از زمان آغاز ریزگردها تا به امروز ۱۴ سال میگذرد. در این سالها شمار وقوع ریزگردها به قدری زیاد بوده که تعدادشان در خاطر کسی نمانده، اما تنها چیزی که در یادها هست فواصل کم وقوع ریزگردها و طولانی شدن روزهای ماندگاری این پدیده شوم است. ۲۳ بهمن ماه است که آلودگی هوا در خوزستان به شرایط «فوق خطرناک» رسیده و این در حالی است که از زمان خلاصی خوزستان از گرد و غبار پیشین تا وقوع گرد و غباری دیگر تنها ۶ روز است که میگذرد. مردم خوزستان بعد از این سالها کمتر امیدواری به وعدههای مسئولان دارند، روز را با سردردهای طولانی آغاز میکنند و شب را با فکر مهاجرت از خوزستان سر بر بالین میگذارند.
«امروز از کنار رود کارون گذشتم حتی رود را نمیدیدم.»؛ این سخنان رضا است. کتابفروش خوزستانی که زندگی در اهواز را به افسانه سیزیف نوشته آلبرکامو تشبیه میکند. میگوید: «هر روز کارهای پوچمان را تکرار میکنیم، امروز گرد و غبار را از روی زندگیمان میزداییم و روز دیگر باز همان کار را تکرار میکنیم.» راست هم میگوید از ۱۶ بهمن ماه که خوزستان درگیر گرد و غبار بوده است تا ۲۳ بهمن ماه که دوباره آلودگی هوای این استان به ۴۸ برابر حد مجاز خود رسیده تنها ۶ روز فاصله است. ریزگردها که روزگاری مهمانان ناخوانده خوزستانیها بودهاند امروز دیگر صاحب خانهاند چرا که روزهای متمادی را در خوزستان میمانند و فاصله ظهورشان در شهر کمتر و کمتر شده است. اتفاقی که فکر مهاجرت را در سر بسیاری از خوزستانیها به وجود آورده است.
رضا از همان کسانی است که مهاجرت را بر ماندن سازگاری با گرد و غبار ترجیح میدهد. او به «ابتکار» میگوید: «مدیریت در کشور ما و در شهر ما به قدری خراب است که هیچگونه امیدی به بهبود خوزستان نیست.
در این چند وقت میتوان دید که وضعیت ما بهتر که نشده هیچ، بدتر هم شده است. مردم با ریزگردها زندگی میکنند اما از سر ناچاری. امروز با سردرد به سر کار آمدم. میدانم که نباید قرص بخورم اما چارهای جز درمان مقطعی سردردها وجود ندارد.» رضا درباره اقدامات دولتی برای مقابله با ریزگردها میگوید: «نمیتوان گفت که کاری برای درمان گرد و غبارها انجام ندادهاند اما رشد گرد و غبارها از اقدامات لاک پشتی مسئولان برای مقابله با آن سریعتر است.
سرعت اقدامات دولتی برای مقابله با گرد و غبار به قدر کند است که به این نتیجه رسیدهایم که اصلا دلشان نمیخواهد کاری کنند، از سوی دیگر خبرهایی که از انتقال آب به گوشمان میرسد این را برایمان روشن میکند که قصد دارند این استان را تخلیه کنند. نخبگان زیادی در این استان داشتیم که همهشان خوزستان را ترک کردهاند.»
رضا دو تصویر از آینده خوزستان در ذهن دارد، میگوید یا استان تخلیه میشود مگر اینکه تمام توجهها به سمت خوزستان معطوف شود و نجات پیدا کند. او به وضعیت تخصیص بودجه به ریزگردهای خوزستان در لایحه بودجه سال ۹۷ اشاره میکند و میگوید: « این اتفاق نشان داد که تنها کسی که میتوانند اقدامی برای خوزستان انجام دهد شخص رهبری است، چرا که همه مسئولان به دلایل خاص خودشان از زیر این مسئولیت شانه خالی میکنند.»
رضا زندگی در خوزستان را تمام شده میداند و میگوید: «خوزستان دیگر جایی برای زندگی نیست. اگر بتوانم خانوادهام را راضی به رفتن کنم از خوزستان میروم. سختی آغاز زندگی در شهر دیگری کمتر از زندگی در شرایط سخت خوزستان است. شرایطی که هر روز بدتر از دیروز میشود.»
رضا تنها کسی نیست که فرار را بر قرار ترجیح میدهد. نیکامهر دختری خبرنگار است که در خوزستان زندگی میکند، از ۰ تا ۱۰ به عملی شدن وعدههای مسئولان برای مقابله با گرد و غبار نمره صفر را میدهد و میگوید: «علت ریزگردهای خوزستان کاملا مشخص است. رودخانههای خوزستان کم آب شدهاند، تالابها آب خود را از دست دادهاند و زمینهای کشاورزی به کانون گرد و غبار تبدیل شدهاند. نمیدانیم که چرا آن را پیچیده میکنند. میگویند کانونهای داخلی و خارجی اما برای کانونهای داخلی هم کاری انجام ندادهاند. در سالهای اخیر کار محسوسی انجام نشده و فقط سازمان مدیریت بحران استان مدارس را تعطیل میکند.»
او که خود خبرنگار و از اهالی رسانه است به یکی از بررسیها بر میزان یادگیری دانشآموزان مدارس خوزستان اشاره میکند و میگوید: «دانشآموزان خوزستان به دلیل وضعیت گرمای استان در طول سال تحصیلی یک سال از سایر دانشآموزان عقبتر هستند. این یک سال به دلیل گرد و غبار و تعطیلی مدارس مدام در حال بیشتر شدن است و تبعات این عقب افتادگی در سالهای آینده در ورودی دانشآموزان به کنکور و استخدام فارغ التحصیلان در ادارات مشاهده خواهد شد. در گذشته بیشتر تبعات گرد و غبار بر سلامتی مد نظر مردم خوزستان بود اما در این سالها تبعات دیگر ریزگردها مورد توجه مردم قرار گرفته است، از جمله همین عقب افتادگی علمی دانشآموزان.
مسئولان عمل که نمیکنند هیچ، بلکه تنها با تعطیل کردن مدارس از زیر مسئولیت شان برای حل مشکل شانه خالی میکنند.» نیکامهر ادامه میدهد: «من به مسئولان امیدی ندارم اما سمنها روزنههای امید ما هستند. تنها واکنش مردم خوزستان در اعتراض به این وضعیت تجمع مسالمتآمیز بود که آن نیز با برخورد مناسبی از سوی مسئولان مواجه نشد.» او از انتظاراتش از مسئولان میگوید:
«ما از مقام ارشد استان یعنی استاندار خوزستان انتظار داریم که طرحهای مالچپاشی و نهالکاری را پیگیری کند و موقعی که حرف از انتقال آب باشد با قدرت در برابر آن بایستد. از نمایندگان خوزستان انتظار داشتیم نگذارند بودجه ریزگردها در مجلس حذف شود تا اینکه به جای برسد که رهبری بخواهد بودجهای را به آن اختصاص دهد. هر کدام از مسئولان تا به امروز وظیفه خود را به درستی در قبال خوزستان و محیط زیست انجام ندادهاند که وضعیت امروز به این حال و روز رسیده است.»
نیکامهر هم مانند بسیاری دیگر از خوزستانیها منتظر فرصتی برای فرار از مشکلات خوزستان است. میگوید: «تا یک تا ۲ سال دیگر که پدرم بازنشسته شود، از خوزستان میروم. چرا باید د خوزستان بمانیم. از خیلیهای دیگر شنیدهام که مهاجرت از خوزستان را انتخاب کردهاند. در این چند سال اخیر آمار سرطانیها چند برابر شده و بیماریهایی را شاهد هستیم که تا قبل از وقوع این پدیده با آن مواجه نبودیم. در هر خانواده چند مورد بیمار سرطانی را شاهد هستیم.»
خوزستان ۴میلیون و ۷۱۱ نفر جمعیت دارد و اگر تصور کنیم که پیشبینی رضا و نیکامهر و بسیاری از خوزستانیها درست از آب در بیاید، یعنی فاجعهای بزرگتر برای سایر استانها در پیش خواهد بود. اتفاقی که شاید امروز هم رخ داده باشد.
- 11
- 4