مهمترین عناوین خبری
چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۲:۴۵ - ۲۸ آبان ۱۴۰۱ کد خبر: ۱۴۰۱۰۸۲۸۹۳
جرم و جنایت

جزییات تازه از قتل‌های سریالی پلنگ سیاه در مشهد

گانگستر مخوف معروف به «پلنگ سیاه», دستبرد مسلحانه به یک طلافروشی در باخرز
گانگستر مخوف معروف به «پلنگ سیاه» پس از دستبرد مسلحانه به یک طلافروشی در باخرز به مدت ۸ سال در زندان به سر برد و پس از آزادی از زندان در سال ۹۲ فردی را در تربت جام به رگبار بست و سپس در اردیبهشت سال ۹۷ دو جوان را در اطراف میدان تلویزیون مشهد با شلیک گلوله به قتل رساند و چند روز بعد توسط کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی در حالی دستگیر شد که به تبهکاری‌های دیگری نیز اعتراف کرد.

خیلی خونسرد کنار قاتلی دیگر ایستاده بود و به سنگفرش‌های اتاق شیشه‌ای می‌نگریست. انگار نه انگار که تا ساعتی دیگر به دار مجازات آویخته خواهد شد، هنوز هم قصد داشت غرورش را به رخ دیگران بکشد!

به گزارش خراسان، به ظاهر، آرام به نظر می‌رسید و گاهی به چشمان قاتلی می‌نگریست که در کنارش قرار داشت و هراسان و وحشت زده به این سو و آن سو چشم می‌دواند تا شاید چاره‌ای برای رهایی از مجازات (اعدام) بیابد.

در این هنگام بود که از پشت شیشه‌های اتاق نگاهش در نگاهم حلقه شد. برای اولین بار لبخندی زد و سری تکان داد. گویی تاکنون در عالمی زندگی می‌کرد که پای هیچ انسانی به خاک آن نرسیده بود و هیچ جنبنده‌ای در آن یافت نمی‌شد! و حالا آشنایی در برابرش قرار داشت.

او درحالی که مرا با نام کوچک خطاب می‌کرد، گفت: همان خبرنگاری هستی که قبلا فقط با تو مصاحبه کردم! ... بدون آن که فرصت را از دست بدهم پرسیدم، ملاقاتی هم داشتی؟ گفت: نه به کسی زنگ زدم و نه کسی تاکنون به دیدارم آمده است!

یعنی در این سه سال و چند ماه که در زندان بودی، هیچ کدام از بستگان یا دوستانت به ملاقات تو نیامده اند؟

نه!

عادت داشت پاسخ‌های کوتاه بدهد! کمتر سخن می‌گفت و من هم می‌دانستم که باید با ترفند‌های خبرنگاری او را وادار کنم تا پاسخ سوالاتم را بدهد! به همین دلیل بی درنگ پرسیدم:

پس این همه آدمکشی آن هم به خاطر «رفاقت» هیچ و پوچ بود؟

نه! دیگران را نمی‌دانم، ولی من همه چیزم را پای رفاقت گذاشتم! ...

روزی که دستگیر شدی فقط به دنبال این بودی که بفهمی چه کسی تو را لو داده است. خوب به خاطر دارم به من گفتی اگر بفهمم چه کسی مرا لو داده است، او را حتی در زندان هم می‌کشم! بالاخره در این مدت متوجه شدی چه کسی تو را لو داده است؟

با تعجب نگاهم کرد، گویی این موضوع را به کلی فراموش کرده بود! با حرص وولع خاصی گفت: کی بود؟ جان من بگو! تو می‌دانی؟

چند بار خواستم به این قاتل بی رحم بگویم همان کسانی که تو برای رفاقت با آن‌ها آدم می‌کشتی، تو را بازیچه خودخواهی هایت کرده بودند و با تعریف و تمجید‌های چاپلوسانه کاری کردند که جان چند انسان بی گناه را گرفتی و امروز ...، اما سکوت کردم؛ با او که در پای چوبه دار بود، سخنی نگفتم، اما شاید این جملات درس عبرتی باشد برای آنانی که مدعی می‌شوند همه چیز را باید پای «رفاقت» گذاشت!...

بی درنگ سوالاتم را تغییر دادم و پرسیدم پشیمانی؟

خیلی خونسرد و آرام گفت: نه! اصلا!

اگر به سال‌های گذشته بازگردی، از مسیر آدمکشی برمی گردی؟

نه! باز هم به همین جا برمی گردم! یعنی آدم می‌کشم!

خلافکاری هایت را از همان سال ۸۴ آغاز کردی؟

نه! از سال ۸۲ زمانی که در یکی از مراکز دولتی کار می‌کردم.

اما گفتی سال ۸۴ پس از دستبرد مسلحانه به طلافروشی در باخرز روانه زندان شدی؟

بله! قبل از آن در سال ۸۲ با سلاح به سوی مردی شلیک کردم که لباس سنتی یکی از استان‌های جنوبی کشور را به تن داشت. به همین دلیل هم از کارم اخراج شدم البته قبل از آن هم خلافکاری داشتم!

هیچ کدام از افرادی که تاکنون به قتل رسانده ای، می‌شناختی؟

نه! من فقط نشانی آن‌ها را از دوستانم می‌گرفتم. اگر کسی می‌گفت فلانی قلدری می‌کند و به من زور گفته است، برای روکم کنی او را می‌کشتم!

در مصاحبه قبلی گفتی اگر دستگیر نمی‌شدی چند نفر دیگر را هم می‌کشتی؟ حالا می‌توانی نام آن افراد را بگویی؟

حالا که تا چند دقیقه دیگر اعدام می‌شوم! چه فایده‌ای دارد؟ ولی اگر دستگیر نمی‌شدم باز هم دست به آدمکشی می‌زدم. قبلا هم که گفتم من معتاد به آدمکشی هستم! و برای دیگران انتقام می‌گیرم...

لحظات اجرای حکم فرا رسیده بود و ماموران بدرقه قصد داشتند «پلنگ سیاه» را پای چوبه دار ببرند! در حین انتقال به محل اعدام در کنارش قرار گرفتم و برای آخرین بار پرسیدم: برای خانواده ات حرفی نداری؟

با حالتی تمسخرگونه نگاهم کرد و گفت: کدام پدر و مادر؟ احساس کردم دل پردردی از خانواده دارد و ریشه تبهکاری هایش نیز به خانواده باز می‌گردد. اگرچه در مصاحبه هنگام دستگیری گفته بود: پدر و مادرم فوت کرده اند!

بی درنگ سوال کردم به افرادی مانند خودت که مسیر خطایی را در پیش گرفته اند، چه می‌گویی؟

و او در حالی که به چوبه دار نزدیک شده بود، گفت: آن‌ها هم مانند من نصیحت پذیر نیستند! اگر نصیحت گوش کنند که راه غلط نمی‌روند!

و با این جمله طناب دار بر گردن گانگستر مخوف قرار گرفت. او برای لحظاتی چشمانش را بست و در افکار خودش غرق شد، گویی به همه انسان‌های بی گناهی می‌اندیشید که جان آن‌ها را گرفته بود و حالا باید تقاص پس می‌داد. دمپایی‌ها را از پایش بیرون انداخت و دوباره به قاتلی چشم دوخت که قرار بود در کنار او قصاص شود، اما آن قاتل وحشت زده به اولیای دم التماس می‌کرد و فریاد می‌زد اشتباه کردم، غلط کردم...

و لحظاتی بعد در حالی طناب دار با مهلت یک ماهه اولیای دم از گردن قاتل مرد میوه فروش باز شد که برای آخرین بار نگاهم در نگاه «پلنگ سیاه» گره خورد و او بر دار مجازات جان سپرد.

شایان ذکر است گانگستر مخوف معروف به «پلنگ سیاه» پس از دستبرد مسلحانه به یک طلافروشی در باخرز به مدت ۸ سال در زندان به سر برد و پس از آزادی از زندان در سال ۹۲ فردی را در تربت جام به رگبار بست و سپس در اردیبهشت سال ۹۷ دو جوان را در اطراف میدان تلویزیون مشهد با شلیک گلوله به قتل رساند و چند روز بعد توسط کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی در حالی دستگیر شد که به تبهکاری‌های دیگری نیز اعتراف کرد.

  • 11
  • 8
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
ویژه سرپوش