پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۳:۲۶ - ۳۰ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۷۴۹۳
فرهنگ و حماسه

مرده شورخانه ...

اخبار مذهبی,خبرهای مذهبی,فرهنگ و حماسه,مرده شورخانه
صدای ناله و ضجه زنها دلم را لرزاند، مصمم شدم و قدم های لرزانم را محکم تر برداشتم و جلو رفتم، صحرای محشر بود، اینجا یک ایستگاه مانده به آخرین ایستگاه دنیاست، اینجا مرده شورخانه...

به گزارش ایرنا، همیشه از مردن و نبودن ها می ترسیدم، آنقدر که حتی وقتی از کنار خودروهای بهشت زهرا (س) می گذشتم، سرم را به سمت دیگری متمایل می کردم تا نبینمشان اما امروز و اینجا تکلیفم را با خود یکسره کردم، خودم را به غسال خانه و به طور قطع، هراسناک ترین نقطه دنیا رساندم تا به خودم بگویم 'هر که باشی و ز هر جا برسی آخرین منزل هستی این است'.

 

ماه خودسازی رمضان هم روزهای آخر را می گذارند، حتی شب های قدر هم گذشت و من اکنون همان انسان گذشته ام، شاید با اندکی تغییر، در واپسین روزهای ماه خدا خودم را به اینجا رساندم تا به خودم یادآور شوم 'آدمی هر چه توانگر باشد چون بدین نقطه رسد مسکین است'.

 

وارد غسال خانه که شدم زنی زیبا و جوان در حالی که دستکش، روپوش و ماسک داشت، با دقت مشغول تمیز کردن آثار به جا مانده از متوفای قبلی بود و محل را برای ورود پیرزنی که ۹۰ سال عمر شیرین از خدا گرفته بود آماده می کرد.

تابوت از در پشت غسال خانه وارد اتاقی شد که ۲ سکوی سنگی بیشترین حجمش را پر کرده بود، همراه با ورود تابوت و کاور مشکی رنگ، صدای ناله زنها شدت گرفت.

 

من باید اینجا چشم هایم را می بستم؛ منی که همواره از مرگ در هراس بودم، زن زیپ کاور را کشید، دست های نحیف پیرزن که از لا به لای کاور بیرون آمد دلم را تکان داد و من همچنان آرام ایستاده بودم و نگاه می کردم، پیرزن آرام تر از همیشه در انتظار وصال یار آرمیده بود. او یک مادر بود؛ مادری که اکنون فرزندانش بی تاب رفتنش بودند و بر سر و سینه می کوبیدند.

 

پاهایم با اکراه حرکت می کرد؛ جلوتر رفتم و خودم را به زن غسال که با سرعت در حال انجام کار بود رساندم، غسال میت را شست و شو و غسل داد و بعد هم یک به یک پارچه های کفن را که پیرزن سالها آنها را نگه داشته بود به دور زن پیچید و اینچنین تومار زندگی یک انسان برای همیشه در هم پیچیده و راهی ایستگاه آخر شد.

 

** با آگاهی و چشم باز غسال شدم 

به قول مریم، زن غسال را می گویم، امروز روز خلوتی بود، بعد از اینکه جسد پیرزن را بردند غسالخانه خلوت شد و من فرصت را برای صحبت کردن با مریم غنیمت شمردم.

 

مریم زنی خوش چهره و جوان که از گفتن نام فامیلش اکراه دارد او می گوید: با چشم باز این شغل را انتخاب کردم و کارم را دوست دارم.

 

از او پرسیدم از شستن انسان های مرده نمی ترسی؟ و او ادامه داد: اول می ترسیدم، بعد از اینکه همسرم را از دست دادم خواستم برای ثواب، هفت مرده را غسل دهم برای همین به اینجا آمدم، زن غسالی که اینجا کار می کرد زمانی متوجه شد من دنبال کار می گردم این کار را به من پیشنهاد داد و من پذیرفتم.

 

مریم دیدگاه جامعه را نسبت به غسال ها بسیار بد می داند و می گوید، از ترس نگاه های بد افراد به کسی نمی گویم که چه شغلی دارم.

 

وی که ۶ سال است در بهشت زهرای شهر کرمان غسال است می گوید: کاری که ما انجام می دهیم ثواب زیادی دارد.

وی گفت: غیر از اقوام نزدیکم با سایرین رفت و آمد ندارم، بعضی آدم ها از بودن در کنار یک غسال خوشحال نمی شوند در حالی که ممکن است همیشه ایام با افرادی رفت و آمد کنند که گناهان زیادی مرتکب می شوند.

 

وی افزود: دیدن میت هایی که سالم نیستند به اعصابم فشار می آورد وی که دو فرزندش را سرپرستی می کند، نگران آینده اش کاری و حقوق اندکش است. 

 

** دیدن میت ها و رفتن از دنیا مرا به یاد نیک و بد اعمالم می اندازد 

فاطمه؛ دیگر غسال بهشت زهرای کرمان که بنا به گفته خود ۹ سال در این حرفه مشغول به کار است گفت: همسرم حدود ۱۰ سال قبل فوت کرد و من ماندم و سه فرزند.

 

وی که متولد سال ۵۹ است، شدیدا از برخورد مردم با غسال ها گلایه دارد و می گوید: مردم ما را نجس و کثیف می دانند و از بودن کنار ما اکراه دارند.

 

فاطمه با بیان اینکه دیدن میت مرا به یاد نیک و بد اعمالم می اندازد اظهار کرد: یادم می آید چند سال قبل یکی از میت هایی را که غسل دادم، شب قبل به خواب دخترش آمده بود و نشانی مرا داده بود که به من مقداری قند، پارچه و پول برساند و فردای آن شب سفارش پیرزن را به من رساندند.

 

وی از شستن میت های تصادفی به عنوان بدترین خاطراتش در این شغل یاد می کند و می گوید: اثر دیدن این صحنه ها تا روزها با من همراه است.

 

وی از مردم خواست به غسال ها همانند سایر اقشار جامعه اهمیت بدهند و از غسال ها فاصله نگیرند.

 

** از افراد زنده بیشتر از مرده ها می ترسم 

زینب؛ زن بیوه ای ۴۰ ساله که ۱۵ سال در این حرفه مشغول به کار است گفت: همسرم فوت کرده بود، بیکار بودم، آگهی دعوت به کار غسال خانه را دیدم و این آغاز کار من بود.

 

وی می گوید: من از دیدن مرده ها نمی ترسم، دیدن برخی افراد زنده بیشتر مرا می ترساند.

 

وی گفت: خیلی افراد را می شناختم و چندی بعدها روی سنگ غسالخانه با آنها ملاقات کردم و این هم برایم دردناک بود هم به من هشدار می داد که مرگ به اندازه رگ گردن به ما نزدیک است.

 

زینب با بیان اینکه دیروز ۱۴ میت را غسل دادم گفت: یک شب در خواب پیرزنی نورانی را دیدم، فردای آن شب همان پیرزن را غسل دادم.

 

زینب از خاطره ای سخن به میان آورد که جالب بود او گفت: یک روز میتی را برای غسل و کفن به غسالخانه آوردند چون مدت زمان زیادی از فوت میت نمی گذشت ریختن آب بر روی بدن میت موجب پریدن پلک میت شد و این امر صدای همراهانش را در آورد که او زنده است.

 

وی ادامه داد: آن روز پزشک آمد و میت را معاینه کرد و سرانجام مشخص شد میت ساعاتی قبل قوت کرده است.

وی نیز برخورد مردم را با غسال ها خوب نمی داند و می گوید: عروسی و مهمانی ها را نمی روم خدا می داند از زمانی که سر کار رفتم مردم ما را به چشم مرده می بیینند و جسم و روحم مثل یک مرده است.

 

وی خود را دارای ۶ فرزند معرفی می کند و می گوید: خواهر نامزد دخترم به خاطر شغل من نامزدی دخترم را بهم زد. 

وی تاکید کرد: اگر حقوق خوبی داشتم زندگی خوبی برای خودم و فرزندانم درست می کردم تا نگاه مردم نسبت به ما تغییر کند.

 

محمدعلی امیری دیگر کارگر غسالخانه کرمان نیز گفت: ۴۱ سال سن و ۱۴ سال سابقه کار دارم. 

 

وی گفت: زمان زلزله بم در محل حضور یافتم و به دلیل شرایط مجبور شدم میت غسل بدم بعد از آن این شغل را پذیرفتم.

وی گفت: اولین باری که خواستم میت را غسل بدهم ترسیدم اما کم کم عادت کردم.

 

امیری می گوید: غسل دادن انسان های خوب و نماز خوان و شهدا حس دیگری دارد.

 

وی گفت: چندی قبل یکی از شهدای مدافع حرم را غسل می دادم که ناگهان متوجه لبخند زیبایش شدم، منقلب شدم و دست از کار کشیدم و اشک ریختم. 

 

وی که بغض گلویش را گرفته بود با صدای لرزان تاکید کرد: شستن و غسل دادن شهدای مدافعان حرم با بقیه خیلی فرق دارند.

 

وی که خود را صاحب دو پسر و یک دختر معرفی می کند می گوید: چندی قبل پسرم که در کلاس سوم ابتدایی درس می خواند با گریه به خانه آمد وقتی دلیل اشک هایش را جویا شدم گفت بچه ها می گویند پدرت مرده شور است و با من بازی نمی کنند. 

 

وی افزو.: مردم خیلی ما را اذیت می کنند کسی به ما اهمیت نمی دهد.

 

وی که دلش پر از درد بود گفت: مسئولان به فکر ما نیستند سایر مشاغل اهمیت دارند اما کسی ما را نمی بیند. 

غسال بهشت زهرای کرمان تاکید کرد: حتی یکی از نزدیکانم به من گفت، لیاقتت همین است که مرده شور شوی.

وی تاکید کرد: ما شخصیت و روحیه می خواهیم، حرف من فقط داشتن پول نیست، شخصیت زن و بچه ام زیرسئوال است.

 

وی که بغض کرده بود گفت: بارها دلم گرفته و در خلوت گریه کرده ام.

 

اکنون که من اینجا هستم و حرف های غسال ها را شنیده ام نه از مرده و نه از مردن نمی هراسم و مصمم کمر همت را برای اصلاح امور زندگی ام بسته ام تا روزی که من یکی از گزینه های روی سنگ غسالخانه شوم راضی و خشنود بار سفر ببندم.

 

از در ساختمان غسالخانه بیرون آمدم، آسمان مثل همیشه آبی بود و نسیم ملایمی می وزید، برگ درختان آرام آرام در باد می رقصیدند انگار نه انگار نه خانی آمده و نه خانی رفته.

 

به خودم اندیشیدم 

آه که پروین چه زیبا گفت 

 

'هر که باشی و زهر جا برسی، آخرین منزل هستی این است

آدمی هر چه توانگر باشد چو بدین نقطه رسد مسکین است

اندر آنجا که قضا حمله کند چاره تسلیم و ادب تمکین است

زادن و کشتن و پنهان کردن دهر را رسم و ره دیرین است

خرم آن کس که در این محنت‌گاه خاطری را سبب تسکین است'

 

 

  • 29
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
ویژه سرپوش