دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۰:۱۶ - ۲۶ بهمن ۱۴۰۱ کد خبر: ۱۴۰۱۱۱۲۳۲۱
زنان، جوانان و خانواده

زلزله شکاف جنسیتی را عمیق‌تر کرد

شکاف جنسیتی میان زنان,ایجاد شکاف جنسیتی میان زنان در زلزله خوی

روزنامه پیام ما نوشت: زنان به‌‌عنوان یک گروه اجتماعی، زلزله را متفاوت از مردان تجربه می‌‌کنند. الگوهای فرهنگی مربوط به حضور زنان در روابط اجتماعی، تقسیم کار جنسیتی، ویژگی‌‌های بدن زنانه، سبک زندگی و تعلق طبقاتی آنها از مهم‌‌ترین پدیده‌‌های جمعی بود که ریشترِ اثرات زلزله را برای زنان بالا می‌‌برد. هر چند بدن‌‌های زنانه، زلزله را متفاوت از بدن‌‌های مردانه تجربه می‌‌کند اما امدادرسانی‌‌ها در بسیاری از موارد نسبت به مسائل جنسیتی کور بودند. در ادامه، روایت میدانی اصغر ایزدی جیران، مردم‌شناس و دانشیار دانشگاه تبریز از آنچه این روز‌ها بر زنان زلزله‌زده خوی و روستاهای اطراف می‌گذرد، می‌خوانید.

شش روایت از آنچه بر زنان می‌گذرد

روایت اول

نایلون آبی را باز کردم و آیدین شروع کرد به پُر کردن وسایل لازم برای یکی از خانواده‌‌هایی که در محله‌‌ای تهی‌دست شناسایی کرده بود. دو تا شیر خشک پایین نایلون، رویشان سه بسته پوشک شماره‌‌ ۴ و روی آنها هم سه بسته نوار بهداشتی. دست که بردم برای گره زدن نایلون، دست تکان داد. نایلون را باز کرد و نوارهای بهداشتی را گذاشت ته. هوا تازه تاریک شده است و چادرها در همهمه‌‌ شام‌‌اند. آیدین از پستی بلندی‌‌‌‌ها می‌‌رود و نخاله‌‌ها را می‌‌برد. رسیدیم به ته این زمین بایر. پشت سر خانه‌‌هایی هستند که چهارده روز است از زندگی خالی شده‌‌اند، ساکت و سرد. زن جوان لاغراندامی چادر به سر، حدودا ۲۳ یا ۲۴ ساله، آمد. «پنج ماهشه، فتق داره». تا برسیم به کمپ، آیدین به من گفته بود که شوهر زن زندانی است و دکتر گفته بود که به خاطر فتق، باید پوشک بزرگ ببندند تا بچه اذیت نشود. در راه برگشت به انبار ستاد مردمی، آیدین که ذهنش هنوز درگیر داستان خانواده بود، فکرهایش را از خط گیجگاهش پینگ پنگ کرد به این طرف و آن طرف. بعد سریع ماشین را زد کنار و زنگ زد. صدای آن‌‌طرف خط را می‌‌شنیدم: «دکتر گفته باید آزمایش بشه تا معلوم بشه کی باید عمل کنه. ببخشید من خجالت می‌‌کشم، از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون، ولی پول نداشتیم ببریم آزمایش». هزینه‌‌اش؟ «نمیدونم شاید دویست، سیصد هزار تومان».

