جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
۱۲:۵۴ - ۰۶ خرداد ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۳۰۱۴۳۹
اندیشه سیاسی

راه سوم آنتونی گيدنز در گفت‌وگو با علی اصغر سعيدی

مخاطرات مدرن بودن

آنتونی گيدنز,اخبار سیاسی,خبرهای سیاسی,تحلیل سیاسی

بحث از تقابل واقعي يا كاذب ميان سنت و تجدد، مواجهه ايرانيان با فرهنگ و تمدن جديد، كشاكش‌هاي اين رويارويي و فراز و نشيب‌هاي دويست-سيصد ساله آن، درست يا غلط، يكي از مباحث اساسي و مكرر در ميان روشنفكران و انديشمندان ايراني در روزگار معاصر است. بسياري اساس مشكلات ما را ناشي از حل نشدن اين مساله و شماري نيز از اساس آن را يك شبه‌مساله تلقي مي‌كنند. گروهي هم مي‌گويند كه فراسوي اين تقابل‌هاي مجعول يا حقيقي، ايرانيان دهه‌هاست كه در جاده تجدد گام گذاشته‌اند و مساله ديگر اين يا آن نيست، بلكه بازانديشي و توصيف و تشريح شكل يا گونه‌اي از تجدد است كه در ايران رخ داده است. اما اين تجدد چيست؟ چه ادواري دارد و ويژگي يا خصايص آن كدام است؟ انديشيدن به تجدد يا مدرنيته، در خود عالم متجدد، سابقه‌اي طولاني دارد و متفكران متعددي در آن ديار تامل بر مدرنيته را وجهه نظر خود قرار داده‌اند.

 

آنتوني گيدنز، جامعه‌شناس شهير بريتانيايي يكي از اين انديشمندان است كه در ميان انبوه آثارش به مساله تجدد و جنبه‌هاي گوناگون آن پرداخته است. خوشبختانه با اقبال گسترده‌اي كه از سوي اهالي جامعه‌شناسي در ايران به او وجود دارد، مهم‌ترين اين آثار به فارسي ترجمه شده است. اما علت اين اقبال به آنتوني گيدنز از سوي ايرانيان چيست؟ چرا پرداختن به انديشه‌هاي او ضرورت دارد؟ اين موضوع را با علي اصغر سعيدي، جامعه‌شناس و استاد دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران در ميان گذاشتيم. دكتر سعيدي در طول سال‌هاي تحصيل در بريتانيا، محضر گيدنز را تجربه كرده است و به خوبي با ادوار انديشه او آشناست:

 

در يك نظرسنجي در يكي از نشريات ايراني سه سال پيش از اصحاب علوم اجتماعي در ايران آنتوني گيدنز به عنوان پر اقبال‌ترين جامعه‌شناس شناخته شده بود. با توجه به اينكه شما خودتان شاگرد گيدنز بوده‌ايد، به نظرتان دليل اين اقبال به او از سوي جامعه‌شناسان ايراني چيست؟

البته اين نظرسنجي و وفاق جامعه‌شناسان ايراني مهم است كه آراي گيدنز بيشتر به درد جامعه ايران مي‌خورد. اما از آنجا كه جامعه ما يك جامعه كوچك است و تعداد جامعه‌شناسان ما محدود است، اين نظر لزوما نمي‌تواند درست و علمي باشد. زيرا اولا ممكن است در اين نظرسنجي بيشتر از جامعه‌شناساني سوال شده باشد كه به گيدنز گرايش بيشتري داشته‌اند و ثانيا ممكن است اين وفاق عمومي به اين دليل باشد كه آثار او در ايران بيشتر ترجمه و منتشر شده است و ثالثا ممكن است نوع مباحث او در نسبت با مسائل ايران مهم‌تر و ساده فهم‌تر باشد. در حالي كه به نظر من در جامعه‌شناسي رويكردها و پارادايم‌هاي مختلف داريم و بنابراين نمي‌توانيم در جامعه‌شناسي تنها يك نظريه پرداز را ملاك قرار دهيم و بر او تمركز كنيم. برخي جامعه‌شناسان به ويژه جامعه‌شناسان اقتصادي در امريكا مثل ريچارد سوئدبرگ و مارك گرانووتر مباحث مهمي در زمينه كنش‌هاي اقتصادي دارند و مباحث‌شان به درد مطالعات جوامعي چون جامعه ما مي‌خورد.

