پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۳:۲۰ - ۰۸ مهر ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۷۰۲۲۰۲
فیلم و سینمای ایران

ابوالحسن داودی: «هزارپا» با «نهنگ عنبر» قابل مقایسه نیست

ابوالحسن داودی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران
ابوالحسن داودی بعد از ۱۸ سال دوری از عرصه کارگردانی در ژانر کمدی فیلم «هزارپا» را ساخت، فیلمی که تاکنون رکورد فروش در سینمای ایران را زده و هم‌چنان نیز فروش خوبی دارد، کارگردان این اثر می‌گوید «هزارپا» را بدون هیچ‌ پیش‌داوری و ایدئولوژی مشخص کارگردانی کرده است.

از زمانی که فیلم سینمایی «هزارپا» به کارگردانی ابوالحسن داودی روی پرده سینماها رفت، عملا گوی سبقت را از سایر رقبایش ربود و یک تنه به فروش بالا و رکوردشکنی در گیشه ادامه داد. داودی در تجربه‌های قبلی‌اش هم نشان داده که مخاطب را می‌شناسد، چه آن زمان که در حوزه سینمای کودک فیلم می‌ساخت چه بعدها که معضلات اجتماعی و گرفتاری‌های جوانان را دستمایه ساخت آثارش قرار داد. او اما بعد از ۱۸ سال دوباره به سراغ ژانری آمده که اتفاقا طرفدارانش بیش از هر ژانر دیگری در سینمای ایران است، گرچه می‌گوید هدفش سوار شدن بر این موج نبوده و آمده تا سطح سلیقه مخاطب را که از کف استاندارد هم پایین‌تر آمده ارتقا بخشد.

 

او بحث‌های جالبی را درباره آخرین فیلمش بیان می‌کند، در ادامه گفت‌وگوی خبرآنلاین با ابوالحسن داودی کارگردان فیلم پر سر و صدای این روزهای سینمای ایران را می‌خوانید.

 

شما فیلم «هزارپا» را بعد از ۱۸ سال در ژانر کمدی ساختید، اما تفاوت این فیلم با کمدی‌هایی که پیش از این ساخته بودید این است که «هزارپا» خیلی کمدی‌تر است. جرقه اینکه بخواهید چنین فیلمی را بسازید از چه زمانی در ذهن‌تان زده شد؟

من بعد از «رخ دیوانه» به دلیل موفقیتی که آن فیلم پیدا کرد پیشنهادهای خیلی زیادی داشتم و حدود ۱۰-۱۲ فیلمنامه با موضوعات جوانانه و معضلات اجتماعی به من پیشنهاد شد. اما از آنجاییکه تقریبا در طول دو-سه دهه آخری که کار کردم ترجیحم این بوده سبکی را  که با یک موفقیت نسبی روبه‌رو می‌شود را تکرار نکنم، آن هم به این دلیل که معتقدم گاهی وقت‌ها این تکرار باعث می‌شود که فیلمساز در داشته‌های خودش جا بزند و آنها را مدام تکرار کند، به همین دلیل خیلی موافق این نبودم و تمام پیشنهادهایی که می‌شد را رد کردم، ترجیحم این بود که سبک دیگری را کار کنم.

 

اما در مورد کمدی وقتی سال گذشته طرح اولیه این کار به من پیشنهاد شد و من آن را خواندم یک حس عمومی داشتم که بیشتر ناشی از سابقه تحصیلی من در رشته جامعه شناسی بود، حسم این بود که جامعه ما گرفتار یک مسیر سراشیبی شده که بحران‌های اجتماعی و اقتصادی در آن روز به روز شدیدتر می‌شوند، همین مسئله باعث شده جو و فضایی برای مردم به وجود بیاید که آرام آرام از اینکه بخواهند یک جور فضای تلخ و تاریک را دوباره در سینما به عنوان سرگرمی خودشان ببینند خسته می‌شوند.

