جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
۱۴:۰۸ - ۰۲ اسفند ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۲۰۰۳۷۸
فیلم و سینمای ایران

احمد بهرامی:

دوست‌دارم فیلم‌هایم شبیه زندگی باشد نه سینما/ «پناه» بردن به کویر

فیلم سینمایی پناه,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران
احمد بهرامی کارگردان فیلم سینمایی «پناه» که در گروه «هنر و تجربه» روی پرده است درباره شکل گیری سوژه در دل کویر و شرایط اکران در این گروه سینمایی صحبت کرد.

به گزارش صبا، فیلم سینمایی «پناه» ساخته احمد بهرامی که سابقه ساخت چندین فیلم مستند، کوتاه و بلند داستانی را دارد در حال حاضر در گروه «هنر و تجربه» اکران است. به بهانه اکران این فیلم با احمد بهرامی گفتگویی داشتیم که در ادامه می‌خوانید.

 

«پناه» سراغ موقعیت و انسان‌‌هایی رفته است که هر چند در شهر‌‌های مختلف مابه‌ازا‌‌های واقعی دارند اما در سینمای داستانی کمتر شاهد آن‌ها بوده‌ایم. شما پیش از ورود به سینمای داستانی در حوزه مستند فعالیت می‌کردید و پس از تماشای «پناه» این تصور پیش می‌آید که «پناه» و انتخاب چنین سوژه‌ای برآیند سال‌ها فعالیت شما در عرصه مستند است؟

همان‌طور که اشاره کردید، من پیش از ورود به سینمای داستانی در حوزه ساخت فیلم‌های مستند فعالیت می‌کردم به همین سبب از ابتدا ساخت فیلم «پناه» این نوع نگاه همواره با من بود.

 

حدود ۱۰ سال پیش با کویر آشنا شدم و در همان زمان مستندی با عنوان «لبخند خاک» را مقابل دوربین بردم که بسیار روی خودم تاثیرگذاشت. همین اتفاق سبب شد با وجه دیگری از کویر آشنا شوم.

 

همه مردم و توریست‌‌هایی که به کویر سفر می‌کنند نهایت دو روز در آن‌جا اقامت می‌کنند و فقط درگیر زیبایی‌‌های کویر می‌شوند اما این سکه روی دیگری هم دارد و آن زندگی مردمان کویر است. روی دیگر این سکه برای من همواره بسیار جالب توجه بوده و باعث شد در نتیجه رفت‌وآمد‌‌هایی که به آن‌جا داشتم فیلمنامه «پناه» شکل بگیرد. به‌طور کل من تمایل قابل توجهی به واقع‌نگاری دارم و دوست دارم فیلمی که می‌سازم از انتخاب سوژه گرفته تا مرحله ساخت شبیه به زندگی باشد تا سینما.

 

به نظرم روایت یک قصه در کویر کار پرریسکی است و این انتخاب چه به‌لحاظ تولید سختی‌‌هایی را با خود به همراه می‌آورد و چه به‌لحاظ بصری. با وجود آن‌که ذات کویر چشم‌نواز و جذاب است اما روایت یک قصه در موقعیت جغرافیایی کویر آن هم در طول مدت یک فیلم سینمایی این خطر را ایجاد می‌کند که مخاطب جایی دل‌زده شود و به‌لحاظ بصری نتواند با اثر همراهی کند. اگر پلان‌‌ها به‌درستی گرفته شود، خروجی قابل اعتنا و چشم‌‌نواز است و اگر به‌درستی این اتفاق نیفتد می‌تواند مخاطب را کلافه کند!

کار کردن در کویر بسیار سخت بود اما از آن‌جایی که تعریف من از سینما درباره سوژه، ساختار و... بسیار نزدیک به زندگی است، خودم چندان به مشکل برنخوردم اما زمانی که قرار بود فیلم روی میز تدوین قرار گیرد و مونتاژ شود، به‌راستی در مواقعی احساس می‌کردیم که شاید مخاطب در مواجهه با برخی پلان‌‌ها خسته شود و آن را پس بزند. 

 

به هر جهت روایت قصه و مجاب کردن مخاطب برای همراهی با این سوژه و آن جغرافیا که دست تو را به‌عنوان کارگردان می‌بندد و تا چشم کار می‌کند شن و ماسه است با مردمی آرام و کم‌حرف به همین منظور برای همراه کردن مخاطب سعی کردم قصه‌‌های فرعی را در کنار قصه اصلی روایت کنم تا جذابیت قصه برای تماشاگر بیشتر شود. در هر صورت می‌دانم آنچه در حال حاضر روی پرده است فیلمی نیست که به‌طور کامل حق مطلب را در مورد زندگی در کویر ادا کرده باشد که بخشی از این مساله به فیلم‌اولی بودن من و بخش دیگر هم به انتخاب سوژه برمی‌گردد.

 

فیلم «پناه» و فیلم‌هایی شبیه به فیلم شما برخاسته از سینمای مستقل است که کار کردن در این فضا سختی‌های خاص خودش را دارد آن‌هم برای کسی که تجربه های اول خود را مقابل دوربین می‌برد. کار کردن در سینمای مستقل برای شما چطور بود و چه شرایطی باید برای پا گرفتن هر چه بیشتر آن فراهم شود؟

-این مساله همواره از دو جهت برای من قابل بررسی بوده است؛ یکی سینمایی با پروداکشن عظیم، بازیگران ستاره که کارکرد سینما را با عنوان صنعت معنا می‌کند و دیگری فضای ساخت آثاری چون فیلم «پناه» با بودجه‌‌های مهجور، اکران محدود و... من اگر به سمت این فضا آمدم به سبب علاقه‌ای بود که داشتم اما فعالیت در این فضا، کار سختی است. ساخت فیلم به‌صورت مستقل، تلاش برای پیدا کردن سرمایه‌گذاری که روی فیلمنامه‌‌های اینچنینی هزینه کند کار دشواری است، چراکه تقریبا در این نوع سینما، بازگشت سرمایه اولیه اتفاق بعیدی است چه برسد به این‌که این‌گونه آثار بخواهند سود‌دهی نیز داشته باشند.