روایت دوم

سیزدهمین روز پس از زلزله. سه و نیم شب. این چند روز، برف‌‌های سبکی به زمین نشستند و آب شدند. اما حالا چاله‌‌های کوچک آب روی آسفالت‌‌ها یخ بسته‌‌اند. مثل شب‌‌های گذشته، ماشین‌‌های ستاد مردمی در حال گشت شبانه‌‌اند. شب و تنهایی. صدرا می‌‌گوید در شب بیشتر معلوم می‌‌شود که چه کسی چادر دارد و چه کسی توی ماشین می‌‌خوابد. رسیدیم به یک سه‌‌راهی، جایی که با خانواده‌‌ای قرار گذاشته بودیم که چادر و بخاری نداشتند. روبه‌رویمان چشم‌‌انداز وسیعی از چادرها در زمین‌‌های بزرگ خاکی به خواب رفته‌‌اند. بچه‌‌ها نیامدند. به عقب که نگاه کردیم، دیدم که ماشین‌‌های عقبی ما متوقف شده‌‌اند. چراغ قرمز و آبی پلیس، این فضای دراندشت و ساکت را نورانی کرده است. درجه‌‌دار پس از گرفتن شماره موبایل سرپرست تیم، اجازه داد که به کارمان ادامه دهیم. بالاخره خانواده‌‌ای که منتظرش بودیم آمد. زنی باردار از شدت سرما خودش را جمع کرده توی صندلی طرف شاگرد و پتویی را روی خودش کشیده است. بچه‌‌ای کوچک در صندلی عقب است. مرد جوانی پیاده شد: «این بخاری جنسش خوبه، فوت می‌کنه، طرز استفاده‌‌اش رو از توش بخونین.»

روایت سوم

در این روزهای سرد، در این روزها که اغلب خوراکی خشک پخش می‌‌شود، خیلی‌‌ها غذای گرم هوس می‌‌کنند. زنی میانسال جلوی چادر، دستی زده به زیر کتف، نشسته روی لباس‌‌های دست دومی که این روزها زیاد پخش می‌‌شوند و قابلمه‌‌ای گذاشته روی گاز پیک‌نیکی. دو استکان پیش پایش روی دو آجر نشسته‌‌اند، یکی پر و یکی خالی. محو نزاعی است که چند چادر دورتر شعله‌‌ور شده است؛ بین عده‌‌ای که می‌‌گویند غذایی که دیشب توزیع شده به آنها نرسیده و مردی جوان که می‌‌گوید به همه‌‌ چادرها داده‌‌اند. «ببین، اینطوری چادر رو تکون می‌دادن، اگر کسی تو چادر بود بهش می‌‌دادند. قسم خورده بودند که به آنهایی بدهند که توی چادر هستند.»

روایت چهارم

در محله‌‌های تهی‌دست و روستاها که کمپ‌‌ها و چادرها در زمین‌‌های خاکی برپا شده‌‌اند، باد و برف به سرعت لباس‌‌ها را هر روز به گرد و خاک و گِل می‌‌نشاند. در شرایطی که بازگشت به خانه‌‌ها برای شستن لباس‌‌ها توأم با وحشت پس‌‌لرزه‌‌هاست، زن‌‌ها گاه مجبور می‌‌شوند با ترس و لرز، ریسک رفتن به خانه را به جان بخرند و اگر نتوانستند در گوشه و کناری در نزدیکی کمپ، لباس‌‌ها را بشویند.

روایت پنجم

همه در خوی به قول خودشان «خوف» کرده‌‌اند. پیشگویی‌‌ها و شیوع شایعات از یک‌‌طرف و شروع مجدد پس‌‌لرزه‌‌ها بعد از چند روز از طرف دیگر، این خوف را هر دم بیشتر می‌‌کند. زنان که مسئولیت مراقبت از کودکان را دارند، بیشتر می‌‌ترسند. این دوران پر از اضطراب و ابهام، به‌‌طور خاص در مورد زنان باردار، تجربه‌‌ ترس را به جنین هم منتقل می‌‌کند. این یکی از پیامدهای بیولوژیک زلزله است که خود را در بلندمدت نشان خواهد داد.

روایت ششم

در طول پنج روز از حضورم، فعالیت دو ستاد مردمی را از نزدیک مشاهده کردم. نیروهای فعال در امدادرسانی‌‌ها، چه مردمی و چه هلال احمر، عمدتاً مرد بودند. با این وجود، زنانی هم بودند که گاه می‌‌آمدند و آنها بودند که با بچه‌‌ها و زن‌‌ها ارتباط عمیق‌‌تری می‌‌گرفتند. آیلار یکی از آنها بود. خسته از دو روز مداوم بازی و جیغ و داد با بچه‌‌ها در کمپ‌‌ها، از پشت تلفن با صدای گرفته به من توضیح داد: «با موارد متعددی از پریودی نامنظم و طولانی‌‌مدت و عفونت‌‌ها و فجایع بهداشتی دیگر روبه‌رو شدم.»

ریشتر شدید اثرات زلزله بر بدن‌های زنانه

پژوهش و نوشتار مردم‌‌شناختی مثل هر ژانر دیگری از علوم انسانی مستعد سوگیری جنسیتی پژوهشگر است که منجر به ندیدن مسائل جنسیت دیگر می‌‌شود. من هم واهمه داشتم که در مورد زلزله‌‌ خوی گرفتار این سوگیری شده باشم؛ دو جا هم نسبت به تجربه‌‌ متفاوت زنان از زلزله، دچار این مسئله شدم. اولی وقتی بود که بحث کوتاهی در یکی از کمپ‌‌ها بین دو نفر از داوطلبان مرد شد. «زن‌‌ها از اینکه نوار بهداشتی را از دست مرد بگیرند، خجالت می‌‌کشند.» و دیگری جواب داد: «درسته، باید از این به بعد حداقل بذاریم تو نایلون سیاه». دومی در صحنه‌‌ مربوط به ماشین خاوری بود که برای پخش خوراک و لوازم وارد محله‌‌ای تهی‌دست شد. مردم هجوم برده بودند. کنار سه مرد دیگر تکیه داده بودم به دیوار و محو تماشای وضع رقت‌‌باری بودم که نوعی قلدری خیریه‌‌ای باعث آن شده بود. به‌جای اینکه اقلام بر اساس نیاز، از طریق معتمدین محلی و با حفظ حرمت زلزله‌‌زدگان پخش شود، از توی تریلی؛ نایلونِ پتو در هوا فرفره شده بود، بسته‌‌ قند پرت می‌‌شد و در پایین مردم به جان هم افتاده بودند. شمار دیگری در پشت این صحنه سری از سر تاسف تکان می‌‌دادند. یکی از مردها که موفق شده بود یک بطری روغن بگیرد، چانه‌‌اش را به طرف ازدحام جمعیت در پشت خاور نشانه رفت: «چرا اون زن‌‌ها آمده‌‌اند به میان مردها؟» رفت. ولی زود برگشت. یک بار دیگر هم حرفش را تکرار کرد.

زنان به‌‌عنوان یک گروه اجتماعی، زلزله را متفاوت از مردان تجربه می‌‌کنند. الگوهای فرهنگی مربوط به حضور زنان در روابط اجتماعی، تقسیم کار جنسیتی، ویژگی‌‌های بدن زنانه، سبک زندگی و تعلق طبقاتی آنها از مهم‌‌ترین پدیده‌‌های جمعی بود که ریشتر اثرات زلزله را برای زنان بالا می‌‌برد. در پنج روز حضورم در محله‌‌ها و روستاهای خوی، دختران جوان کمی را دیدم که در بیرون از چادر باشند، پرسه‌‌ای بزنند، هوایی عوض بکنند و امکان بیشتری پیدا کنند تا به اصطلاح صدای بیشتری در این بحران داشته باشند و توجهات بیشتری را نسبت به مردان به خود معطوف کنند. با محدود کردن زن‌‌ها به قلمرو خصوصی و مردها به قلمرو عمومی، زن‌‌ها مجبورند ساعات زیادی را در چادرهای کوچک، تنگ و خفه سر کنند که تحملش برای ما مردها دشوار است.

توزیع نابرابر مسئولیت‌‌های نقش‌‌های مادری و پدری، زن‌‌ها را واداشته تا در بحران زلزله، علاوه بر فشارهای روانی عمومی، نگرانی‌‌های مربوط به پختن غذا و مراقبت از کودکان و رسیدگی به شوهران را هم در خود انبار کنند؛ در وضعیت ترس از پس‌‌لرزه‌‌ها، کمپ‌‌های پر از تنش، چادرهای تنگ و امکانات محدود.

بدن‌‌های زنانه زلزله را متفاوت از بدن‌‌های مردانه تجربه می‌‌کند. زنان باردار که خودشان و جنین نیاز به مراقبت بیشتری دارند، در وضعیت آسیب‌‌پذیری بالایی قرار گرفته بودند. خوشبختانه یکی از ستادهای مردمی اخیرا کمپ مختص زنان باردار را راه‌‌اندازی کرد. همچنین زنان که معمولا در دوران پریودی با نوسانات خلق‌‌وخو مواجه می‌‌شوند، حالا در وضعیت پراسترس ناشی از وحشت زلزله و فشارهای زندگی در چادرها و کمپ‌‌ها، با دسترسی نامطمئن به نوار بهداشتی، ترس از رفتن به دستشویی سقف‌‌دار و محیط غیربهداشتی مستعد انواع عفونت‌‌ها در کمپ‌‌ها مواجه‌‌اند. بالاتر از همه اینها، شرم فرهنگی مرتبط با پریودی وضعیت را بدتر هم می‌‌کند.

همه‌‌ این موارد درباره زنانی صدق می‌‌کند که نتوانستند با خانواده‌‌هایشان از خوی فرار کنند، یعنی تهی‌دستان و روستایی‌‌ها. از نخستین ساعات زلزله، شهرهای خوی و پِرَه به سرعت تخلیه شدند. آنهایی که این شهرها را در لحظات اولیه‌‌ پس از وقوع زلزله در ۸ بهمن تجربه کرده‌‌اند، از سکوتی خوفناک حرف می‌‌زنند. ریشترِ هر نوع تبعیضی در وضعیت‌‌های عادی علیه یک گروه اجتماعی در وضعیت‌‌های غیرعادی مثل زلزله بیشتر می‌‌شود. شکافی که پیکره‌ جامعه را به‌‌طور تبعیض‌‌آمیزی به دو گروه بیشتر برخوردار و کمتر برخوردار تقسیم کرده، در بحران‌‌ها عمیق‌‌تر می‌‌شود. طبقات متوسط و مرفه به واسطه‌‌ توانایی مالی و آسودگی خیال به شهرهای دیگری همچون ارومیه، تبریز و تهران رفته بودند؛ شهرهای خالی از سکنه مانده بودند و مردمان ساکن در محله‌‌های حاشیه‌‌نشین. حاشیه‌‌نشینان به تنها دارایی‌‌شان یعنی خانه‌‌ها وابسته بودند و نگران به یغما رفتن اسباب‌‌شان و جایی برای رفتن نداشتند. اما زنان طبقات بالای شهرنشین از دور و در جایی امن منتظرند تا پس از پایان قطعی پس‌‌لرزه‌‌ها بازگردند.

زنان روستایی هم نتوانسته بودند مثل زنان شهرنشین از فشارهای پسازلزله خلاص شوند چون مثل مردهایشان نمی‌‌توانستند حیوانات و زمین‌‌هایشان را رها کنند. با وجود اینکه برخی از روستاهایی‌‌ها مرفه‌‌تر از حاشیه‌‌نشینان بودند اما وضعیت برای زنان در روستاها دشوارتر است؛ چون شدت تخریب خانه‌‌ها زیاد بود و این مدت زمان اسکان در چادرها و مشکلات همراه با آن را تا زمان بازسازی کامل، بیشتر خواهد کرد.

در این بحران، باید به زنان فقیر با همسران غایب یا دارای فرزندانی مریض بیشتر توجه کنیم. جای آن بود که نهادهایی مثل بهزیستی و کمیته امداد نسبت به امدادرسانی خاص به آنها اقدام می‌‌کردند. باز هم خوشبختانه در برخی از ستادهای مردمی به تعدادی از این دست خانواده‌‌های آسیب‌‌پذیر توجهاتی می‌‌شد.

به‌‌طور کلی، امدادرسانی‌‌ها در بسیاری از موارد نسبت به مسائل جنسیتی کور بودند. حساسیت به زنان و بدن‌‌های زنانه در این امدادها کمتر مورد توجه قرار گرفت. اگر تَرک شهرها به این حد وسیع رخ نمی‌‌داد، زنان خوییِ فعال در برخی از سازمان‌های مردم‌نهاد می‌‌توانستند بافت فرهنگ محلی مرتبط با زنان و مسائل اجتماعی آنها را به مرکز توجه بیاورند. این باعث می‌‌شد تا ستادها و داوطلبان مردمی و هلال احمر که بسیاری‌‌شان غیربومی بودند در محله‌‌های شهری و روستاها و نیز در میان مناطق تُرک‌‌نشین و کُردنشین با آگاهی بیشتری از فرهنگ‌‌های بومی و محلی عمل کنند.

  • 10
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
ویژه سرپوش