سال ۱۲۸۲ در خانوادهای مذهبی در اصفهان زاده شد. شیخ اسماعیل نیمتاج اصفهانی معروف به تاجالواعظین، از وعاظ معروف اصفهان، پدر تاج بود. صدای تاج از شیخ اسماعیل به او ارث رسیده بود. او ردیف موسیقی ایرانی را در محضر مدرسان آن زمان آواز در شهر اصفهان فراگرفته بود. تاج روزی زده بود زیر آواز و داشت از بیرون به خانه برمیگشت که پدر صدایش را شنید.
ترسیده بود که پدرش به خاطر آوازخوانی تنبیهش کند، اما پدر در آغوشش کشید و به او نوید داد که روزی نامی شناختهشده در آواز ایران خواهد شد. تاج درباره آن روز و برخوردی که پدرش بعد از شنیدن صدایش با او کرد، گفته بود: «پدرم گفت: پسرم تو صدای خوبی داری، بنابراین همزمان بااینکه به مدرسه میروی و درس میخوانی، آوازهای اصیل ایرانی را به تو یاد آموزش خواهم داد. در این هنگام ۹سال سن داشتم».
آموزش از محضر پدر برای جلالالدین حدود چهار سال طول کشید و او در این مدت تقریباً ردیف و دستگاه موسیقی ایرانی را از شیخ اسماعیل آموخت. در ادامه پدر تاج را به محضر سیدعبدالرحیم اصفهانی که از او با عنوان سردمدار مکتب اصفهان در آواز یاد میکنند، راهی کرد تا ردیف و دستگاه موسیقی ایرانی را کامل کند. جلالالدین برای سه سال از آموزههای استادش بهره گرفت تا اینکه در ادامه به محضر خداوندگار نی نایب اسدالله رهسپار شد تا بتواند رمز و راز آوازخوانی با ساز در موسیقی ردیف و دستگاه ایرانی را یاد بگیرد.
همزمان با فراگیری چموخم خواندن با ساز در محضر نایب اسدالله، از آموزههای میرزا حسین خضوعی که به ساعتساز شهره بود، هم استفاده کرد. سیدحسین طاهرزاده، قربانخان شاهی، حبیب شاطر حاجی، سیداسماعیلخان قراب و صادق شهاب استادانی هستند که محمدرضا شجریان نامشان را بهعنوان دیگر معلمانی آورده که جلالالدین تاج اصفهانی از آنها آواز را آموخته است. خیلی جوان بود که با دوستانش همقسم شد برای خروج از اصفهان و رفتن به جنوب ایران و فعالیت در آنجا. در همان ایام هم بود که با شیخ خزعل دوستی نزدیکی پیدا کرد. ظاهراً به همراه یکی از دوستانش قطبالسادات نزد شیخ خزعل رفته بود که شیخ از قطبالسادات درباره جلالالدین و تواناییهایش پرسید. او هم پاسخ داد که جلالالدین صدای خوشی دارد. شیخ خزعل از تاج دعوت کرد تا برایش بخواند و بعدازاینکه آواز او را با بیت نهایی «شکــر وصل بیــابـی ز پس تلخــی هجـــر/شربت نــوش مهیاست پس از ضــربت نیش» شنید، متحیر شد و او را به یکی از ملازمانش بدل کرد.
حضور تاج در کنار شیخ خزعل یک سالی طول کشید تا اینکه دولت مرکزی گروهی را برای دستگیری شیخ خزعل فرستاد و او را دستگیر کردند. تاج در آن روز در خانه قطبالسادات بود که ماموران به آنجا ریختند و او و سید را دستگیر کردند و به نظمیه بردند. عندلیب شیرازی واسطه میشود تا سرتیپ فیروز که مامور دستگیری شیخ خزعل بود، تاج را آزاد کند. تاج را پیش سرتیپ فضلالله زاهدی میبرند و آشنایی آنها باهم باعث شد بهاتفاق سرتیپ راهی رشت شود. تاج بعد از مدتی دوباره به اصفهان برگشت و بعدازآن هیچوقت دائم در هیچ شهری بهجز نصف جهان زندگی نکرد. اولین کنسرتی که تاج در مقام خواننده در آن حضور داشت، کنسرتی به همت روزنامه فکاهی ناهید بود که سال ۱۳۰۶ برگزار شد. نوازندگان شناختهشدهای ازجمله مرتضی محجوبی، مرتضی نیداوود، حسین یاحقی و رضا روانبخش همراه تاج در آن کنسرت به اجرا پرداختند.
یکی از قطعاتی که تاج در آن کنسرت خواند تصنیف مرغ سحر ساخته مرتضی نیداوود بود که با استقبال زیادی از سوی مخاطبان هم روبهرو شد، اما فردا صبح او را به نظمیه بردند تا تعهد دهد دیگر کارهای اجتماعی و سیاسی نخواند. تاج از آن روز به بعد کنسرتهای زیادی را در شهرهای مختلف ایران برگزار کرد، اما برخلاف تعهدی که از او گرفته بودند هیچگاه دست از خواندن اشعار انتقادی برنداشت. تاج تا سال ۱۳۱۲ لباس روحانیت را به تن داشت، اما از آن زمان به بعد این لباس را از تن درآورد. از چند سال قبل کمپانیهای ضبط صدا به ایران آمده بودند و امکان شنیده شدن صدای تاج به همین دلیل در شهرهای مختلف کشور فراهم شده بود.
مستر جیمز که مسئول ضبط صفحات هیزمستراویس در ایران بود، بعد از ضبط صفحه همایون با صدای تاج که اثری معروف هم هست، گفته بود: «تا امروز صداهای زیادی را ضبط کردهام اما هیچوقت صدایی چنین ندیدهایم». کمپانی آلمانی پلیفون هم ۴ صفحه با صدای تاج اصفهانی ضبط کرد که در آلمان تکثیر شد و برای عرضه به ایران آمد. تاج تجربه ضبط صفحه با کمپانی هیزمستراویس را هم در کارنامه دارد. او را میشود جزو اولین هنرمندان عرصه موسیقی دانست که با تاسیس رادیو برای اجرای برنامه دعوت شدند. حقوق ماهانه تاج در آن دوران ۲۰۰تومان بود. او هر هفته سوار بر اتوبوس میشد و از اصفهان به تهران میرفت تا برنامهاش در رادیو را اجرا کند و بعد از تمام شدن اجرا، دوباره به شهرش برمیگشت. دو سالونیم همین کار ر انجام داد، اما بعد از این مدت به دلیل سختی رفتوآمد و حقوق اندکش ترجیح داد از رادیو استعفا بدهد. چند وقت بعد بازهم در رادیو استخدام شد ولی سال ۱۳۳۹ برای همیشه از رادیوی ملی استعفا داد. سال ۱۳۲۴ عضو انجمن ملّی موسیقی شد.
سال ۱۳۲۸ رادیو اصفهان تاسیس شد و تاج شروع به همکاری با رادیوی شهرش کرد. از همان زمان هم در ساختمان رادیو اصفهان کلاسهایی را برای آموزش به علاقهمندان راه انداخت. او سالها در رادیوی اصفهان با هنرمندان زیادی همکاری کرد اما هیچ اثری از آن کارها باقی نماند. بعد از انقلاب یا اکثر صفحات صدای تاج سوزانده شد یا روی آن چیزهای دیگری ضبط کردند. تاج در طول زندگیاش ازنظر مالی همیشه در مضیقه بود به همین دلیل بهعنوان کارمند در استانداری و شهرداری هم فعالیت میکرد. جلالالدین تاج اصفهانی هیچوقت در مقابل حاکمان کرنش نکرد. او هم دوران رضاشاه و محمدرضاشاه را تجربه کرد و هم دوران بعد از انقلاب را.
سال ۱۳۳۲ راهی کرمان شده بود تا کنسرتی اجرا کند. نامهای از پدرش بهدستش رسید که در آن خبر از یافتن همسری مناسب برای تاج داده بودند. جلالالدین تاج اصفهانی در آن زمان، ۵۰ ساله بود. او با بانویی به نام ثریا که ۲۰ سالی از خودش کوچکتر بود ازدواج کرد. او و همسرش ۵ فرزند به نامهای همایون، جمشید، هما، پروین و تاجالملوک به دنیا آوردند. تاج بین سالهای ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ در دانشگاه فارابی به آموزش آواز مشغول بود. احمد مراتب، کریم سماوی ایرج، مرتضی شریف، ناصر یزدخواستی، رضا قرنیان اصفهانی، علیاصغر شاهزیدی، عسگری آقاجانیان میری، محمدتقی سعیدی ولاشانی، فضلالله شاهزمانی، سیدرضا طباطبایی کربکندی، علیرضا افتخاری، حمیدرضا نوربخش و نصرالله معین شناختهشدهترین شاگردان جلالالدین تاج اصفهانی هستند. صدای تاج آخرین بار با همراهی نی حسن کسایی در منزل محمدرضا شجریان ضبط شد.
او در آن اثر این بیت را خوانده بود: «تاجم نمیفرستی، تیغم به سر مزن/ مرهم نمیگذاری، زخم دگر مزن». سالها برای عزت آواز ایرانی تلاش کرد، اما به بعد از انقلاب روزهای خوشی را تجربه نکرد. کلیه حقوق و مزایاهایش را سال ۱۳۶۰ قطع کردند. روحیهاش با این اتفاق به هم ریخت. بعد از این ماجرا بود که بهشدت بیمار شد و سرانجام ۱۳آذرماه ۱۳۶۰ چشم بر تلخیها و سختیها فروبست. تاج را در تخت فولاد اصفهان به خاک سپردند.
- 12
- 3