جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
۱۵:۳۸ - ۰۷ مهر ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۷۰۱۹۲۴
فیلم و سینمای ایران

کارگردان فیلم «زمانی دیگر»:

زنان در جامعه مردسالار بيش از آنچه در فيلم هست، زجر می‌كشند

کارگردان فیلم زمانی دیگر,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

ابتدای فیلم «زمانی دیگر»، سکانس درخشانی است که به مخاطب می گوید به تماشای یک فیلم خوب نشسته است. در این صحنه ما شاهد به دنیا آمدن نوزادی هستیم که زندگی مادر نوجوانش را تحت تاثیر قرار می دهد. «سمیه» بازیگر اصلی فیلم، دختری نوجوان از خانواده ای سنتی است که در شهرستان زندگی می کند و فرزند نامشروعی به دنیا می آورد.در همین زمان، پدرش، «قدیر» که به جرم اعتراضات کارگری و آتش زدن کارخانه در زندان به سر می برد، آزاد شده و به خانه می آید. این سرآغاز قصه تلخی است که ناهید حسن زاده(کارگردان فیلم) استادانه آن را به تصویر کشیده است.

فیلم فضایی سرد دارد که تونالیته آبی و زمستان پر از برف، بر این سرما افزوده است. فیلم علاوه بر آنکه سوژه ای جسورانه دارد، در ساخت و پرداخت هم تا حد زیادی موفق بوده است و این موفقیت برای کارگردانی که اولین فیلم بلند سینمایی خود را تولید کرده، نشان از آن دارد که می توان به آینده درخشان این فیلمساز امیدوار بود.

حسن زاده در این اثر به دور از هرگونه شعار و پرداختن به کلیشه های مرسوم در این گونه ژانرها، تلاش کرده وضعیت زنان را در جوامع و خانواده های سنتی به چالش بکشد. اگرچه موضوع اصلی فیلم فرزند نامشروع این دختر نوجوان است، اما در کنار آن مسائل دیگری همچون وضعیت کارگران که موجب به زندان افتادن قدیر شد، نگاه های سنت‌زده خانواده او نسبت به اتفاقی که برای سمیه افتاده، استیصال مادر خانواده که علاوه بر قبیح دانستن اتفاق، نمی تواند از محبت دختر و نوه تازه به دنیا آمده‌اش دل ببرد و مسائلی از این دست، فیلم را پیش می برد. مساله اقتصاد و به زندان افتادن قدیر، تاثیر بزرگی بر خانواده او که تنها رها شده اند، می‌گذارد و کارگردان در شخصیت پردازی قدیر، دقت خوبی به خرج داده است؛ به گونه ای که آثار رنج و ملال این کارگر را که به واسطه اعتراضش یک سال در زندان به سر برده را در خطوط چهره اش و تک تک رفتارها و حالاتش می بینیم.

ناهید حسن زاده که کارگردانی و نویسندگی این اثر را بر عهده داشته، خودش فارغ التحصیل رشته مامایی است. او کار فیلمسازی را از دفتر انجمن سینمای جوان تهران شروع کرده و سپس با ساخت مستند و فیلم کوتاه ادامه داده است اما «زمانی دیگر»، اولین فیلم بلند او است که در گروه سینمایی هنروتجربه اکران شد و به واسطه اکران در همین گروه، چنان که باید دیده نشد. سوژه جسورانه و پرداخت خوب کارگردان، در صورتی که در گروه هنروتجربه اکران نمی شد، می توانست موفقیت بیشتری را برای فیلم به ارمغان آورد.

با این نویسنده و کارگردان که این روزها مشغول کار روی فیلمنامه جدیدش است به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه آن را می خوانید:

اولین تجربه فیلم بلند خود را چطور دیدید؟ نظر مخاطبان نسبت به اين فیلم چقدر در شما احساس رضایت ایجاد کرد؟

به نظرم به عنوان فیلم اول بازخوردهایی که از مخاطبان ایرانی و خارجی گرفتم، خوب بود.

