جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
۱۷:۳۳ - ۰۴ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۰۹۴۸
سایر حوزه های اجتماعی

گم‌شده در دالان‌های خدمات اجتماعی

اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,جامعه,مسکن اجتماعی

در جهان حاضر اگر درآمد سرانه کشوری ١٠‌هزار دلار نباشد نمی‌تواند مسکن اجتماعی داشته باشد صف غذای رایگان برای فقراست و مرد و زن و پیر و جوان پشت هم ایستاده‌اند. وارد مرکز خیریه می‌شوند و بسته‌های غذایی مورد نیازشان را تحویل می‌گیرند. بچه‌ها و سالمندان را می‌نشانند پشت میزی تا خوراکی مختصری بخورند. همان‌وقت زن جوانی با عجله یکی از بسته‌های غذایی اهدایی را باز می‌کند و می‌خورد. اشک می‌ریزد و می‌گوید خیلی‌وقت است گرسنه‌ است.

 

 این‌جا یکی از بهترین سکانس‌های فیلم «اینجانب، دنیل بلیک» شکل می‌گیرد. فیلمی در انتقاد از سیستم خدمات اجتماعی انگلستان، فعالیت‌های مراکز خیریه و دولت. فیلمی که برای کارگردانش جایزه کن را به ارمغان می‌آورد و فیلمی که کارگردان، کن لوچ درباره آن گفته می‌خواهد هم دل بینندگان را به درد بیاورد و هم آنها را به خشم بیاورد.

دنیل بلیک مرد ٥٩ ساله‌ای است که دچار حمله قلبی شده و تا مدتی نمی‌تواند کار کند. مردی تنها که در نیوکاسل زندگی می‌کند و مردی که هرچند، گاهی سر همسایگانش داد می‌زند که چرا زباله‌های‌شان را در محیط عمومی آپارتمان رها کرده‌اند، اما هرجا که بتواند دست‌شان را می‌گیرد. او برای تامین مخارج زندگی‌اش در مدتی که پزشک کار کردن را برایش منع کرده، ناگزیر از استفاده از خدمات تامین اجتماعی است. دنیل تلفن می‌زند و مدارک پزشکی‌اش را به مرکز می‌برد، اما برای کمک‌هزینه زندگی دوره ازکارافتادگی پذیرفته نمی‌شود.

 

کمال اطهاری اقتصاددان و استاد دانشگاه در نشست موسسه آپ‌آرت‌مان درباره این فیلم می‌گوید: «لوکاچ می‌گوید ما از هنر استفاده می‌کنیم تا لایه‌هایی که وقایع اجتماعی را شکل می‌دهند تجزیه‌وتحلیل کنیم. دنیل بلیک هم مثل یک رمان لایه‌های اجتماعی را نشان می‌داد که چگونه به محو یک انسان می‌انجامد. کن‌لوچ روی مفقوده‌ای دست می‌گذارد که به آن زیاد پرداخته نمی‌شود و آن طبقه کارگر یقه‌آبی است که کارگردان با دید رئالیستی و شاید هم ناتورالیستی به این موضوع نگاه می‌کند و اجازه می‌دهد که تفسیر غیرایدئولوژیک از آن صورت گیرد.»

 

بلیک وقتی به اداره خدمات اجتماعی مراجعه می‌کند، درگیر بروکراسی خشنی می‌شود. در ظاهر روندها آرام طی می‌شوند، اما انگار این مسیر برای یک انسان ساخته نشده، کارمندان مثل ماشین رفتار می‌کنند و این از همان لحظات ابتدایی فیلم و جایی که بلیک با تلفن صحبت می‌کند، نمایان است. در گفت‌وگوی تلفنی بلیک با کارمندی که باید پاسخگو باشد، تنها پاسخ‌های تکراری می‌شنویم که هیچ انعطافی ندارند. انگار سیستم تنها برای سوال‌های از پیش تعیین شده، جواب آماده کرده است.

