به گزارش روزنامه ایران، اگر بگوییم ترجیع بند و شاه بیت مناظرههای دوازدهمین دوره ریاست جمهوری، فضای کسب و کار، کارآفرینی و اشتغال بود احتمالاً سخنی به گزاف نگفتهایم چه آنکه در همه مناظرهها حتی آنجا که به ظاهر خط و ربطی بین آن ساحت و فضای کسب و کار وجود نداشت اما به خاطر سیاسی شدن موضوع و بالا گرفتن عجیب بحرانهای معیشتی به ارث رسیده از دولتهای نهم و دهم به هر سو که سر میچرخاندی، عاقبت سر از اشتغال و کار و بیکاری در میآوردید.
گفتوگوهای ما با دکتر حسن فروزان فرد، نایب رئیس کمیسیون رقابت، خصوصیسازی و سلامت اداری اتاق بازرگانی ایران و مهندس فرشید شکر خدایی، نایب رئیس انجمن مدیریت کیفیت ایران و عضو هیأت نمایندگان اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی به این موضوع پرداخته است، برای ارائه فضای بیشتر به این گفتوگوهای کوتاه، سؤالات عمدتاً حذف شده است.
نیم نگاه
حسن فروزان فرد: گفتمان «فقر و غنا» و «مستضعف و سرمایه دار» با سوءاستفاده از شرایطی که در جامعه به وجود آمد، دوباره به صورت تبلیغاتی بازسازی شد و ما از آن مسیر اصلی دور شدیم. مطابق با برنامه ششم، ما باید هر سال ۸درصد رشد اقتصادی داشته باشیم و در این میان کارآفرینها سربازان رشد و توسعه کشور هستند. حالا ما در این جنگ به سربازان اقتصادی خود انگ بزنیم چقدر رفتار عاقلانه و قابل دفاعی انجام دادهایم؟
فرشید شکرخدایی: در حالی که مطابق جهت گیریهای بالادستی، مسئولان رده اول اصرار به کوچکسازی دولت دارند. در این مناظرهها نامزدهای یک طیف سیاسی اصرار داشتند دولت به بخش مسکن، اشتغال و نظایر آن ورود بیشتری داشته باشد. این همه در حالی است که امروز دولت، سنگینترین بدنه را دارد و نباید به ۵ میلیون نفر پرسنل خود مرتب نیرو اضافه کند و بزرگتر شود.
دکتر حسن فروزان فرد، نایب رئیس کمیسیون رقابت، خصوصیسازی و سلامت اداری اتاق بازرگانی ایران: من بهعنوان یک کارآفرین، کسی که ۵۰ سال به طور مستمر در یک خانواده صنعتی بوده، در این فضا پرورش یافته و امروز صاحب برندی ۵۰ ساله است، کسی که مدام در فضای کار، تولید و اقتصاد حضور داشته، هرچه به آن مناظرهها نگاه کردم، خودم را در آن مناظرهها ندیدم.
منظورم این است که من کارآفرین مخاطب آن مناظرهها نبودم. کسی آنجا با من صحبت نمیکرد. البته گاهی در نگاه آقای روحانی و جهانگیری رگههایی از این توجه بود اما من کارآفرین، من صنعتگر، من فعال اقتصادی لزوماً مخاطب جدی این مناظرهها نبودم. مخاطب جدی این مناظرهها بدنه بزرگ جامعهای بود که بهطور رسمی یا غیر رسمی حقوق بگیر دولت هستند. کارکنان و کارمندان یا بهصورت غیر رسمی یارانه بگیرها. البته گفتمانی که از اول و با اصرار یکی از نامزدها بر این مناظرهها حاکم شد، فضای انحرافی را از همان آغاز شکل داد.
