شنبه ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۱:۱۵ - ۱۹ اسفند ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۲۰۴۵۲۷
زنان، جوانان و خانواده

دختر تاجر ثروتمند اسیر عشق پوشالی

عشق دروغین,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,خانواده و جوانان
مرگ ناگهانی تاجر ثروتمند و همسرش، فرزندان آنها را از گوشه و کنار دنیا به تهران کشاند تا درمراسم خاکسپاری و سوگواری حضور داشته باشند. اما پس از پایان مراسم سوگواری، یکی از دختران خانواده، عاشق جوانی شد که مسیر زندگی‌اش را به کلی تغییرداد و درنهایت او را به دادگاه خانواده کشاند.

وقتی عقربه‌های ساعت دیواری شعبه ۲۶۴ دادگاه خانواده یازده صبح را نشان می‌دادند، نوبت رسیدگی به پرونده «نیکا» رسید. آنگاه زن جوانی همراه خواهر کوچکترش وارد دادگاه شد. هردو لباس‌های ساده‌ای برتن داشته و آرام و متین بودند. قاضی «غلامرضا گل آور» پرونده زیر دستش را باز کرد و بعد از چند لحظه گفت:«دخترم، دادخواست طلاق ارائه کرده ای. اما چرا همسرت در دادگاه نیست؟»

 

 نیکا جواب داد: «در حال حاضر شوهرم پشت میله‌های زندان است. یعنی خودم زندانی‌اش کرده‌ام...»

 

 قاضی برای آنکه زن را به آرامش دعوت کند با لبخند گفت:«مگر چه کار کرده بود؟»

 

 زن روی صندلی‌اش جا به جا شد و گفت:«قصه‌اش دراز است. همه چیز از روزی شروع شد که پدر و مادرمان بر اثر نشت گاز فوت کردند...»

 

 نیکا به خواهرش نگاهی انداخت، بغض کرد و همان‌طورکه آه بلندی کشید گفت: «پدرمان تاجر بزرگی بود و مال و ثروت زیادی داشت. اما هر کدام از ما در یک کشور مشغول کار و تحصیل بودیم. من در هند تحصیل می‌کردم، یکی از خواهرانم در فرانسه و خواهر و برادر دیگرم در ایتالیا. یک شب که در تهران باد وطوفان شدیدی شده بود متأسفانه دودکش بخاری گازی خانه ویلایی‌مان را از جا کنده بود.

 

دو روز بعد هم یکی ازبستگان نزدیک اجساد پدر و مادرمان را در خانه پیدا کرد. با اطلاع از مرگ پدر و مادرمان، همگی به ایران برگشتیم. همه فامیل و آشناها برای تسلیت و سرسلامتی آمدند و رفتند. اما پسر جوان یکی از فامیل‌های دور به هر بهانه‌ای کمک‌مان می‌کرد و خیلی زود به ما نزدیک شد. اسمش شهریار است. می‌گفت ۱۵ سال مقیم امریکا بوده و دکترا دارد. خیلی خوش برخورد و شیک پوش بود و زبان چرب و نرمی هم داشت. در آن روزها که هم غمگین بودم و هم برای دانشگاه دلتنگی می‌کردم توانست با چرب زبانی‌هایش مرا به خودش جذب کند.

 

کارهای انحصار وراثت باعث شده بود ماه‌ها در تهران بمانم. مدتی از دوستی ما گذشت تا اینکه تصمیم گرفتم برگردم و به تحصیلاتم ادامه دهم. اما شهریار از من خواستگاری کرد. احساس می‌کردم نیازی به مال پدری‌ام ندارد و فقط به‌خاطر خودم ابراز علاقه می‌کند. هنوز سالگرد پدر و مادرم نرسیده بود که سر سفره عقد نشستیم و با مهریه یک سفر زیارتی نامش به‌عنوان همسر در شناسنامه‌ام ثبت شد.»

 

 نیکا لحظه‌ای سکوت کرد، با پشت ناخنش نم اشک چشم‌هایش را گرفت و ادامه داد: «البته ناگفته نماند که بدبختی من هم از همان روز شروع شد. اصرار می‌کرد که تا زمان گرفتن اجازه اقامت امریکا، در خانه پدری‌ام زندگی کنیم، اما خیلی زود فهمیدم که نه تنها در امریکا خانه و زندگی ندارد بلکه با مدرک دیپلم در رستوران‌های لس آنجلس ظرفشویی کرده است. وقتی هم به او اعتراض کردم وگفتم که همه چیز را درباره‌اش می‌دانم دعوا راه انداخت و کتکم زد. وقتی به پلیس شکایت کردم فهمیدم سابقه دار هم هست و قبلاً به جرم حمل اسلحه، خرید و فروش مواد روانگردان و جعل عنوان به زندان افتاده است. حتی در امریکا هم خلافکاری کرده و از آنجا اخراج شده بود.

 

دیگر نمی‌توانستم تحملش کنم. بدجوری رو دست خورده بودم. به‌همین خاطر وقتی از شهریار خواستم طلاق بگیرم ۲۰۰ میلیون تومان پول درخواست کرد. من هم عصبانی شدم و از خانه پدرم بیرونش انداختم. همان موقع بود که فهمیدم باردارم. او هم علیه من پرونده‌سازی کرد و تهمت رابطه نامشروع به من زد. اما با آزمایش «دی ان ای» ثابت شد که از خودش باردار هستم. به‌هر‌حال به‌خاطر بچه سعی کردم کوتاه بیایم، اما در خانه حبسم کرد و با سرقت مدارک و اسناد ملکی‌ام فرار کرد.

 

وقتی که ماجرا را به فامیل‌ها اطلاع دادم معلوم شد چند تخته فرش نفیس و کتاب‌های نسخ خطی تاریخی را دزدیده است. بعد از آن خواهر کوچک‌ترم به کمکم آمد و توانستیم با هزار بدبختی پیدایش کنیم. وقتی دستگیر شد همه چیزهایی را که سرقت کرده بود ، پیدا کردند و به زندان افتاد. حالا چند ماه است که همدیگر را ندیده‌ایم و او هم کاری برای جبران گذشته نکرده است. در این یک سال که از ازدواجمان گذشته جز تلخی و رنج و کلاهبرداری چیزی از این آدم ندیده‌ام» و...قاضی دستی بر چانه خود کشید و رو به زن جوان گفت:« ان‌شاءالله که خیر است... شما باید برای تکمیل پرونده دو داور معرفی کنید که رأی و نظر آنها به دادگاه ارائه شود و سپس در مورد خواسته شما تصمیم خواهم گرفت.»

 

آنگاه از نیکا خواست تا زیر برگه اظهاراتش را امضا کند. زن جوان برگه‌ها را امضا کرد و قبل از اینکه از دادگاه خارج شود، قاضی پرسید:« راستی، شما که خانم عاقل و تحصیلکرده‌ای هستید، چطور شد قبل از ازدواج تحقیق کافی نکردید؟» نیکا جواب داد:« با اینکه ۱۵ سال از من بزرگتر بود، اما حرف‌های عاشقانه قشنگی می‌زد و فکر می‌کردم واقعاً دوستم دارد، اما افسوس که فریب خوردم، چراکه عشقی در کار نبود. همه‌اش خیال بود.» این جمله‌ها را گفت و با خواهرش از دادگاه بیرون رفتند.

 

بهمن عبداللهی

 

 

iran-newspaper.com
  • 13
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
ویژه سرپوش