 

پیچیدگی‌های استفاده از مسکن اجتماعی

فیلم می‌خواهد تضادها و پیچیدگی‌های یک سیستم پیشرفته رفاه اجتماعی را نشان دهد. کشوری مانند انگلستان که در آن «طب ملی» و «مسکن اجتماعی» برای فقرا وجود دارد، اما استفاده از آنها افراد را درگیر بروکراسی طاقت‌فرسایی می‌کند تا خودشان از استفاده از آن امکانات منصرف شوند. اطهاری می‌گوید: «لوکاچ در نقد استانیلیسم می‌گفت سوسیالیسم پر از تضاد است و این طور نیست که به مرحله‌ای برسی که یک‌دفعه همه چیز در آن بسامان می‌شود. کن لوچ بخشی از این تضاد را نشان می‌دهد و بخشی از آن هم مربوط به social housing است که یک سیستم پیشرفته مسکن اجتماعی است که جزو حقوق شهروندی محسوب می‌شود.» اشاره اطهاری به شخصیت دیگر فیلم است، زنی که سرپرست خود و دو کودکش است و به تازگی از لندن به نیوکاسل آمده است. بلیک او را در اداره خدمات اجتماعی می‌بیند، زمانی که کارمندان حاضر نیستند به دلیل تاخیر زن، او را بپذیرند. زن، کیتی، توضیح می‌دهد که تازه به این شهر آمده و ساعت حرکت وسایل نقلیه عمومی را نمی‌دانسته و به همین دلیل دیر رسیده، اما ماموران حراست او را بیرون می‌کنند. بلیک همراه زن می‌شود. مسکن اجتماعی که دولت برای این زن درنظر گرفته جایی خارج از شهر محل تولدش یعنی لندن است. در شهر خودش خانه ندارد و در نیوکاسل، خانواده.

 

مسکن اجتماعی طرحی است که به‌گفته اطهاری نخستین‌بار در قرن نوزدهم شکل گرفته است. در دوره ویکتوریا قانونی به نام قانون فقرا وجود داشت که محافظه‌کاران انگلیس راه انداخته بودند: «آن زمان براساس قانون باید به وضع بهداشتی خانه‌های محلات کارگری رسیدگی می‌شد. مقامات یک بخش یا شهرستان تصمیم می‌گیرند برای فقرا خانه پاکیزه بسازند، به جای این‌که بعد از وقوع مشکل بخواهند آن را پاکیزه کنند. این طرح از منچستر شروع می‌شود. دولت می‌گوید اشکالی ندارد و از یارانه فقرا بردارید و برای‌شان خانه بسازید به شرطی که ٥‌سال بیشتر در آن خانه‌ها نمانند. از سوی کارگران و جامعه از این طرح استقبال می‌شود، چون پیشگیری هم بوده، در نتیجه دولت انگلیس به بقیه دولت‌های محلی نیز ابلاغ می‌کند که اگر دل‌تان می‌خواهد می‌توانید این طرح را اجرایی کنید. بعد از مدتی همه قبول می‌کنند و قانون اجباری می‌شود و پنج سالش هم برداشته می‌شود و به‌صورت یک حرکت از پایین شکل می‌گیرد. این حرکت جامعه مدنی است که بعدا تبدیل به حقوق شهروندان می‌شود.»

 

قانون مسکن اجتماعی در انگلستان دست نخورده مانده است، اما این‌که چه کسانی می‌توانند از آن استفاده کنند و چه تعدادی از افراد می‌توانند در آنها زندگی کنند، بستگی به وضع اقتصادی جامعه یا آن‌طور که اطهاری می‌گوید مازاد اقتصادی جامعه دارد. هر جامعه‌ای برای این‌که بتواند این حق را در اختیار شهروندانش قرار دهد به‌حدی از مازاد اقتصادی احتیاج دارد: «در جهان حاضر اگر درآمد سرانه کشوری ١٠‌هزار دلار نباشد، نمی‌تواند مسکن اجتماعی داشته باشد. من این مسأله را به آقای آخوندی هم نوشتم و گفتم که نمی‌توانیم و فقط باید به‌صورت آزمایشی این طرح را انجام دهیم. اگر قول بدهیم همان مسکن مهر می‌شود. با مسکن مهر هم سر همین موضوع مشکل داشتم. وقتی به‌عنوان روشنفکری که می‌خواهی برای جامعه آزادی و عدالت را به ارمغان بیاوری، اگر اصول پایه را ندانی، فقط پوپولیسم را تقویت می‌کنی.»