 

فارغ از این بحث شرایط اکران این‌گونه آثار هم متفاوت است. البته من از ابتدا می‌دانستم چه فضایی را انتخاب کرده‌ام. می‌دانستم سوژه‌ای را انتخاب کرده‌ام که لاجرم باید با هزینه اندک ساخته شود، در چند سینمای محدود نمایش داشته باشد و اتفاقا مخاطب آن نیز هم طیف مشخص و محدودی هستند. این فضا سختی‌های خاص خودش را دارد اما همین که مجالی برای نمایش این‌گونه آثار در جشنواره‌‌های مختلف سینمایی وجود دارد خودش دلگرم‌کننده است، البته منظورم این نیست که فیلم را برای جشنواره بسازیم، اصلا! می‌خواهم بگویم تماشای فیلم‌های سینمای مستقل در جشنواره‌‌ها توسط کسانی که دغدغه سینما را دارند یک اتفاق مثبت است.

 

فارغ از این، خوشبختانه در سینمای ایران همچون بسیاری از کشور‌‌ها گروهی با نام «هنر و تجربه» وجود دارد که از فیلم‌های اینچنینی حمایت می‌کند، اقدام به نمایش این آثار کرده و سلیقه‌‌های مختلف را مدنظر قرار می‌دهد؛ هر چند که برایشان هزینه‌بر است. وجود چنین فرصتی را باید اتفاقی مثبت قلمداد کرد اما به‌طور کل اگر بخواهم خلاصه جواب سوال شما را بدهم باید بگویم کار کردن در چنین فضایی سودی ندارد و بسیار هم سخت است.

 

فیلم سینمایی پناه,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

 

همان‌طور که خودتان اشاره کردید وجود گروه «هنر و تجربه» اتفاق خوبی در سینمای کشور ماست اما عملکرد آن را چطور ارزیابی می‌کنید؟

-از نکات مثبت گروه هنر و تجربه این است که فیلم‌هایی که نمی‌توانستند در سبد اکران قرار بگیرند و یا ظرفیت سینمای ما این اجازه را نمی‌داد که به اکران برسند در حال حاضر مجال نمایش پیدا کردند و زحمات دوستان این گروه به‌ ویژه آقای علم‌الهدی قابل ستایش است اما اگر نظر سلیقه‌ای و شخصی خودم را بخواهید به نظرم اتفاق خوبی بود اگر پراکندگی سینماها برای پخش آثار این گروه به ایجاد یک مقر و پاتوق همیشگی بدل می‌شد به‌عنوان مثال سینمایی وجود داشت که از صبح تا شب به‌صورت مداوم آثار «هنر و تجربه» را به نمایش می‌گذاشت و همه مخاطبان می‌دانستند اگر به این سینما بروند می‌توانند فیلم‌های «هنر و تجربه» را به انتخاب خود در هر سانسی تماشا کنند. به‌زعم من اگر چنین سینمایی وجود داشت شاید بسیاری از مشکلات اکران این فیلم‌ها مرتفع می‌شد.

 

اما مخاطب گروه هنر و تجربه بیشتر خود اهالی سینما، دانشجویان و به‌طور کل قشر روشنفکر جامعه هستند همان‌طور که در فیلم «پناه» روایتگر زندگی افراد از سطح جامعه بودید. چقدر دغدغه ارتباط مخاطبی به‌جز قشر روشنفکر با فیلم را داشتید؟

فارغ از قشر روشنفکر من چند باری فیلم را با عموم مردم نیز تماشا کردم. خوشبختانه فیلم «پناه» اصلا به این شکل نیست که برای قشر خاصی ساخته شده باشد. من اگر می‌گویم سینمای خاص، منظورم سلیقه خاص است. اصلا شاید اگر افرادی از قشر روشنفکر این فیلم را ببینند از ساده بودن آن و سوژه فیلم خوششان نیاید. به‌طور کل من برای قشری خاص فیلم نساختم اما طبیعتا فیلم من در دسته آثار مفرح و سرگرم‌کننده که عموم مخاطبان برای تماشای آن به سینما می‌روند، قرار نمی‌گیرد. با این همه فیلم را با عموم مردم تماشا کردم و از پیر گرفته تا جوان با آن ارتباط برقرار کردند و تا پایان فیلم با اثر همراه بودند به‌ ویژه این‌که با خرده‌داستان‌‌های آن نیز ارتباط برقرار کردند.

 

اما فارغ از این در جشنواره‌‌های خارجی نیز به‌جز افرادی که دغدغه جشنواره را داشتند مردم عادی نیز به جهت فضای توریستی جالب فیلم «پناه» به تماشای آن نشستند و تقریبا همه سالن‌‌های فیلم تا انتها پر بود.

 

  • 16
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
پاوان افسر بیوگرافی پاوان افسر بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۷ تیر ۱۳۶۳ 

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر 

آغاز فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

تحصیلات: لیسانس رشته ی مدیریت بازرگانی

ادامه
امین پیل علی بیوگرافی امین پیل علی بازیکن تازه نفس فوتبال ایران

تاریخ تولد: ۱۷ دی ۱۳۸۱

محل تولد: گیلان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک

تیم: تیم ملی فوتبال ایران

شماره پیراهن: ۱۵

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش