برگزاری مراسم سوگواری میتواند در پذیرش مفهوم مرگ توسط کودک موثر باشد.
رفتار کودکان در مواجه با مرگ والدین به سه مقوله هیجانی، شناختی و رفتاری تقسیم میشود
رفتار کودکان در روبه رو شدن با مرگ عزیزان در سنین مختلف متفاوت است
نقاشی کشیدن و خاطره گویی میتواند در کاهش سوگ کودکان موثر باشد
شنیدن و دیدن اخبار زلزله را برای کودکان محدود کنید
این روزها اخبار، دايم از زلزله کرمانشاه میگوید. زمین لرزهای به بزرگی ۳/۷ ریشتر که شامگاه یکشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۶ در نزدیکی ازگله، استان کرمانشاه در نزدیکی مرز ایران و عراق، در ۳۲ کیلومتری جنوب غربی شهر حلبچه عراق ایران رخ داد كه بعد از آن شاهد پس لرزههابودیم.
زمین لرزهای که گفته میشود تاکنون بیش از ۴۰۰ کشته در ایران به جای گذاشتهاست. در میان این افراد، خانوادهها، پدرها و مادران و حتي کودکانی دیده میشوند که زیر آوار ماندهاند. تمام این موضوعات، اخبار و اتفاقات، جامعه را با خود همراه میکند. در این میان نه تنها بزرگسالان بلکه کودکان در جریان اخبار اتفاقات اینچنینی قرار میگیرند؛ این در حالی است که بسیاری از کودکان نیز در محل زلزله حضور داشتند و خانوادههای خود را از دست دادهاند. «قانون بچهها» بر آن است تا به بررسی و آسیب شناسی روحی و اجتماعی مسائل و مشکلاتی بپردازد که حوادث طبیعی مانند زلزله برای کودکان به همراه میآورد.
کودکان در هر گروه سنی تا دوره نوجوانی به نوعی در معرض سوگ قرار دارند. به این معنا که والدین یا یکی از اعضای خانواده خود را از دست دادهاند یا در معرض سوگ دیگران قرار گرفته و آنرا تجربه کردهاند. در این میان ممکن است کودک تجربه حضور در محل حادثه را داشته باشد، زیر آوار مانده یا به هرشکل تنشهایی راکه خانواده یا امدادگران با آن رو بهرو هستند، تجربه کردهباشد.
موضع ما به عنوان یک درمانگر و به عنوان کسی که به این موضوع نگاه میکند، باید مشخص باشد و نکات ذکر شده را مد نظر قرار دهیم؛ چراکه با کودکی روبهرو هستیم که والدین یا یکی از عزیزان خانواده خود را از دست دادهاست.
حال این سوال مطرح میشود که با این کودک چگونه باید رفتار کرد؟ چگونه او را تحت کمکهای حمایتی قرار داد و چگونه استرس و شوک عاطفی راکه به او وارد شدهاست، ترمیم کرد؟
دکتر حسن عماری، عضو انجمن روان درمانی ایران در گفتوگو با «قانون بچهها» با اشاره به آنکه سوگ چند مرحله دارد که با شناخت این مراحل میتوانیم به کودکان کمک کنیم تا آنرا پشت سر بگذارند، گفت: کودکانی که دچار سوگ هستند و یکی از اعضای خانواده خود را از دست دادهاند، در چند روز اول و یا در واقع ساعات اول که غم از دست دادن مستولی میشود، در شوک و انکار به سر میبرند؛ البته آنچه درخصوص روزهای نخست گفته میشود، ممکن است حتي تا ۶ ماه نيز طول بکشد. برای مثال، هنگام تصادف با ماشین، در اوایل امر احساس میکنیم چنین اتفاقی نیفتاده است یا آنکه آنرا در خواب دیدهایم و وقوع آن تصادف را انکار میکنیم. در وقوع زلزله نیز اینگونه است و کودک در ساعات اول که خانواده خود را از دست داده، با انکار مواجه است؛ به طور مثال میگوید:«بابا رفته مسافرت یا مامان رفته بیرون و بیاد». در واقع کودک در مرحله شوک است.
عماری که خود در کودکی ماندن زیر آوار را در رودبار تجربه کردهاست، ادامه داد: برخی افراد بعد از وقوع زلزله و نجات پیدا کردن از خطرات ناشی از زلزله، احساس میکنند در حال خواب دیدن هستند و آنرا انکار میکنند. درواقع باور پذیری از دست دادن یک عزیز برای ساعات اول، خیلی سخت و آزاردهنده است.
به گفته این روانپزشک، مرحله دوم سوگ، مرحله چانهزنی، جستوجو و کلنجار رفتن با این واقعیت است که آیا آن عزیز را از دست دادهام، از دست ندادهام، فوت شده یا فوت نشدهاست. بعضي اوقات به خود میگوییم آن فرد، فوت شده و در برخی مواقع میگوییم فوت نشدهاست. این موضوع در سنین مختلف برای کودکان متفاوت است. برخی بچهها به مرگ مانند یک مسافرت مینگرند و نمیدانند وقتی کسی فوت میکند، دیگر برنخواهد گشت. درواقع مرگ برای آنها مانند خواب و رفتن به مسافرت است.
عماری اظهار کرد: مرحله سوم، مرحله نا امیدی است؛ یعنی شخص از جستوجو کردن و چانه زدن با خود، نتیجهای نگرفتهاست و در او این باور شکل گرفته که آن عزیز دیگر باز نمیگردد و از جستوجوکردن، چانه زدن و بیشتر تلاش کردن برای آنکه وجود آن عزیز را بازسازی کند، نا امید میشود.
این مشاور در حوزه روانشناسی کودک با اشاره به مرحله چهارم گفت: در این مرحله، بهبود و سازماندهی مجدد اتفاق میافتد. برخی پزشکان معتقد هستند قبل از مرحله، شاهد مرحله افسردگی خواهیم بود که در برخی افراد مشاهده میشود.
این عضو هیات علمی دانشگاه در جمع بندی مراحل سوگ و آنچه میتوان برای کودکانی که در معرض سوگ قرار میگیرند انجام داد، اذعان داشت: تکنیکهایی برای کودکانی که با سوگ مواجه میشوند، داریم. این تکنیکها شامل بازی، موسیقی درمانی، گفتار درمانی ، رفتار درمانی و... میشوند تا بتوانیم کودک را با شرایط همسو کنیم.
برگزاری مراسم سوگواری میتواند موثر باشد و حتي حضور کودک در مراسم تشییع میتواند در باور پذیر کردن مرگ برای او موثر باشد. این درحالی است که در فرهنگ ما، در بیشتر مواقع از حضور کودکان در مراسم عزا و سوگ خانواده جلوگیری میشود. از آنجایی که کودک آن مراسم را سپری نکردهاست و تصویری از آن در خاطرات خود ندارد، پذیرش مرگ عزیز برای او دیرتر اتفاق میافتد. کودک نیازمند همراهی خانواده خود است. اطرافیان و فامیل، اقوام و خویشاوندان بهتر است او را در مراسم خاکسپاری همراهی کنند. سعی کنید منبع حمایتی برای این کودکان ایجاد کنید و حس اعتماد آنها را جلب کنید.
کودکان چگونه به مفهوم مرگ نگاه میکنند
آنچه تاکنون بیان شد، درخصوص کودکانی بود که خانواده خود را از دست دادهاند اما نباید فراموش کرد که این مراحل برای کودکان در سنین مختلف، متفاوت است.چنانکه کودکان تا سن دو سال، اگر عزیز خود را از دست دهند، رفتارهایی از جمله اعتراض، نا امیدی، منزوی شدن را از خود بروز میدهند؛ چراکه هنوز ثبات شخصیتی ندارند و تصورشان برآن است که آنچه اتفاق افتاده، همچون خواب یا مسافرت رفتن است. اما کودکان از سنین دوتا هفت سال که کیفیت رشد متفاوتی را پشت سر میگذارند، متوجه میشوند رفتن والدین یا عزیز آنها دورتر از آنچیزی است که تاکنون اتفاق میافتاد. در بازه سنین ۷ تا ۱۲ سال نیز با توجه به آنکه تفکر انتزاعی راميفهمند، مرگ را متوجه میشوند اما توجهشان به سمت مرگ پیرمردها و پیر زنهاست. در واقع فکر میکنند، فقط پیرها میمیرند. شناخت تفاوت درک از سوگ و مرگ در سنین مختلف میتواند به افرادی که در صدد کمک به کودکانی که با سوگ روبه رو شدهاند بر میآیند، کمک کند تا بتوانند آنها را بهتر درک کنند.
عماری با دسته بندی پاسخها و اتفاقاتی که به واسطه بروز سوگ درون ذهن کودک اتفاق میافتد و در رفتارهای او بروز میکند، گفت: این رفتارها در خصوص سوگ و مرگ والدین را می توانیم به سه دسته یا سه مقوله هیجانی، شناختی و رفتاری تقسیم کنیم؛ در مقوله هیجانی؛ احتمال احساس گناه، عصبانیت، برانگیختگی و اضطراب وجود دارد. دسته دیگر، مقوله شناختی است که در واقع احساس وابستگی، درماندگی و بی کفایتی میتواند باشد. بحث دیگر مقوله رفتاری است، به این معنا که کودک در این مرحله کم استراحت میکند، خوب نمیخوابد، گریه میکند و یا به دنبال شخصی میگردد که از دست دادهاست. در آخر نیز به کنارهگیری اجتماعی و انزوا و گوشیهگیری میرسد. شناخت این مراحل به فردی که جهت یاری رساندن به کودک داوطلب شدهاست، کمک میکند تا راههای درمان و ترمیم روحیه کودک را پیدا کند.
این روانشناس با اشاره به تجربیاتی که از زلزله بم دارد، گفت: در آن روزها برجستهترین روانشناسان اروپا آمدهبودندوتکنیکي به ما آموزش دادندکه بچهها را بر سر مزار والدینشان ببریم تا گریه کنند. در واقع بر این مهم تاکید داشتند که بچهها را در مراسم سوگواری سهیم کنیم. در عین حال بر مداخله و حمایت گروهی تاکید داشتند.
چگونه به کودکانی که عزیز خود را از دست دادهاند، کمک کنیم
او تصریح کرد: برای کمک به بچهها میتوانیم از آنها بخواهیم که داستانهایی از فرد فوت شده تعریف کنند یا از خاطرات و تجاربی که با او داشتند، برایمان بگویند. برای این بچهها نباید داستان سرایی کرد و نباید اطلاعات مبهم به آنها داد. باید حقایق را تعریف کنیم و اجازه صحبت کردن و طرح سوال را به آنان بدهیم. درعین حال، احساسات خود را از بچهها پنهان نکنیم؛ برای مثال اگر میخواهیم برای فرد متوفی گریه کنیم، این کار را پنهانی انجام ندهیم.
عماری معتقد است: نقاشی کشیدن و خاطره گویی میتواند در کاهش سوگ کودکان موثر باشد. در این میان پرداختن به شجرهنامه بسيار توصیه میشود، گوش دادن به موسیقی نیز میتواند کمک کند. یاد دادن مهارتهای کنترل خشم در این مرحله بسیار موثر خواهد بود. در عین حال از تکنیک جعبه نگرانی برای کودکان در مرحله استرس استفاده میکنیم؛ به این صورت که هر زمان نگران میشوند، آنرا مینویسند و داخل جعبه میاندازندكه به نوعی بازخورد کودک نسبت به سوگ است.
تفاوت زلزله با سایر حوادث
این روزها که غم از دست دادن هموطنان بر اثر زلزله مطرح است، شاید این سوال مطرح شود که کودکانی که در زلزله والدین و خانواده خود را از دست میدهند، چه تفاوتی با کودکانی دارندكه در تصادف یا بر اثر بیماری، والدین خود را از دست میدهند؟
عماری در پاسخ به این سوال گفت: همه اين کودکان در سوگ ناشی از اتفاقات اينچنيني هستنداما ابعاد زلزله گستردهتر است. به این معنا که در زلزله با ابعاد بصری گستردهتری روبهرو هستیم،مفهوم آوارگی در پس آن قرار داردو چالشهای آن عمیقتر است. کودک در یک شب بر اثر زلزله، خانواده و والدین خود را از دست میدهد.
او با اشاره به زلزلهای که در سال ۶۹ در رودبار اتفاق افتاد، گفت: در آن زمان در سنین ۱۳ و ۱۴ سال بودم که در رودبار زلزله آمد و من زیر آوار ماندم و بر اثر آن زلزله، بیش از ۲۰ همکلاسی و دوست خود را از دست دادم. در عین حال اقوام و خانواده را نیز از دست دادم. افراد به نسبت دامنه دار بودن این اتفاق با سوگ خود روبهرو میشوند؛ چراکه در وقوع زلزله با سوگی همه گیر روبه رو هستیم که کل جامعه را تحت الشعاع خود قرار میدهد؛ به نوعی همه گیر میشود و همگرایی اجتماعی اتفاق میافتد و این امر تا حدودی از سوگ برخی کودکان میکاهد.
کودکانی که درمعرض زلزله بودند
عماری با اشاره به کودکانی که در معرض زلزله بودند، گفت: طبق تحقیقاتی که در خصوص کودکانی که تجربه حضور در زلزله را داشتند اما والدین خود را از دست ندادهاند، انجام شده، به این نتیجه رسیدند که این کودکان نیز با مشکلات دیگری روبهرو هستند که معطوف به رفتار است.
چنانکه ممکن است از تاریکی بترسند، با افکار مزاحم روبه رو شوند، کم خواب شوند و افکار تکرار شونده داشته باشند و دايم در ترس وقوع زلزله به سر برند. این کودکان، تحریک پذیر میشوند و با هر صدا و هر اتفاق، زلزله برای آنها یادآوری میشود.اضطرابشان بیشتر میشود. این استاد دانشگاه با اشاره به آنکه ۶۰ درصد کودکانی که در معرض زلزله قرار میگیرند، اختلال رفتار پیدا میکنند، درخصوص دلیل این امر گفت: کودکانی که زیر ۶ و ۷ سال هستند، تاکنون در زندگی خود تجربه مشابه با زلزله را نداشتهاند؛ از این رو بحران را با مفهوم اصلی آن پشت سر میگذارند. درعین حال، کودکان، نگرانی و ترس والدین خود را خیلی خوب درک میکنند و اگر والدین این نگرانی را بیش از حد بروز دهند، کودک متوجه آن میشود. درعین حال کودکان، مهارت کافی ندارند برای آنکه بین اتفاقی که درگذشته يا دروضعیت فعلی بوده، تفاوت قايل شوند و هیجان ذهنی خود را کنترل کنند. زلزله در یک آن اتفاق میافتد و در زلزله کرمانشاه، فاصله زمانی قبل و بعد از وقوع زلزله، یک شب است.
به اعتقاد عماری، کودکانی که در معرض وقوع زلزله قرار میگیرند، نیازمند حمایت گروهی هستند. به آنها باید اطلاعات و حقایق زلزله را بگوییم. بازیهای گروهی، تعریف قصه، آرامش خانوادههاومدرسه رفتن میتواند به این کودکان کمک کند.
او یادآور شد: اعلام عزای عمومی در استان کرمانشاه نیز میتواند به کودکان زلزله زده کمک کند تا با سوگ روبه رو شوند و در مراسم عزاداری شرکت داشته باشند. البته کودکان هنگام روبهرو شدن با این موضوع، متفاوت رفتار میکنند. کودکان تا ۶ سال به واسطه اعتماد به والدین خود به دنیا نگاه میکنند و بار عاطفی آنها درخصوص والدین بیشتر است حتي شايد رفتارهایی مانند مکیدن انگشت و چسبیدن به والدین، ترس از تاریکی و حتي درد شکم و تیک در این کودکان بروز کند. اما در سنین بالاتر بین ۷ تا ۱۵ سال ممکن است سردرد، کابوس شبانه، افت تحصیلیو پرخاشگری داشته و رفتارهايي مانند دوران کودکی را بروز دهند.
کودکانی که در معرض اخبار زلزله قرار میگیرند
با توجه به آنکه این روزها در تمام شبکههای مجازی، اخبار و رسانهها درخصوص زلزله کرمانشاه، تعداد مصدومان و تعداد فوتیهای آن صحبت میشود، کودکان در سایر شهرها در معرض اخبار این حادثه قرار میگیرند. این درحالی است که در بسیاری شهرها، کودکان با اخبار دیگر همچون بروز زلزله در تهران نیز روبهرو هستند. این امر میتواند پیامدهای متعددی در این کودکان داشته باشد.
عماری در این خصوص گفت: هر اندازه دامنه اضطراب را در کودکان بیشتر کنیم، شاهد تاثیر آن خواهیم بود. نگرانی از بروز زلزله به معنای حساسیت و تحریک پذیری بیشتر است؛ از این رو کودک برای آنکه از این اضطراب رها شود، ممکن است رفتارهای دیگری از خشم و پرخاش گرفته تا افت تحصیلی و حتي کندن گوشه ناخن را بروز دهد.
این روانشناس با اشاره به راهکارهای کنترل بروز چنین رفتارهایی گفت: والدین بهتر است شنیدن و دیدن اخبار تلویزیون و اخبار مربوط به زلزله را برای کودکان خود محدود کنند و نگرانی را به کودک خود منتقل نکنند.
بنابر تحقیقات انجام شده، کودکان میتوانند در جریان اخبار وقوع زلزله قرار بگیرند اما بهتر است وارد جزییات آن نشوند ووالدين نبايد اخبار تعداد مصدومان و فوتیها و عکسهای افرادی که زیر آوار ماندهاند را به کودکان خود نشان دهند.
- 11
- 5