 

تاثیرات جهانی‌شدن بر اقتصاد کشورهای پیشرفته

لایه‌های مختلفی در فیلم وجود دارد که نهایتا باعث از بین رفتن بلیک می‌شود. بلیک در بخشی از فیلم به گفته اداره خدمات اجتماعی باید دنبال کار باشد. در کلاس‌های رزومه‌نویسی ثبت‌نام می‌کند. این همان زمانی است که به کیتی هم کمک می‌کند تا خانه را برای زندگی یک خانواده آماده کند. کیتی هم دنبال کار است و برای نظافت خانه‌ها آگهی می‌دهد. بلیک بالاخره یاد می‌گیرد رزومه بنویسد و آن را به شکل دست‌نویس و با گشتن در سطح شهر به کارگاه‌ها و گاراژها می‌برد. وسایل خراب شده خانه کیتی را تعمیر می‌کند و برای دختر او که در آستانه نوجوانی است ماهی‌های چوبی می‌سازد تا به دیوار اتاقش بیاویزد. یک شب کیتی، از گرسنگی و استیصال موقع شستن پله‌ها می‌نشیند و اشک می‌ریزد. این لایه‌ها که کن لوچ به آنها می‌پردازد به گفته اطهاری لایه‌های ناتورالیسم کافکایی دارند که رنج را نشان می‌دهد.

 

بخش دیگری از فیلم همسایه بلیک است. دو جوان کارگر که وارد قاچاق کفش چینی شده‌اند. مسأله جهانی‌شدن که تاثیرات آن بر اقتصاد یک کشور پیشرفته هم همیشه خوشایند نیست. انگار ورق برگشته است و این‌جا جریان‌های پیچیده خود را نشان می‌دهند:  «کن لوچ می‌گوید محل کسب درآمد یک انگلیسی که هنوز امپراتوری سیاسی دنیا را هم دارد، قاچاق کفش چینی است. یک دلیل این‌که کارگران یقه‌آبی انگلیس و ‌آمریکا که به ترامپ هم رأی می‌دهند این است که الان تولید کالا به چین منتقل شده است. چینی‌ها در‌ سال ٢ونیم تریلیون دلار صادرات دارند. آمریکا صادراتش یک و نیم است. انگلستان جزو ١٠ کشور صادرکننده است و کمتر از ٥٠٠‌میلیارد دلار است. شما در یک سیستم جدید وارد شده‌اید و کن لوچ این موضوع را نشان می‌دهد.»

 

اطهاری می‌گوید تضاد از حوزه تولید به توزیع رسیده است. بلیک به همسایگانش در این فرآیند کمک می‌کند و حتی در سکانسی با رابط چینی از طریق اینترنت هم‌کلام می‌شود: «موضوع جهانی‌شدن یک تضاد درونی در جوامع پیشرفته ایجاد کرده. هرچه تولید سرمایه‌داری جهانی‌تر شود، عمومی‌تر می‌شود و به این معنا از جامعه خود و طبقه کارگر خود فاصله می‌گیرد. وقتی سرمایه انگلیس برای جهانی‌شدن می‌رود، یعنی تولید کالا به تمام جهان می‌رود و جغرافیای تولید عوض می‌شود. در بین ١٠کشوری که تولیدشان از همه بیشتر است، چهار کشور از جهان سوم هستند. هنوز قدرت برتر اقتصادی جهان آمریکاست و قدرت دوم چین است و در این فهرست هند، کره‌جنوبی و مکزیک هم قرار دارند، درحالی‌که در دهه ٧٠میلادی اروپا و آمریکا قدرت‌های برتر بودند. قدرت با جامعه خود بیگانه شده است. لندن هنوز قدرت مالی برتر جهان و شهر سالم جهان است، اما سرمایه چه در انگلیس و آمریکا، طبقه کارگر یقه‌آبی را نمی‌خواهد. مارکس می‌گوید سرمایه‌دار نوکر سرمایه است، نه آقای سرمایه.»

 

اطهاری مسأله مازاد اقتصادی را در این زمینه مهم می‌داند و می‌گوید باید به جایی رسید که بتوان سیاست‌های اجتماعی را فراگیر و همه افراد جامعه را با آن تغذیه کرد. مازاد اقتصادی باید وجود داشته باشد تا توزیع شود و دیگر افرادی مثل بلیک یا کیتی در صف استفاده از خدمات اجتماعی نمانند و از بین نروند:   «ایران از این‌ نظر اصلا جهانی نشده است. صنایع قدیمی جایگزین واردات تولید شدند و نه برای این‌که بتوانند رقابت کنند و حتی اینها هم تعطیل شده‌اند. سیستم از آن‌جایی که مازاد اقتصادی لازم برای توزیع را ندارد، سخت‌گیری می‌کند. بروکراسی همیشه مشکلات خود را دارد و چون مازاد کم شده، این سیستم خست به خرج می‌دهد.»

 

نشست بررسی فیلم، تک‌گویانه نیست و حاضران نیز در آن شرکت دارند. اطهاری در پاسخ به یکی از حاضران که درباره بروکراسی خشن فیلم می‌پرسد، می‌گوید: «بروکراسی همیشه این مشکل را دارد که اگر ایدئولوژیک با آن برخورد کنیم به همان چیزی می‌انجامد که نئولیبرالیسم توانست از آن استفاده کند. وقتی تاچر آمد شعار شهروند فعال را مطرح کرد و گفت اگر خصوصی‌سازی کنیم، مشکلات بروکراسی حل می‌شود. گفت ما می‌خواهیم نظارت جامعه را  بیشتر کنیم. شهروند فعال کسی است که نظارت و دموکراسی مستقیم آن بیشتر شود. حتی در مسکن‌های اجتماعی ابتدا یک موج خصوصی‌سازی بالایی صورت گرفت و بعد به شرکت‌های تعاونی و غیرانتفاعی سپردند. سهم آنها بالا رفت. می‌خواهد نظامی ایجاد کند که نظارت اجتماعی را بر توزیع مازاد اقتصادی بیشتر و مقداری خصوصی‌سازی کند.» کارمندان در فیلم کن‌ لوچ به جز یکی از آنها برخوردهای سرد و گاه خصمانه‌ای با مراجعان دارند. آنها در مقابل درخواست بلیک برای فرم کاغذی و پرکردن آن به‌صورت دستی مقاومت می‌کنند. بلیک ٥٩ساله استفاده از رایانه را بلد نیست و هربار در پیچ‌وخم‌های زیاد فرم‌های اینترنتی می‌ماند و درخواستش برای بررسی دوباره پرونده به تعویق می‌افتد. تنها کارمندی که حاضر می‌شود به او کمک کند هم توبیخ می‌شود. کارمندان بلیک را به جایی می‌رسانند که از ادامه این مسیر منصرف شود و به خانه‌اش پناه ببرد.

 