 

فیلم‌های اجتماعی همیشه زمینه مورد علاقه من بوده اما با وجود اینکه من ۱۸ سال قبل مصاحبه و خیلی روشن اعلام کردم از سینمای کمدی فاصله گرفتم و وارد فضای مورد علاقه خودم یعنی سینمای اجتماعی می‌شوم اما ترجیح دادم یکبار دیگر برگردم به این فضا و آن را تجربه کنم. حالا اینبار برخلاف فیلم‌های گذشته‌ام که بیشتر فیلم‌هایی با یک تم مشخص فکری بودند، مثل کمدی «نان، عشق و موتور هزار» که بیشتر یک کمدی سیاسی محسوب می‌شد باز هم ترجیح دادم از این موقعیت  فاصله بگیرم. فکر کردم اگر واقعا قرار است کار کمدی ساخته شود بدون هیچ‌گونه قضاوت و پیش‌داوری و ایدئولوژی مشخصی باشد و با این پیش‌زمینه بود که «هزارپا» را شروع کردم.

 

از صحبت‌هایتان این طور استنباط کردم که اگر در سینما موجی راه بیافتد شما دوست ندارید در مسیر آن قرار بگیرید و سوار بر آن شوید، اما در سال‌های اخیر در سینمای ما فیلم‌های کمدی با استقبال بسیار زیادی از سوی مخاطبان رو به رو شدند و خیلی از کارگردان‌های ما به سمت ساخت فیلم کمدی آمدند چون می‌دانند که مخاطب بیشتری دارد. این قضیه تا چه اندازه مدنظرتان بود؟

درباره مخاطب همیشه یک تعبیری وجود دارد، وقتی لفظ فیلم پرفروش را به کار می‌برند همیشه یک بار منفی و یک بار مثبت به همراه خودش می‌آورد، بار منفی‌ پشت این کلمه این است که فیلمساز یک کار تجاری انجام می‌دهد و حاصل آن هم نوعی کم فروشی، ساده گیری موضوع و یا به زبانی عامیانه کردن کار می‌شود. شکل مثبت آن این است که اصولا سینما به دلیل اینکه حرفه گران قیمتی است و کارش نیز هم به لحاظ زمانی و هم اقتصادی کار طولانی‌تری نسبت به هنرهای دیگر است طبیعتا بخش اقتصاد باید در آن خیلی قوی‌تر از بخش‌های دیگر باشد و بخش عمده این قضیه نیز مسئله مخاطب است.

 

سینما برای مخاطب ساخته می‌شود، یعنی یک فیلم در درجه اول اگر مخاطب نداشته باشد طبعا فیلمساز هر کار و هنری را به کار ببرد بی‌حاصل باقی می‌ماند. پس اگر فیلمی دارای مخاطب گسترده باشد عملا به موفقیت دست پیدا کرده است. اگر از این زاویه نگاه کنیم، این قضیه برای من خیلی مهم بود، بیشتر فیلم‌هایی که من تا به حال ساختم فیلم‌هایی بودند که در گیشه و بحث مخاطب هم موفق بودند.

 

اینکه یک فیلم بفروشد از نظر من حسن کار محسوب می‌شود ولی بحث اساسی این است که اگر این رویکرد باعث شود که من فلیمساز به یک نوع کم‌کاری یا ساده گرفتن موضوع و یا رفتن در یک سراشیبی که شکل نهایی آن ابتذال است گرفتار شوم وجه منفی آن است. موضوعی را که من درباره «هزارپا» درنظر داشتم با توجه به همین فضایی که به وجود آمده بود و متاسفانه آن جو منفی‌اش غالب بود، یعنی اینکه سینمای کمدی رشد کمی کرده، اما معنایش رشد کیفی هم نیست. ما در کیفیت دچار مشکل و نزول شدیم، یعنی فیلم‌هایی که در طول سال‌های قبل ساخته شدند بیشتر فیلم‌هایی بودند که از کف سطح استاندارد اولیه هم پایین‌تر بودند.

 

به همین خاطر مسئله اصلی من این بود که تا جاییکه بضاعت فیلمسازی‌ام حکم می‌کند بتوانم این استاندارد را بالا ببرم، اول اینکه کم‌فروشی نکنم و در ازای کاری که انجام می‌دهم بتوانم تماشاگر را راضی کنم و دوم اینکه به کف سلیقه او تکیه نکنم. این مشکل بزرگی است که بیشتر فیلم‌های کمدی ما در این روزها گرفتارش هستند و کف سلیقه مردم را به عنوان سقف خودشان در نظر می‌گیرند و این مسئله باعث می‌شود فیلم کلا به طرف کم‌مایه‌گی و ابتذال پیش برود. این منظر برای من بسیار مهم است که ما در کار تکیه‌مان به چیزی فراتر از کف سلیقه مردم باشد. همین مسئله باعث می‌شود فیلم به مرور بتواند سلیقه عمومی جامعه را هم بالا ببرد.

