بر این بود که نظر آنها از سوی دیگر طیفها پذیرفته و اجرا شود که همین موضوع سبب برخی گلایهها در جریان اصلاحات شده است. همچنین برخی که در ابتدای شکلگیری جریان اصلاحات حضور نداشتند پس از مشاهده محبوبیت آن، خود را داعیهدار اصلی معرفی کردند. همچنین در مواقعی که احزاب اصلاحطلب باید برای پیروزی بر رقیب به برنامهریزی میپرداختند، در اندیشه حذف حزب دیگری از جریان خود بودند تا شاید سهم بیشتری در لیستهای انتخاباتی به آنها برسد.
روایت یک فعال سیاسی
روز گذشته فعال سیاسی اصلاحطلب درباره ضعفهای جریان اصلاحات به دیدهبان ایران گفت: «با گذشت دو دهه از شروع این جریان، متاسفانه این گفتمان هنوز نتوانسته است انسجام لازم را در بین اعضای خود حفظ نماید. البته بنده معتقدم جریان اصلاحات نسبت به جریان رقیب (اصولگرا) بهلحاظ رشدیافتگی سیاسی و حتی توان حل مساله جلوتر است. منظور از توان تشکیلاتی حل مسائل و دغدغههای مربوط به جریان مربوطه در درون گروهها و احزاب مرتبط با خود جریان است.» شیرزاد افزود: «در مجموع جریان اصلاحطلبی از جریان رقیب بسیار متمایزتر است ولی در مقایسه با جریانهای سیاسی که در کشورهای دموکرات وجود دارد این جریان هنوز عملکردی ضعیف دارد و نیاز به بررسی بیشتر و تغییرات کاربردیتر است. در این جریان به ۲ نکته نیز باید توجه و اصلاح شود؛ این جریان با تمام قوا محافظهکار است و هیچ نوع تغییری قانع و راضی نیستند.
دستهای از افراد اصلاحطلب وجود دارند که گمان میکنند اصلاحطلبی به معنای انقلابیگری آنها و نام دیگر برهم ریختن و آنارشیگری کردن آنهاست.» او ناامیدی مردم نسبت به جریان اصلاحات را رد میکند و میگوید: «با موضوع ناامیدی مردم از اصلاحات موافق نیستم. مردم فقط از جریان اصلاحات دلخور هستند دلیل آن هم فشارها و مشکلات مردم بوده که این مساله کمی دور از انتظار است.»
زمان اصلاحات نو است
اکنون پس از گذشت ۲۰ سال از انتخابات ۷۶ یعنی زمان تولد جریان اصلاحات بهنظر میرسد نیاز به بازخوانی جدی و نه شعاری است. اگرچه جامعه در زمان تصمیمگیری به جریان اصلاحات رأی خواهد داد اما موضوع مهم، جلوگیری از ریزش واقعی جریان اصلاحات است چرا که بسیاری از افراد جامعه پس از دلخوری از جریان اصلاحات چراغ سبزی به جریان اصولگرا نشان نخواهند داد و سکوت میکنند که همین بیتفاوتی سیاسی آفت بزرگی است. بنابراین لازم است بزرگان جریان اصلاحات به بررسی نقاط ضعف این جریان پرداخته و اصلاحاتی نو را رقم بزنند.
مطهره شفیعی
- 10
- 3