به گزارش روزنامه شهروند، دانههای برف مثل دانههای شن است. کلوتها مانند کوههای یخ. انگار تصویری از قطب را در کویر ساختهاند. کویر، همان قطب است و قطب، همان کویر. هر دو بکرند و سکوتشان را آفتاب هم بر هم نمیزند. قطب سفیدی یکدست است و کویر، طلایی بینهایت. یخ و سنگ نمک سالیان دراز است که در قطب و کویر ساکنند.
نه در کویر نشانی از باکتری است و نه در اعماق قطب. جنازه نهنگ قطبی ٦٠سال است لابهلای برفها مانده. ٦٠سال و باکتریای نبوده تا آن را تجزیه کند، مثل جنازه شترها در کویر. این شباهتها و این ویژگیها نظر سوگل خلخالیان را به این دو نقطه گرم و سرد جلب کرد. دو منطقه بکر در جهان که یکیشان کویر لوت در دل ایران و دیگری کیلومترها از ایران دور است.
خلخالیان، جهانگردی که گشت و گذار در جهان را با قبیلههای مختلف شروع کرده، بعد از سفرش به قطب متوجه شباهتهای بیبدیل این دو منطقه شد و شروع کرد به ثبت تصاویر آن. او نمایشگاهی از عکسهایش برگزار کرد تا توجه جهان را به بیابان لوت جلب کند. آنجا که چاله مرکزیاش در ۷۵ کیلومتری شرق شهداد، لقب گرمترین نقطه زمین را گرفته و قطب.
بعد از سفر به قطب از خود پرسید چرا ایران در این بخش از جهان سهیم نیست؟ به فکر راهاندازی کمپین درخواست عضویت ایران در «سیستم پیمان جنوبگان» افتاد. پیمانی که ٥٢ کشور در آن سهم دارند و در حدود ١٠ کشور هم در آنجا مرکز تحقیقاتی برپا کردهاند. اما ایران با وجود آنکه یکی از نخستین کشورهایی بود که به قطب مسافر داشت، سهمی در این پیمان و حضور ندارد؛ پیمانی که خلخالیان میگوید باید ایران به عضویت آن درآید.
یخهای قطبی مسافران امارات و عربستان
اوشوآیا آخرین شهری بود که دیدند. جنوبیترین شهر جهان در آرژانتین و بعد هم دریا دریا آب تا قطب جنوب. مسیر آسان نبود. طوفان دریایی که بر اثر تلاقی آبهای شور اقیانوس هند و آبهای شیرین اقیانوس منجمد جنوبی ایجاد شد، آنقدر مهیب بود که مسافران برای لحظاتی از سفرشان منصرف شوند.
«تنها جایی که کمی ترسیدم همان وقت بود» کشتی در تلاطم آب به خود میپیچید و مثل گهوارهای پریشان به هر سو میرفت. طوفان که تمام شد یخها رخ نشان دادند. مسافران، نجاتیافتگان طوفانی بودند که به آرامش رسیدند و در مقابلشان زیبایی مطلق بود. یخ، سکوت، آفتاب. «پنجسال پیش، از سفر قطب شمال برگشتیم و تصمیم گرفتیم برای دیدن یک مکان ساکت و پریخ تا قطب جنوب هم سفر کنیم.»
در کشتی آموزش دیدند و به آنها گفته شد اگر به آب بیفتند تنها سه دقیقه فرصت دارند که خودشان را نجات دهند. لباسها و کفشهای جدید به آنها داده شد تا هیچ باکتریای به لباسهایشان به آن همه تمیزی و بکری وارد نشود. «مراکز تحقیقاتی کشورهای مختلف را دیدیم و هرچه بیشتر وارد قطب میشدیم، زندگی دشوار پنگوئنها بیشتر توجهمان را جلب میکرد. آنها پاهای کوتاهی دارند و مسیری را روی کوههای یخی درست میکنند تا از آن مسیرها تردد کنند. وقتی به داخل آب میرفتند برگشتن برایشان سخت بود.
مواجهه با نهنگهای قاتل در تابستان و بادهای وحشتناک قطبی در زمستان از سختیهای زندگیشان بود.»
دیدن مراکز تحقیقاتی کشورهای مختلف و سهمشان از آنجا عاملی شد تا خلخالیان به فکر زنده کردن حق ایران از قطب جنوب بیفتد. جایی که بزرگترین کتابخانه زیستی و زمینشناسی جهان را دارد و محققان میتوانند برای تحقیق به آنجا بروند. جایی که منبع آب شیرین جهان است.
ایران هم از راه مکران دسترسی مستقیم به قطب جنوب دارد و پیشگام حضور آسیا در قطب جنوب بوده و برادران امیدوار جزو نخستین مسافران قطب بودند که با سختی بسیار و در سال ١٣٤٥ راهی آنجا شدند. سوگل میگوید: «حضور در این پیمان نگاه ما و مردم کشورمان به این منطقه را عوض میکند. اینکه ما هم میخواهیم آنجا را محافظت کنیم. میخواهیم آنجا تحقیق کنیم. از منابع آب شیرینش استفاده کنیم و بسیاری موارد دیگر.»
یخهای قطبی درحال آب شدن هستند و در این میان کشورهایی مثل عربستان و امارات درحال جابهجایی کوههای یخ به سمت خودشان.
همین اواخر خبری منتشر شده درباره اینکه دولت امارات با صرف یکمیلیون دلار هزینه، یک کوه عظیم یخی را از قطب جنوب به سواحل دوبی و فُجیره کشانده و از آن برای خنک کردن هوای منطقه و تأمین آب آشامیدنی مردم امارات استفاده میکند. کوه یخ ۹۲۰۰ کیلومتر روی اقیانوس هند برای رسیدن به امارات باید سفر کند. یکسوم کوه یخی ذوب میشود، اما آنچه از آن باقی میماند، حاوی ٢٠میلیارد لیتر آب شیرین است که آب آشامیدنی مورد نیاز مردم امارات متحده عربی را برای پنجسال تأمین خواهد کرد و باعث صرفهجویی در میلیونها دلار هزینهای میشود که اماراتیها سالانه برای خرید بطریهای آب معدنی وارداتی پرداخت میکنند و قرار است هزاران گردشگر از سراسر جهان برای تماشای لنگر انداختن کوه یخی در سواحل امارات به این کشور سفر کنند.
خلخالیان میگوید برای کشور خشکی چون ایران که در شرایط سخت خشکسالی هم بهسر میبرد، حضور در این پیمان و استفاده از یخهای قطبی میتواند تضمینکننده زندگی آیندگان باشد: «بخش بزرگی از یخهای قطبی درحال آب شدن هستند و همین باعث میشود مناطق بسیار زیادی از کشورهای اطرافش به زیر آب فرو روند.
شاید یکی از دلایلی که میتوانند یخهای قطبی را جابهجا کنند، این باشد. اما مهمترین و تلخترین واقعیت در خطر بودن زندگی انسان است.» برای گرفتن حق عضویت ایران در این پیمان، جلساتی را با یکی از نمایندگان سازمان ملل برگزار کرده و امیدوار است بتواند با پررنگ شدن این کمپین، این حق برای ایران زنده شود و از طرفی توجه جهان به کویر داغ ایران هم جلب شود. کویری که میتواند میزبان گردشگرهای خارجی بسیاری باشد. برای همین هم خلخالیان اگر یکبار به قطب سفر کرد اما چندین و چندبار راهی کویر شد.
به دشتهای شنی خوشرنگ با آسمانی نزدیک به زمین و شبهای روشن: «کویرها در ایران مناطقی هستند که به خوبی از آنها استفاده نمیشود. با عکسهایی که از این دو منطقه گرفتم و نشان دادن شباهتها خواستم توجه جهان به کویر لوت جلب شود. باید نگاهمان به کویر را عوض کنیم. نقطهای از زمین که شباهتهای بیبدیلی به قطب دارد.»
زندگی با قبیلهایهای بیحسرت
سفرهایش از سالهای دور شروع شد. از وقتی دختری ٢٠ ساله بود و میخواست آدمهای مختلف و مناطق ناشناخته را کشف کند. سفرهایی که در آنها انگیزهاش انسان بود: «برای همین کشورهایی را برای سفر انتخاب کردم که زندگی قبیلهای و بکر در آنجا ادامه دارد.» نخستین سفرش به قبایل جاوا در اندونزی بود و بعد هم سفر به قبایل آفریقایی. خلخالیان سفرهای بعدیاش را با همسرش رفت؛ کسیکه مانند خودش شیفته ناشناختههاست.
آنها ترسی از مواجهه با انسانهای متفاوت ندارند و میخواهند مزه زندگی در غار و جنگل را بچشند: «فیلمهای مستند زیاد میبینم. در تیتراژ این فیلمها مناطق بکر را پیدا میکنم و تصمیم به سفر میگیرم.» هر قبیله آداب و رسوم خودش را دارد. برای سفر به آنجا با یکی از اعضای آن قبیله ارتباط برقرار میکنند و آن فرد آنها را پیش رئیس قبیله میبرد. رئیس هم برای آنکه اجازه دهد به قبیلهشان بیایند، یا پولی از آنها میگیرد یا اینکه به آنها میگوید از وسایل بومی که دارند، خرید کنند و به این ترتیب زندگی در قبیله آغاز میشود: «بعضی از قبایل مثل قبیلههای کنیا راحتتر با افراد غریبه مواجه میشوند چون گردشگر در آن مناطق رفتوآمد داشته و برای همین هم آدمهای بیرون از قبیله را راحت قبول میکنند.
اما در کنیا و در منطقه مومباسا قبایلی وجود دارند که با همدیگر در جنگند و نمیشود به آن مناطق رفت یا قبایل آدمخوار در بعضی مناطق دنیا.» خلخالیان میگوید بهترین مردمی که دیده اهل همین قبایل بودهاند. مردمانی اصیل که اصول زندگی را بلدند. آنقدر راحت و بیحسرت زندگی میکنند که حتی تصورش برای شهریها ممکن هم نیست. وسایل مدرن ندارند و با ابتداییترین وسایل زندگی و شکار، روز را به شب میرسانند: «بعضی از این قبایل آرایش لباس و صورت خاصی دارند که برای خیلیها ترسناک به نظر میرسد اما وقتی با آنها زندگی کنید میفهمید چه انسانهای درجه یک و درستی هستند.»
او قبایل آفریقا، جزیره آمازون، اسکیموهای آلاسکا و قبایل جاوا را از نزدیک دیده و میخواهد برای سفر بعدیاش به مغولستان برود و کنار قبایل مغولستان زندگی کند. آنقدر این سبک از سفر برایش هیجان داشته که هیچوقت از سفرهایش پشیمان نشود. میگوید وقتی انسان به اصل خودش و به روستانشینی برمیگردد، زندگی برایش رنگ و روی دیگری میگیرد. خواستههایش کم میشود. عقده و تهاجمی بودن از زندگیاش میرود: «در شهر از یک ساعتی به بعد احساس ناامنی میکنید و شهر حتی میتواند وحشتناک باشد، اما قبیلهنشینان زندگی امنتری دارند و انسانهای ساده و خوبی هستند.»
زندگی با قبایل باعث شده تا سفرهایش خیلی گران نباشد. برای سفر از هتل و جاهای گران برای اقامت استفاده نمیکند و لذت سفر هم همین است. زندگی با انسانها و معاشرت با کسانیکه هرچند زبانشان را نمیدانی اما میتوانی با آنها ارتباط برقرار کنی. مثل رئیس قبیله امبراره در آمازون: «رئیس قبیله آمد تا تلهگذاریهایی که در جنگل کردهاند را به ما نشان دهد. هیچکدام زبان هم را نمیفهمیدیم اما از ارتباط حسی و زبان بدن توانستیم به راحتی با هم ارتباط بگیریم. این جالبترین تجربهای بود که داشتیم و در چند روزی که ساکن آنجا بودیم آنقدر حس مشترک پیدا کردیم که باورکردنی نبود.»
خوراک قبایل در بیشتر کشورهای دنیا با شکار به دست میآید؛ به غیر از بعضی قبایل. قبیلههایی چون ماسای هم جشنی دارند که در آن خون میخورند. اما نه سوگل و همسرش، که دخترشان دنیا هم از زندگی اینچنینی نترسیده و از چهارسالگی در تمام سفرها همراه پدر و مادرش بوده است. خلخالیان میگوید نمیدانم چرا بچهها را از حیوانات و خاکی شدن میترسانند. خاک پاک است و تمیز. نباید از ارتباط برقرار کردن با طبیعت دوری کرد: «طبیعت بهترین روانکاو دنیاست. ما فقط درگیر مسائل زندگی شهری شدیم.
دوست دارم «دنیا» با همه حیوانها آشنا شود. از چهارسالگی در همه سفرها همراهمان بوده و او هم عاشق دیدن ناشناختهها و ارتباط برقرار کردن با مردم است.» دنیا حالا ١٢ساله است اما تنها خاطره بدی که از سفرهایش دارد مربوط به جزیره کومودور است. جزیرهای که محل زندگی مارمولک کومودور است. دنیا ٨ساله بود که آنجا را دید، اما ترس از مارمولک برایش باقی مانده؛ ترسی که شاید روزی با آن خداحافظی کند.
حالا خلخالیان میخواهد نمایشگاه عکسهایش از قطب و کویر را در قلب کویر، کرمان و بعد هم در فرانسه برگزار کند تا مردم دنیا ببینند چه جای بکری در ایران داریم. آنقدر بکر که میشود در آن به آرامش رسید. آن هم برای کسانی که خورشید و عنکبوتهای طلایی لوت را دوست دارند. برای کسانی که تشنه سکوتند؛ سکوت کویر و سکوت قطب.
فروغ فکری
- 10
- 6