سه شنبه ۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۱:۰۹ - ۲۴ مهر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۷۰۵۵۶۸
رفاه و آسیب های اجتماعی

گفت و گو با رويا درباره روزهای كابوس‌وارش؛

ته مانده مواد بقیه را می کشم

اعتیاد,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,آسیب های اجتماعی

خمار خمار است. آن‌قدر که حتی با دیدن پلیس توانایی بلند شدن و فرار هم ندارد. پاتوقش نزدیکی‌های ریل خط آهن در جنوب تهران است. خواسته یا نخواسته چندین‌بار دیده بودمش. همسن و سال خودم است. توی محل قدیمی‌مان انگشت‌نمای این و آن بود. اسمش «رویا» است. ۲۵سال بیشتر ندارد اما ظاهرش خیلی بیشتر از این حرف‌ها را نشان می‌دهد.

 

زمانی همکلاسی‌ام بود. درسش بد نبود؛ بهتر از من بود. وضع مالی‌شان را هم که همه غبطه‌اش را می‌خوردند. پدرش او را با ماشین مدل بالا به مدرسه می‌رساند. هر لباسی که مد می‌شد، اولین دختری که توی محل آن را می‌خرید و پزش را می‌داد، همین رویا بود. نمی‌دانم چرا و چطورکارش به چنین پاتوق‌هایي رسید که برای هر دختری مثل کابوس می‌ماند.

 

رویا را به کلانتری می‌برند تا بعد از تحقیقات و تشکیل پرونده به کمپ بفرستند. فرصت خوبی است تا به سوالات بی‌جوابی که سال‌ها در ذهنم از او داشتم پاسخ بدهد. رویا را همراه با چند معتاد دیگر که حال و روز بهتري از او ندارند به حیاط کلانتری می‌برند. پیش خودم افسوس می‌خورم که چرا آن دختر دیروزی با آن همه ادعا، حالا به چنین وضعیتی دچار شده که با دستبند و مثل یک متهم به کلانتری می‌برندش. کف حیاط کلانتری و زیر آفتاب پر زور چمباتمه زده است. لباس‌هایش رنگ و رویی ندارند. حتي معلوم نیست چه رنگی هستند. روسری‌اش آن‌قدر آفتاب خورده که از سیاهی به بوری می‌زند. نقش گل‌ها هم از بین رفته‌. مثل آدم مچاله شده‌ای که گویی که هیچ‌وقت جوان و قبراق نبوده است.

 

کنارش می‌نشینم. اولش فکر می‌کند از دایره مشاوره کلانتری‌ام. جواب احوال‌پرسی‌هایم را نمی‌دهد. وقتی می‌گویم فلانی هستم، همشاگردی دوران دبیرستان، سرش را بالا می‌آورد و زل می‌زند به چشمانم. بعد از کلی برانداز کردن تازه مرا به‌خاطر می‌آورد.با صدای دو رگ و خش‌دارش می‌پرسد:«تو اینجا چکار می‌کنی؟ استخدام نیروی انتظامی شدی؟ تو را خدا صحبت کن تا آزادم کنن. من گناهی نکردم که بازداشتم کردن. این‌ها منو میفرستن کمپ اجباری، اونجا پدرم‌رو در میارن».

 

برایش توضیح می‌دهم که خبرنگارم. پیش از اینکه رویا را برای بازجویی صدا کنند، سریع سوالاتم را می‌پرسم. اولش زیربار جواب دادن نمی‌رود ولی وقتی با اصرارهایم روبه‌رو می‌شود، قبول می‌کند. به شرطی که عکسی از او منتشر نکنم چون به فکر آبروی خانواده‌اش است.

 

از کی سراغ مواد رفتی؟

- از ۱۷ سالگی. زمانی که پدرم بساط تریاکش را وسط پذیرایی پهن می‌کرد و جلوی من تریاک می‌کشید. وقتی مادرم از خانه قهر کرد و برنگشت، از کنجکاوی رفتم سراغ مواد.

 

با چه چیزی شروع کردی؟

- وقتی پدرم نشئه می‌‌کرد و از خانه بیرون می‌زد، کنجکاو ‌شدم تریاک رو امتحان کنم. بارها تریاک کشیدن بابام‌رو دیده‌بودم و میدونستم چطور باید وافور رو توی دستم بگیرم. مثل اون وافور رو برمی‌داشتم و... حس و حال بعد از مواد برایم تازگی داشت.

 

الان چه چیزی مصرف می‌کنی؟

- هر چیزی که دستم بیاد مصرف می‌کنم. از شیشه و کراک و مرفین گرفته تا تزریق هرويین.

 

چند سال است که کارتن‌خواب شدی؟

- فکر کنم چهار سالی میشه. زمانی که پدرم خونه رو به‌خاطر بدهی و اعتیادش فروخت، من هم آواره اینور و آنور شدم. مادرم با مرد دیگری ازدواج کرده ‌بود و من‌رو به خونش راه نمی‌داد. فک و فامیلی هم نداشتم که خونشون بمونم. پدرم هم خونه زن معتادی می‌موند و تتمه پولش رو خرج مواد کرد. من مونده‌بودم و شهری که برایم جهنم بود. آدم‌های جور واجور سراغم میومدن. دو هفته اول رو با بدبختی سر کردم ولی بعد از اون اسیر سرنوشت شدم... .

 

چرا ترک نکردی؟

- یکی دوبار پلیس دستگیرم کرد و به کمپ فرستاده شدم ولی چه فایده؟ وقتی کسی کمپ میره و سالم میشه، باید محیط زندگیش سالم و کسی رو هم بالای سرش داشته باشه تا از اون مواظبت کنه. نه اینکه از کمپ بیرون بیایی و دوباره سرگردون این پاتوق و آن پاتوق باشی. من چاره‌ای جز این‌طور زندگی كردن نداشتم.

 

پول مواد را از کجا می‌آوری؟

- گاهی آشغال جمع می‌کنم. برخی اوقات ته‌مونده مواد این و آن را می‌کشم.

 

چرا وقتی پلیس آمد فرار نکردی؟

- بخدا از این وضعیت خسته شدم. کجا فرار کنم؟ وضعیت همین است. گاهی با فكر به گذشته، تک تک روزهای زندگیم رو مرور می‌کنم؛ بیشتر شبیه به رویاست تا زندگی واقعی. ای کاش می‌شد به اون زندگی برگردم و اون روزها رو دوباره تجربه کنم. وقتی برای همپاتوقی‌هام گذشتم‌رو تعریف می‌کنم، اون‌ها فکر میکنن که توهم زدم. تو که میدونی وضعیت مالیمون چطور بود وچه لباس‌هایی‌می‌پوشیدم.

 

رویا با این خماریش روی دنده حرف زدن افتاده و من یاد زمانی می‌افتم که کنارم می‌نشست. زمانی که همه بچه‌ها حسودی‌اش را می‌کردند. پیش خودم می‌گویم واقعا چرا دوست قدیمی‌ام به این حال و روز افتاده؟ چطور می‌توانم کمکش کنم؟ گذشته رویا و فکر کمک کردن به او، مدام توی سرم رژه می‌روند و من همچنان پای حرف‌‌هایش. افسرنگهبان، همکلاس روزهای خوبم را صدا می‌‌کند:« رویا ...». با حال نزارش و مثل پیرزنانی که برای راه رفتن نیاز به عصا دارند، دستش را به دیوار می‌گیرد و می‌رود. آنقدر خمار است که خداحافظی هم نمی‌کند.

 

 

 

ghanoondaily.ir
  • 17
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
ویژه سرپوش