جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۷:۳۸ - ۲۶ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۶۱۴۵
رفاه و آسیب های اجتماعی

آزادی در تقاطع عدالت و امنیت

ابراهیم برزگر,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,آسیب های اجتماعی

در واپسین روزهای گرم تابستان حرف زدن از «آزادی» باید گرما و جذابیت‌های خود را داشته باشد. به سراغ ابراهیم برزگر استاد و رئیس سابق دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی رفتیم. برزگر در سال ۹۳ کتاب «آزادی در الگوی سه‌گانه اسلام» را منتشر کرد. همان روزها و در زمانی که سلسله‌نشست‌های اندیشه‌های راهبردی برگزار می‌شد شنیده شد که رهبر معظم انقلاب اسلامی از ارائه این مقاله استقبال کرده‌اند.  آزادی از منظر برزگر به معنای این است که «همواره در زندگی فردی و اجتماعی و سیاسی گزینه‌های متعددی در مقابل فرد باشد که فرد بتواند از میان گزینه‌های متفاوت از درگاه مسیرهای متفاوتی که پیش رو دارد یکی را برگزیند.»

 

 استاد دانشگاه علامه طباطبایی معتقد است پاسخ پرسش‌های آدمیان باید در دستگاه نظری اسلامی به‌روزشده تولید شود. پرسش‌های معطوف به آزادی چه از خاستگاه غربی آن و چه از خاستگاه موقعیت آزمون عملی اسلام در جمهوری اسلامی نمی‌تواند پاسخ خود را از اندیشه‌های سیاسی غرب مدرن اخذ کند.  برزگر بر این اعتقاد است که آزادی مطلق وجود ندارد. در خود غرب هم چنین است. مثلا جان لاک و دیگران که خود از پیشگامان بحث‌های نظریه‌پردازی درباره آزادی بودند بیان می‌کنند که انسان آزاد است تا زمانی که آزادی دیگری را محدود نکند.  او بر این باور است که غرب این قید را گذاشته که آزادی مطلق نداریم و می‌گوید: «خود غرب این را صراحتا بیان می‌کند که آزادی مشروط به قیدهای مختلف می‌شود.»

 

 

  آزادی به معنای این است که همواره در زندگی فردی و زندگی اجتماعی و سیاسی گزینه‌های متعددی در مقابل فرد باشد تا بتواند از میان گزینه‌های متفاوت از درگاه مسیرهای متفاوتی که پیش رو دارد یکی را برگزیند.

 

  انسان ضمن اینکه مدار و مسیری برای او طراحی و پیشنهاد شده است در عین حال می‌تواند به آن مسیر نرود و مسیرهای دیگری را بپیماید. در چنین قالبی اولا تعریف آزادی این است که در مقابل انسان مسیرهای مختلفی وجود دارد و انسان مختار در انتخاب یکی از این مسیرهاست.

 

  انسان هم غایتی دارد، همان گونه که کل هستی غایتی دارد. انسان باید مسیری را برگزیند که او را به غایت برساند. این غایت هماهنگ با غایت کل هستی است. هماهنگی غایت انسان با غایت کل هستی از طریق توصیه‌های مذهب تامین می‌شود.

 

  هر چند آزادی یکی از آرزوها و رابطه‌های عاطفی و همزاد بشر بوده است؛ با این همه در طول تاریخ به اشکال مختلف و با موانع گوناگون درونی و بیرونی اعم از هوای نفس یا طاغوت‌های داخلی و قدرت‌های خارجی از افراد سلب شده است.

 

  پرسش‌های معطوف به آزادی چه از خاستگاه غربی آن و چه از خاستگاه موقعیت آزمون عملی اسلام در جمهوری اسلامی نمی‌تواند پاسخ خود را از اندیشه‌های سیاسی غرب مدرن اخذ کند. پاسخ این پرسش‌ها باید در دستگاه نظری اسلامی به‌روز شده تولید شود.

 

  فرضیه یا مدعای پژوهش آن است که آزادی در اسلام معطوف به الگوی سه‌گانه اعتقادات، اخلاقیات و احکام و تعاملات شش‌گانه آنها و معطوف به ظرفیت و واقعیت فرد (اعم از نقاط قوت و ضعف) و واقعیت‌ها و ظرفیت‌های جامعه (اعم از فرصت یا تهدید) تولید یا محدود می‌شود.

 

  به تعبیری بین تکوین و تشریع انقطاع ایجاد می‌کند. بین هست‌ها و بایدها شکاف ایجاد می‌کند. بین هست‌ها و بایدها تمایز قائل می‌شود و این دو هیچ تفاوتی با هم ندارند. بنابراین انسان در ادبیات غرب براساس مفهوم سوبجکتیویته فردی است که همه‌چیز را می‌تواند تغییر دهد، هستی را تغییر دهد، طبیعت را تغییر دهد، کهکشان‌ها را تغییر دهد، حتی فیزیک بدنی خود را می‌تواند تغییر دهد.

 

  غربی‌ها دو جور آزادی دارند که آزادی مثبت و آزادی منفی است. ما سه گونه آزادی داریم که آزادی فکری –رابطه انسان با خدا- و آزادی اخلاقی-رابطه انسان با خود- و آزادی رفتاری –رابطه انسان با دیگران است.

 

  آزادی در اندیشه سیاسی اسلام‌، مفهوم، دلالت و منطق ویژه و منحصر به خود را دارد. دستگاه نظام‌مند اندیشه سیاسی اسلام، سه نوع آزادی را در سه قلمرو فکری‌، عاطفی و رفتاری هم تولید می‌کند و هم به تعبیری محدود یا ریل‌گذاری می‌کند.

 

 

برای شروع گفت‌وگو ابتدا معنای آزادی را مورد توجه قرار دهیم. در مقاله آزادی در الگوی سه‌گانه اسلام به مفهوم آزادی چگونه نگریسته می‌شود؟

آزادی به معنای این است که همواره در زندگی فردی و زندگی اجتماعی و سیاسی گزینه‌های متعددی در مقابل فرد باشد تا بتواند از میان گزینه‌های متفاوت از درگاه مسیرهای متفاوتی که پیش رو دارد یکی را برگزیند. بنابراین در این تعریف مفروضی به نام اختیار وجود دارد.  انسان ذاتا موجودی مختار است و تنها موجود هستی است که آزاد است و موجودات دیگر آزادی ندارند. مثلا آسمان و زمین و خورشید و فلک یا حیوانات و جانوران و نباتات و گیاهان هیچ‌کدام آزادی و اختیار ندارند. در مسیر آنها یک مسیر جبری و از پیش تعیین شده وجود دارد. مداری وجود دارد که در آن مسیر حرکت می‌کنند.  انسان ضمن اینکه مدار و مسیری برای او طراحی و پیشنهاد شده است در عین حال می‌تواند به آن مسیر نرود و مسیرهای دیگری را بپیماید. در چنین قالبی اولا تعریف آزادی این است که در مقابل انسان مسیرهای مختلفی وجود دارد و انسان مختار در انتخاب یکی از این مسیرهاست.  نکته دوم این است که آزادی‌ای که در اینجا تعریف می‌شود یک آزادی مرتبط با کل هستی است. یعنی در واقع انسان یک موجود مستقل از کل اجزای هستی نیست. انسان هم جزئی از کل میلیاردها جزء هستی  است. وقتی می‌خواهیم بحث آزادی را مطرح کنیم باید در بحث‌های هستی‌شناسی آزادی را مرتبط کنیم.

 

انسان هم غایتی دارد، همان گونه که کل هستی غایتی دارد. انسان باید مسیری را برگزیند که او را به غایت برساند. این غایت هماهنگ با غایت کل هستی است. هماهنگی غایت انسان با غایت کل هستی از طریق توصیه‌های مذهب تامین می‌شود.  یعنی اگر انسان به توصیه‌های مذهبی برای زندگی بهتر در دنیا و آخرت توجه کند در این صورت جهت حرکت خود را با جهت زندگی خود که انسان‌شناسی باشد و با حرکت کل هستی که مباحث هستی‌شناسی باشد همسو کرده است و خلاف حرکت هستی حرکت نکرده و هم آزادی و هم خوشبختی را به دست می‌آورد.  مساله آزادی در طول تاریخ همواره یکی از دغدغه‌های اساسی بشر در زندگی اجتماعی و سیاسی است. هر چند آزادی یکی از آرزوها و رابطه‌های عاطفی و همزاد بشر بوده است؛ با این همه در طول تاریخ به اشکال مختلف و با موانع گوناگون درونی و بیرونی اعم از هوای نفس یا طاغوت‌های داخلی و قدرت‌های خارجی از افراد سلب شده است. برخورد تمدن جدید مغرب‌زمین با جهان اسلام به طرح پرسش‌های نوینی در حوزه آزادی انجامیده و لزوم پاسخگویی به آنها، اولویت بیشتری پیدا کرده است.  فراتر از آن ایجاد نظام جمهوری اسلامی در ایران و تجارب عملی چند دهه مملکت‌داری و موقعیت کشورداری به نوبه خود به طرح پرسش‌های جدیدی پرداخته است و نیازمند پردازش نظری است. موقعیت عملی جمهوری اسلامی روزبه‌روز به میزان گذر عمر آن، ضمن تحکیم ریشه‌ها و شجره طیبه، آن را با پیچیدگی‌های جدیدی روبه‌رو  و مملکت‌داری را وارد مراحل پیچیده‌تری می‌کند. به‌ویژه در یک محیط متعاملانه با نظام بین‌الملل متخاصم و به‌ویژه در ارتباطات با مطالبات غیرقابل جذب برخی از مخالفان و آزادی مخالفت و مخالفان در جمهوری اسلامی، سیاستگذاری کلان و مرحله‌ای نظام جمهوری اسلامی در ابعاد نظریه‌پردازی و سیاستگذاری در مسائل و محذورات عینی و تزاحم مفاهیم گوناگون را ضروری می‌کند.

 

پرسش‌های معطوف به آزادی چه از خاستگاه غربی آن و چه از خاستگاه موقعیت آزمون عملی اسلام در جمهوری اسلامی نمی‌تواند پاسخ خود را از اندیشه‌های سیاسی غرب مدرن اخذ کند. پاسخ این پرسش‌ها باید در دستگاه نظری اسلامی به‌روز شده تولید شود. از این مقدمات کپسولی، مساله‌وارگی موضوع متولد می‌شود و بنابراین پرسش پژوهشی آن است که در دستگاه نظری و میراث غنی و گرانمایه اسلامی اعم از قرآن و سنت و سیره معصومین، مفهوم آزادی، انواع و ابعاد و شاخص‌های گوناگون آن چگونه تصویرپردازی می‌شود؟‌ آزادی چگونه تولید و چگونه محدود می‌شود؟‌

فرضیه یا مدعای پژوهش آن است که آزادی در اسلام معطوف به الگوی سه‌گانه اعتقادات، اخلاقیات و احکام و تعاملات شش‌گانه آنها و معطوف به ظرفیت و واقعیت فرد (اعم از نقاط قوت و ضعف) و واقعیت‌ها و ظرفیت‌های جامعه (اعم از فرصت یا تهدید) تولید یا محدود می‌شود و پرسش‌های خاص و مساله‌واره روز آزادی در این دستگاه سه‌گانه به تولید پاسخ و راه‌حل عملی می‌رسد.

 

در تعریف آزادی چه تفاوت‌هایی میان منظرگاه جهان غرب و جهان اسلام وجود دارد؟

یکی از تفاوت‌ها این است که غرب وقتی انسان را تعریف می‌کند او را به‌مثابه سوژه آزاد در نظر می‌گیرد و مفهومی به نام سوبجکتیویته مطرح می‌کند. سوبجکتیویته یعنی انسان آن پیوندهای هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی را که پیش‌فرض تعریف آزادی در اسلام دانستیم، می‌گسلاند و کاری به هستی و آفرینش انسان ندارد.   به تعبیری بین تکوین و تشریع انقطاع ایجاد می‌کند. بین هست‌ها و بایدها شکاف ایجاد می‌کند. بین هست‌ها و بایدها تمایز قائل می‌شود و این دو هیچ تفاوتی با هم ندارند. بنابراین انسان در ادبیات غرب براساس مفهوم سوبجکتیویته فردی است که همه‌چیز را می‌تواند تغییر دهد، هستی را تغییر دهد، طبیعت را تغییر دهد، کهکشان‌ها را تغییر دهد، حتی فیزیک بدنی خود را می‌تواند تغییر دهد.  در این ادبیات اومانیسم رادیکال وجود دارد. نظام سیاسی را می‌تواند تغییر دهد، رابطه انسان و مذهب و کلیسا را می‌تواند تغییر دهد، یعنی همه‌چیز را می‌تواند تغییر دهد. در حالی که تجربه عملی نشان داد این جنس آزادی که انسان را به صورت ذات مستقیم تعریف می‌کند و در ادبیات اسلامی انسان ذات مستقل نیست. انسان مرتبط با کل هستی است. 

 

در غرب انسان را به مثابه ذات مستقل در نظر می‌گیرند و براساس مفهوم فردگرایی، انسان‌گرایی و اومانیسم انسان را به‌گونه‌ای تفسیر می‌کنند که همه‌چیز را می‌تواند تغییر دهد و دستکاری کند و مطابق میل خود تحولی در آن ایجاد کند. همین اتفاق افتاد که اینها در قسمت‌های مختلف این عملیات‌ها را انجام دادند. مذهب سکولاریسم شد و در سیاست و حکومت تحولاتی ایجاد کردند و نظام‌های خودساخته و حاصل تدبیر خود تدوین کردند.  طبیعت را به کمک تکنولوژی تغییر دادند. کوه را از میان برداشتند، بر قانون جاذبه غلبه کردند که ضمن اینکه نکات مثبتی داشت، در کنار آن شاهد بحران‌های زیست‌محیطی هستیم چراکه طبیعت را دستکاری کردند. در رابطه خود انسان هم چنین است.  انسان به قول فروید در واقع انسان مدرن با این آزادی مبتنی‌بر سوبجکتیویسم به نقطه‌ای رسید که این انسان غربی که ۴ قرن می‌جنگید که تمام قید و بندهای محدودکننده‌های آزادی را بگسلد اکنون به نقطه‌ای رسید که خوشبختی را احساس نمی‌کرد.

 

فروید در کتاب گریز از آزادی می‌نویسد انسان مدرن همان میزان از آزادی فرار می‌کند که قبلا می‌خواست به دست بیاورد.  الان احساس می‌کند آن آزادی او را خوشبخت نکرده است. این آزادی به‌طور مثال او را از رابطه نسلی منقطع کرده و در خانواده‌های هسته‌ای و ذره‌ای محدود کرده است و انسان باید خود در قضایای مختلف تصمیم‌گیری‌هایی انجام دهد و خود این تصمیم‌گیری بدون عقبه سنت برای او استرس را به ارمغان آورده است.  بنابراین از این استرس و فشارهای عصبی فرار می‌کند. اینها تمایزهایی است که در نگاه اولیه می‌توان تفاوت این دو را بیان کرد.  آزادی در اندیشه سیاسی غرب معمولا به دو نوع آزادی منفی و آزادی مثبت تعریف و تقسیم می‌شود؛ اما در الگوی سه‌گانه اندیشه سیاسی اسلام به سه نوع یا سه سطح آزادی می‌توان دست یافت. در سطح اول با آزادی فکری و کلامی روبه‌رو هستیم. این نوع از آزادی در ادبیات دینی با مفهوم و دو‌گانه «جبر یا اختیار» پیوند خورده است. لازمه آزادی وجود اختیار و اراده آزاد است. در عین حال این وضعیت به آزادی مطلق انسان نمی‌انجامد.

 

انسان از نظر تکوینی آزادی عمل دارد و برخلاف سایر موجودات می‌تواند به راه‌های گوناگونی حرکت کند. با این همه با توجه پذیرش مفروضات هستی‌شناسانه و اسلامی انسان مومن، آزادی تکوینی انسان با تشریع و فقه محدود می‌شود و از این حیث «آزادی مسئولانه» مفهوم‌سازی می‌شود. انسان آزاد است اما باید پاسخگوی انتخاب‌های خود در قبال خداوند باشد.  این نوع از آزادی به‌طور «غیرمستقیم» بر سیاست اثر دارد و نه به‌طور «مستقیم». به‌طور مثال اگر فردی جبرگرا شود این اعتقاد به جبرگرایی به‌طور واسطه‌ای رفتار سیاسی فرد را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد.  آزادی در اندیشه سیاسی اسلام، ارزش مطلق نیست. آزادی بر خلاف مفاهیمی چون عدالت که ارزش مطلق است، یک ارزش نسبی است؛ یعنی آزادی فی‌نفسه هدف نیست، بلکه وسیله است. «آزادی» در ارتباط با مفهوم دیگر نظیر «رشد و کمال» معنا پیدا می‌کند و آزادی برای رشد و کمال انسان، جامعه، دولت و نظام بین‌الملل است.

 