 

اجازه بدهيد سوالم را به نحو ديگري مطرح كنم. به نظر شما چه چيزي در انديشه‌هاي گيدنز هست كه اقبال جامعه‌شناسان ايراني به او را موجب شده است؟

البته در انديشه‌هاي گيدنز نكات و مباحث مهم و فراواني هست. گيدنز در ابتدا نظريه اصلي خودش را در كتاب نقدي بر ماترياليسم تاريخي مطرح كرد. او در اين كتاب ميان دو نوع جامعه تمايز مي‌گذارد؛ نخست جامعه منقسم به طبقات كه ويژگي جوامع در حال توسعه يا توسعه نيافته است و ديگري جامعه طبقاتي كه خصلت جوامع پيشرفته است. او در اين نظريه برخلاف ماركس جوامع را يكسان نگاه نكرد و گفت كه روند توسعه همه جوامع را نمي‌توان با تحليل طبقاتي تبيين كرد. به نظر او در جوامع منقسم به طبقات دولت و گروه‌هايي كه منابع اقتدار را در اختيار دارند، مشخص مي‌كنند كه منابع تخصيصي و مادي به چه صورت توزيع شود. براي مثال در كشور ما گروه‌ها و افرادي كه قدرت سياسي و اجتماعي را دارند، تعيين مي‌كنند كه منابع چگونه بايد توزيع شود.

 

در اين جوامع طبقات بورژوا و تجار و صاحبان صنايع مستقل نيستند و در نتيجه در اين جوامع سيستم اقتصادي مستقل وجود ندارد. ويژگي ديگر اين جوامع فاصله ميان دولت و جامعه است. در حالي كه در جوامع توسعه يافته كساني كه منابع مادي را در دست دارند، تعيين‌كننده نحوه كنترل اقتدار سياسي و اجتماعي هستند. براي مثال در غرب بورژوازي سيستم سياسي را معين مي‌كند. اين نخستين نظريه گيدنز در كيمبريج، پيش از دعوت از او به رياست مدرسه اقتصادي و سياسي لندن است. او همچنين آثاري در تحليل آراي بزرگان جامعه‌شناسي مثل ماركس و وبر و دوركهايم داشت.

 

آيا مي‌توان گفت گيدنز به طور كلي تحليل طبقاتي را كنار نمي‌گذارد، بلكه مي‌كوشد تلفيقي ميان رويكرد ماركسي و وبري در تحليل اجتماعي به دست دهد؟

من چنين استنباطي ندارم. او تنها با در نظر داشتن جوامع در حال توسعه مي‌كوشد برداشت تازه‌تري از انديشه‌هاي ماركس ارايه كند. اين مباحث مربوط به سال‌هاي دهه ١٩٦٠ و ١٩٧٠ است كه مباحث توسعه بسيار رواج داشت. اما بعدا نظريات ديگري ارايه كرد كه مورد توجه قرار گرفت. اولين بحثي كه مطرح كرد، به موضوع رابطه فاعليت يا كنشگري (agency) و ساختار (structure) اختصاص داشت. نظريه گيدنز در اين زمينه تحت عنوان ساختاريابي (Structuration) شناخته مي‌شود. اين نظريه كوششي در جهت تبيين نحوه شكل‌گيري مدرنيته متاخر (late modernity) است و معطوف به تحولات فرهنگي و اجتماعي و سياسي دهه‌هاي ١٩٦٠ و ١٩٧٠ است.

 

او در اين راستا به مسائل فرهنگي زمان مثل جنبش‌هاي جوانان و دانشجويان توجه مي‌كند. از ديد گيدنز اين تحولات نشانگر آن است كه كنشگران كه پيش‌تر در مقابل ساختارها منفعل بودند، نقش موثرتري نسبت به گذشته ايفا مي‌كنند. اين نظريه در تحقيقات بعدي هم مورد توجه قرار گرفت. اين نظريه ادامه يافت و تحت عنوان جامعه پرمخاطره و جهاني شدن متحول شد.

 

توجه گيدنز به بحث جهاني شدن از چه جهت بود؟

وقتي گيدنز به مدرسه مطالعات اقتصادي لندن آمد، مباحثي تحت عنوان جهاني شدن شروع كرد. البته عنوان مباحث او جهان رهاشده (run away world) بود. او ذيل مبحث جهاني شدن تعريف جديدي از جامعه‌شناسي ارايه كرد؛ بدين معنا كه اگر در گذشته جامعه‌شناسي علم مطالعه جامعه بود، حالا جامعه‌شناسي علم مطالعه جهاني شدن است. او در ارتباط با جهاني شدن سه گفتمان را از يكديگر تميز داد: نخست گفتمان شك‌گرايان به جهاني شدن كه مي‌گويند چيزي به اسم جهاني شدن امر تازه‌اي نيست، دوم گفتمان افراطيون به جهاني شدن كه مي‌گويند دنيا كاملا جهاني شده و ديگر نبايد از دولت- ملت‌ها سخن گفت و سوم رهيافت اعتدال گرايانه به جهاني شدن كه خودش به آن معتقد بود.

 

اين ديدگاه بر اين باور است كه پديده‌اي رخ داده و بايد به آن تحت عنوان پايان‌ها و شروع‌هاي جديد نگاه كرد. در اين نگاه مثلا بحث دولت- ملت ذيل رويكرد جهاني شدن تغيير كرده است، زيرا ديگر دولت‌ها نمي‌توانند سرمايه را در سرزمين خود محدود كنند و موازنه‌اي در چارچوب سرزميني ميان سرمايه و نيروي كار برقرار كنند و دولت رفاه تشكيل دهند. به همين دليل گيدنز جهاني شدن را مترادف با پايان دولت- ملت و پايان خانواده مي‌دانست. اگر دقت كنيد، در اين ديدگاه هم مفاهيم خرد مثل خانواده مطرح است و هم مضامين كلان مثل دولت.

 

مراد گيدنز از مفهوم مخاطره (risk) چيست؟

گيدنز ويژگي جامعه مدرن را پرمخاطره بودن آن مي‌داند، اما ميان مدرنيته متاخر (زمانه ما) و متقدم (عصر روشنگري) تمايز قائل مي‌شود و معتقد است كه اگرچه مخاطرات در هر دو دوره وجود دارد، اما بايد ميان اين مخاطرات متناسب با همين دو دوره مدرنيته تمايز گذاشت. او مي‌گويد در مدرنيته متقدم چنان كه ماركس گفته است، انديشمندان به جاي تفسير جهان دست به تغيير آن زدند، يعني انسان به تسخير طبيعت پرداخت. در آن دوره مخاطراتي كه انسان با آن دست و پنجه نرم مي‌كرد، مخاطرات بيروني (external) بود و از بيرون ناشي مي‌شد، مثل زلزله، سيل و... يعني انسان در عصر روشنگري به مدد علوم جديد و فناوري طبيعت را تحت سلطه و انقياد خود آورد. اما ويژگي دوران مدرنيته متاخر و عصر جهاني شدن، انتشار پديده مخاطره است و مخاطرات نيز به لحاظ كيفي متفاوتند. يعني انسان در مدرنيته متاخر، گذشته از مخاطرات بيروني، با مخاطراتي كه خودش توليد مي‌كند (manufactured risks) نيز مواجه است. يعني بايد در نظر آوريم كه ما بر سر طبيعت چه مي‌آوريم. موضوعاتي مثل گرم شدن زمين، كمبود آب و... نمونه‌هايي از مخاطرات جديد توليد شده است.

 

ارتباط اين بحث مخاطرات با نظريه ساختاريابي چيست؟

به نظر گيدنز اين مخاطرات جديد را انسان‌ها توليد كرده‌اند، يعني همان فاعلاني كه پيش‌تر تا حدي مي‌توانستند، تاثيرگذار باشند، حالا خودشان با كنش مخاطرات جديد را به وجود مي‌آورند. او براي توصيف اين انسان از تعبير انسان بازتابي (reflexive) استفاده مي‌كند و معتقد است كه اين انسان متفاوت از بشر گذشته است و فاعلي هست كه اگرچه شرايط تازه‌اي را پديد آورده است، اما نمي‌تواند از پيامدهاي ناخواسته اين شرايط جديد غافل شود. گيدنز معتقد است اين ويژگي در تمام حوزه‌ها نفوذ پيدا كرده است. از اينجاست كه نظريه او درباره مخاطرات ملموس مي‌شود. مثلا مي‌گويد بيماري‌هايي كه امروز بشر گرفتار آن شده است، ناشي از مخاطراتي است كه ما بر سر طبيعت آورده‌ايم. همچنين اپيدمي‌هاي جديد ناشي از مداخلات انسان در طبيعت و تغييرات رفتاري انسان بازتابي است.

 

درباره تجربه تجدد در جامعه ما اين مناقشه وجود دارد كه گروهي معتقدند تجدد يا مدرنيته يك الگوي ثابت و از پيش مشخصي دارد كه به لحاظ تجربه تاريخي در غرب رخ داده است و جوامع ديگر براي متجدد شدن بايد در آن مسير گام بگذارند، اما گروه ديگر معتقدند كه تجدد يك الگوي ثابت ندارد و تقريبا همه جوامع بشري در روزگار ما خواسته يا ناخواسته به گردونه تجدد گام گذاشته‌اند، منتها هر كدام با تجربه خاص خودشان. گيدنز به عنوان متفكري كه درباره تجدد بسيار نوشته است، در اين ميان كجا قرار مي‌گيرد؟

اگر به نظريه اول او كه نقد ماترياليسم تاريخي هست، توجه كنيم مي‌بينيم كه در آنجا تجربه كشورهاي پيشرفته و جوامع درحال توسعه يا عقب افتاده را از يكديگر متمايز مي‌كند. او در آنجا به دو نوع تجربه قائل هست، يكي تجربه كشورهاي در حال توسعه كه مي‌كوشند از جامعه منقسم به طبقات به جامعه طبقاتي بدل شوند و ديگري تجربه كشورهاي توسعه يافته. اما بعدا كه بحث جهاني شدن را مطرح مي‌كند، بحث تجربه‌هاي متكثر توسعه مطرح مي‌شود، اما تاكيد مي‌كند در جامعه جهاني، همه جوامع به لحاظ اقتصادي با يكديگر ادغام شده‌اند، اما به لحاظ فرهنگي متكثر هستند. يعني بايد تجربه جوامع مختلف را محصول يا پيامد اين ادغام و انشقاق همزمان دانست، ادغام در اقتصاد و انشقاق از حيث فرهنگي.

 

يكي از مباحث اصلي در ميان انديشمندان ايراني، بحث گذار از سنت به مدرنيته بوده و هست. در اين ميان برخي معتقدند كه اصولا تقابلي ميان سنت و مدرنيته نيست، گروهي معتقدند اين گذار موفق بوده است، عده‌اي مي‌گويند اين گذار ناكام بوده است و... پاسخ گيدنز به اين سوال چيست؟ آيا مي‌توان گفت يكي از دلايل توجه جامعه‌شناسان ما به او همين تاكيد بر بحث مدرنيته است؟

گيدنز چنان كه گفتم ميان مدرنيته متقدم و مدرنيته متاخر تمايز مي‌گذارد و معتقد است كه مدرنيته متاخر از دل مدرنيته متقدم برآمده است و خود مدرنيته متقدم نيز از دل سنت نشات گرفته است و مسبوق به سنت‌هاست. اما تاكيد مي‌كند كه در مدرنيته متاخر اموري تجربه مي‌شوند كه از دل سنت‌ها برنيامده‌اند زيرا نشان‌دهنده فاعليت انسان‌هاست. او در مقدمه كتاب جهان رها شده از دوستي انسان‌شناس صحبت مي‌كند كه در ميان قبايل بدوي آفريقايي كار و تحقيق مي‌كند و يك بار از سوي يكي از اين قبايل براي شام دعوت مي‌شود و با اشتياق مي‌پذيرد. اما وقتي به آنجا مي‌رود، متوجه مي‌شود كه افراد قبايل فيلم غريزه اصلي را نگاه مي‌كنند، در حالي كه اين فيلم هنوز در انگلستان به نمايش در نيامده بود. گيدنز از اين مثال نتيجه مي‌گيرد كه در روزگار ما به واسطه جهاني شدن، جوامع پيشرفت بي‌سابقه‌اي كرده‌اند و در نتيجه گسترش بي‌سابقه ارتباطات، در معرض اخبار و رويدادها هستند.