اطهاری با گفتن این‌که هر سیستم بازتوزیع باید با انباشت سرمایه هم‌افزا باشد، وارد بحث درباره تهران می‌شود: «شهر تهران از ‌سال٨٥ تا ٩٠، شغل از دست داد و ٣٠٠هزار نفر هم به آن افزوده شد، یعنی حتی کسانی که قبلا می‌توانستد مالیات و بیمه بدهند، دیگر شغلی ندارند و سری جدید هم کاری پیدا نکردند که بیمه دهند. در نتیجه سیستم تأمین اجتماعی چون بیمه جدید نگرفته، نمی‌تواند مستمری بازنشسته و بیکار را هم بدهد. باید یک مازاد اقتصادی داشته باشی که آن را بازتوزیع کنی. این‌جا یک مکالمه نازلی رخ می‌دهد که تقویت‌کننده پوپولیسم است و فعالان کارگری را هم به یک مکالمه سطح پایین سوق می‌دهد. آخر ‌سال می‌بینیم فعالان کارگری بر سر حداقل دستمزد چانه می‌زنند و بهترین حامیان‌شان هم به ارقامی مثل ٢میلیون‌و٥٠٠‌هزار تومان می‌رسند و آخر هم به این نتیجه می‌رسند که بیشتر از این نمی‌توانند بالا ببرند. این تقلیل‌گرایی است، چون دولتی که مالیات گرفته و پول نفت دارد، موظف است توسعه ایجاد کند تا شغل ایجاد شود و اقتصاد دانش‌بنیان را ایجاد کرده که رقابت خارجی کند و از خارج مازاد بگیرد. اما می‌بینیم که کارگرها را هل‌می‌دهد به طرف بورژوازی که باید بروی پولت را از او بگیری. درحالی‌که او مالیات داده و دولت باید پولش را بدهد. دولت این مکالمه سطح پایین را دوست دارد که طبقه کارگر با بورژوازی طرف باشد. این یک معنای تقلیل‌یافته تضاد طبقاتی است.»

 

بلیک و کیتی مسیرشان را ادامه می‌دهند. مسیری که در آن روزی بلیک، کیتی و دو فرزندش را به مرکز خیریه‌ای برای دریافت غذا می‌برد. کاری برای بلیک پیدا می‌شود، اما او به دلیل منع پزشکی از قبول کار خودداری می‌کند. این‌جاست که مورد توهین و تحقیر جامعه قرار می‌گیرد که دریافت خدمات اجتماعی و کمک‌هزینه را به کار کردن و از بازوی خود پول درآوردن ترجیح داده است. همین توهین و تحقیر است که کیتی را به سمت تن‌فروشی می‌کشاند، وقتی بچه‌های مدرسه، دختر کیتی را به‌خاطر کفش پاره‌اش مسخره‌ کرده‌اند. بلیک دیگر تحملش را از دست می‌دهد و روی دیوارهای اداره خدمات اجتماعی، شرح‌حالش را با این جمله می‌نویسد: اینجانب، دنیل بلیک...  

 

سرمایه جهانی شده اما حقوق شهروندان جهانی نیست

چرا در انگلستان که از نظر ارایه خدمات اجتماعی جایگاه بالایی دارد، این قصه روایت می‌شود، آیا این نوعی سیاه‌نمایی نیست؟ این سوالی است که یکی از حاضران جلسه از اطهاری می‌پرسد. اطهاری با جمله‌ای از مارکس بحث خود را شروع می‌کند که این جوامع تضادهای بشر را نشان می‌دهند: «کفایت نمی‌کند کشوری که در رأس قرار گرفته صبر کند تا بقیه به آن برسند. اگر این جامعه بتواند تضادهای خود را حل کند، آینده بشر بهتر مشخص می‌شود. الان یکی از سرگردانی‌های بشر این است که نهادهای لازم برای این‌که بتواند دولت را با جامعه بیامیزد، ندارد. نقدهای فوکو و دلوز و کسانی که به طرف پست‌مدرن می‌روند، نقصی دارند و آن این است که ما نیاز داریم برای بیرون آمدن از وضع موجود نهادهای لازم را بسازیم و به قول فوکو باید دانش بر قدرت پیشی بگیرد. حتما باید به موضوعاتی مثل نحوه ساماندهی اقتصاد سیاسی دقت کنند. مارکس می‌گوید عدالت سوسیالیسم، بورژوایی است، مگر این‌که به کمونیسم برسیم. هر کسی بگوید من برابری می‌دهم، دارد بورژوایی حرف می‌زند، چون باید آن‌قدر تولید داشته باشی که به هر کسی به اندازه نیازش بدهی، نه به اندازه استعداد و توانش. من نمی‌خواهم مبلغ مارکس جلوه کنم، بلکه می‌خواهم اهمیت اقتصاد سیاسی و نهادهایی را بگویم که جوامع پیشرفته دارند جلوه‌هایی از آن را نشان می‌دهند. تا زمانی که کمیابی وجود دارد، شما نمی‌توانید دولت را حذف کنید.» سرمایه جهانی شده است، اما حقوق شهروندی جهانی نیست و اطهاری از گیدنز و همفکرانش مثال می‌آورد که آنها هم به این اشاره می‌کنند که این نهاد باید ایجاد شود و جامعه احتیاج به فراروایت دارد. بحث حاکمیت سرمایه جهانی است که سرنوشت کارگران را رقم می‌زند. او می‌گوید: «نقد‌ هابرماس این‌جا، جا پیدا می‌کند که اگر بگویی با فراروایت مخالفم نمی‌توانی حقوق جهانی را رعایت کنی و وقتی کارگر یقه‌آبی نیوکاسل در اثر رشد کشور جهان سومی که قبلا استثمار می‌شد، به نام چین دارد از پا می‌افتد، به نظم نوین جهانی به معنای واقعی نیاز دارید، نه به معنای حاکمیت سرمایه. معلوم شد حاکمیت سرمایه جهانی، دیترویت و نیوکاسل را از پا می‌اندازد. باید یک نظم نوین جهانی تعریف کنی که حقوق شهروندی‌اش هم جهانی شود، یعنی اگر در چین که مازاد اقتصادی را می‌برد و تعداد شاغلانش افزایش پیدا می‌کند و در نتیجه در نیوکاسل مازاد و کارگر کم می‌شود و در اثر آن، بیمه‌اش از بین می‌رود، باید مقداری از آن مازاد اقتصادی به این سو بیاید. اما سرمایه این کار را نمی‌کند، حتی در خود آمریکا هم این اتفاق نمی‌افتد.»

 

اطهاری از رئالیسم بسیار عالی و مناسب کن لوچ می‌گوید که طوری وقایع را به دنبال هم چیده تا  روابط را روایت کند. لایه‌ای که در آن آورده درباره مهاجرت و بیکاری می‌گوید و در جایی به مادری می‌رسد که مجبور است تن‌فروشی کند و پس از آن به قدری وجدانش معذب می‌شود که نمی‌تواند دوستی دنیل بلیک را برتابد. دنیل از کیتی خواهش می‌کند این کار را رها کند تا با هم راه دیگری پیدا کنند. کیتی مستاصل است و نمی‌پذیرد و در مقابل از ملاقات دنیل اجتناب می‌کند. دنیل پس از این‌که حرفش را به گوش مسئولان اداره خدمات اجتماعی می‌رساند، کم‌کم وسایل خانه‌اش را می‌فروشد تا هزینه زندگی را تامین کند و درنهایت تصویر او را از نگاه دختر کیتی می‌بینیم که در خانه‌ای خالی افتاده و به خود پیچیده است.

 

نقد فعالیت‌ موسسات خیریه

کن لوچ درباره این فیلم گفته است: «حکومت بی‌شرمانه فعالیت مراکز خیریه توزیع غذا را ستایش می‌کند، درحالی‌که در‌ سال۲۰۱۶ این‌که گروهی از مردم به خاطر فقر باید بین پرداخت قبض برق و گاز یا خرید غذا یکی را انتخاب کنند، واقعا اسفبار است.» سوال یکی از حاضران جلسه هم از اطهاری درباره همین گفته است، او می‌پرسدچقدر می‌توانیم ان‌‌جی‌‌اوها و چقدر دولت را مقصر بدانیم؟

 

نگاه کن‌ لوچ به فعالیت‌های خیریه‌ای، نگاهی همراه با پوزخند است. جایی که کیتی در مرکز تقسیم غذا، از گرسنگی می‌شکند و همه فعالان خیریه را به تعجب وامی‌دارد. اطهاری می‌گوید کن لوچ هم به دولت حمله می‌کند و هم به ان‌جی‌اوها، زیرا دولت از طریق کار خیریه‌ها و تاکید بر آنها می‌خواهد مانع مطرح‌شدن بحث ساختاری شود: «دولت رفاه جدید نمی‌تواند در چارچوب nation state قرار بگیرد، چون سرمایه جهانی نشده و دولت رفاه در یک کشور قابل‌تعریف نیست. تا دهه ٧٠ قابل تعریف بود، زیرا تمام مازاد اقتصادی جهان به کشورهای متروپل می‌آمد و آنها صادرکننده کالا به جهان و وارد‌کننده مواد اولیه بودند.» اطهاری این گفته را با مثالی از ایران روشن‌تر می‌کند: «تولید یک‌سال پسته در ایران به اندازه ٥ تا ١٠ گوشی هوشمند محصول می‌دهد. گوشی هوشمند را می‌گیری که نهایتا ١٠تای آن در عرض یک روز ساخته شده که معادل ٢٠٠روز کار برای یک هکتار زمین است، یعنی ٢٠٠روز کار جامعه را به علاوه آبی که باید مصرف کنی که برگشت‌ناپذیر است، می‌دهی و گوشی هوشمند می‌گیری و از این بابت خیلی هم خوشحال هستی. این مبادله نابرابر انباشت کار شما را با چین یا یک کشور دیگر نشان می‌دهد و انباشت پایین می‌آید. الان شعار دولت رفاه کفایت نمی‌کند و یک سیستم جهانی می‌خواهد.»

 

دنیل بلیک داستان حذف‌شدن یک انسان است. بلیک دقیقا آن‌جا که فکر می‌کنیم اوضاع دارد درست می‌شود و قرار است از خودش در جلسه‌ای دفاع کند تا کمک‌هزینه بگیرد، می‌میرد: «کن‌ لوچ نشان می‌دهد که چطور لایه‌ها به‌هم برخورد می‌کنند تا یک واقعه از آن بیرون بیاید.» او نشان می‌دهد که «تا زمانی که نهادهای لازم را نسازی، عدالت ممکن نیست و نهاد آزادی در یک فرآیند قابل‌تحقق است. آن نهادها را باید شناخت. فیلم‌های هوشمندانه‌ای مثل این ما را به گفتمانی وارد می‌کند که اندیشه را نسبت به جامعه خود عمیق‌تر کند و به مباحث ایدئولوژیک که می‌گویند سرمایه‌داری یا سوسیالیسم این اتفاق را رقم می‌زند، تقلیل ندهد. عدالت و آزادی نهادهایی است که باید از وجه هنر و منطق توأمان ساخته شود.»  

 

پرداختن به مسأله طب ملی به ‌گفته اطهاری جدید نیست، زیرا قبل از او در تلویزیون‌های انگلستان هم صورت هزل و طنز گرفته. در عین‌حال که یک سیاست اجتماعی بسیار پیشرفته است که کشورهای دیگر دنبال این هستند: «در عبارت نهایی شخصیت داستان به این جمله برمی‌خوریم که من صدقه نمی‌خواهم، بلکه حق شهروندی‌ام را می‌خواهم. در اروپا خدمات اجتماعی، حق شهروندی است، درحالی‌که در آمریکا مثل صدقه است، کن لوچ اشکالات چنین سیستمی را می‌گیرد.»

 

نقدی که اطهاری به فیلم دارد به بخشی برمی‌گردد که معمولا در چنین جامعه‌ای، افرادی مانند بلیک می‌توانند با نماینده‌های محلی‌شان گفت‌وگو کنند و از آنها کمک بگیرند و در فیلم به آن پرداخته نشده و چرا مخاطبان بلیک در آخر فیلم دائم‌الخمرها و خیابانی‌ها بودند، درحالی‌که این مشکل می‌توانست در رسانه‌ها بهتر  منعکس شود: «او در فیلم خیلی تنها بود.

 

 

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 10
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
پاوان افسر بیوگرافی پاوان افسر بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۷ تیر ۱۳۶۳ 

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر 

آغاز فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

تحصیلات: لیسانس رشته ی مدیریت بازرگانی

ادامه
امین پیل علی بیوگرافی امین پیل علی بازیکن تازه نفس فوتبال ایران

تاریخ تولد: ۱۷ دی ۱۳۸۱

محل تولد: گیلان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک

تیم: تیم ملی فوتبال ایران

شماره پیراهن: ۱۵

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
ویژه سرپوش