بنابراین آزادی که تاثیری منفی بر رشد و کمال داشته باشد، پذیرفته نیست.  در سطح دوم با آزادی گرایشی یا اخلاقی روبه‌رو هستیم که نوع ویژه آزادی در اندیشه سیاسی اسلام است. این نوع آزادی، آزادی از تعلقات نفسانی، آزادی از امیال و تمنیات نفسانی و آزادی انسان از اسارت و قیود نفسانی خودش است. استاد مطهری آن را با عنوان «آزادی معنوی» مفهوم‌سازی کرده است. این نوع آزادی به‌طور غیر مستقیم بر آزادی سیاسی و رفتار سیاسی تاثیر‌گذاری دارد.  در سطح سوم نیز با آزادی فقهی و کنشی روبه‌رو هستیم که آزادی رفتاری است و متعلق به اعضا و جوارح انسان است. در حالی که آزادی‌های نوع اول و دوم به‌طور غیرمستقیم تولید آزادی سیاسی می‌کردند این نوع از آزادی، به‌طور مستقیم به سیاست و رفتار سیاسی و آزادی سیاسی مربوط است؛ یعنی به‌طور مستقیم آزادی سیاسی را تولید یا آن را محدود می‌کند.  نوع اول آزادی در ادبیات اسلامی با واژه «جبر و اختیار» و نوع دوم آزادی با واژه «نفس و پرستش نفس و شهوت» تداعی می‌شود. نوع سوم آزادی با واژه «حر و عبد» هم‌داستان و هم‌سخن می‌شود.  مانع آزادی نوع اول، برداشت‌های نادرست اعتقادی نظیر اعتقاد به جبر الهی است. در آزادی نوع دوم، هوای نفس و تمایلات درونی، مانع آزادی است. در نوع سوم آزادی، موانع و محدود‌کننده‌های آزادی متعدد و عینی و بیرونی می‌شود.

 

با مبانی نظری که صورت‌بندی کردید بفرمایید مردم در جمهوری اسلامی ایران به چه میزان آزاد هستند؟

انسان به یکباره از بحث‌های انتزاعی فلسفه سیاسی وارد بحث مصداقی می‌شود؛ این که در جمهوری اسلامی این چه وضعی دارد. اولا در بحث آزادی نکته‌ای که در غرب اذعان می‌شود در ایران وجود دارد این است که آزادی مطلق وجود ندارد. در خود غرب هم چنین است. مثلا جان لاک و دیگران که خود از پیشگامان بحث‌های نظریه‌پردازی درباره آزادی بودند بیان می‌کنند که انسان آزاد است تا زمانی که آزادی دیگری را محدود نکند. این خود قید بزرگی است، یعنی اگر قرار باشد آزادی مطلق باشد یعنی به اموال دیگران و املاک دیگران و به حریم خصوصی دیگران وارد می‌شوم و چون آزادی مطلق دارم آزاد هستم به دیگری ظلم کنم. اگر من را منع کنند پس من آزاد نیستم و شما من را محدود کردید.  خود غرب این قید را گذاشتند که آزادی مطلق نداریم. خود غرب این را صراحتا بیان می‌کند که آزادی مشروط به قیدهای مختلف می‌شود. یکی این است که آزادی من آزادی دیگری را محدود نکند.  قیدهای دیگری به تدریج وارد شد.

 

قیدهای اخلاقی، قیدهای عملکردی هم بود، مثلا گفته می‌شود در آمریکا آزادی است و پس سلاح هم آزاد است، خرید و فروش سلاح هم آزاد باشد. وقتی یک فرد دیوانه سلاح به دست می‌گیرد و در اجتماع مذهبی، دانشگاهی و خیابانی مردم را به رگبار می‌بندد این اقدام موجب می‌شود مدتی بحث محدودیت سلاح وجود داشته باشد.  به تعبیری چگونه آزادی خرید و فروش سلاح را محدود کنیم. سوءاستفاده از آزادی از مواردی است که آزادی را محدود می‌کند مثلا در ایران در مشروطه تجربه خوب آزادی داشتیم. بعد از آزادی سوءاستفاده شد و بعد محدود شد. در دوره سال‌های ۷۶ به بعد اصلاحات آزادی لجام‌گسیخته‌ای را ایجاد کرد و سوءاستفاده‌هایی شد و محدود شد. سال‌های اوایل انقلاب یعنی از ۵۷ تا ۶۲ این آزادی وجود داشت و با سوءاستفاده از آزادی این محدود شد. 

 

بنابراین این تجارب و وقایع نشان می‌دهد بخشی از آزادی به رشد اجتماعی مردم بازمی‌گردد. به اینکه نظارت همگانی داشته باشند لذا فرجام بحث اینکه با انقلاب اسلامی به‌طور ساختاری نظام دیکتاتوری شکسته شد و بنابراین مردم به طبقه‌هایی از آزادی رسیدند ولی این هجمه از آزادی هنوز لذت‌بخش نیست.  این نیازمند است که خود مردم فرهنگ‌سازی کنند یعنی فرهنگ سیاسی، اجتماعی رشد یابد و متناسب با آن رشد آزادی می‌تواند گسترش یابد، چون وقتی از قبل آزادی آسیب‌هایی به منافع ملی و مردم و بیت‌المال برسد طبیعی است که هم جامعه می‌خواهد محدود شود و هم دولت و حکومت به اقتضای رعایت مسائل عمومی دست به چنین کاری می‌زنند.

 

  وقتی تروریسم در جوامع اروپایی حمله می‌کند بعد از آن حتی دولت‌هایی همانند فرانسه که خود را مدعی مهد آزادی می‌دانند، تصویب قوانین سرکشی به ایمیل‌ها و حریم خصوصی مردم را در دستور کار قرار می‌دهند چراکه بهانه دستگیری تروریست‌هاست. بنابراین این نشان می‌دهد ما در جمهوری اسلامی یک آزادی نسبی داریم و این می‌تواند رشد یابد و بیشتر شود و این منوط به رشد و بلوغ فرهنگی و اجتماعی خود مردم است. البته طبیعی است که بخش‌هایی به دولتمردان برمی‌گردد ولی من سهم فرهنگی-سیاسی و بلوغ اجتماعی مردم را مهم‌تر از حاکمیت می‌دانم.

 

دیدگاه شما درباره نماینده و مسئول حمایت از انجام آزادی‌های مشروع کدام نهاد است؟

ما به نوعی صیانت از آزادی را در بستر نظارت همگانی می‌بینیم که ما از آن با عنوان امربه‌معروف و نهی ‌از منکر یاد می‌کنیم که در صورت‌بندی نوع مدرنش می‌شود جامعه مدنی. جامعه مدنی در مقابل جامعه سیاسی که حکومت‌کنندگان باشند تعریف می‌شود.  بنابراین یکی از صیانت‌کنندگان نظارت همگانی مردم هستند. مردم تخلفی را می‌بینند چه در رده مردم و چه در رده دولتمردان و سیاست‌مردان و رده حکومتی باشد باید اعتراض کنند. این اعتراض به کار خلاف و تخلف از قانون اساسی و قوانین موضوعه تولید‌کننده آزادی است.  در کنار این بحث کارگزاری باید به ساختار هم توجه کرد. بحث ساختارها، حقوقی و قانونی است و در قانون اساسی به نحو رضایت‌بخشی امکان تولید آزادی وجود دارد و ظرفیت خوبی طراحی شده است. نهادهای قضایی می‌توانند باشد، مجلس می‌تواند باشد، حتی قوه مجریه و رئیس‌جمهوری هم می‌تواند باشد. هر کدام از اینها می‌توانند گوشه‌ای از این دغدغه تولیدکننده آزادی یا حفظ حریم خصوصی را برعهده داشته باشند.

 

  در این بین باید توجه داشت که بخش قابل توجهی در دیدگاه‌های اسلامی که از آن به‌عنوان آزادی اخلاقی یا آزادی معنوی یاد می‌شود نقش مهمی در تولید آزادی دارند. استاد مطهری کتابی با عنوان آزادی معنوی دارد. یعنی در واقع یکی از ضمانت‌کننده‌های آزادی؛ خلقیات مردم یا حاکمان و دولتمردان است.  فردی که اخلاقی است این اخلاقی بودن موجب می‌شود رفتار غیرقاعده‌مند نکند. عادل باشد. عدالت که شرط زمامداری است و خیلی از مسئولیت‌ها پیش‌شرطش عدالت است؛ یعنی کسی که آدم اخلاقی است و رفتارهای قاعده‌مند دارد. می‌توان گفت این فرد تخلف و خلافی ندارد. او را از ۲۰ سال پیش می‌شناسیم و از او تاکنون خلافی ندیده‌ایم. اینها ضمانت‌های درونی است.  آزادی ضمانت‌های بیرونی دارد که پلیس و ضابط قضایی است. یک ضمانت درونی هم دارد که خود مباحث اخلاقی است. اگر اخلاقی باشم، این برای من تولید آزادی می‌کند. به حریم شخصی شما تجاوز نمی‌کنم.

 

اگر این فرد سیاستمدار و اخلاقی باشد این فرد سیاستمدار و قدرتمند به دلیل ضمانت‌های درونی یعنی اخلاق و عدالت حریم آزادی مردم را پاس می‌دارد.  بنابراین ضمانت‌کننده‌های آزادی یک بخش ضمانت‌کننده‌های بیرونی هستند. اما این همه ضمانت نیست بخش قابل توجهی براساس دیدگاه‌های اسلامی ضمانت‌های درونی هستند. تعریف متفاوتی که ما از آزادی داریم ضمانت‌کننده‌های درونی است.

 

نقش قوه قضائیه و دادستانی در آزادی در جمهوری اسلامی چگونه است؟

اگر فردی امنیت دیگران را آسیب می‌زند پلیس این فرد را تسلیم قوه قضائیه می‌کند تا جلوی ظلم و تعدی و تعرض به آزادی دیگران گرفته شود. این می‌تواند تاثیر خود را در مردم  داشته باشد و اگر این افاقه نکرد باید ارگان‌های رسمی وارد شوند.  نهادهای رسمی و قوای سه‌گانه نقش دارند. مجلس قوانین را تصویب کند که خلاهای سوءاستفاده از آزادی را بگیرد و اگر منافذ نفوذی هست آن را سد کند. قوه قضائیه به همین ترتیب است. این قوه در پیشنهاد طرح‌ها و لوایح به مجلس می‌تواند موثر باشد و خود دولت هم جای خود دارد و با ارائه قوانین پیشنهادی مناسب می‌تواند حریم آزادی را حفظ کند و ارتقا دهد. بحث آزادی به نسبتی که به مفاهیم دیگر دارد برمی‌گردد.  مثلا بحث آزادی با عدالت ارتباط دارد، بحث‌ آزادی با حقوق شهروندی ارتباط دارد و گاهی این موارد در نسبتی که با هم پیدا می‌کنند عرصه را بر هم تنگ می‌کنند. مثلا در انقلاب فرانسه یک سو طرفدار آزادی فرانسه و سوی دیگر طرفدار عدالت بودند. ممکن است کسی بگوید ما هم آزادی و هم عدالت را می‌خواهیم.  در عمل نشان داده شده در مواقعی همین مفاهیم مثبت همانند آزادی، حق و حقوق و امنیت با هم سازگار نیستند.

 

در واقع اگر بخواهیم آزادی داشته باشیم در خود غرب می‌گویند در مباحث اقتصادی آزاد باشند. یعنی سرمایه‌دارها و سرمایه‌های اقتصادی آزاد باشند و هر کسی به فکر خود باشد و آزادی مطلق داشته باشد. به این ترتیب رشد و توسعه اقتصادی اتفاق می‌افتد. اگر بخواهیم آزادی مطلق را در اقتصاد داشته باشیم در نظام سرمایه‌داری پول، پول می‌آورد و فقر، فقر. وقتی آزادی باشد پولدارها پولدارتر می‌شوند و فقرا فقیرتر. اینجا عدالت خدشه‌دار می‌شود.  یعنی آزادی دادیم ولی عدالت را از دست دادیم. گاهی مواقع هم برعکس است. در نظام سوسیالیستی می‌خواهند عدالت اجتماعی داشته باشند ولی آزادی مردم را محدود می‌کنند. در مواقعی می‌خواهیم آزادی داشته باشیم ولی این آزادی در رسانه‌ها موجب می‌شود در مواقعی همچون انتخابات یک نکاتی گفته شود؛ مثلا درباره موشک‌های ایران و نقد قوای مقننه و قضائیه یا عملکرد سیاستمداران نکاتی گفته می‌شود که مصرف داخلی دارد یعنی سیاستمدار برای مردم ما می‌گوید. در دنیای مدرن این محدود کردن امکان‌پذیر نیست یعنی حرفی که برای مصرف داخلی زده می‌شود رقبا و دشمنان ما همانند آمریکا از این گفته‌ها سوءاستفاده می‌کنند. بنابراین اینجا آزادی را داریم ولی ممکن می‌شود امنیت ملی ما آسیب ببیند، مانند همان اتفاقاتی که در فتنه سال ۸۸ رخ داد. بنابراین می‌توان گفت که آزادی با امنیت جمع نمی‌شود یعنی اگر بخواهید امنیت را برقرار کنید درصدی از آزادی را از دست می‌دهید و اگر بخواهید آزادی را برقرار کنید درصدی از امنیت را از دست می‌دهید.

 

در حقوق هم همین‌طور است. حق شما برای آزادی موجب می‌شود که آزادی من محدود شود و برعکس هم هست. آزادی و حقوق در بسیاری از موارد به صورت ضربدری نسبت معکوس دارند. حق من بر آزادی موجب می‌شود تکلیف یا محدودیتی برای شما ایجاد شود که حق من را برای آزادی اعمال کند. به هر حال بحث آزادی به‌طور منفک مطرح نمی‌شود. بحث آزادی هم در بستر اجتماعی که رشد فرهنگ استفاده از آزادی را داشته باشد و هم در مباحث فلسفی با مفاهیم دیگر ارتباط دارد. حتی با مفاهیم مثبت ارتباط دارد.  خیلی از کشورها همانند کشورهای آسیای جنوب شرقی که از آنها به‌عنوان چهار ببر در توسعه یاد می‌شود، ابتدا گفتند آزادی نمی‌خواهیم و توسعه اقتصادی می‌خواهیم. بنابراین اولویت را به توسعه اقتصادی دادند و گفتند بعد که به نوعی توسعه اقتصادی و رشد اقتصادی رسیدیم به تدریج به توسعه سیاسی برمی‌گردیم و ظرفیت‌های آزادی سیاسی را گسترش می‌دهیم. در اینجا هم بسته‌ای از نظام ترجیحاتی باید در نظر گرفته شود.

 

آزادی در قانون جمهوری اسلامی ایران به چه صورت است و به چه میزان به رسمیت شمرده می‌شود؟

با همان نگاه اسلامی که آزادی را در قالب هستی‌شناسی و انسان‌شناسی و هنجارهای اسلامی در نظر گرفتند، یک آزادی حداکثری در قانون اساسی وجود دارد. در ذیل این بندهای مختلفی دارد که بسیار پیشرفته بحث آزادی را مدنظر دارد. الان در بحث آزادی به هیچ عنوان قانون اساسی کاستی و کمبودی ندارد. به هیچ عنوان محدودیتی از این حیث وجود ندارد. آنچه هست ماجرای بالفعل کردن ظرفیت قانون اساسی درباره آزادی است.

 

در پایان اگر نکته‌ای وجود دارد بفرمایید؟

در بحث آزادی نیازمند منظومه‌سازی هستیم. به این معنا که ما سیستم‌سازی کنیم و درون یک سازه و سامانه بزرگ اجزا و موضوعاتی که مرتبط با آزادی است را در آن سازمان دهیم و به‌گونه‌ای سیستماتیک به آن بنگریم. این کاری است که من در تحقیقی درباره آزادی ارائه کردم. به این معنا که آزادی را در سه سبد آزادی اعتقادی، آزادی اخلاقی و رفتاری تعریف کردم؛ این سه سبدی است که در خود اسلام وجود دارد. الان در پارادایم ۱۴۰۰ ساله از کلینی یعنی صاحب کافی تا خمینی همه اسلام را در این سه قالب دیدند.  بنابراین اگر این سیستم‌سازی انجام شود ما می‌توانیم به آزادی نگاه سیستماتیک داشته باشیم و بر این اساس غربی‌ها دو جور آزادی دارند که آزادی مثبت و آزادی منفی است. ما سه گونه آزادی داریم که آزادی فکری –رابطه انسان با خدا- و آزادی اخلاقی-رابطه انسان با خود- و آزادی رفتاری –رابطه انسان با دیگران – است. 

 

بر این اساس می‌توان با این بحث تئوریک که اسلام را این‌گونه نگاه کنیم، آزادی را بهتر درک کنیم و بتوانیم ‌گذار از فلسفه سیاسی به سیاستگذاری آزادی را داشته باشیم و مباحث بیداری اسلامی را که تئوریک بیان شده است، تبدیل به سیاستگذاری اجرایی کنیم و در عمل آنها را محقق سازیم.  آزادی در اندیشه سیاسی اسلام‌، مفهوم، دلالت و منطق ویژه و منحصر به خود را دارد. دستگاه نظام‌مند اندیشه سیاسی اسلام، سه نوع آزادی را در سه قلمرو فکری‌، عاطفی و رفتاری هم تولید می‌کند و هم به تعبیری محدود یا ریل‌گذاری می‌کند. از خلال تعاملات سه‌گانه و ۶ صورت‌بندی به دست آمده‌، راهنمایی برای تحقق عینی و عملی آزادی در رفتار سیاسی فراهم می‌کند. این تعاملات چندگانه بحث آزادی را با واقعیت عینی فرد، جامعه، دولت و نظام بین‌الملل پیوند می‌زند، آسیب‌شناسی می‌کند و قدرت تولید پاسخ برای پرسش‌های جدید در محور آزادی فراهم می‌کند.  من در تحقیقی که انجام دادم ‌گذار از فلسفه سیاسی به سیاستگذاری را به نوعی در تعاملات ۶‌گانه این سه نوع آزادی تعریف کردم که با محورهای فرعی به هزار محور فرعی منتهی می‌شود.

 

 

 

 

 

 

  • 9
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
ویژه سرپوش