از طرف دیگر نفرات جدید و کمتر شناخته شدهای که در این مناظرهها بودند، کشش گفتوگوها را به سمت حاشیه و شعارهای بیوجه بردند. ببینید من با واقعیتهای جامعه بیگانه نیستم، ۲۰۰ کارگر برای مجموعه بنده کار میکنند، چند شرکت و چندین کارمند معمولی و تحصیلکرده و نخبه دارم و میدانم زیر پوست جامعه کاری چه میگذرد. اما چرا در این مناظرهها میبینید که شالوده همه گفتوگوهای مستقیم کاندیداها به سمت پایینترین افراد جامعه تمرکز مییابد؟ شما حتی در مناظرههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی هم میدیدید که آخر سر مناظرهها به سمت یارانه و کمک آن هم با محوریت دولت میرفت.
به باور من کاندیداهای جدیدی که وارد انتخابات شدند هیچ کدام تجربه عملیات اجرایی در حوزههای اقتصادی و اجتماعی نداشتند، آنها بیشتر بهدنبال فرصتسازی از قبل گرفتاری معیشتی مردم بودند و به هیچ عنوان نتوانستند گفتمان جدیدی با راهکار قابل دفاع برای حل مشکلات مردم ارائه کنند، بنابراین عملاً مناظرهها تبدیل شد به جایی برای طرح شعارهای عامه پسند و اینکه به هر مشکلی که میرسیدیم میگفتند یارانهها را افزایش بدهیم.
شعارهای بیمبنا شما را از بنبست بیرون نمیکشد
من کاملاً با وضعیت فعلی جامعه و گرفتاریهای زندگی کارگری و دهکهای پایینتر آشنا هستم اما راهکار برون رفت از این وضعیت شعارهایی نیست که وقتی میپرسیدی با چه بودجهای و چه طرحی؟ پاسخ روشنی نمیگرفتی. ببینید وضعیت اقتصاد ما روشن است. عمده درآمد ما معطوف به صادرات نفت خام و کالاهایی با حداقل ارزش افزوده است.
شما در قالب و بستر چنین مملکتی زندگی میکنید، طبیعی است اگر حقیقتا به فکر توسعه پایدار باشی برنامهات باید این باشد که تعداد زیادی از کارآفرینها نسبت به نظام و دولت سمپاتی داشته باشند و از آن طرف نظام با بلندنظری و بلندنگری به استقبال سرمایهگذاران برود تا آنها ریسک کنند و منابع خود را برای تولید کالا و خدمات وسط میدان بیاورد، نه اینکه شعارهایی بدهیم که با واقعیت جامعه و اصول علمی توسعه اقتصادی همخوان نباشد و صرفاً برای جمعآوری رأی باشد.
توسعه اقتصادی با رونق اقتصادی تفاوت دارد
فعالان و تحلیلگران اقتصادی بخوبی میدانند که توسعه اقتصادی با رونق اقتصادی تفاوت دارد. شما در دورهای ممکن است اقتصادتان رونق هم داشته باشد، مثلاً میزان درآمدهای نفتی بالا برود و دولت این درآمدها را به جامعه تزریق کند و مردم فکر کنند وضعشان خوب شده است. حقوقشان اضافه شده و درآمد بیشتری دارند و خانهشان گران شده اما مردم فکر کنند آیا در این اقتصاد ارزش افزوده ایجاد شده است؟ اینکه منابع نقدینگی ما در دوره پیش به سمت بخش مسکن رفت و به رکود کشیده شد، معنای این نقدینگی است یا ویران کردن منابع نقدینگی؟ خب شما وقتی در مناظرهها نگاه میکردید احساس نمیکردید این آقایان اندازه اقتصاد کشور را میفهمند که اگر این طور بود این همه وعدههای عجیب و غریب داده نمیشد.
عبارت «درآمدهای حاصل از فروش نفت» گزنده بود
یکی از واژههای گزندهای که در این مناظرهها تکرار میشد، «درآمدهای حاصل از فروش نفت» بود. من از شما میپرسم کسی که منزل و مأوای خود را میفروشد، اسم این فروش را درآمد میگذارد؟ هیچ کس اسم این کار را درآمد نمیگذارد. من رفتهام طلاهای خانه را فروختهام، اسم این کار درآمدزایی است؟ نفت را بهعنوان ثروت بشناسیم و معرفی کنیم یا بهعنوان دارایی جاری؟ موضوع اینجاست.
آنچه در حوزه رونق کسب و کار مطرح است با آنچه ما در مناظرهها و گفتوگوهای نامزدهای انتخابات میدیدیم، بسیار متفاوت است و براحتی از عنوانی به نام «درآمدهای نفتی» استفاده میشود در حالی که ما عملاً منابعمان را میفروشیم، خانهمان را میفروشیم و بعد هم اسم این کار را درآمدزایی میگذاریم. در هر حال من متأسفم که زمینه گفتوگوها در مناظرههای اخیر با فضای واقعی کسب و کار و اصول اقتصادی حاکم بر آن سنخیتی نداشت و متأسفانه برخی از نامزدها حتی نپذیرفتند که نمایندگان آنها در حوزه کارشناسی وارد این گفتوگوها شوند.
در این مناظرهها به سربازان اقتصادی خود انگ زدیم
از دکتر فروزان فرد میپرسم در ابتدای انقلاب، تصویر کارآفرین در ذهن جامعه ما کاملاً یک تصویر تاریک و منفی بود و میدیدیم از کارآفرین بهعنوان زالو یاد میشد اما این تصویر در دو دهه گذشته اندکی ترمیم یافت و آن تصویر شکاف آفرین، جای خود را به تصویرهای بهتر و ترمیمی مثل کارآفرین داد اما نکته جالب اینجا بود که در همین مناظرهها برخی از نامزدها کوشیدند با القای تقسیم بندیهای درصدی و بازسازی صفاتی مثل زالوصفت، همان تصویر بشدت تاریک و منفی از کارآفرینها را ارائه کنند.
چرا این اتفاق افتاد؟ این فعال کسب و کار با پذیرش این تحلیل در پاسخ میگوید: متأسفانه گفتمان «فقر و غنا» و «مستضعف و سرمایه دار» با سوءاستفاده از شرایطی که در جامعه به وجود آمد، دوباره بازسازی شد و ما از آن مسیر اصلی دور شدیم. مطابق با برنامه ششم، ما باید هر سال ۸ درصد رشد اقتصادی داشته باشیم و در این میان کارآفرینها سربازان رشد و توسعه کشور هستند. حالا ما در این جنگ به سربازان اقتصادی خود انگ بزنیم چقدر رفتار عاقلانه و قابل دفاعی انجام دادهایم؟ اینکه ما میخواهیم در یک رقابت انتخاباتی به رأی برسیم بد نیست اما اینکه با این کار منافع جمعی، اقتصادی و ملی کشور را نابود میکنیم این به نظرم توجیهی ندارد.
شما وقتی نگاه میکنید کسی که میآید با پذیرش ریسک، منابع و سرمایه میآورد و بستر توسعه پایدار را رقم میزند باید در معرض بیشترین احترام باشد تا او انگیزه لازم برای سرمایهگذاری بیشتر را پیدا کند اما اطلاعات و ارتباطات و مشاهدات من نشان میدهد که امروز به خاطر همین سیاستهایی که گاه در مناظرهها و در رفتار برخی نامزدها میدیدیم، انگیزه لازم در بین فعالان کسب و کار وجود ندارد چون همچنان در لایههایی آن گفتمان ابتدای انقلاب درباره سرمایهگذاران و کارآفرینان حاکم است.
ما ابتدای انقلاب درگیر گفتمانهای سوسیالیستی و کمونیستی بودیم، خب آن موقعها این ایدهها جذابیت داشت و با همین شعارها توده ملت را بسیج میکردند اما بعدها کارگزاران نظام و نفرات ارشد کشور به این نتیجه رسیدند که ما حتماً باید طبقه سرمایهگذار و ریسک پذیر داشته باشیم. شما در همین دوره میبینید کارخانههایی به ناحق مصادره و به شکل کاملاً غیر حرفهای اداره و به ورشکستگی کشانده میشوند و ظرفیتهای این کارخانهها به هدر میرود، در حالی که همین کارخانهها از سوی افراد کاملاً حرفهای در بخش خصوصی اداره میشدند، حالا اینکه دوباره همین تفکر به جریان بیفتد و نامزدی بگوید سودآفرینی ماحصل نگاه غربی است، جای تأسف دارد. اینها متناسب با داشتهها و اطلاعات امروز ما نیست.
امروز شما میبینید در بدنه نظام از طیفهای مختلف به این جمعبندی رسیدهاند که بخش خصوصی و فعالان این حوزه بهعنوان کارآفرین، اقتصاد کشور را باید پیش ببرند. این یک جمعبندی عمومی است اما اینکه ما با وجود این جمعبندی در این مناظرهها دیدیم برخی از نامزدها دولت را بهعنوان سوپرمن و منجی معرفی کردند که میتواند وارد شود و همه مشکلات را یک تنه از راه بردارد و در همه بخشها هم دخالت کند، این باور با مکانیسم رسمی کارآفرینی کشور همخوانی ندارد.
نامزدهایی که مدام میگفتند دولت باید کارخانه بسازد
مهندس فرشید شکر خدایی، نایب رئیس انجمن مدیریت کیفیت ایران و عضو هیأت نمایندگان اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی: مهمترین موضوعی که برای من در این مناظرهها جذاب بود، سلسله بایدهایی بود که از طرف برخی نامزدها به کار میرفت. دولت باید اشتغال ایجاد کند، دولت باید از صنعت داخلی حمایت کند. دولت باید... این نشان میدهد انگار ما در این ۵۰ سال جلو نرفتهایم، چون همان موقع هم همین ادبیات حاکم بود. شما در این مناظرهها نمیدیدید نامزدها یک بار درباره نبایدها سخن بگویند.
مثلاً نامزدها بگویند دولت نباید کارخانه بسازد و دولتِ من کارخانهای نخواهد ساخت. دلیل ندارد دولت رأساً برود کارخانه بسازد، چون دخالتهای دولت مثل یک سم فضای کسب و کار را آلوده میکند و مهمترین عامل به هم ریختگی کسب و کارهاست اما شما میبینید که این مفاهیم منسوخ چنان در ذهن مسئولان و مردم نهادینه شده که انگار دولت حلال همه مشکلات است، در حالی که اساساً مشکل اقتصاد ما وجود همین تفکرات در بین جامعه و بویژه مسئولان است، حتی بخشی از لایههای بخش خصوصی ما هم گاه درگیر این تفکرات هستند.
میبینید رئیس اتحادیه تولیدکنندگان فلان وسیله مصاحبه میکند و مدام میگوید دولت باید تعرفه را پایین بیاورد... دولت باید وام و تسهیلات بدهد... دولت باید بازار ایجاد کند... در حالی که اساساً بسیاری از این انتظارات موجه نیست. بله میتوان گفت که دولت وظیفه دارد جلوی قاچاق کالای خارجی را بگیرد، این مسئولیت حاکمیت است اما بخش خصوصی وقتی طوری حرف میزند که انگار هیچ موجودیت و ارادهای برای خود قائل نیست و همه چیز را گردن دولت میاندازد محل اشکال است.
کار دولت بهبود فضای کسب و کار است، همین!
شما در این مناظرهها میدیدید که از سوی برخی از این نامزدها مدام میگفتند ما باید معادن را توسعه بدهیم، خب چه کسی گفته معادن را باید توسعه داد؟ دولت باید اشتغال ایجاد کند. نامزدهای یک جریان سیاسی مدام میگفتند ما باید کارخانه سیمان و پتروشیمی و چه و چه بزنیم تا جوانها را ببریم سر کار و پول نفت را تبدیل به کارخانه کنیم، در حالی که این تفکر در دنیای امروز کاملاً ناکارآمد است و دولتها اگر هزینهای هم میکنند برای ایجاد کارخانه نیست، بلکه برای بهبود محیط کسب و کار است.
همه جای دنیا به اینجا رسیدهاند که ایجاد اشتغال، کار کارآفرین است نه دولت. خروجی ورود دولت آن هم با این تصویر اغراق گونهای که برخی از نامزدها ارائه میکردند، جز فضای آشفته کسب و کار به جایی ختم نخواهد شد. کارآفرینها کسانی هستند که بر اساس تجربه و دانش و آزمون و خطا شمّ یافتن بهترین جا و زمان برای سرمایه گزاری را میشناسند، آنها مؤلفههای شغل پایدار را میشناسند نه دولتها.
کمپین دولت نباید... در برابر دولت باید...
دولت هیچ وقت کاسب، سرمایه گذار، صنعتگر و بازرگان موفقی نبوده است. ما در روزهای اخیر فراخوان «دولت نباید» را راه انداختهایم و انتظار ما از ارباب جراید، مسئولان و بخش خصوصی از نامزدها این بود که بگویند چه کارهایی انجام نمیدهند. ما باید عادت کنیم و این را به یک مطالبه ملی تبدیل کنیم که دولت نباید در قیمتگذاری محصولات دخالت کند، دولت نباید در نرخ بهره دخالت کند، دولت نباید در نرخ ارز دخالت کند.
اگر قرار بود با دخالتهای دولت این حوزهها سامان داشته باشد در این ۴۰ سال درست میشد. پس اینکه نامزدی بیاید و بگوید من با پول نفت کسب و کار ایجاد میکنم، این نه تنها خدمتی به کشور نیست بلکه میتوان این اقدامات را در راستای خیانت به منافع ملی تعبیر کرد، البته ما این بیراهه را چند سال گذشته طی کردهایم. در حالی که مطابق جهت گیریهای بالادستی، مسئولان رده اول اصرار به کوچکسازی دولت دارند.
دیدیم که در این مناظرهها نامزدهای یک طیف سیاسی مقابل آقای روحانی اصرار داشتند دولت به بخش مسکن، اشتغال و نظایر آن ورودهای بیشتری داشته باشد. آنها با رقمهای عجیب سخن میگفتند این همه در حالی است که امروز دولت، سنگینترین بدنه را دارد و نباید به ۵ میلیون نفر پرسنل خود مرتب نیرو اضافه کند و بزرگتر شود.
اعداد برخی نامزدها نشانه بیگانگی آنها با اقتصاد است
درباره اعدادی که نامزدها مطرح میکردند آقای رئیس جمهوری و معاون اول شان، تسلط بیشتری به اعداد داشتند اما دیگران نه. البته از کسی که خود را در قوارههای رئیس جمهوری میبیند این انتظار وجود دارد که دست کم نمایههای اصلی اقتصاد را درک کرده باشد یا تیم مشاوره حرفهای در این حوزه داشته باشد که مثلاً وقتی درباره ظرفیت اشتغالزایی پتروشیمی حرف میزند آمار واقع بینانهای بدهد، در حالی که اعدادی که از سوی این نامزدها ارائه میشد کاملاً دور از ظرفیت اشتغال کشور بود و نشان میداد این دوستان با فضاهای مدیریتی و اجرایی بیگانهاند.
نکته دیگری که میخواهم عرض کنم این است که خیلی از عزیزانی که نامزد شده بودند، تیم آماده و مهیایی برای اداره کشور نداشتند. ارتباط این مقوله با دنیای کسب و کار در این است که اگر شما میخواهید فعالان کسب و کار به سمت برنامههای شما رغبت نشان دهند حق آنهاست که مثلاً بدانند وزیر اقتصاد شما چه کسی خواهد بود یا برنامههای اقتصادی شما چیست؟ کدام تفکر و فلسفه و تم و گرایش را در سیاستهای اقتصادی دنبال خواهید کرد در حالی که همه اینها در انتخابات ما گم بود و همه چیز در سهم خواهی خلاصه میشد. بنده ندیدم کسی در مناظرات از این تفکر تیمی دفاع کند، بنابراین معلوم است این شیوه از معرفیها چندان مطابق میل و خواست فعالان کسب و کار نباشد.
حسن فرامرزی
- 18
- 2