جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۳:۵۸ - ۲۵ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۶۲۳۸
جرم و جنایت

مهران ابراهیمی، تکنیسین فوریت های پزشکی شهرستان خمینی شهر

نقشه سیاه خواستگار با یک لیوان آب انار برای دختر معصوم

دختر جوان با خوردن آب انار مسموم به مواد، بیهوش شده بود و به نامزدش التماس می‌کرد به کسی درباره علت این اتفاق چیزی نگویم. فکر می‌کردم همه‌اش از سر نگرانی و عشق است اما وقتی خواهر دختر مصدوم آمد، واقعیتی را بازگو کرد که تازه فهمیدم چه ساده لوحانه فریب آن مرد هراسان را خورده بودم...

 

مأموریت؛ کاهش هشیاری زن جوانی در خیابان حسین آباد محله... بود. بلافاصله پس از دریافت گزارش اعزام شدیم. وقتی به نشانی اعلام شده رسیدیم، پسر جوانی به سمت آمبولانس دوید و ما را به خانه‌ای راهنمایی کرد. هراسان و مستأصل بود. بسرعت وارد اتاق شدیم. آن پسر جلوتر از ما رفت و با دستش دختری را نشان داد که بیهوش روی زمین افتاده بود.

 

با نگرانی گفت: «نامزدم از هوش رفته، نجاتش بدهید...»کنار بیمار روی زمین نشستم. همان‌طور که مشغول معاینه بودم از پسر جوان درباره علت بیهوشی نامزدش پرسیدم.

«چه شد که این خانم به این حال افتاد؟»

«باورکنید نمی‌دانم. همه چیز آنقدر سریع اتفاق افتاد که نفهمیدم چه بلایی سرش آمد.»

 

پس از این سؤال و جواب کوتاه؛ دست به کار شدم و علایم حیاتی، تنفس، نبض و فــــــــــشار دختر نیمه جان را گرفتم. شک نداشتم که او مسموم شده و علایم هم نشان می‌داد مواد مخدر او را به این روز انداخته است.

به سرعت با اتاق فرمان تماس گرفتم و با دستور پزشک داروی لازم را آماده و به او تزریق کردم. در همان حال از نامزدش توضیح بیشتری خواستم. اما کلمات بریده بریده و هیجان و آشفتگی زیادش نشان می‌داد موضوعی را پنهان می‌کند. چند لحظه‌ای به سکوت گذشت که پسر جوان رو به من کرد و گفت: «خواهش می‌کنم از تشخیص‌ات چیزی به خانواده نامزدم نگو!!!»

 

با این حرف دیگر مطمئن شدم موضوع یک مسمومیت اتفاقی با مواد نیست. به همین دلیل تنش عجیبی سراسر وجودم را گرفته بود و نمی‌دانستم باید چه کار کنم. در همان حال ناگهان خواهر بیمار وارد خانه شد. او بعد از اینکه خودش را پزشک معرفی کرد و کارت نظام پزشکی‌اش را نشان داد، کنار ما نشست و از من شرح حال خواست.سنگینی نگاه پسر جوان را حس می‌کردم اما به هر حال آن زن پزشک بود و وظیفه‌ام حکم می‌کرد واقعیت را به او بگویم. پسر جوان آشفته شده بود و خواهر نامزدش هر چه بیشتر توضیح می‌دادم عصبی‌تر و ناآرام‌تر می‌شد.با آن شرایط منتظر ماندیم تا دارو اثر کند و دختر جوان هشیاری‌اش را به دست آورد. وقتی او چشم‌اش را باز کرد خانم دکتر به سمت او خم شد و گفت: «به من بگو، بیرون چیزی خوردی؟»دختر جوان نای حرف زدن نداشت. با صدای آرام گفت: «نه باور کن. فقط یک لیوان آب انار!»تازه متوجه شدم آن همه خواهش و تمنای پسر جوان برای چه بود.

 

همانطور که بیمار را برای انتقال به آمبولانس آماده می‌کردیم، خانم دکتر گفت: «در آزمایشات قبل از عقد خواهرم و نامزدش(در این لحظه نگاه خشمگینی به پسر جوان کرد و رو برگرداند!) فهمیدیم که این آقا معتاد است و پدرم حاضر نشد برای این ازدواج رضایت دهد. اما حالا او کارش به جایی رسیده که می‌خواهد خواهرم را معتاد کند...»چند دقیقه بعد پدر و برادرهای دختر جوان رسیدند و حسابی او را ادب کردند. در آن لحظات آنقدر احساس تنفر از رفتار آن پسر وجودم را گرفته بود که فقط تماشاگر آن صحنه‌ها بودم. البته حس تنفر آن پسر آن موقع نسبت به من کمتر نبود. چون وقتی نگاهش به من افتاد در حالی که چشمانش از خشم قرمز شده بود، گفت: «همه اینها تقصیر تو است. مرد نیستم اگر بگذارم زنده بمانی...»

 

آدم درستی نبود و می‌توانست برایم دردسر شود اما ترجیح دادم بی‌توجه از کنارش رد شوم.بیمار را به بیمارستان منتقل کردیم و به پایگاه برگشتیم.چند روز گذشت. ماجرای آن روز را فراموش کرده بودم که از اتاق فرمان اورژانس خبر دادند از من شکایت شده و سریع به مرکز فوریت‌های اورژانس بروم. وقتی وارد مرکز شدم آن جوان را دیدم. او حق به جانب و خشمگین مدعی بود من میانه او و خانواده همسرش را به هم زده‌ام و زندگی‌اش را خراب کرده‌ام و باید به خاطر دخالتم در زندگی خصوصی‌اش، پاسخگو باشم. من سکوت کرده بودم اما همکارانم که از موضوع خبر داشتند برای او توضیح دادند که اگر بخواهد مزاحم تکنیسین اورژانس شود از او به خاطر تهدید یک امدادگر شکایت خواهد شد و اینکه به نفع خودش است که دردسر درست نکند. او که این شرایط را دید از ترس اینکه خودش به دردسر نیفتد عقب نشینی کرد و با نارضایتی اورژانس را ترک کرد.

... آن اتفاق گذشت اما آنقدر رفتار آن پسر با نامزدش قبیح بود که هنوز بعد از مدت‌ها نمی‌توانم چهره او را فراموش کنم.

 

 

rokna.ir
  • 14
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۱۱
غیر قابل انتشار: ۱۲
جدیدترین
قدیمی ترین
وقاعا زشت و زننده بوده کارش
چقدر یک مرد میتونه پست باشه....
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
ویژه سرپوش