پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۲:۱۳ - ۰۶ اسفند ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۲۰۱۵۳۵
تئاتر شهر

گفت‌وگو با گروه بازیگران نمایش «ماشینری»

کارگران روی صحنه‌اند

نمایش ماشینری,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

مسائل مربوط به طبقه کارگر در فضای عمومی جامعه همواره مورد توجه افکار عمومی قرار می‌گیرد زیرا جدا از بازتاب های رسانه ای، همه ما به نوعی با آنها ارتباط داریم؛ یا در خانواده و اطرافیان یا در جامعه و مهم تر از آن، همه ما به صورت مستقیم محصولاتی را استفاده می کنیم که کارگران در تولید آن نقش داشته‌اند. نمایش «ماشینری» در مورد کارگران است و قصه کارخانه ای را روایت می کند که کارگران آن با تغییر شرایط و اوضاع کاری‌شان، دست به عکس العمل می زنند و شرایط عوض می‌شود. نمایش «ماشینری» که به کارگردانی و نویسندگی هادی حوری تا ۲۴ اسفند، ساعت ۲۰ در خانه نمایش به روی صحنه می رود، با همراهی گروه بازیگران جوان آن توانسته است از زاویه و نگاهی تازه به مسائل کارگران نگاه کند. آنچه در ادامه می خوانید ماحصل گفت‌و‌گو با گروه بازیگران این نمایش است:

 

شروع مسیر رسیدن به فضایی که در نمایش می بینیم چه طور بود و در ادامه برای رسیدن به این تصویر، از چه مسیری عبور کردید؟

مهلا قدوسی: ما برای شناخت دنیای متن، از دنیای کارگرها شروع کردیم. پیرامون فضای کارگری، معضلات و مشکلات آنها صحبت کرده و بعد وارد شناخت کاراکترها شدیم. سپس به جهان جدیدتری ورود کردیم که به طور کلی سازنده کارگر است و آن جهان ماشینی و ماشینیسم بود. بعد از فهمیدن و درک این فضا که متن مبتنی بر آن روایت می شود، به طور جدی تر وارد مرحله میزانسن، چیدمان و... شدیم.

 

محمدمهدی کیان: کار کردن با کارگردانی که نویسنده اثر نیز محسوب می‌شود، نیاز به شناخت کافی از افکار و اندیشه‌هایش دارد که این شناخت را به واسطه تجربه بازی در کارهای قبلی آقای حوری تا حدود زیادی به دست آوردم. برای رسیدن به اجرا، تمرینات با روال معمول و حرفه‌ای شروع شده که همان تمرینات مربوط به خوانش و فهم و درک متن نمایش و شیوه انتقال مفهوم است. در ادامه تمرینات بازیگری و تولید موسیقی و شکل‌گیری قسمت موزیکال نمایش دنبال شد و در نهایت با طراحی صحنه، دکور، لباس، تنظیم نور و تست گریم در مرحله اجرا به پایان رسید.

 

نقش هایی که بازی می کنید بیشتر تیپ هستند، برای ساخت و رسیدن به این تیپ ها چه کارهایی انجام دادید؟

سعید جاودان: در مورد نقش افلیج، من از طریق سایت‌ها، مطالب و فیلم هایی را دیدم و سعی کردم به نقش یک فرد دچار سکته مغزی از نوع همی‌پلژی (نیمی از بدن بی‌حس) نزدیک شوم که البته نباید هم خیلی حرفه‌ای باشد چون این شخص کارگری است که خود را به فلجی زده. در کل من علاقه مند به سبک مِتّد هستم و اگر امکانش بود تمام مدت زندگی روزانه‌ام را دوست داشتم تا پایان اجرا روی ویلچر باشم اما واقعا شرایط برای این سبک از بازیگری امکان‌پذیر نیست ولی به همین اندازه هم به نظرم همه نقش ها لزوما تیپ نبودند.

 

ریحانه جعفری: اگر برای کاراکتر یا شخصیت دراماتیک، چند بُعدِ جسمانی، روانی، اجتماعی و جهان بینی درنظر بگیریم، با توجه به تیپ بودن نقش های این نمایش، شاید بتوان از بُعد روانی و عمیق شدن در جنبه های جسمانی آدم های «ماشینری» صرف‌نظر کرد، اما می‌توان گفت که بُعد اجتماعی در ساختار این اثر، خود به‌عنوان یک شخصیت معرفی می شود. این جایگاه شغلی و پایگاه اجتماعی آدم های نمایش است که مهم به شمار می‌رود و ارتباطی نزدیک با جهان بینی و محیط سیاسی-اجتماعی آنها دارد.

 

آنها برای امرار معاش، ادامه زندگانی و رد شدن از موانعی که یک دفتر مرکزی در راس همه امور، بر سر راه شان میگ ذارد، دست به تصمیماتی می زنند که در عین ساده‌لوحانه بودن، بسیار هوشمندانه و تراژیک است. همچنین هر تیپی به نوبه خود از ویژگی های ثابت، مشخص و شناخته شده ای برخوردار است. من به عنوان یکی از بازیگرهای «ماشینری»، با تلفیقی از این مسیرها به نقش خود رسیدم.

 

محمدمهدی کیان: مطالعه متن و کشف جوهره نقش و ابلاغ این جوهر به تماشاگر، قدم‌های اولیه و اصلی شکلگیری نقش است و در عین حال زندگی در طبقه متوسط جامعه، همیشه تجربه‌ای است اجتناب‌ناپذیر در برخورد با قشر کارگر و کارمند که تا حدود زیادی نزدیک شدن به نقش را میسر میکند. ما در این اثر، گونه نمایشی «ابزورد» را تجربه می کنیم؛ هدف در آن بیان بی‌معنایی و تصادف‌های مضحک زندگی است که با روش‌های غیرواقع‌گرا و شیوه‌های نامتعارف نشان داده می‌شود. در آن الزامی برای ارائه تیپ یا کاراکتر نیست و اجباری هم از طرف نویسنده و کارگردان برای ارائه تیپ یا کاراکتر به بازیگران نبوده است.

 

فرزاد دشتی: بنده نقش «مسلم» رو بازی می‌کنم که کارگر کارخانه بوده و با همسرش، «منصوره» مشغول به کار است. نقش بنده تیپ نیست چون این کار «ابزورد» است و از تیپ فاصله دارد. در ایجاد نقش بسیار از کمک و مشورت آقای حوری استفاده کردم و امیدوارم نقش خوب شده باشد.

 

نمایش «ماشینری» در مورد عده ای کارگر است، از جامعه کارگری چه شناختی دارید؟ آیا برای پیدا کردن و مطالعه نقش به سراغ نمونه‌های مستندی رفتید؟ فضای کار چقدر باعث شد به این طبقه بیشتر دقت کنید؟

فرزاد دشتی: پدر من کارگر کارخانه روغن نباتی بود. فکر می کنم مشخص است که چقدر با این فضا آشنا هستم. او حالا در میان ما نیست اما در تمام این سال ها همواره با مسائلی که او و همکارانش درگیر بودند، آشنا بودم.

 

ریحانه جعفری: با توجه اینکه ما در جهانی با تسلط نظام اقتصادی سرمایه داری، زندگی می کنیم؛ هر کسی شاید به اندازه نیاز، تجربه و اقتضای شرایطش با مفاهیم سود، دستمزد، مالکیت خصوصی بر زمین ها و کارخانه‌ها و طبقه کارگری آشنا باشد. فضای کمدی-تراژیکِ «ماشینری» باعث شد من از نزدیک مسائل دردناک و هشدارهای این جهان را لمس کنم و چنان تحت تاثیر قرار گرفتم که شاید از این به بعد نتوانم به راحتی از کنار این مسائل عبور کنم.

 

سعید جاودان: فکر می کنم بیشتر افرادی که در این نمایش ایفای نقش می کنند از طبقات بالای جامعه نباشند و من نیز از این قاعده مستثنی نیستم. زندگی کارگری را از نزدیک مشاهده کردم و در این فضا بوده ام...

 

مهلا قدوسی: فکر نمی‌کنم در اوضاع کنونی، کسی با معضلات و مشکلات جامعه کارگری ناآشنا باشد. به نظرمن کارگران قشری هستند که توسط دنیای سرمایه داری تعریف می شود و تمام زندگی آنها تشکیل شده از الزامات و بایدهایی است که توسط دیگران به انها ابلاغ می شود. کارگران برای از بین نرفتن لقمه ای که سر سفره های‌شان می برند، این دستورات را انجام می‌دهند و دقیقا نمایش ما به همین مسئله می‌پردازد؛ آدم هایی که در آخر مجبور به تغییر هویت واقعی خودشان می شوند و شخصیت واقعی‌شان را انکار می‌کنند.

 

محمدمهدی کیان: در ابتدای شروع این کار، جمله عامیانه و کنایه‌آمیزی گفته شد که برای من کلید فهم این نمایش بود: «اگر همه کارمندان دنیا را جمع کنند و به سطل زباله بیندازند، اتفاقی نمی‌افتد». در طول تمرینات به فیلم «عصر جدید» چارلی چاپلین خیلی فکر می کردم، به خصوص صحنه ای که او به شدت مشغول کار است و حواس پرتی اش منجر به افتادنش بین چرخ‌دنده ها می شود. در نهایت وقتی از دستگاه بیرون می آید تبدیل می شود به موجودی ماشینی!

 

نمایش «ماشینری» درفضایی کمدی، مسائلش را مطرح می کند، فکر نمی کنید این برخورد طنزآمیز بر جدی گرفتن مسئله توسط مخاطب تاثیر می گذارد؟

فرزاد دشتی: دقیقا مسئله همین‌جاست؛ شاید این مسائل تلخ در بُعد کمدی مطرح شده باشد اما هدف این بوده که از تلخی این مسائل، لبخند به لب مخاطب بنشیند. به قول معروف «خنده تلخ من از گریه غم انگیزتر است» و صددرصد باعث می شود مخاطب به فکر فرو برود.

 

ریحانه جعفری: نگاه طنازانه این نمایش هم لبخند بر لب‌های مخاطب می نشاند و هم غمگینش می کند! فکر می کنم شاید پرداخت کمدی نمایش، تحملِ غم و رنج این فضا را برای مخاطب آسان تر کند و به مراتب بهتر از هر فرم دیگری بتواند محتوای حرفش را گفته و پیامش را برساند.

 

مهلا قدوسی: مسئله جهان کارگری و واقعیت های آن به حدی تلخ و گزنده است که به نظرم بهترین زبان برای گفتن دغدغه های آن، کمدی است. این طنازی درعین محافظت مخاطب از تلخی گزنده روایت، او را به فکر مجبور می کند.

 

سعید جاودان: خنده باعث صمیمی تر شدن فضای نمایش و ارتباط بیشتر مخاطب با نمایش می شود. با این روش، خنده ای که تماشاچی دارد، خنده تلخی است و معنا بر ناخودآگاه مخاطب تاثیر می گذارد.

 

فکر می کنید نمایشی با این موضوع چقدر با زمانه ما همخوانی دارد و به شناخت مسائل اجتماعی و روزمره کمک می کند؟

ریحانه جعفری: همواره ماهیت اصلی تئاتر، روحیه نقادانه آن بوده است که همین موضوع به مذاق برخی خوش نمی آید. رسالت هنر و به ویژه مدیومِ تئاتر همین است که آسیب های روانی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را بیان کرده و به مسائل انسان شناسی و جامعه شناختی بپردازد. بررسی مسائل روزمره انسانِ کارگر در جامعه کنونی، امری مهم است که در «ماشینری» به صورت یک هدف دقیق به آن نگاه شده است.

 

مهلا قدوسی: اینکه ما دغدغه های یک قشر را روی صحنه بیاوریم، خیلی به آگاه‌سازی مردم کمک می کند و در این شکل تبدیل به زبانی می شویم برای گفتن مشکلات و معضلات قشر کارگر.

 

فرزاد دشتی: چنین موضوعات نمایشی قطعا و قطعا مورد احتیاج جامعه امروزی است. اتفاقا بسیار کم می بینیم که معضلات مردمی سوژه تئاتر شود.

 

سعید جاودان: متاسفانه باید بگویم که فکر نمی کنم کمک چندانی کند، زیرا آنان که باید ببینند و کاری برای مردم انجام دهند، مخاطب تئاتر نیستند و دیگر اینکه مشکلات حاضر چنان اساسی اند که به این راحتی حل نمی شود ولی ما به عنوان هنرمند باید همان تاثیر کم را هم بگذاریم.

 

احمد عظیمی

 

hamdelidaily.ir
  • 16
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش