همان‌طور که مجریان خدوم ۲۰:۳۰ بارها اشاره کرده‌اند، ولی شما تلویزیون‌تان خاموش بوده و نشنیده‌اید، غرب علاوه بر فقر و فلاکت و بدبختی و بیچارگی و خاک تو سرشون کنن، به درد ابتذال و سطحی‌نگری هم دچار است. یعنی اگر احیانا ژن‌تان خوب باشد و خودتان انتخاب کنید که برای ادامه تحصیل به غرب بروید، آنجا به هر طرف که چشم بیندازید نشانه‌ای از ابتذال و سطحی‌نگری قلپی می‌پرد بیرون. نمونه‌اش همین فیلم‌های به اصطلاح ترسناک‌شان! چیه هی اره برقی و خون و گند و کثافت؟ ترسناکه به نظرتون؟!
خود بنده دیشب خواب دیدم یک موش چاق و چله به همراه پنج فرزند برومندش در خانه‌مان لانه کرده، هرچقدر هم مناظره کردیم که برو داخل فاضلاب شهری پیش بقیه دوستان چغر و بدبدنت زندگی کن، به خرجش نرفت. آخرش هم که دعوا بالا گرفت، خودش و بچه‌هایش دهان را به اندازه عرض شانه باز کردند و پریدند گازم بگیرند که با فریاد کوتاهی از خواب پریدم. بر حسب عادت، اولین کاری که کردم چک کردن قیمت گوشت و برنج و لبنیات بود. همین که چک کردم، دوباره پتو را روی سرم کشیدم و هی تلقین کردم که «بزرگوار کجا رفتی؟ بیا گاز بگیر جون بچه‌ت!»
یعنی می‌خواهم بگویم ژانر وحشت شما برای ما شوخی‌ای بیش نیست. اصلا فیلم ترسناک‌های‌تان را می‌بریم سر کلاس بچه‌های هفت هشت ساله که ببینند، زبان‌شان تقویت شود! خلاصه سعی کنید کمی به فیلم‌های‌تان عمق بدهید، شاید چهار نفر ترسیدند. الان من چند تا طرح سناریو در اختیارتان قرار می‌دهم که ببینید فیلم ترسناک واقعی یعنی چی!
درخشش (Shining): خانواده‌ای در یک هتل ساکن می‌شوند. رفتار یکی از کارمندان هتل برای فرزند خانواده عجیب است. یک شب، آن کارمند مرموز با تبر، در اتاق این خانواده را می‌شکند تا از پدر که موبایل رجیستری نشده به او فروخته ۱۰ میلیون تومان و الان هم موبایل قفل شده و کار نمی‌کند، انتقام بگیرد...
راهبه (The Nun): راهبه‌ای در یکی از کلیساها مشغول کار است، ولی حقوقش سه ماه عقب افتاده. روزی برای عمل جراحی خواهرش به پول نیاز پیدا می‌کند، ولی حسابدار آن کلیسا که برحسب اتفاق بسیار ظالم بوده، راهبه را اخراج می‌کند و پولش را هم نمی‌دهد. راهبه کمین می‌کند و شب هنگام که حسابدار قصد داشت پول‌ها را اختلاس کند و بگریزد، به هیولایی تبدیل شده و خرخره او را می‌جود...
فعالیت غیرطبیعی (Paranormal Activity): شخصی برای سرمایه‌گذاری به تالار بورس می‌رود. در همان لحظه نفت و دلار ارزان می‌شود، ولی قیمت کالاهای اساسی به طرز عجیبی بالا می‌رود. شخص از این فعالیت غیرطبیعی قیمت‌ها دیوانه شده و با خودکار فشنگی‌اش به کارگزاران بورس حمله می‌کند...
مهرشاد مرتضوی
- 18
- 3