 

گيدنز معتقد است اين مساله نشان مي‌دهد كه براي رسيدن به جامعه پيشرفته مي‌توان ميانبرهايي پيدا كرد، بر عكس گذشته كه يك جامعه براي پيشرفت ناگزير بود همان مسيري را برود كه جوامع پيشرفته طي كرده‌اند. او در مقالاتش مثلا به هند اشاره مي‌كند كه سرمايه‌داري در آن به لحاظ ماهوي متفاوت از جوامع پيشرفته است. اما از سوي ديگر جهاني شدن باعث انشقاق در فرهنگ‌ها مي‌شود و جوامع بيشتر بر فرهنگ محلي خودشان متمركز مي‌شود. بنابراين مي‌توان از بحث گيدنز نتيجه گرفت كه هر كس مي‌تواند تجربه متفاوتي بر اساس فرهنگ خودش از تجدد داشته باشد. اما نكته حائز اهميت آن است كه اين تجربه‌هاي متكثر به خاطر ادغام در جهاني شدن، تحت تاثير تجربه ساير جوامع است.

 

يكي از مباحث مهم در اين بحث جهاني شدن، مساله هويت است. يعني با وجود ادغامي كه شما از آن ياد كرديد، كماكان اين پرسش در ذهن مخاطبان باقي مي‌ماند كه چه كسي هستند و به كدام هويت تعلق دارند. آيا مي‌توان بحث هويت را يكي از مخاطرات جهاني شدن دانست؟

بحث مساله هويت در ادامه موضوع فاعليت مطرح مي‌شود. به هر حال در نتيجه مدرنيته متاخر، خود (self) توانا شده و قابليت بازتابي پيدا كرده است. اما اين خود، چندهويتي است، يكي هويت جهاني است. مثلا امروز مردم بيش و پيش از آنكه از افرادي كه به لحاظ فيزيكي در همسايگي‌شان با آنها در ارتباطند، متاثر شوند، از رسانه‌ها تاثير مي‌پذيرند. بنابراين جهاني شدن در شكل‌گيري هويت جهاني افراد نقش موثري داشته است و در آن ارزش‌هاي فرهنگي و بومي‌محلي نيز تاثير گذاشته است. براي نمونه چند سال پيش تحقيقي راجع به سعادت شده بود. در آن تحقيق روشن مي‌شود كه با وجود پيشرفت‌هاي اقتصادي، احساس رفاه و سعادت در انسان‌ها كمتر شده است.

 

يكي از دلايل اين عدم احساس سعادت، اين است كه ما در جامعه‌اي زندگي مي‌كنيم كه افراد روزانه در معرض اخبار در سراسر جهان قرار مي‌گيرند و اين اخبار مانع از احساس رفاه و سعادت آنها مي‌شود. اما در برابر اين هويت جهاني، هويت محلي و هويت منطقه‌اي و هويت ملي نيز پررنگ شده است. اين تضاد و تكثر هويت‌ها باعث چالش‌هاي مهمي در زندگي انسان در مدرنيته متاخر و در عصر جهاني شدن شده است. براي مثال وقتي كه در انگلستان بحث خروج از برگزيت مطرح مي‌شود، بحث تقابل هويت بريتانيايي و هويت اروپايي مطرح مي‌شود يا در جامعه خود ما در بحث برجام اين تقابل هويت ملي و هويت جهاني را شاهد هستيم.

 

راه‌حل گيدنز براي حل اين معضل چيست؟

به نظر من ماهيت اين جهان جديد همين چالش‌ها و تضادها و تعارض‌هاي هويتي است. حرف نهايي گيدنز اين است كه عموما در مسائلي كه به فرهنگ ارتباط دارد، افراد به هويت محلي خودشان باز مي‌گردند، اما در مسائل اقتصادي به هويت جهاني رجوع مي‌كنند. البته برخي از اين تغيير رفتارها نيز متفاوت است.

 

يكي از جذابيت‌هاي گيدنز، مطالعات ميداني اوست. گيدنز جامعه‌شناسي نيست كه صرفا نگاه كلان داشته باشد و نظرورزي كند، بلكه در آثارش از داده‌هاي ميداني استفاده مي‌كند.

بله، اين سخن كاملا درست است. البته ممكن است عده‌اي انديشه‌هاي گيدنز را به صورت انتزاعي مطرح كنند، اما جهان و به طور خاص جوامع غربي اعم از اروپا و امريكا، آنتوني گيدنز را به عنوان نظريه‌پرداز مدرنيته و نظريه‌پرداز سياست اجتماعي مي‌شناسند. آنتوني گيدنز از زماني مطرح شد كه نظريه‌اي درباره بحران دولت رفاه در اروپا ارايه كرد و به عنوان دومين نفر بعد از ويليام بوريج در اين زمينه مطرح مي‌شود. نظريه دولت رفاه مي‌گويد براي آنكه جامعه سرمايه‌داري سرنوشتي كه ماركس پيش‌بيني كرده را نيابد، بايد يك سازشي ميان بورژوازي و سياستمداران پديد آورد. اگر توازن ميان سرمايه و نيروي كار به هم بخورد، با مشكلاتي مواجه مي‌شويم.

 

اين نظريه مي‌تواند تضادهاي ميان طبقه كارگر و طبقه سرمايه‌داري را حل بكند اما نوزادي كه پديد آمد، دولت رفاه بود. البته اين نظريه در اوايل دهه ١٩٧٠ به دلايل مختلف مثل بر هم خوردن نسبت‌هاي جايگزين با بحران مواجه شد. سياست بعد از جنگ جهاني دوم از انديشه سوسيال دموكرات بيرون مي‌آمد و اين انديشه نيز مي‌گفت رفاه حق مردم است و مي‌خواست تضادهاي طبقاتي را كم كند. گيدنز در اين ميان نظريه راه سوم را مطرح كرد.

 

منظور از راه سوم چيست؟

اين نظريه در ميان دو انديشه ليبرال‌ها از سويي و سوسيال دموكرات‌ها از سوي ديگر قرار مي‌گيرد. بعد از بحران‌هايي كه در نتيجه سياست‌هاي سوسيال دموكراتيك پديد آمد، از جانب ليبرال اين انديشه مطرح شد كه رفاه مسووليت خود افراد است. راه سوم مي‌خواهد تركيبي ميان انديشه ليبرال و انديشه سوسيال دموكرات پديد آورد. به اين معنا كه رفاه هم حق است و هم مسووليت. بنابراين افراد بايد بخشي از مسووليت اجتماعي را خودشان به عهده بگيرند و همه‌چيز را نبايد بر دوش دولت گذاشت. اين برنامه تحت عنوان نيوديل يا برنامه جديد در دهه ١٩٨٠ مطرح شد و احزاب مختلف از جمله حزب كارگر جديد در بريتانيا پديد آمد. در سياست هم معتدلين قدرت گرفتند. البته اين رويكرد بعدا با چالش‌هايي مواجه شد، اما در زمانه خودش بحث مهمي بود. گيدنز بعدا هم چنان كه اشاره شد، معطوف به بحث جهاني شدن شد كه در آن به مسائلي مي‌پردازد كه به يك جناح خاص اختصاص ندارد، بلكه وراي چپ و راست است، مثل مساله محيط زيست يا بحران مهاجران يا مساله مديريت سرمايه فراسوي مرزهاي قبلي و...

 

گيدنز براي حل اين معضلات جهاني چه راه‌حلي پيشنهاد مي‌كند؟

او معتقد است كه بايد مديريت بحران ريسك يا مخاطره كنيم، يعني كاري كنيم كه افراد تغيير رفتار بدهند. اين تغيير رفتار خود را در آموزش، بهداشت، خانواده، محيط زيست، فرهنگ، مصرف و... نشان مي‌دهد. از اين حيث تفاوتي ميان جامعه ايران با ساير جوامع ندارد.

 

يكي از مهم‌ترين آثار گيدنز كه بسيار هم مورد اقبال علاقه‌مندان جامعه‌شناسي در ايران واقع شده است، كتاب عمومي و با عنوان جامعه‌شناسي است. ويژگي و اهميت اين كتاب چيست؟

اين كتاب ويراست‌هاي متفاوتي دارد و گيدنز در چاپ‌هاي جديد، سعي مي‌كند تحولات فكري و انديشه‌اي خودش را در آنها بازتاب دهد. در ايران ويراست‌هاي اول و چهارم و هفتم آن توسط سه مترجم متفاوت يعني به ترتيب آقاي منوچهر صبوري، آقاي حسن چاوشيان و آقاي هوشنگ نايبي ترجمه شده است. وقتي اين ويراست‌هاي متفاوت را با يكديگر مقايسه مي‌كنيد، مي‌بينيد كه در چاپ‌هاي جديد مطالبي افزوده مي‌شود يا مفاهيم تازه‌اي به كار گرفته شده است. اين نشان‌دهنده آن است كه گيدنز پوياست و متوجه تاثير جهاني شدن در مسائل روزمره در حوزه‌هاي حقوق و اقتصاد و فرهنگ است. همچنين تحولات در انديشه جامعه‌شناسي به طور ملموسي در آثار گيدنز بازتاب مي‌يابد. به نظر گيدنز برخي مباحث جامعه‌شناختي به تدريج به تاريخ اين علم مي‌پيوندد و برخي مباحث نيز به مرور به روز مي‌شود يا مفاهيم نويني پديد مي‌آيد.

 

تجربه خود شما از گيدنز به عنوان يك استاد جامعه‌شناسي چيست؟

من زماني كه روي تز دكترايم كار مي‌كردم، از تز او درباره تمايز ميان جامعه منقسم به طبقات و جامعه طبقاتي براي ايران بهره مي‌گرفتم، البته با تاويل‌هايي. آن زمان ايشان در كمبريج بود و من انديشه‌هاي او را مي‌شناختم و مشكلاتم را با او در ميان گذاشتم و ايشان هم به خوبي ابهامات من را با مهرباني و سعه صدر رفع كرد. بعد هم كه به مدرسه اقتصادي لندن دعوت شد، در كلاس‌هايش شركت مي‌كردم. ايشان به مدت ٥ سال در اين مدرسه تدريس كرد. آنجا مباحثي چون جهاني شدن، خانواده، دموكراسي، ريسك و... را مطرح كرد كه من اين مباحث را در كتابي با عنوان جهان رها شده ترجمه كرده‌ام. جذابيت گيدنز اين بود كه در تدريس همواره بر اهميت كلاسيك‌ها تاكيد مي‌كرد و در تدريس نيز از آثار بزرگان جامعه‌شناسي مثل ماركس و وبر و دوركهايم استفاده مي‌كرد.

 

ما در ايران هم در ميان استادان و هم نزد دانشجويان درگير اين مساله هستيم كه دنبال چيز جديد مي‌گردند. اما در جامعه‌شناسي تاكيد بر كلاسيك‌ها بسيار مهم است. حتي انديشه‌هاي اقتصادي جديد نيز ريشه در آثار توكويل و زيمل و وبر و ماركس و دوركهايم دارد. گيدنز در كلاس‌هاي شلوغش كه در سالن برگزار مي‌شد و بيش از هزار نفر در آنها شركت مي‌كردند، بر همين اهميت تامل دوباره بر كلاسيك‌ها اصرار داشت. استقبالي هم كه از او مي‌شد، نشانگر اهميت اين مباحث دارد. ويژگي حائز اهميت ديگر گيدنز اين است كه به عنوان يك جامعه‌شناس باهوش و عميق، خيلي زود متوجه تحولات جهاني در مسير جهاني شدن شد و بيش از بسياري، مفاهيمي براي توضيح اين پديده ارايه كرد. ضمن آنكه گيدنز از مخالفان خود درحوزه‌هاي مختلف دعوت مي‌كرد و با آنها ديالوگ برقرار مي‌كرد.

 

محسن آزموده

 

 

etemadnewspaper.ir
  • 13
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه

مجلس

دولت

ویژه سرپوش