«زمانی دیگر» ، روی یکی از حساس ترین موضوعات فرهنگی ما دست گذاشته که کمتر فیلمسازی جرات نزدیک شدن به آن را دارد. چطور شد سراغ این موضوع رفتید؟ آیا رشته تحصیلی شما –مامایی- دخلی در انتخاب این موضوع داشت؟

بله حتما مسیر تربیتی و شغلی هر فیلمسازی در انتخاب سوژه های آثارش تاثیرگذار خواهد بود. با توجه به سرعت تغییرات فرهنگی در کشور به نظر می رسد باید به چنین موضوعاتی بیش از این ها پرداخته شود، حال آنکه من سعی کردم غیر از بحث فرهنگی، زمینه های اقتصادی و ساختار‌های غلط اجتماعی را هم مورد توجه قرار دهم .

تونالیته آبی فیلم و سرمایی که هم در محیط و هم در کاراکترها جاری است ،از ابتدا به ما می گوید که با یک داستان تلخ و سرد روبه رو هستیم. دلیل انتخاب این فضا، فصل زمستان و رنگ فیلم که همه چیز را سردتر می کرد ،چه بود؟

در فیلمنامه فصل زمستان بود و مسلما انتخاب رنگ و نور هم باید در اختیار فرم کار باشد.

با تمام این ها، ما در سکانس هایی از فیلم نیز آفتاب را می بینیم. سکانسی که پدر دخترش را بالای تپه می برد و با فریاد با او سخن می گوید، با اینکه صحنه تلخی است اما بارقه هایی از امید و عشق هم در آن وجود دارد. این سکانس برای من بسیار تاثیرگذار بود. احساسات پدر و دختر در این سکانس بسیار صادقانه مطرح شده و بازی ها درخشان است. کمی درباره این سکانس بگویید.

این سکانسی که شما به آن اشاره کردید، یکی از کلیدی‌ترین سکانس های فیلم بود که از اول در مورد اجرای آن فکر کرده بودم تا متناسب با دیگر فضاهای فیلم واقع‌گراییِ باورپذیری داشته باشد و فیلمبردای و اجرای آن به شکلی که در فیلم هست، بسیار استرس زا بود ولی نتیجه مناسبی از آن گرفتیم.

انتخاب بازیگران به چه صورت بود؟ در بخش‌های بسیاری، بازی ها تصنعی است، به‌خصوص دختر نوجوان و همچنین مادر او که در بسیاری از سکانس ها نمی تواند به خوبی از عهده بازی برآیند اما بازی پدر، به گونه ای سایر نقش‌ها را کاور می کند. درباره این انتخاب ها بگویید. چرا برای نقش اصلی از یک بازیگر حرفه‌ای استفاده نکردید؟

در فیلم چند بازیگر حرفه ای هست، آقای مجید پتکی (پدر )، خانم فریبا خادمی (خانم دکتر) و آقای منصور نوبخت (عموی سمیه ).شاید منظور شما از بازیگر حرفه ای چهره های شناخته شده باشد. در مورد دختر نوجوان هم از نابازیگران مردم فیروزکوه انتخاب کردیم، به نظرم همه خوب بودند یعنی آن‌ها همان کاری را کرده اند که من خواستم. اگر ایرادی در بازی ها هست به عدم تجربه کافی من بر می گردد.

سمیه کاراکتری نسبتا منفعل است. او شاید نماد بسیاری از زنان ما باشد که در مواجهه با جامعه (همسر، خانواده و...) دست بسته هستند و منفعل. سمیه نمی‌تواند بچه اش را بردارد و فرار کند، از سوی دیگر وقتی هم در بیمارستان است، برای نجات خودش فرار نمی کند چرا که به چیزها و کسانی وابستگی دارد. چقدر این کاراکتر را می توان نماد زنانی دانست که در جوامع سنتی رشد و زیست می کنند؟

بله، فرار کردن هم یک راه حل مناسب هست، ولی شخصیت این فیلم ترجیح می‌دهد به جای فرارکردن ، در جامعه ای که در آن یک رفتار خارج از عرف داشته بماند و مقاومت کند و ماندن، تحمل کردن و زندگی کردن در میان آن مردمان خیلی سخت‌تر و جانکاه تر از فرار یا خودکشی است. زنان و دختران در زندگی واقعی و در مواجهه با پیامدهای یک جامعه مردسالار سنتی، خیلی بیشتر از آنچه سمیه در فیلم آسیب می بیند، رنج می کشند اما به علت وجود شرایط ناحقِ دریافت مجوزها، ما مجبوریم از تلخی های داستان کم کنیم تا اثر امکان ساخت و نمایش را داشته باشد.

شما در «زمانی دیگر» بدون هیچ قضاوتی کار کردید و به اصطلاح از شعارهای فمنیستی پرهیز کردید. این موضوع بن مایه آن را داشت که شعارهای بسیاری داده شود اما شما فقط روایت کردید. دوری از شعارپراکنی در فیلم برای‌تان سخت بود؟

نه سخت نبود، هر آنچه متناسب با قصه بود ،نوشته و اجرا کردم. از سوی دیگر معتقدم نوشتن فیلمنامه ، دریافت مجوزها ، پیدا کردن سرمایه و... خیلی سخت و طاقت‌فرساست و حیف است همه این شرایط را فدای شعار‌های بی اثر کنیم. فیلم زمانی دیگر در رابطه با مسائل صرف زنانه نیست؛ در مورد زیست پر از شکنجه بسیاری از آدم هایی است که در فضای این سال های جامعه ایران در بیراهه‌ها ی تو در تو گم شده اند و هرتصمیم و انتخابی هزینه‌های هنگفت خود را برای‌شان خواهد داشت.

سینمای زنان ما بسیار به سمت شعارزدگی نزدیک شده است و همین مساله اثر آنان را از سینمایی بودن خارج و به یک بیانیه بدل کرده است. فکر می کنید این نوع نگاه چقدر می تواند به هنر آسیب برساند و آیا اصلا شعار دادن هایی که در طول سال های گذشته شاهدش بودیم ، تاثیری در حل معضلات زنان ما خواهد داشت؟

عدم شناخت درست انسان امروزی در بستر جامعه و ساختارهای درست یا غلطی که او را احاطه کرده اند و همچنین نداشتن تحلیل های متفاوت، متاسفانه منجر به کارهای مبتذل و معنای پیش پا افتاده خواهد شد. از سوی دیگر باید یادآوری کنم که با وجود اشکال غلط قانون‌گذاری در کشور نه تنها آثار سطحی بلکه آثار عمیق و متفاوت تر هم نخواهند توانست منجر به حل معضلات زنان شود چرا که در سطوح بالاترِ تصمیم گیری متاسفانه چنین اراده ای وجود ندارد.

اثر خود را در کدام ژانر قرار می دهید؟

مسلما اجتماعی، با این توضیح که مسائل فمنیستی هم زیر مجموعه مشکلات اجتماعی بوده و خارج از آن نیست.

به نظرم در همین حد کافی بود، این مساله به زعم شما فرعی، از پایه های اصلی شخصیت پردازی پدر و زمینه ساز ایجاد بحران در خانواده ای بوده که مشکلات اقتصادی بنیان‌های آن را سست و لرزان کرده است.

چرا فیلم را در گروه هنر و تجربه اکران کردید؟ فکر نمی کنید با توجه به موضوع جسورانه آن اگر در هنروتجربه اکران نمی شد، شانس بیشتری برای دیده شدن داشت؟

چرا نمی روید این سوال را از مسئولان وزارت ارشاد بپرسید؟! چرا باید من به سوالی جواب بدهم که هر دفعه از شنیدن آن متاسف می شوم و به یاد می آورم که کار فرهنگی درست و بجا انجام دادن در این کشور، آب در هاون کوبیدن است .

نوا ذاکری

ghanoondaily.ir
  • 14
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش