پنجشنبه ۰۹ فروردین ۱۴۰۳
۱۱:۴۱ - ۰۳ تير ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۴۰۰۸۴۴
موسیقی

محمدجواد کسائی نوازنده سه‌تار و تحلیلگر موسیقی از پدر می گوید

نام کسائی با ساز نی همنشین است

محمدجواد کسائی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

از بزرگان موسیقی ایران است و شاید بهتراست بگوییم برگی ازتاریخ کهن وغنی موسیقی ایران زمین. سخن از استاد حسن کسایی است؛ موسیقیدان و نوازنده بی‌بدیل نِی و سه‌تار. ساز نی با نام او گره خورده و خالق تحولی عظیم در این ساز است. او نام آشنای موسیقی ایران است و به قول هوشنگ ابتهاج «شکایت شب هجران که می‌تواند گفت حکایت دل ما با نی کسایی کن».

علاقه‌مندی کسایی به موسیقی به دوران کودکی اش برمی‌گردد و درمکتب مهدی نوایی از شاگردان نایب اسدالله تلمذ کرده است. کسایی براین نظر است که «تقلید، هرگز کسی را به بلندای هنر نمی‌رساند... جوانانی که به فراگیری موسیقی می‌پردازند باید بکوشند با نوآوری، شخصیت و ذوق خود را نشان دهند.»  محمدجواد کسایی نوازنده سه تار میراث دار راه پدر است و تا به امروز رسالتی که بر عهده‌اش بوده را به سرانجام رسانده است. او در گفت‌و‌گو با «ایران» از فعالیت‌ها و  آثار برجای مانده از ایشان سخن گفته است که در ادامه می‌خوانید.

ساز«نی» پس از مولوی و مثنوی؛ با استاد حسن کسائی به دنیا معرفی شد اما ایشان به عنوان ساز دوم، تبحر و تجربه‌ای خاص در نواختن «سه تار» داشتند. در این مورد کمی توضیح می‌دهید.

به قول یکی از هنرمندان، نام کسائی با ساز نی به هم سنجاق شده است. درست مثل پیانوی ایرانی که با نام مرتضی‌خان محجوبی به هم آمیخته و جدایی‌ناپذیر است. پدر می‌گفتند که در سال‌های شاگردی صبا می‌دیدم که استاد در کنار ویلن، سه‌تار می‌نوازد. من هم تشخیص دادم برای ژوست‌نواختن نیاز به یک ساز با پرده‌بندی مشخص دارم و از این رو بود که سه‌تار را با علاقه‌مندی خاصی انتخاب کردم. پدر سه تار نوازی را از ابوالحسن‌صبا، عبدالحسین‌صبا(برادر بزرگتر استاد صبا)، ارسلان‌درگاهی آموخته است. البته می‌گفتند که در همنوازی‌هایی که با احمدعبادی و جلیل شهناز داشتم، از شیوه این دو هنرمند ممتاز هم تأثیر گرفتم. ایشان به سبک منحصر به فردی دست یافته بودند که با وقوع شرایطی که برای موسیقی پیش آمد، مجالی برای ارائه رسمی و رادیویی آن پیدا نشد.

حسن کسائی آواز را نزد استادانی چون تاج اصفهانی و ادیب خوانساری فرا گرفتند، اما ظاهراً به مکتب بندی درموسیقی اعتقادی نداشتند، علت مخالفت ایشان چه بود؟

مکاتب هنری از قدیم وجود داشته‌اند، چه کسی می‌تواند ادعا کند که مکتب هرات، مکتب تبریز، مکتب قزوین یا مکتب اصفهان وجود نداشته؟! امّا مشکل در اینجاست که ما امروز تعریف «مکتب» را نمی‌دانیم، چه رسد به تعاریفی از مکاتب مختلف و مختصات آنها. وقتی به‌طور مثال از مکتب زبان‌شناسی کپنهاگ یا مکتب پراگ بحث به میان می‌آید؛ شما می‌دانید چه زمانی شکل گرفته، چه موقع به اتمام رسیده، چه افرادی در شکل‌گیری آن، اثرگذار بوده‌اند و چه دستاوردهای فکری و فرهنگی داشته است. عده‌ای امروز «مکتب اصفهان» را دستاویزی کرده‌اند برای خودمطرحی.

پدر در واقع از این فریبکاری‌ها نگران بودند. از اینکه عده‌ای بیایند و ردیف‌ مکتب‌اصفهان(!) را اجرا و منتشر کنند. می‌گفتند: «ما چنین چیزی را ابداً و اصلاً نداریم و نشنیده‌ایم. ردیف فقط «ردیف موسیقی‌ایران» است». (نقل به مضمون)

استاد تأکید بسیاری بر نوگرایی و نوآوری داشتند اما امروزه هنرجویان علاقه‌مند به ساز نی همچنان از گذشتگان الگو‌برداری می‌کنند، به نظر شما آیا باید در ساختار و آموزش این ساز تغییر و تحول ایجاد شود؟

حتماً این طور است. وقتی آموزش محدود به چند جزوه و کتاب شد و ده‌ها شرایط دیگر که باید فراهم باشد و نیست؛ آن وقت است که از «نوآوری» فقط اسمی می‌ماند و بس! هر کار نو و تازه‌ای که ارزش تداوم و ماندگاری ندارد، یعنی برای اهل درک و فهم قابل قبول نیست.

به نظر شما آیا جریان سنت‌گرایی یا «موسیقی بازگشت» که استاد ‌کسائی در صحبت‌هایشان اشاره داشته‌اند، در موسیقی امروز ما به چشم می‌خورد؟

اساساً تاریخ ما نشان می‌دهد که منحنی شرایط اجتماعی ما ایرانیان سینوسی بوده است. انگار تاب و تحمل پیشرفت را نداشته‌ایم. از دهه چهل که گرایش‌های فاندامنتالیستی در موسیقی ایران شدت گرفت، در دهه پنجاه و شصت به اوج خودش رسید و متأسفانه هنوز جریان غالب فکری و عملی بسیاری از موسیقی‌سازان کشور ماست. در اینجا لازم است اشاره کنم که من آمدم و بر حسب مستندات؛ تاریخ معاصر موسیقی ایران را به چهار دوره یعنی «قاجاری»، «مشروطه»، «نوین» و «بازگشت» در کتاب «تاریخ شناسی موسیقی و ردیف موسیقی ایران» (۱۳۸۷) تقسیم کردم  و برای نخستین بار واژه «موسیقی بازگشت» و مختصات این دوره را برشمردم.

آیا «سنت گرایی» سبب شده که موسیقی ما تا به امروز جهانی نشود؟

«جهانی شدن» با «آشنایی جهان با موسیقی ایرانی» دو چیز متفاوت است. ما نباید و نمی‌توانیم موسیقی خودمان را جهانی کنیم، همان طور که نمی‌توانیم و نباید زبان پارسی را جهانی کنیم. کار درست آن است که زبان و موسیقی خودمان را به جهان معرفی کنیم. ما در مملکت خودمان با موسیقی هزارویک مشکل داریم و نتوانسته‌ایم تکلیف آن را مشخص کنیم!

چرا امروزه با بحران در نوازندگی برخی سازها مواجه هستیم؟

به عقیده من، هنرمندان قدیم بیشتر عاشق هنرشان بوده‌اند تا عاشق خودشان! بنابراین عاشق بوده‌اند، طالب بوده‌اند، ژرفکاو بوده‌اند... و شاید ده‌ها چیز دیگر که زندگی ماشینی امروز و دغدغه‌های آن نمی‌گذارد هنرمند موسیقی آرامش و آسایش فکری داشته باشد. به همین لحاظ است که تولیدات موسیقی در این سال‌ها آن متانت و وزانت را ندارد. البته از کارهای استثنایی و نبوغ پاره‌ای از هنرمندان، در همین سال‌ها هم نمی‌شود غافل ماند و چشم‌پوشی کرد.

سال ۱۳۶۰ استاد از صدا و سیما برکنار شد! در خصوص این اتفاق کمی توضیح می‌دهید؟

بنده نباید توضیح بدهم، بلکه این مسئولان وقت هستند که باید توضیح دهند که چرا نام‌آوران و برجستگان موسیقی را به خانه فرستادند. کسائی تنها نبود! کار را تمام و کمال به دست عده‌ای دیگر سپردند و در نتیجه موسیقی ما دیگرگون شد. معیارهای زیباشناسی عوض شد. نسل جوان با دینامیسم تازه‌ای از موسیقی در ایران بارآمد. جای آن آهنگ‌های عاشقانه و شاعرانه، ضربی‌های تند نشست؛ و موسیقی با لحنی اعتراضی، متداولِ زمان شد.

یک دوره، زمانی هم ایشان سکوت اختیار کردند و فعالیتی نداشتند. آن زمان چه اتفاقی بر سر نی‌نوازی افتاد؟

این سکوت همان‌طور که اشاره کردم، سکوتی خودخواسته نبود، که برعکس خانه‌نشینی اجباری بود. پدر همیشه می‌گفتند: بهترین دوران طلایی عمر هنری من، در این خانه، گوشه این اتاق و بر روی همین صندلی سپری شد!

می‌فرمایید: چه اتفاقی بر سر نی‌نوازی افتاد؟ مثل خیلی از سازهای دیگر از آن اصالت و صلابت افتاد و تا حدودی لحن ملّی و میهنی خود را از دست داد. اما کمانچه و یا عود در این سال‌ها پیشرفت قابل توجهی داشته. مثلاً اردشیر کامکار و شهرام میرجلالی از نوازندگان نخبه این دو ساز هستند.

به عنوان فرزند خلف استاد، آیا ادای دین و رسالتی را که پدر بر عهده شما گذاشته است به سرانجام رسانده‌اید؟

این پرسش را باید دیگران پاسخ بدهند. رشته تحصیلی من چیز دیگری بوده است، آن را رها کردم، حتی برای ادامه تحصیلِ دوره دکترا به خارج از کشور نرفتم. همه زندگی من شده است موسیقی و سر و سامان دادن به آثار هنری پدرم. ۲۰ سال است که یک مؤسسه فرهنگی هنری را با فعالیت در زمینه آموزش و پژوهش موسیقی مدیریت می‌کنم. کارهای زیادی انجام داده‌ایم و کارهای بسیاری در پیش داریم که باید به انجامش برسانیم. بیش از ۲۰ آلبوم موسیقی از آثار پدر را به انتشار رسانده‌ایم. مجموعه‌های نت از آثار ایشان، برپایی سمینارها، نشست‌ها و گرامیداشتِ هنرمندان موسیقی...، اینها بخشی از آن چیزی است که انجام شده، اما هنوز کار بسیار است و تلاشی عاشقانه و طاقت فرسا می‌خواهد.

ساز تخصصی شما «سه تار»است، اما در جامعه موسیقی شما را بیشتر به عنوان یک «موسیقی پژوه» می‌شناسند تا یک نوازنده، از چه سالی به نوازندگی علاقه‌مند شدید؟

من از سال ۶۰ نواختن سه‌تار را نزد پدر شروع کردم تا سال ۹۰، یعنی حدود ۳۰ سال ادامه داشت. یکی دو آلبوم در سال‌های اخیر منتشر کرده‌ام، اما هیچ وقت اهل کار و فعالیت رسمی در این زمینه نبوده‌ام. یعنی بنده هم مثل بعضی‌های دیگر تشخیص داده‌ام که مردم ما فقط آواز و ترانه را موسیقی می‌دانند! این است که آدم اگر در زاویه بنشیند و برای دل خودش ساز بزند، خیلی سنگین‌تر است! البته این نظر من است و نظر دیگران هم در جای خودش، محترم خواهد بود. به هر روی در سال‌هایی که گذشته بیشترِ وقتم را صرف مطالعه روی موسیقی کرده‌ام که حاصل آن ده‌ها مقاله و چند کتاب بوده است و در حال حاضر هم مشغول تدوین و آماده‌سازی چند کتاب هستم، از جمله کتاب «حسن‌کسائی (زندگی و موسیقی)» و...

نگاه مسئولان فرهنگی به مقوله موسیقی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

چرا اتفاقاً از موسیقی به صورت گسترده، حمایت می‌شود، البته از «موسیقی بی‌هویت» و «کلام بی‌هویت». می‌بینید که چگونه موسیقی اصیل به حاشیه رانده شده است. بنده یا دیگری این حرف‌ها را بزنیم یا نزنیم، واقعیت در حال جریان است و کاری بنیادی برای «موسیقی هویت‌بخش» -که بخشی از میراث ماست- نمی‌توان کرد. بگذریم!

آیا آثاری از استاد باقی مانده است که تا به امروز منتشر نشده باشد؟

بله، بسیاری از آثار استودیویی و خصوصی هستند که از این ۶۰ سال آفرینش هنری منتشر نشده‌اند. سعی من در این سال‌ها، این بوده است که آثار نوازندگی پدر را جمع‌آوری کنم. البته بازار انتشاری نمانده است و این یک معضل جهانی است، که همه در فضای مجازی همه چیز را دنبال می‌کنند. بنابراین بخش کوچکی از آنچه که در اختیار دارم و منتشر نشده را، سعی در نشر فیزیکی آن می‌کنم و مابقی را در آینده‌ای نه چندان دور در وب‌سایتی در اختیار علاقه‌مندان می‌گذارم. آخرین اثر منتشر شده از پدرم آلبوم «گذرگاه نسیم» به همراه تار شهنواز موسیقی ایران جلیل شهناز، تنبک جهانگیر بهشتی و محمدعلی‌کیانی‌نژاد است. یک آلبوم ارزنده دیگر با عنوان «وقتی نیستیم» به مناسبت نودمین سال نمادین تولد پدر، چند ماه پیش منتشر شد که شامل سه قطعه سی‌دی از تکنوازی نوازندگان بنام موسیقی ایران به همراه یک کتاب است که در آن بیش از ۱۰۰نفر از صاحب‌هنران درباره حسن‌کسائی دیدگاه خودشان را بیان کرده‌اند.

استاد کسائی دوستی دیرینه با استاد جلیل شهناز داشتند. آیا خاطره‌ ناگفته از همکاری ایشان با بزرگان موسیقی باقی مانده است که بازگو کنید؟

امیدوارم این خاطرات را بتوانم در کتابی با انبساط خاطر، برای دوستداران موسیقی ‌اصیل به یادگار بنویسم. ۶۰ سال همکاری «شهناز بزرگ» با پدر را چگونه می‌شود در چند کلمه شرح داد؟! یادم است سوم مهرماه ۱۳۵۸ در کنار پدر، آقای شهناز، آقای شجریان و جهانگیرخان ملک به رادیو ایران رفتم و یکی دو قطعه در آن بعدازظهر پاییزی ضبط شد، غافل از آنکه این آخرین حضور پدر و استاد شهناز در رادیو ایران بود. افسوس! مادر من که قریب نیم قرن، نیمه پیدا و پنهان کسائی بوده و به راستی حق بزرگی به گردن فرهنگ موسیقی اصیل ما دارد، بعد از فوت پدر (۱۳۹۱)، بیمه‌اش از صدا و سیما قطع شده است. تکریم هنرمند و همسر هنرمند دیگر بهتر از این؟!

ندا سیجانی

  • 18
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
بیژن بنفشه خواه بیوگرافی بیژن بنفشه خواه بازیگر خوش سابقه سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱ فروردین ۱۳۵۲

محل تولد: دروازه شمیران، تهران، ایران

حرفه: بازیگر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۳

تحصیلات: فارغ‌التحصیل رشته نمایش از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد

ادامه
دنی آلوز بیوگرافی دنی آلوز؛ مدافعی با چهره منفی

تاریخ تولد: ۶ مه ۱۹۸۳

محل تولد: ژوازیرو، باهیا، برزیل

حرفه: فوتبالیست

پست: دفاع راست

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش