یکشنبه ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۲:۲۵ - ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲ کد خبر: ۱۴۰۲۰۲۱۳۶۶
جرم و جنایت

موادفروش هوسران/ زن جوان در دام مرد شیاد افتاد!

فروشنده مواد مخدر,اعتیاد
از روزی که معتاد شده بودم، به دور از چشمان شوهرم به خانه خرده فروش موادمخدر می رفتم تا از او «شیشه» بخرم ولی او که می دانست همسرم از اعتیاد من خبر ندارد، آرام آرام نگاه های هوس آلودش را به چشمانم دوخت و... .

زن جوان با بیان این که دیگر نمی توانم تهدیدهای فروشنده موادمخدر را تحمل کنم، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: با آن که پدرم یک کارگر ساده ساختمانی بود، اما هیچ گاه در زندگی مشکلی را احساس نکردم. او شبانه روز تلاش می کرد تا من و ۵ خواهر و برادر دیگرم سختی های زندگی را تجربه نکنیم ولی متاسفانه او به بیماری سرطان دچار شد و در سال ۱۳۸۰ جان باخت. از آن روز به بعد مادرم سرپرستی ما را به عهده گرفت و با کارگری در خانه های مردم مخارج ما را تامین می کرد. با وجود این، من که در آن زمان ۱۵ سال بیشتر نداشتم در کنار دیگر خواهرانم به خیاطی روی آوردم تا کمک خرج خانواده ام باشم، چرا که پدرم بیمه نبود و درآمدی هم نداشت.

از سوی دیگر، منزلمان را در حاشیه شهر برای هزینه های درمان پدرم فروخته بودیم و حتی به بستگان و آشنایان هم مبالغی مقروض بودیم. با همه این مشکلات، من به تحصیل ادامه دادم و تا مقطع دیپلم درس خواندم. بعد از آن بود که با «فریدون» ازدواج کردم. او در شرکت گاز کار می کرد و یکی از بستگان دور مادرم بود. اگر چه مانند خیلی از زوج های جوان گاهی بر سر مسائل بی اهمیت با یکدیگر مشاجره می کردیم ولی «فریدون» قلب مهربانی داشت و همواره زمانی که عصبانی می‌شدم، خودش را کنترل می کرد و نمی گذاشت مشاجره های لفظی شدت بگیرد. خلاصه روزگار خوبی را می گذراندم و صاحب یک دختر و پسر زیبا شده بودم ولی اعتماد به نفس پایینی داشتم و در برابر تقاضا و خواسته های دیگران هیچ گاه نمی توانستم کلمه «نه» را به کار ببرم. این بود که به پیشنهاد دوستانم که از دوران نوجوانی با یکدیگر صمیمی بودیم، مصرف تفننی تریاک را آغاز کردم و به طور پنهانی گاهی در کنار یکدیگر موادمخدر سنتی استعمال می کردیم تا این که ۱۰ سال قبل تنها برادرم در یک سانحه رانندگی جان سپرد و غم بزرگی بر دلم نشست. از آن روز به بعد دوستانم اطرافم را گرفتند و با بهانه های واهی مانند رهایی از غم و غصه، مرا تشویق به مصرف انواع دیگری از موادمخدر کردند.

طولی نکشید که به یک معتاد حرفه ای تبدیل شدم و آرام آرام مصرفم را افزایش دادم. در این میان گاهی مجبور می شدم برای خرید موادمخدر به منزل ساقی (توزیع کننده موادمخدر) بروم که دو بار نیروهای انتظامی در آن ساعات شب به من مشکوک شدند، اما چون موادمخدر همراهم نبود، مرا آزاد کردند. از طرف دیگر، فرزندانم را با خودم می بردم تا کمتر مورد توجه قرار بگیرم. این در حالی بود که «فریدون» از اعتیاد من خبر نداشت، به همین دلیل از خرده فروش موادمخدر خواستم تا خودش مواد را به در منزلمان بیاورد. در همین روزها وقتی «فریدون» مرا در حال گفت و گو با فروشنده موادمخدر دید خیلی به من مشکوک شد، اما همه چیز را انکار می کردم. در این شرایط مجبور بودم دوباره خودم برای خرید موادمخدر بروم، اما آن جوان که از سرگذشت من آگاه بود و حتی می دانست به طور پنهانی از همسرم مواد مصرف می کنم، آرام آرام رفتارهایش تغییر کرد و با چشمانی هوس آلود نگاهم می کرد تا این که بالاخره درخواست غیراخلاقی اش را مطرح کرد.

من که از پیشنهاد شرم آور او به شدت عصبانی شده بودم، با تندی و خشم پاسخش را دادم ولی او مرا تهدید کرد که ماجرا را برای همسرم بازگو می کند. از سوی دیگر مجبور بودم تا از او مواد بخرم چرا که فرد دیگری را نمی شناختم و از خماری هم می ترسیدم! دیگر چاره ای جز بیان حقیقت برایم باقی نمانده بود، به همین دلیل راز اعتیادم را برای فریدون بازگو کردم و از او خواستم به من کمک کند. فریدون هم اگر چه با شنیدن این ماجرا چهره اش به سرخی گرایید و از این که به او دروغ می گفتم به شدت آشفته شد، اما در نهایت مرا به یک مرکز ترک اعتیاد برد و با کمک همسرم بالاخره از مرداب مواد افیونی نجات یافتم و اکنون بیشتر از ۳ ماه است که هیچ نوع مخدری را استفاده نکرده ام ولی باز هم ساقی موادمخدر رهایم نمی کند و به تهدیدهایش ادامه می دهد که بلایی به سر فرزندانم می آورد که تا آخر عمر پشیمان شوم! و...

در پی اظهارات این زن جوان و با دستور ویژه سرگرد «جواد یعقوبی» (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) گروهی از افسران دایره مبارزه با موادمخدر عازم پاتوق فروشنده موادمخدر شدند و او را دستگیر کردند. این متهم در حالی با دستور مراجع قضایی روانه زندان شد که واکاوی های روان شناختی برای کمک به ترک اعتیاد زن جوان نیز در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری ادامه یافت.

  • 16
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
ویژه سرپوش