 

فیلم‌هایی که در طول سال‌های قبل ساخته شدند بیشتر فیلم‌هایی بودند که از کف سطح استاندارد اولیه هم پایین‌تر بودند. به همین خاطر مسئله اصلی من این بود که تا جاییکه بضاعت فیلمسازی‌ام حکم می‌کند بتوانم این استاندارد را بالا ببرم

 

در واقع معتقدید شما با «هزارپا» توانستید سطح سلیقه مردم در تماشای فیلم کمدی را ارتقا بدهید؟

یکی از دلایل عمده‌ای که من این سبک را دوباره بعد از ۱۸ سال شروع کردم همین بود که بتوانم سلیقه مخاطب را ارتقا بدهم.

 

ابوالحسن داودی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

بازیگران «هزارپا» علی‌الخصوص زوج عطاران و عزتی سهم زیادی در جلب توجه مخاطب داشتند، چطور شد که به ترکیب این دو نفر رسیدید؟ موقع انتخاب این دو به این مسئله هم فکر می‌کردید که حضور آنها گیشه خوبی را هم برایتان به همراه می‌آورد یا خیر؟

مرحله انتخاب بازیگر یا به اصطلاح کستینگ برای من همیشه از یک اهمیت خیلی بالایی برخوردار بوده است، چون بر اساس تجربه کاملا به این اعتقاد رسیده‌ام که شما به عنوان فیلمساز وقتی یک کستینگ درست انجام می‌دهی در واقع ۶۰ درصد کار ساخت فیلم را تمام کردی و برعکس وقتی کستینگ بد یا غیرمرتبط با فیلم را انجام می‌دهی بیش از ۶۰ درصد به زحمت خودت اضافه می‌کنی برای اینکه بتوانی به همان لحن و محتوایی برسی که فیلم نیاز دارد. به همین دلیل من در کار وقت زیادی را برای انتخاب بازیگرانم می‌گذارم، با آدم‌های زیادی صحبت می‌شود، تست گرفته می‌شود و انتخاب‌ها حتی در گزینه‌های دوم و سوم برایم خیلی مهم است.

 

در «هزارپا» نزدیک به شصت و خورده‌ای بازیگر حضور دارد که همه باید جدا جدا انتخاب می‌شدند و من تک‌تک‌شان را با نظر مشخصی که خودم داشتم انتخاب کردم. زوج عطاران و عزتی هم جزو همین داستان بودند. در فیملنامه اولیه شخصیت رضا به نوعی با نگاهی به تیپ عطاران نوشته شده بود اما در مورد بقیه مثل جواد عزتی و بقیه دوستان این اشاره نبود و در انتخابی که من کردم احساس کردم ترکیب این دو نفر می‌تواند ترکیب خیلی موفقی برای جلب تماشاگر باشد.

 

قصه «هزارپا» در دهه شصت اتفاق می‌افتد، چرا این دوره را برای روایت قصه انتخاب کردید؟ سینمای ایران تجربه فیلم «نهنگ عنبر» را هم داشت که به دلیل نوستالژیک بودنش محبوب خیلی‌ها واقع شد، شما به این وجه چقدر توجه کردید؟

اتفاقا من می‌خواستم جنس این دو فیلم کاملا با هم یکدیگر متفاوت باشند و یکی از معیارهای اصلی‌ام هم از ابتدا همین نکته بود. اما دهه شصت اساسا به لحاظ کار فیلمسازی می‌تواند دهه جذابی باشد، فارغ از اینکه دو یا چند فیلم هم در آن بستر تاریخی ساخته شود. اگر این اتفاق هم بیفتد حتما دلیل نیست که این فیلم‌ها بر پایه موفقیت کارهای قبلی ساخته می‌شوند. دهه شصت دهه مهمی است، اولین دهه بعد از انقلاب است و شرایط فرهنگی جامعه به طور کلی عوض شده است، خیلی از اوقات وقتی شرایط آن زمان را با شرایط حالا مقایسه می‌کنیم متوجه می‌شویم گاهی اوقات آنقدر سخت بودند که می‌توان با فضای طنز و کمدی آنها را برای نسل جدیدی که الان هستند به نمایش بکشیم و اتفاقا خیلی هم می‌تواند این مسائل برایشان جذاب باشد و حالا انگار خودشان را در جزیره امن‌تری می‌بینند.

 

خیلی از اوقات وقتی شرایط آن زمان را  با شرایط حالا مقایسه می‌کنیم متوجه می‌شویم گاهی اوقات آنقدر سخت بودند که می‌توان با فضای طنز و کمدی آنها را برای نسل جدیدی که الان هستند به نمایش بکشیم و اتفاقا خیلی هم می‌تواند این مسائل برایشان جذاب باشد و حالا انگار خودشان را در جزیره امن‌تری می‌بینند

 

گرچه الان هم جامعه مشکلات اساسی خودش را دارد اما وقتی نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم آن زمان همه مسائلی که اتفاق افتاد از جنگ گرفته تا مشکلات اقتصادی، سیل و زلزله و ... فرهنگ بسته‌ای که با انقلاب در این دهه شکل گرفت و بعد آرام آرام در آن گشایش ایجاد شد همه می‌توانند زمینه داستان‌های مختلف باشند، علی‌الخصوص این داستان که از ابتدا نظر و تاکید من این بود که ما وجه نوستالژی را کاملا از آن حذف کنیم و بستر قصه و یکی بود یکی نبود را بیشتر منظر خودمان قرار دهیم. من فکر می‌کنم بخش از موفقیت فیلم در ارتباط با تماشاگر گسترده به دلیل همین زاویه نگاه است.

 

چقدر ازابتدا به این حجم از موفقیت و فروش فیلم در گیشه فکر می‌کردید و این موضوع را چقدر با اوضاع  شرایط روز جامعه مرتبط می‌دانید؟ خیلی از کسانی که الان می‌خواهند سینما را به عنوان یک تفریح انتخاب کنند ترجیح می‌دهند در دو سه ساعتی که قرار است که فیلمی را تماشا کنند پای دیدن اثری بنشینند که برای مدت کوتاهی هم که شده از فکر به گرانی و بی‌ثباتی و خیلی از مسائل دیگر رهایشان کند و صرفا آنها را بخنداند و آنها را از فشار روحی که اوضاع اجتماع بر آنها تحمیل کرده فارغ کند. به نظرتان اکران «هزارپا» در این شرایط از خوش‌شانسی فیلم بود یا برعکس بدشانسی اش چون مردم با وجود اینکه دوست دارند بخندند و شاد باشد اما دل و دماغش را ندارند؟

هر فیلمسازی که فیلم می‌سازد با این قصد کار می‌کند که تماشاگر گسترده تری را داشته باشد، اینکه فرض کنیم ما فیلم می‌سازیم که فقط خودمان برویم تماشا‌ کنیم بیشتر یک کار احمقانه است که البته ممکن است برخی هم این تصور را داشته باشند. ولی من همیشه ارتباطم با مخاطب گسترده بوده و طبیعی است که فیلم را برای مخاطب گسترده ساختم. تصورم هم این بود که این فیلم پتانسیل و ظرفیت این را که تماشاگر و بیننده زیاد را داشته باشد با خودش همراه دارد.

 

خیلی عوامل در سینمای ایران هستند که آنها حواشی مسائل پخش فیلم، اکران و زمان آن را تشکیل می‌دهند، به تعبیری باید بگویم خیلی از فیلم‌ها هم بودند که آن موقعیت را داشتند اما شرایط از آنها سلب شده است. من فکر می‌کنم اگر دو فیلم قبل‌تر من یعنی «زادبوم» در زمان خودش توقیف نمی‌شد می‌توانست به یک موفقیت خیلی گسترده‌ای در عرصه جدی دست پیدا کند. ولی آن فیلم را شهید کردند و به شکل یک محصول مرده درآمد و محصول مرده هم خیلی خریداری ندارد.

 

درباره «هزارپا» هم این تصور از اول بود، ولی این میزان فروش نسبت به ظرفیت‌های قبلی سینمای ایران واقعا نیاز به مطالعه اجتماعی دارد. بدون اینکه بخواهم نسبت به کار خودم با غرور حرف بزنم واقعیتی که من نه به عنوان فیلمساز بلکه به عنوان یک جامعه‌شناس دیدم این بود که همزمان با همین فیلم حدود ۵-۶ فیلم کمدی دیگر هم اکران شد، هیچ‌کدام از آن فیلم‌ها حتی نتوانستند ده درصد از فروش «هزارپا» را هم تجربه کنند، پس این نشان می‌دهد صرف اینکه یک فیلم به اسم یا در ژانر کمدی ساخته شود تضمین فروش بالای آن نیست. تعبیر خود من این است که تماشاگر در این فیلم از فیلم رضایت داشته و احساس کم فروشی در فیلم مشاهده نکرده است و همین شاید مهمترین مسئله‌ای است که فیلم را پیش برده است.

 

در طول فیلم علاوه بر کمدی موقعیت، طنز کلامی هم به چشم می‌خورد و خیلی از همین موقعیت‌های کلامی هم باعث خنده مخاطب می‌شود. اما بعضی از شوخی‌های فیلم به نظر اروتیک هستند. خودتان قائل به این مسئله هستید؟

اصولا فضای کمدی زمانیکه شما با هجو یا طنز روبه‌رو می‌شوید سرشتش آمیخته با این جنس از شوخی که نگاه صریح‌تر و بی‌پرده‌تری به آن چیزی که اخلاقیات عرف جامعه را تشکیل می‌دهند هست. ضمن اینکه این فیلم بر اساس آن فرهنگ عمومی، البته منظورم بخش نازلش نیست، که در جامعه و در بین توده مردم وجود دارد نوشته شده است، از اول هم در فیلمنامه نوشته شده و بعد هم ساخته شده است.

 

ابوالحسن داودی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

یک موقعی هست که شخصیت‌های فیلم آدم‌های فرهیخته‌ از یک طبقه اجتماعی تحصیلکرده و بالا، طبعا اگر در بین آنها جنس چنین اخلاقیاتی که بیشتر در جامعه رایج است اتفاق بیفتد یک اشکال تلقی می‌شود، اما آن چیزی که ما در سطح جامعه می‌بینیم بسیار بسیار فراتر از چیزی است که فرهنگ حاکم به ما دیکته می‌کند، فرهنگ حاکم به نوعی آرزوها و ایده‌آل خودش را در قالب یکسری اخلاقیاتی می‌گوید که ما در جامعه اصلا دیگر نشانی هم از آنها نمی‌بینیم.

 

اتفاقا این اخلاقیات را در دهه شصت خیلی می‌دیدیم، اخلاقیاتی که هم مردم به آن معتقد بودند و هم به شکلی طبقه حاکم نیز بخشی از آن را خودش رعایت می‌کرد، اما الان این فساد اخلاقی با شعارهایی که می‌شنویم خیلی جور در نمی‌آید. آن چیزی که در این فیلم وجود دارد نکاتی بسیار کم از نمونه‌های رایجی است که الان در جامعه می‌بینیم. بنابراین این شکل برخورد کردن با آن به نظرم ناشی از یک جور به قول دولتمردان نهادینه شدن اخلاق تبلیغاتی است که در خیلی از موارد وجود خارجی ندارد.

 

شوخی‌هایی که درباره‌اش حرف زدیم محدودیتی هم برایتان در طول کار داشت؟ در فیلمنامه این شوخی‌ها بیشتر بودند و احیانا به دلیل ممیزی کمرنگ تر شدند؟

مقدار ممیزی در این فیلم خیلی محدود بود، ضمن اینکه این فیلم خیلی بلندتر بود و زمان نسخه اولیه‌اش ۱۸۵ دقیقه بود و قرار بود به دو فیلم سینمایی تبدیل شود. ولی به دلیل ملاحظات و تجربه شخصی‌ام در سینما ترجیح دادم آن را به شکل دو نسخه عرضه نکنم چون می‌دانستم با گرفتاری‌های مختلف و همچنین حواشی زیادی رو به رو خواهد شد. در نتیجه بیشترین میزانی که از فیلم‌هایم خودم حذف کردم در این فیلم اتفاق افتاد و نزدیک به ۶۵ دقیقه از آن را خودم کوتاه کردم.

 

نژلا پیکانیان

 

khabaronline.ir
  • 13
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش