جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
۱۴:۵۶ - ۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۲۰۱۰۹۶
فرهنگ و حماسه

در سالروز ترور شهید قرنی سراغ یکی از نزدیکان او رفتیم تا از زندگی اولین قربانی ترور بگوید؛

همه تنهایش گذاشته بودند!

شهید قرنی,اخبار مذهبی,خبرهای مذهبی,فرهنگ و حماسه

سوم اردیبهشت سالروز ترور سپهبد شهید قرنی است. همسر و فرزندان او همگی از دنیا رفته‌اند! در جست وجوی نزدیكان او به محافظی رسیدیم كه در واپسین دوره حیات و آخرین لحظات عمر، با او همراه بوده است. محسن شجاعی -كه راضی به انتشار تصویر خود نیست- شمه‌ای از ناگفته‌های خویش از منش فردی و نظامی شهید سپهبد را تعریف کرده است . درباره مردی که اولین قربانی ترور بعد از انقلاب به دست گروه فرقان است.

 

 شما از چه دوره‌ای و چگونه با شهید سپهبد محمدولی قرنی آشنا شدید؟

اولین بار ایشان را در خدمت حضرت امام دیدم، یعنی در۱۲ بهمن ۵۷. بعد هم وقتی امام به قم تشریف بردند، شهید قرنی را در آنجا دیدم كه بنده را به ستاد مشترك بردند.

 

 محافظ امام هم بودید؟

بله، بنده در كمیته «ضربت» كه جزو كمیته استقبال از حضرت امام بود بودم. روزی كه حضرت امام به ایران آمدند، من جلوتر از بلیزر حامل ایشان می‌دویدم. آن روز بعد از این‌كه بلیزر به میدان انقلاب رسید، از شدت ازدحام جمعیت نتوانست جلوتر برود و در نتیجه حضرت امام را با بالگرد به بهشت‌زهرا بردند. بنده هم به ستاد استقبال برگشتم. در آنجا در كمیته «سیاه‌جامگان» با مدیریت حاج‌آقا مصطفی بودیم و نیروهای گشت خیابانی را تشكیل می‌دادیم. بعد هم كه امام به مدرسه رفاه تشریف آوردند و چند روزی برای حفاظت در آنجا بودیم تا زمانی كه انقلاب پیروز شد و حاج‌آقا لطفی برای پیدا كردن ساواكی‌ها به بنده حكم دادند. موقعی هم كه امام به قم تشریف بردند، به عنوان محافظ همراهشان رفتم.

 

 چه شد سپهبد قرنی شما را به ستاد مشترك بردند؟

عده‌ای از بچه‌های ستاد مشترك كه همراه ایشان به قم آمدند مرا شناختند و به ایشان گفتند تعمیرگاه موتور و ماشین‌های ستاد مشترك را من اداره می‌كردم. من از قدیمی‌ترین اعضای ستاد مشترك بودم و آنها به شهید قرنی گفتند قادرم ماشین‌های از‌هم‌پاشیده را جمع و جور كنم. به هر حال ایشان از دفتر حضرت امام اجازه گرفتند و مرا به ستاد مشترك بردند. در فاصله‌ای كه با شهید قرنی به تهران می‌رفتیم، ایشان متوجه شدند كه من به نكات ریز امنیتی وارد هستم. علتش هم این بود كه من دوره‌های حفاظت را در نظام گذرانده بودم و می‌دانستم به عنوان یك محافظ چه نكاتی را باید رعایت كرد. به همین دلیل مرا در دفتر خودشان نگه داشتند و من به منزل ایشان رفت و آمد می‌كردم.

 

 دقیقا سمت شما چه بود؟

من به عنوان راننده و محافظ در خدمت ایشان بودم.

 

 بنابراین شما خودتان هم ارتشی بودید؟

بله، من سال‌ها كارمند فنی ستاد مشترك بودم و پس از ۳۷ سال خدمت بازنشسته شدم.

 

 فرازی مهم از زندگی نظامی شهید قرنی و تلاش بزرگی كه ایشان انجام داد، بازسازی ارتش در آن وضعیت آشفته بود.

در این زمینه چه خاطراتی دارید؟

شهید قرنی در بحث پاكسازی ارتش بسیار دقیق و در‌عین‌حال محتاط بود. تمام دغدغه شهید قرنی این بود كه با كاركنان برخورد تندی صورت نگیرد. می‌گفت اگر در رژیم گذشته دستوری داده شده است و این افراد اجرا كرده‌اند گناهی نداشته‌اند و واقعا هم این نظر در باره بسیاری از ارتشی‌های قدیم صدق می‌كرد.

 

وقتی كسی را دستگیر می‌كردند و می‌آوردند، شهید قرنی سفارش اكید می‌كرد كه در باره او و خانواده‌اش كاملا بررسی كنید كه خدای‌نكرده یك نفر به خاطر این‌كه یك وقتی به شما سیلی زده است و امروز در موضع قدرت قرار گرفته‌اید، كینه‌ورزی و او را ضدانقلاب خطاب نكنید. ایشان بسیار مراقب رفتار و حرف‌های خود بود و می‌گفت خیلی احتیاط كنید كه بیهوده به كسی لطمه نزنید یا توهین نكنید. ایشان بیش از همه به نظامی‌هایی احترام می‌گذاشت كه طبق دستور امام به صفوف مردم پیوسته بودند و به همه ما تأكید می‌كرد باید با همه، به‌خصوص این افراد با عزت و احترام رفتار كنیم. ما هم اطاعت امر می‌كردیم و هر كسی را كه برای انجام كاری می‌آمد، با عزت و احترام به داخل اتاق ایشان راهنمایی می‌كردیم تا برود و خودش را معرفی كند.

 

 ارتشی‌های سابق نمی‌ترسیدند برگردند؟

چرا اكثرا می‌ترسیدند، ولی وقتی می‌آمدند و مرا می‌دیدند كه قبلا در ستاد ارتش بودم و مرا می‌شناختند اعتماد می‌كردند و می‌آمدند.

 

 سپهبد قرنی برای شناسایی افراد از شما كمك می‌گرفت؟

بله، مثلا یادم هست سرهنگی بود كه خیلی هم انقلابی نبود، اما افسر بسیار مقرراتی، سختگیر و منضبطی بود. به هیچ‌كس هم صدمه نزده و برای كسی مزاحمتی ایجاد نكرده و فقط خیلی مقرراتی بود. خیلی از ارتشی‌ها آمدند و خود را معرفی كردند و بازنشسته شدند و رفتند. شهید قرنی بسیار اهل مشورت بود و دوست داشت برای نظم بخشیدن به ارتش از افراد كمك بگیرد. آنها هم انصافا خیلی خوب همكاری و كمك می‌كردند.

 

 می‌توانید اشاره‌ای هم به شیوه‌های مدیریتی سپهبد قرنی داشته باشید؟

ایشان همیشه به من می‌گفت حواست به بچه‌ها باشد و ببین اوضاع مالی‌شان چطور است و نیازهایشان چیست. می‌گفت فقط مراقب باش بین آنها اگر كسی معتاد یا خدای نكرده دستش كج است اخراجش كنیم. من هم مراقب بودم و موارد را به اطلاع ایشان می‌رساندم. یك بار هم مقداری پول به من داد كه نفری ۲۰۰۰ تومان تحت عنوان عیدی یا پاداش به كاركنان بدهم، در حالی كه بودجه زیادی در اختیارش نبود، اما حواسش به آدم‌های ضعیف بود. یادم هست مرحوم آقای عسگراولادی زیاد پیش شهید قرنی می‌آمد و از نظر مالی به ایشان یاری می‌رساند كه بتواند به كاركنان كم‌بضاعت ارتش كمك كند.

 

خدا بیامرز بسیار دست به خیر بود. یك حاج‌آقا لطفی هم بود كه بازاری و بسیار انقلابی بود و شهید قرنی هم خیلی تحویلش می‌گرفتند و خیلی روی او حساب می‌كردند. شهید قرنی همیشه اولین كسی بود كه به ستاد می‌آمد. اولین كاری كه ایشان كرد این بود كه آشپزخانه ستاد را راه انداخت و دستور داد به سربازها و كاركنان غذای مناسب و خوب بدهند. خودش شخصا به آسایشگاه‌ها سركشی می‌كرد تا مطمئن شود سربازها از امكانات مناسبی برخوردارند، چون آن موقع اوضاع به هم ریخته و نظم همه چیز به هم خورده بود و ایشان تلاش می‌كرد هرچه زودتر نظم را برگرداند. اوایل مراسم صبحگاهی انجام نمی‌شد، ولی كم‌كم كه اوضاع نظم پیدا كرد، مراسم صبحگاهی هم انجام شد.

 

 از ساده‌زیستی سپهبد قرنی بسیار گفته‌اند. شما كه از نزدیك شاهد زندگی ایشان بودید، او را چگونه دیدید؟

زندگی خود من خیلی بهتر از زندگی تیمسار بود. زندگی ایشان به‌قدری ساده بود كه آدم واقعا خجالت می‌كشید. در خانه ایشان هیچ وسیله‌ای كه توجه آدم را جلب كند وجود نداشت. من و دوستانم وقتی زندگی تیمسار را می‌دیدیم خجالت می‌كشیدیم بگوییم فلان وسیله را نداریم.

 

 برخی ایشان را مصداق عملی آیه آخر سوره فتح «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَینَهُمْ» دانسته‌اند. تحلیل شما چیست؟

واقعا همین‌طور بود. صبح جمعه كه می‌شد ایشان می‌گفت: «امروز جمعه است. برو به زن و بچه‌ات رسیدگی كن. این‌قدر نگران من نباش. طوری نمی‌شود». بسیار به تقدیر و موعد مقرر اجل اعتقاد داشت. هر وقت ایشان را به خانه‌اش می‌بردم و می‌خواست سر راه خرید كند، به‌سرعت پیاده می‌شدم كه به‌جای ایشان برای خرید بروم، ولی ایشان همیشه می‌گفت، «مرا جلوی خانه پیاده كن و برو.

 

این‌قدر خودت را برای حفاظت از من اذیت نكن. اگر فولاد هم باشی، وقتش كه برسد نمی‌توانی جلوی تقدیر الهی را بگیری. برو به زندگی‌ات برس. من یك عمر در زندان‌ دردهایی كشیده‌ام كه هر كدامش برای كشتنم كافی بودند، ولی نمردم»، اما دلم راضی نمی‌شد. می‌ماندم تا پست را به نفر بعدی تحویل بدهم. همیشه احساس می‌كردم چشم یا چشم‌هایی مراقب تیمسار هستند و بالاخره به او صدمه خواهند زد.

 

 اشاره كردید كه با خانواده ایشان  رفت و آمد داشتید، از رفتار ایشان با خانواده برایمان بگویید.ایشان همیشه می‌گفت با زن و فرزند و كسانی كه با آنهاسر و كار دارید صادق باشید. به آنها دروغ نگویید تا همیشه بتوانید سربلند باشید. مال حلال برای ایشان فوق‌العاده اهمیت داشت و می‌گفت حتی اگر یك ریال مال غیر، مخلوط مال انسان شود، زندگی از هم می‌پاشد. انسان بسیار دلسوز، مهربان و بزرگواری بود. یك وقت‌ها خود ایشان برای ما چای می‌آورد و تا نمی‌خوردیم به چای خودش لب نمی‌زد.

 

 یكی از دشوارترین فرازهای زندگی شهید قرنی كه نهایتا هم منجر به استعفای ایشان شد، غائله كردستان بود. از آن ایام چه خاطره‌ای دارید؟

یك بار ارتش به كردستان رفت و دموکرات ها بچه‌های ما را ترور و همه جا را با خاك یكسان كردند. شهید قرنی خونش به جوش آمد و گفت «یعنی ارتش زنده باشد و نیروهایش این‌طور در كردستان از بین بروند؟ ما همه نیروهای دشمن را نابود خواهیم كرد.» یادم هست ضدانقلاب زندانی را در اطراف سنندج تصرف كرد و تمام زندانی‌ها را نجات داد و جاده منتهی به زندان را بست.

 

شهید قرنی با كمك كمیته‌ها و ژاندارمری و نیروهای ارتش، حفاظت از آن جاده را برقرار كرد تا جلوی حركات ایذایی منافقین و ساواكی‌ها را كه حتی سر مردم را هم بی‌رحمانه می‌بریدند بگیرد و خوشبختانه توانست در برابر این توطئه‌ها ایستادگی كند، اما متأسفانه قاطعیت او از سوی برخی اعضای دولت موقت تحمل نشد و در بدترین شرایط موجبات بركناری ایشان را فراهم كردند و تیمسار هم كه وابسته مقام و پست نبود و فقط قصد خدمت داشت، چون شرایط را نامساعد دید كنار كشید.

 

 شما بعد از استعفا هم همچنان مأمور حفاظت از ایشان بودید؟

بله، حاج‌آقا لطفی و ستاد مشترك این مأموریت را به من محول كرده بودند.

 

 به نظر شما مهم‌ترین دغدغه سپهبد قرنی چه بود؟

به‌شدت نگران انقلاب و حفاظت از آن بود. ایشان خیلی راحت نفاق و دو رنگی را تشخیص می‌داد و از این بابت خیلی زجر می‌كشید و به هر كسی هم راحت اطمینان نمی‌كرد. دلش از بی‌مهری بعضی‌ها خون بود و می‌گفت، «كاش به آدم گلوله بزنند، ولی با روح آدم كاری نداشته باشند. خیلی دردها دارم كه حتی زن و بچه‌هایم هم نمی‌دانند. چرا بگویم؟»

 

 ایشان از كودتای نافرجامی كه به خاطرش زندانی شد، هیچ‌وقت با شما حرفی زد؟

نه، فقط می‌گفت اگر موفق می‌شدیم این كشت و كشتارهای بعدی پیش نمی‌آمد و تغییر رژیم ۲۱ سال طول نمی‌كشید. می‌گفت شاه نادانی كرد. فقط كافی بود به حرف آیت‌ا...‌العظمی بروجردی گوش بدهد تا این همه خسارت به بار نیاورد و خودش هم آواره و سرگردان نشود. به روحانیت بسیار اعتقاد داشت. همیشه می‌گفت خوب گوش بدهید ببینید امام چه می‌گویند. هر چه ایشان بگویند حجت است. می‌گفت معتقدم به ایشان الهام می‌شود، وگرنه هرگز كسی نمی‌توانست با دست خالی بر حكومتی تا بن دندان مسلح پیروز شود. قبل از انقلاب تمام كشورهای عربی اطراف ما از ارتش شاه هراس داشتند، ولی امام با دست خالی آن ارتش را از هم پاشیدند.

 

 پس از سال‌ها كه به ایشان فكر می‌كنید چه خاطراتی در ذهنتان نقش می‌بندد؟

همیشه آن قد بلند و هیكل متناسب و چهارشانه ایشان جلوی چشمم مجسم است.

 

صدای بسیار گرم و دلنشینی داشت و وقتی می‌خواست نصیحت كند، از بس آرام و ملایم حرف می‌زد آدم باید حسابی گوشش را تیز می‌كرد تا می‌شنید چه می‌گوید. هنگام شهادت از نظر جسمی بسیار سالم بود و خیلی راحت از پله‌ها بالا و پایین می‌رفت. خیلی دوست داشت خودش پذیرایی كند و چای بیاورد و دستش كوچك‌ترین لرزشی نداشت.

روزهای آخر دور و بر تیمسار خیلی خالی بود. من كنار تیمسار ماندم و مدام هم به ایشان سر می‌زدم بلكه بتوانم جلوی اتفاقات بد را بگیرم كه متأسفانه نتوانستم. 

 

jamejamdaily.ir
  • 18
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
پاوان افسر بیوگرافی پاوان افسر بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۷ تیر ۱۳۶۳ 

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر 

آغاز فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

تحصیلات: لیسانس رشته ی مدیریت بازرگانی

ادامه
امین پیل علی بیوگرافی امین پیل علی بازیکن تازه نفس فوتبال ایران

تاریخ تولد: ۱۷ دی ۱۳۸۱

محل تولد: گیلان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک

تیم: تیم ملی فوتبال ایران

شماره پیراهن: ۱۵

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
ویژه سرپوش