پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۹:۴۲ - ۲۱ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۵۴۹۸
زنان، جوانان و خانواده

بیماری‌هایی که طبق قوانین تنها ابتلای زن به آن موجب فسخ نکاح خواهد شد

خانواده,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,خانواده و جوانان
«تصور کن آدمی که افتاده توی چاه، نه کسی صدایش را می‌شنود نه کسی می‌داند آنجاست، به نظرت کسی می‌تواند کمکش کند؟ به نظرت امیدی برای بیرون آمدنش وجود دارد؟» روبه‌رویم یک جاده بود پر از برگهای پاییزی. کمی سرمای آذر. روی زمینش نم بود. یا از باران دیشب، یا از آب پاشی باغبان‌های پارک. قدم می‌زدم. درختان سبز و نارنجی و زرد. یک بید مجنون که سرش را داخل جاده کوچک انداخته بود.

به گزارش ایران بانو،مسیر با فلش‌های سفید رنگ روی سنگ فرش‌های جاده مشخص شده بود.پله‌های سنگی انتهای راه مدام به من نزدیک‌تر می‌شد. من می‌رفتم. بدون اینکه ترانه‌ای زیر لب زمزمه کنم. نفس می‌کشیدم. بوی خاک نم کشیده میان ریه‌هایم فرو می‌رفت. آفتاب بود و نبود. گاهی از میان درخت‌ها سرش را بیرون می‌کشید، گاهی پنهان می‌شد. دست‌هایم را مقابل چشم‌هایم می‌گرفتم. گرمای آفتاب رویشان می‌نشست. می‌خندیدم. اما در خواب تنها بودم. جای تو خالی بود. تو اگر بودی که راه نمی‌رفتم. مجبورم می‌کردی تمام مسیر را بدوم.

 

برایم آواز می‌خواندی و من غرق می‌شدم در صدایت. حتی اگر آواز دوست نداشتم. این تو بودی که آواز را قشنگ می‌کردی. تو اگر بودی احتمالاً آن بید مجنون را هم نمی‌دیدم. فقط تو را می‌دیدم... فقط تو را... چرا اینها را برایت ضبط می‌کنم؟ نمی‌دانم! چرا باید صبح روزی که احتمالاً آخرین بار باشد که بوی تن تو را از روی همان شال گردن بنفشی که برایت تولد پیارسال بافته بودم حس می‌کنم - امروز آن را می‌اندازی یا چون مرا، نازنین را، و شاید روزهای قبل نازنین را یادت می‌آورد انتهای کشویی جایی قایمش کرده‌ای؟ - خواب دیشبم را برایت تعریف کنم؟ نمی‌دانم! می‌دانی، جدیداً کارهایی را می‌کنم که دلیلش را نمی‌دانم! اگر اینجا بودی کلی بهم می‌خندیدی! صبح به صبح دستم را دراز می‌کنم که موبایلم را بردارم و چک کنم، می‌روم سمت کتابخانه، میان کشو‌ها دنبال آلبوم می‌گردم که عکس‌های عروسی‌ما‌ن را نگاه کنم... تعجب می‌کنی که چرا؟ تعجب می‌کنی که مگر هنوز دوستت دارم؟ من خیلی دوستت دارم! هنوز که هیچ، فکر کنم تا همیشه... آنقدر که نمی‌دانم زندگی بدون تو چه رنگی خواهد شد. رنگ! می‌بینی؟! حتی حرف‌هایی می‌زنم که دلیلش را نمی‌دانم!

 

حق با توست، حق با دکتر است. هیچ کس نمی‌تواند به آدمی که ته یک چاه تاریک گیر کرده و حتی کسی نمی‌داند که آنجاست کمک کند. حتی خودش. آدمی که از اول ته چاه بوده شاید بتواند، اما آدمی شبیه من که از باغ‌های سرسبز و شهرهای رنگی به چاه انداخته شده نه.من می‌فهمم. نگرانی تو را از پدر بچه‌هایی بودن که مادرشان دیابت دارد و جهان را نمی‌تواند ببیند. نگرانی خانواده‌ات از معرفی عروسی که منم به بقیه، برای همین وقتی که احضاریه فرستادی سکوت کردم. وقتی صوت فرستادی که منتظر اشاره منی که دادخواستت را پس بگیری سکوت کردم. وقتی از ترس‌هایت گفتی سکوت کردم. آدم وقتی کاری را می‌کند که دلیلش را نمی‌داند یعنی گم شده. تو گم شده ‌ای. از آن زمان خوشحالی‌های بی‌پایان، در این زمان تنهایی‌های بی‌وقفه، کابو‌س‌های شبانه بی‌وقفه، ترس‌های بی‌وقفه، ندانستن‌های بی‌وقفه. احتمالاً وقتی دادخواست طلاق می‌نوشتی هم نمی‌دانستی چه کار می‌کنی. می‌بینی، حالا هر دوی ما گم شده‌ایم. ته همان چاه. من میان تاریکی، تو میان غریبه‌هایی که شکل من نیستند.

 

میان حس‌های غریبی که به نازنین جدید داشتی. حالا دیگر نازنین هم برای تو غریبه شده! خوشحالم که تو هم جرأتش را داشتی. جرأت انجام دادن کاری که دلیلش را نمی‌دانی.هر دوی ما فقط خوب می‌دانستیم گم شده‌ایم. چه کسی می‌داند، شاید من دوباره توانستم تو را ببینم. آن راه را، آن بید مجنون را، تو را... تو را... تو را... شاید بهتر است هر دو سکوت کنیم. هیچ کدام تصمیم نگیریم. فقط داستانمان را تعریف کنیم و بگذاریم قانون به ما راه حل بدهد. بگذاریم قانون برای دو آدمی که گم شده‌اند، با هم غریبه شده‌اند تصمیم بگیرد. حکم به جدا شدن یا نشدنشان بدهد.

 

من حالا دارم روزهایم را طور دیگری می‌سازم. سعی می‌کنم در این تاریکی پیدا شوم. خودم و خودم. شاید روزهای بعد باز هم توانستم خوشحال باشم. شاید اصلاً اگر آن دیابت لعنتی و به‌دنبالش نابینایی من نبود، من هیچ وقت سعی نمی‌کردم خودم را نجات بدهم. امیدوارم وقتی ته این چاه میان تاریکی دنیای خودم را ساختم که مثل آن روزها پر از خوشحالی بود، تو هم پیدا شده باشی. شاید آن روز دوباره با هم توی آن جاده قدم زدیم. تو شال گردن بنفش ات را دور گردنت انداختی. بویت و صدایت در هم پیچید و مرا مست کرد. اینبار دیگر ندویدیم. تو دستم را گرفتی و برایم بید مجنون را توصیف کردی و پله‌ها را و فلش‌های سفید را. و هیچ وقت نفهمیدی من این جاده را، زمانی میان تاریکی در خواب دیده‌ام!

 

مشاوره حقوقی

نابینایی زن حق اختیار بر هم زدن ازدواج را به مرد می‌دهد. البته تحت شرایطی. این برهم زدن که فسخ گفته می‌شود با طلاق تفاوت دارد.برخلاف سایر قراردادها، در عقد ازدواج طرفین یا یکی از آنها نمی‌توانند حق فسخی برای خود در نظر بگیرند. چون عقد نکاح از عقود لازم است، یعنی عقدی که هیچ یک از طرفین حق فسخ آن را ندارد مگر در شرایط پیش‌بینی شده در قانون دلیل اینکه امکان فسخ به طور عام وجود ندارد این است که قانونگذار مصلحت و ضرورت استمرار و دوام و ثبات خانواده را در نظر گرفته.

 

در قانون موارد محدودی وجود دارد که حق فسخ را برای مرد ایجاد می‌کند، کوری یا فساد چشم زن، یکی از موارد است. منظور از این نابینایی این است شخص کلاً نتواند ببیند و نحوه نابینایی در نظر نیست. چپ بودن یا شب‌کور بودن و یا ضعف رؤیت یا ریزش آب در اکثر موارد موجب فسخ نکاح نمی‌شود. اما نکته طبق قانون حائز اهمیت این است که این عیب تنها در صورتی حق برهم زدن ازدواج را برای مرد فراهم می‌کند که در زمان عقد وجود داشته باشد و پنهان شده باشد و مرد از آن بی‌خبر باشد. یعنی اگر زن بعد از عقد نابینا شود، مرد نمی‌تواند به خاطر آن نکاح را فسخ کند. و نکته مهم دیگر اینکه اگر این نابینایی قابل درمان باشد هم دیگر شرط فسخ را ندارد و تشخیص این موارد با پزشک متخصص است.

 

اما در مورد اینکه اگر این نابینایی پس از عقد و قبل از نزدیکی نیز واقع شود مرد حق فسخ نکاح را خواهد داشت یا نه، فقها دو نظر دارند،‌ برخی فقها اجازه می‌دهند که مرد در برهم زدن عقد ازدواج مختار باشد، و بیشتر فقها (نظر مشهور) با توجه به شرایطی که پیشتر گفته شد (اینکه این عیب باید در زمان عقد وجود داشته باشد) این اختیار را از مرد می‌گیرد.

 

به معنی دیگر از نظر قانون مدنی حق فسخ ایجاد نمی‌شود. اما نهایتاً در پرونده مذکور، به دلیل حادث شدن نابینایی پس از وقوع عقد و قبل از وقوع ازدواج، به دلیل فقدان ماده قانونی، دادگاه با توجه به مورد و بر استناد به رأی فقها، می‌تواند رأی به باطل شدن عقد نکاح بدهد یا نه.

 

سایر عیوبی که به مرد اختیار برهم زدن ازدواج را می‌دهد طبق ماده ۱۱۲۳ قانون مدنی اینچنین است: ۱- قرن ۲- جذام ۳- برص  ۴- افضاء  ۵- زمینگیری ۶- نابینایی از هر دو چشم. «قرن» (بفتح قاء و راء) به معنای استخوان یا گوشت زایدی است در رحم زن که مانع از نزدیکی با او می‌شود. «جذام» مرضی است ساری که خوره نیز نامیده می‌شود.«برص» همان پیسی است و «افضاء» به معنای یکی بودن مجرای دفع ادرار و حیض است.

 

هرگاه این عیوب در حال عقد موجود باشد و مرد به آن جاهل باشد (از آن بی‌خبر باشد) برای زوج حق فسخ نکاح را ایجاد خواهد نمود. لازم به ذکر است اثبات بی‌اطلاعی از عیب با زوج است. ماده ۱۱۲۴ ق.م در این خصوص متذکر می‌گردد: «عیوب زن در صورتی موجب حق فسخ برای مرد است که عیب مذکور در حال عقد وجود داشته است.» باید به این نکته توجه داشت که طبق قاعده کلی ذکر شده در ماده ۲۲۴ ق.م خیار عیب (از جمله خیاراتی که موجب بطلان عقد است) وقتی به وجود می‌آید که مشکلی مخفی و در حین عقد موجود باشد و چنانکه از ماده ۴۲۵ ق.م استنباط می‌شود عیب وقتی مخفی محسوب است که در زمان نکاح از آن بی‌خبر بوده چه اینکه این عدم علم ناشی از آن باشد که واقعاً مستور بوده است چه اینکه ظاهر بوده ولی مرد ملتفت نشده است.

 

 

 

 

  • 12
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
ویژه سرپوش