پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۳:۱۸ - ۱۳ آذر ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۹۰۲۶۷۲
موسیقی

به بهانه سالمرگ جلال‌الدین تاج اصفهانی خواننده شناخته شده مکتب اصفهان سروِ آوازه‌خوان

جلال‌الدین تاج اصفهانی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

سال ۱۲۸۲ در خانواده‌ای مذهبی در اصفهان زاده شد. شیخ اسماعیل نیم‌تاج اصفهانی معروف به تاج‌الواعظین، از وعاظ معروف اصفهان، پدر تاج بود. صدای تاج از شیخ اسماعیل به او ارث رسیده بود. او ردیف موسیقی ایرانی را در محضر مدرسان آن زمان آواز در شهر اصفهان فراگرفته بود. تاج روزی زده بود زیر آواز و داشت از بیرون به خانه برمی‌گشت که پدر صدایش را شنید.

ترسیده بود که پدرش به خاطر آوازخوانی تنبیهش کند، اما پدر در آغوشش کشید و به او نوید داد که روزی نامی شناخته‌شده در آواز ایران خواهد شد. تاج درباره آن روز و برخوردی که پدرش بعد از شنیدن صدایش با او کرد، گفته بود: «پدرم گفت: پسرم تو صدای خوبی داری، بنابراین همزمان بااینکه به مدرسه می‌روی و درس می‌خوانی، آوازهای اصیل ایرانی را به تو یاد آموزش خواهم داد. در این هنگام ۹سال سن داشتم».

آموزش از محضر پدر برای جلال‌الدین حدود چهار سال طول کشید و او در این مدت تقریباً ردیف و دستگاه موسیقی ایرانی را از شیخ اسماعیل آموخت. در ادامه پدر تاج را به محضر سیدعبدالرحیم اصفهانی که از او با عنوان سردمدار مکتب اصفهان در آواز یاد می‌کنند، راهی کرد تا ردیف و دستگاه موسیقی ایرانی را کامل کند. جلال‌الدین برای سه سال از آموزه‌های استادش بهره گرفت تا اینکه در ادامه به محضر خداوندگار نی نایب اسدالله رهسپار شد تا بتواند رمز و راز آوازخوانی با ساز در موسیقی ردیف و دستگاه ایرانی را یاد بگیرد.

همزمان با فراگیری چم‌وخم خواندن با ساز در محضر نایب اسدالله، از آموزه‌های میرزا حسین خضوعی که به ساعت‌ساز شهره بود، هم استفاده کرد. سیدحسین طاهرزاده، قربان‌خان شاهی، حبیب شاطر حاجی، سیداسماعیل‌خان قراب و صادق شهاب استادانی هستند که محمدرضا شجریان نامشان را به‌عنوان دیگر معلمانی آورده که جلال‌الدین تاج اصفهانی از آنها آواز را آموخته است. خیلی جوان بود که با دوستانش هم‌قسم شد برای خروج از اصفهان و رفتن به جنوب ایران و فعالیت در آنجا. در همان ایام هم بود که با شیخ خزعل دوستی نزدیکی پیدا کرد. ظاهراً به همراه یکی از دوستانش قطب‌السادات نزد شیخ خزعل رفته بود که شیخ از قطب‌السادات درباره جلال‌الدین و توانایی‌هایش پرسید. او هم پاسخ داد که جلال‌الدین صدای خوشی دارد. شیخ خزعل از تاج دعوت کرد تا برایش بخواند و بعدازاینکه آواز او را با بیت نهایی «شکــر وصل بیــابـی ز پس تلخــی هجـــر/شربت نــوش مهیاست پس از ضــربت نیش» شنید، متحیر شد و او را به یکی از ملازمانش بدل کرد.

حضور تاج در کنار شیخ خزعل یک سالی طول کشید تا اینکه دولت مرکزی گروهی را برای دستگیری شیخ خزعل فرستاد و او را دستگیر کردند. تاج در آن روز در خانه قطب‌السادات بود که ماموران به آنجا ریختند و او و سید را دستگیر کردند و به نظمیه بردند. عندلیب شیرازی واسطه می‌شود تا سرتیپ فیروز که مامور دستگیری شیخ خزعل بود، تاج را آزاد کند. تاج را پیش سرتیپ فضل‌الله زاهدی می‌برند و آشنایی آنها باهم باعث شد به‌اتفاق سرتیپ راهی رشت شود. تاج بعد از مدتی دوباره به اصفهان برگشت و بعدازآن هیچ‌وقت دائم در هیچ شهری به‌جز نصف جهان زندگی نکرد. اولین کنسرتی که تاج در مقام خواننده در آن حضور داشت، کنسرتی به همت روزنامه فکاهی ناهید بود که سال ۱۳۰۶ برگزار شد. نوازندگان شناخته‌شده‌ای ازجمله مرتضی محجوبی، مرتضی نی‌داوود، حسین یاحقی و رضا روانبخش همراه تاج در آن کنسرت به اجرا پرداختند.

یکی از قطعاتی که تاج در آن کنسرت خواند تصنیف مرغ سحر ساخته مرتضی نی‌داوود بود که با استقبال زیادی از سوی مخاطبان هم روبه‌رو شد، اما فردا صبح او را به نظمیه بردند تا تعهد دهد دیگر کارهای اجتماعی و سیاسی نخواند. تاج از آن روز به بعد کنسرت‌های زیادی را در شهرهای مختلف ایران برگزار کرد، اما برخلاف تعهدی که از او گرفته بودند هیچ‌گاه دست از خواندن اشعار انتقادی برنداشت. تاج تا سال ۱۳۱۲ لباس روحانیت را به تن داشت، اما از آن زمان به بعد این لباس را از تن درآورد. از چند سال قبل کمپانی‌های ضبط صدا به ایران آمده بودند و امکان شنیده شدن صدای تاج به همین دلیل در شهرهای مختلف کشور فراهم شده بود.

مستر جیمز که مسئول ضبط صفحات هیزمستراویس در ایران بود، بعد از ضبط صفحه همایون با صدای تاج که اثری معروف هم هست، گفته بود: «تا امروز صداهای زیادی را ضبط کرده‌ام اما هیچ‌وقت صدایی چنین ندیده‌ایم». کمپانی آلمانی پلیفون هم ۴ صفحه با صدای تاج اصفهانی ضبط کرد که در آلمان تکثیر شد و برای عرضه به ایران آمد. تاج تجربه ضبط صفحه با کمپانی هیزمستراویس را هم در کارنامه دارد. او را می‌شود جزو اولین هنرمندان عرصه موسیقی دانست که با تاسیس رادیو برای اجرای برنامه دعوت شدند. حقوق ماهانه تاج در آن دوران ۲۰۰تومان بود. او هر هفته سوار بر اتوبوس می‌شد و از اصفهان به تهران می‌رفت تا برنامه‌اش در رادیو را اجرا کند و بعد از تمام شدن اجرا، دوباره به شهرش برمی‌گشت. دو سال‌ونیم همین کار ر انجام داد، اما بعد از این مدت به دلیل سختی رفت‌وآمد و حقوق اندکش ترجیح داد از رادیو استعفا بدهد. چند وقت بعد بازهم در رادیو استخدام شد ولی سال ۱۳۳۹ برای همیشه از رادیوی ملی استعفا داد. سال ۱۳۲۴ عضو انجمن ملّی موسیقی شد.

سال ۱۳۲۸ رادیو اصفهان تاسیس شد و تاج شروع به همکاری با رادیوی شهرش کرد. از همان زمان هم در ساختمان رادیو اصفهان کلاس‌هایی را برای آموزش به علاقه‌مندان راه انداخت. او سال‌ها در رادیوی اصفهان با هنرمندان زیادی همکاری کرد اما هیچ اثری از آن کارها باقی نماند. بعد از انقلاب یا اکثر صفحات صدای تاج سوزانده شد یا روی آن چیزهای دیگری ضبط کردند. تاج در طول زندگی‌اش ازنظر مالی همیشه در مضیقه بود به همین دلیل به‌عنوان کارمند در استانداری و شهرداری هم فعالیت می‌کرد. جلال‌الدین تاج اصفهانی هیچ‌وقت در مقابل حاکمان کرنش نکرد. او هم دوران رضاشاه و محمدرضاشاه را تجربه کرد و هم دوران بعد از انقلاب را.

سال ۱۳۳۲ راهی کرمان شده بود تا کنسرتی اجرا کند. نامه‌ای از پدرش به‌دستش رسید که در آن خبر از یافتن همسری مناسب برای تاج داده بودند. جلال‌الدین تاج اصفهانی در آن زمان، ۵۰ ساله بود. او با بانویی به نام ثریا که ۲۰ سالی از خودش کوچک‌تر بود ازدواج کرد. او و همسرش ۵ فرزند به نام‌های همایون، جمشید، هما، پروین و تاج‌الملوک به دنیا آوردند. تاج بین سال‌های ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ در دانشگاه فارابی به آموزش آواز مشغول بود. احمد مراتب، کریم سماوی ایرج، مرتضی شریف، ناصر یزدخواستی، رضا قرنیان اصفهانی، علی‌اصغر شاه‌زیدی، عسگری آقاجانیان میری، محمدتقی سعیدی ولاشانی، فضل‌الله شاهزمانی، سیدرضا طباطبایی کربکندی، علی‌رضا افتخاری، حمیدرضا نوربخش و نصرالله معین شناخته‌شده‌ترین شاگردان جلال‌الدین تاج اصفهانی هستند. صدای تاج آخرین بار با همراهی نی حسن کسایی در منزل محمدرضا شجریان ضبط شد.

او در آن اثر این بیت را خوانده بود: «تاجم نمی‌فرستی، تیغم به سر مزن/ مرهم نمی‌گذاری، زخم دگر مزن». سال‌ها برای عزت آواز ایرانی تلاش کرد، اما به بعد از انقلاب روزهای خوشی را تجربه نکرد. کلیه حقوق و مزایاهایش را سال ۱۳۶۰ قطع کردند. روحیه‌اش با این اتفاق به هم ریخت. بعد از این ماجرا بود که به‌شدت بیمار شد و سرانجام ۱۳آذرماه ۱۳۶۰ چشم بر تلخی‌ها و سختی‌ها فروبست. تاج را در تخت فولاد اصفهان به خاک سپردند.

hamdelidaily.ir
  • 12
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش