از این دست اتفاقات در حفاری خشکی هر از چند گاهی پیش میآید که در اکثر اوقات پوش سنگ شکسته و جابهجایی گاز علت وقوع آن است. ماجرا از این قرار است که بخشی از میادین پرفشار و بزرگ ایران در حاشیه زاگرس و در معرض فرآیند کوهزایی آن قراردارند از این رو سنگهای کربناته ترد در معرض این تنش و خمش گاه شکافهای عمیقی برمیدارند که میتواند مانند یک اتوبان عامل انتقال نفت و گاز از جایی به جایی باشد.
تا اینجای ماجرا از لحاظ مهندسی مخازن همه چیز جذاب است اما اگر این شکست در پوش سنگ که نگهدارنده نفت و گاز است رخ دهد، حجم زیادی از سیال خصوصاً گاز از لایه یا لایههایی به لایهای بالاتر آمده و گاهی تا سطح نفوذ میکند. اتفاقی که در ۸ خرداد ۸۹ در چاه شماره ۲۴ نفت شهر رخ داد و در پی آن ۴ نفر جان خود را از دست دادند، از همین دست بود. گاز از راه پوش سنگ شکسته راهی سطح شد و از بد حادثه درست از زیر دکل سر درآورد و پس از تماس با یک جرقه آتشی مهیب ساخت که خشک و تر را با هم سوزاند.
اما اگر نگاهی به کتاب اطفای حریق چاههای نفت و گاز تألیف فرزاد قربانی بیندازید، نام و نشانی از رگ سفید مییابید جایی که نوشته است: رگ سفید ۳، ۱۳۴۵ علت حادثه هرزروی کامل گل حفاری و بلافاصله جریان یافتن گاز به چاه که منجر به فورانی عظیم شد و دکل را در چند دقیقه نابود کرد؛ فشار بالای گنبد گازی رگ سفید علت این حادثه بود پس از ۸ ماه تلاش شبانه روزی بالاخره چاه کنترل شد.
اما این تمام داستان نبود، دو سال پیش در هنگام حفاری چاه ۱۴۱ رگ سفید نیز این اتفاق رخ داد اما پیش از رسیدن جرقه و شعله به گاز تیم حفاری موفق شدند تا شیر ایمنی فوران گیر را ببندند و بخیر گذشت. تا اینکه این بار باز هم رگ سفید، همان داستان هرزروی گل و نشت گاز و فوران و جرقهای که کافی بود تا جهنمی به پا کند ۱۴۷همچنان زبانه میکشد و کسی نمیداند که آیا ۲۰ روز زمان کافی برای مهار آن است یا یک ماه یا ۴۰ روز، اما آنچه هست مهار این آتش همدلی و همکاری همه ارگانها و نهادها را خصوصاً برای دسترسی به منطقه صعبالعبوری مانند محل چاه ۱۴۷ میطلبد. آنچنان که در این دو روز اتفاق افتاد و همه و همه بسیج شدند تا مهارش کنند؛ در میان صحنههای قشنگی که از همدلی و همکاری رخ داد، اما اتفاقات ریز و درشتی نیز غم از دست دادن یار را برای صنعت دوچندان میکند.
در گذشته خاموش کردن چاه یک برند بود و برای خود قهرمانانی داشت افرادی که در پس هر چاه خاموش نامشان به عنوان قهرمانان بی چون و چرای نبرد با آتش بر سر زبانها میافتاد و عکسشان با صورت دودزده و خسته از مهار این دیو تنورهکش بر جلد نشریات فنی خودنمایی میکرد نه نامی از تیم فنی بود و نه صحبتی از کار تیمی؛ توگویی یک تنه به جنگ با آتش میرفتند.
اما امروز آنچه هست، این است که دیگر از آن قهرمانان مهار آتش خبری نیست و همه صحبت از کار تیمی میکنند که در این میان از مدیر تا حفار و آتشنشان و فرماندار و استاندار هر کدام فراخور توان و جایگاه مسئولیتی دارند که در جای خود مهم و حیاتی است و اگر هر بخش این بدنه لنگ باشد، کار بخوبی پیش نخواهد رفت.
از سوی دیگر عدهای دیگر از دوستان در همین روزهای ابتدا شروع کردهاند به شمردن که چرا دو روز گذشت و هنوز آتش شعلهور است یا اینکه منابع اخبارشان از آن حکایت دارد که در همین آغاز موج نارضایتی و مشکلات و بی برنامگی همه جا را فرا گرفته است؛ در پاسخ به این دست اخبار فقط باید گفت که کدام آتش کمتر از ۲۰ روز خاموش شده است؟ و اگرچه شاید تیم مدیریت امروز تیم مورد علاقه شما نباشد اما اینکه از شعله این آتش کسی برای خود آبی گرم کند، نهایت بیانصافی است. کاش روزی دغدغه همهمان پیشبرد خیر برای وطن باشد.
سعید ساویزکارشناس نفت
- 19
- 4